عنوان: بررسی اشکال ضروری در قاعده "کل مدع یسمع قوله بلا بینه فعلیه الحلف" و مثالها ی مطرح شده
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم . رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.

عرض کردم قاعده ای درمیان قواعد فقهی آمده است . شهرت اصحاب هم روی آن هست و آن این است که "کل مدع یسمع قوله بلا بینه فعلیه الحلف" آن جا که از مدعی بینه نمی خواهند و قولش را می پذیرند باید قسم بخورد "کل مدع یسمع قوله بلا بینه فعلیه الحلف" عرض کردم که این قاعده ولو مشهوردر میان قواعد شده اما ما ازنظرصغری ازنظرکبری روی آن اشکال داریم واگربخواهید این راازجمله قواعدقراربدهد، بایداشکال مارا رفع کنید . اشکال صغروی مثالهایی است که زده شده است مثالهایی زده شده است که مدعی قولش قبول است بینه نمی خواهد اما قسم می خواهد یکی از مثالهایی که زده شد (مربوط به) ید امانی که گفتیم این ید امانی مصداقهای زیادی دارد مثل باب امانت ، باب عاریه ، باب اجاره ، باب مضاربه و امثال اینها هر چیزی که دست کسی باشدکه از آن استفاده می گویند یا امانی گفتند اگر این ادعای تلف بکند ، بلا بینه قولش قبول است اما باید قسم بخورد .که ما دیروز در این باره صحبت کردیم گفتیم همه این مواردی که مثال زده شده این هادرواقع مربوط به منکراست(مربوط به)مدعی نیست،مدعی( شخص)صاحب مال است که او می گوید تلف نشده است . می گوید تعدی شده است ، افراط شده است و هیچ کجا پیدا نمی کنیم که در باب امانت آن امانت دار مدعی باشد در همه جا صاحب مال مدعی است و (طرف مقابل) منکر است برای این که یا می گوید تلف نشده که معنی اش این است که دروغ می گوید آن وقت دیگر امین نیست یا می گوید تلف شده (اما) اتلاف تلف نیست ، می شود مدعی و این آقا (طرف مقابل) می شود منکر ،معلوم است مدعی بینه ندارد نوبت می رسد به قسم منکر ، این آقای امین باید قسم بخورد تا قولش پذیرفته شود و اما یک جا پیدا کنید که شخص امین مدعی باشد دلیلش هم این است که قاعده مدعی به منکراگر آن کسی که می گوید تلف نشده دعوا را رها کند . دعوا رها می شود "من تَرَکَ تُرِکَ "من این 8 الی 10 تا مثال را دیروز این جور درستش کردم که جازده شده است منکر بجای مدعی مثال دیگری هم که مرحوم نائینی زده بودند و قاعده ید بود این را هم همانطوردرستش کردیم .(مثلاً) توی خانه نشسته ، (شخص) قلدری می آید می گوید این خانه مال من است . خوب می کشانندش به باب قضاوت آقای مدعی می گوید بینه داری ؟ دلیل داری ؟ می گوید نه (قاضی) می گوید وقتی دلیل نداری ، این آقا منکر است ، قولش هم مخالف با اصل است بنابراین قسم بخور و برو ،البته به این (مطلب) همه توجه داشته باشید که اصلاً همه جا نوبت به حکومت نمی رسد ، و الا هرج و مرج عجیبی لازم می آید این که هر قلدری بیاید در خانه در بزند بگوید این خانه مال من است ، مسلم حاکم گوشمالی حسابی با این (شخص) می دهد، جاهایی را باید فرض کنیم که این (شخص) قلدربازی نخواهد بکند(مثلاً)دست خطی از پدرش که فلان خانه مال من است یک چنین جایی باید باشد دعوا (باید) محکمه پسند باشد و الا اگر دعوا محکمه پسند نباشد قاضی بخواهد هر دعوایی را قبول کند که نمی شود هرج ومرج لازم می آید . من به همین قضاوت فعلی حرفم همین است که به آنها هم گفتم چرا باید در استان 6000 ارباب رجوع داشته باشیم . برای چه ؟ 10 تا باید داشته باشیم . و همه این ها قلدر بازی ، اراذل و اوباش بازی است درد سر عجیبی درست شده برای دادگستری ها ، حلاعلی کل حال این مثالی هم که مرحوم نائینی زده این مثال هم همین است مدعی کسی است که می گوید خانه مال من است .این آقا چون منکر است باید قسم بخورد ، اصلاً مدعی نیست تا این که"کل مدعی یسمع قوله بلا بینه فعلیه الحلف". حرف سومی که بحث امروزمان است گفتندکه درآنجایی که دعوا بلا معارض باشد و دعوای بلا معارض"مدع یسمع قوله بلا بینه " آن وقت که می خواهند مثال بزنند روایت هم داریم که چندنفردور هم نشسته بودند ، که توی بیابان بود ، یک کیسه پول زیر سنگ پشت سر یکی از آنها پیدا شد ، هیچکدام  نگفت مال من است (الا) یکی شان که گفت مال من است و امام علیه السلام سوال کردند این پول مال کیست ؟ گفت مال آن کسی که می گوید (پول) مال من است لذا گفته اند که مدعی بلا معارض بینه نمی خواهد ، (بلکه) قسم می خواهد و صلاً این را نمی فهمیم یعنی چه ، بحث ما در باب قضاوت است ، (باید) یک مدعی باشد ، یک منکر باشد ما نحن فیه که ازباب دعوا نیست ، یعنی نه قاضی هست نه محکمه هست ، نه مدعی هست ، نه مدعی هست ، نه منکر هست ، و مالی است که یکی می گوید مال من است (مثلاً) توی کوچه داریم یک قطعه پیدا می کنیم ، کسی می گوید مال من است بدون این که(آن شخص  در این مال) تصرف بکند این که باب محکمه و بینه و منکر و اینها نیست .اگر بخواهیم این را مثال بزنیم درست است بایدازباب همان خبرواحددر موضوعات حجت است .اصلاً از باب دعوا نیست و این که آقایان پا فشاری دارند این را از"کل مدع یسمع قوله بلا بینه فعلیه الحلف" قرار بدهند این اصلاً از باب دعوا نیست . از باب واحد است که درموضوعات خبرواحدحجت است و این آقا متصرف است و می گوید ملکم است .اگر دعوا پیدا شد خوب است (طرف مقابل هم) بگوید خیر مال تو نیست (بلکه) مال من است .آن وقت بکشانید به دعوا باید ببینیم مدعی کیست منکر کیست و قسم هم این جا نیست منکر باز باید قسم بخورد ،آن کسی که می گوید این پول من است ، و اگر واقعاً می خواست قسم بخورد ، امام علیه السلام ، طبق آن روایت صحیح السند باید می گفت  پول مال این است به شرط این که قسم بذای کی بخورد؟ مثلاً برای مردم و در روایت که ندارد قسم بخور ، درروایت این است که یک کیسه پول داخل جمعیت پیدا شده است ، آن می گوید مال من است ، یک ساعت توی جلسه روضه پیدا شده است ، یکی گفت ساعتم را پیدا کردم این جاست . خوب این آقا مدعی است که این ساعت (مال) من است معارض هم در آن نیست ، باب قضاوت هم نیست خبر ثقه است و خبر واحد درموضوعات حجت است چنانچه اگر متهم باشد ، خبرش حجت نیست . مثل جاهای دیگر (مثلاً) آقا مدعی است خانه مال من است ، تویش نشسته ام و خانه مال من است حالا معارض هم نیست ، یعنی کسی (دیگر) نمی گوید خانه مال من است ، خوب معلوم است دیگر ، خانه مال این است ،قاعده ید می گوید خانه مال این است . حالا بردندش آن جا که چیزی که بگوید مال این است (مثل) اماره نداشته باشیم . اما خبر واحد درموضوعات اماره اش (می شود) گاهی ید است ، گاهی خبر واحد است ، متهم هم نیست خوب خبر واحد درموضوعات حجت است ، آن که می گوید من نماز می خوانم حرف دیگری است همه می گویند آقا  نماز خوان است"الصالۀ الصحه فی فعل الغیر"است و بله نماز خوان است ، مسلمان نماز خوان است ، اما یک وقت پدر و مادرش می گویند این بی نماز است ، می کشانندش به محاکمه ، حالا که به محاکمه کشاندند ، این (فرزند) می گوید من نماز می خوانم ، خوب آن مدعی باید بینه بیاورد ، بینه نمی آورد این را (فرزند را) قسمش می دهند این مدعی نیست باز این می شود منکر ، یک جا پیدا کنیدکه بلا معارض باشد ، مدعی بلامعارض باشد ، همان مثالی که خودشان زدند و در روایت آمده خوب است پول پیدا می شود می گوید مال من است . ساعت توی جمعیت پیدا می شود ، بل از آن که شما بردارید ، اگر شما برداشتید ، دیگر شما یدتان ید امانی می شود و مشکل می شود و دیگر نمی شود هر کس بگوید این ساعت ، مال من است ، بلکه باید بینه بیاورد اما قبل از آنکه شمابردارید ، قطعه را کسی برداشت و گفت مال من است خوب مال تو ، رو دنبال کارت شما که نمی توانید این فرد مدعی را بکشانیدش به محکمه ، بگویید آقا این مدعی است که قطعه مال من است و بی خود می گوید به تو چه ربطی دارد ؟ تو می خواهی چه کار بکنی ؟ اگر می گویی مال من است خیلی خوب دعوا یم یک جا نمی توانید پیدا کنید که حکومت روی بینه بلامعارض حکم داشته باشد برای این که حکومت اگر بخواهد حکم داشته باشد ، یا مدعی العموم می خواهد که این خودش می شود معارض یا دیگری است که در این حالت آن دیگری می شود معارض . اما یک جا مدعی العموم نداشته باشد اصلاً باب قضاوت هم نیست ، حق ندارد قاضی کسی را که معارض نیست را بکشانند زیرا سوال مثلاً قاضی  به شخصی بگوید آقا تو نماز نمی خوانی حق ندارد حاکم یا قاضی از این کارها بکند ، اگر می خواهد از باب امر به معروف و نهی از منکر بیاید جلو ، باید موضوع اول موضوع اول اثبات بشود ، نماز نمی خواند حاکم شرع بکشاندش زیرا این سوال که چرا نماز نمی خوانی ؟ یا اینکه مدعی داشته باشد ، پدر و مادر بیایند  شکایت بکنند و الا همین جور حاکم از باب امر به معروف و نهی از منکر مزاحم مردم شود ، نمی شود ، مدعی العموم می خواهد ، اصلاً مدعی العموم معنی اش همین است که مدعی معارض ندارد و مدعی العموم معرضش هست به این باید چه بگوییم ؟و اگر می خواهیم فرض کنید این جور فرض کنید با"کل مدع یسنع قوله بلا بینه فعلیه الحلف " این را باید این جور فرض کنیم . حالا مثالی که زدند گفتند که مدعی بلا معارض ، مثل کجا ؟ می گویید مثل آن جا که یک کیسه پول پیدا شد و هیچ کس نمی گفت مال من است ، یکی گفت مال من است ، امام علیه السلام فرمودند : خوب مالک است می گوییم خیلی خوب مالک است درست ، اما امام علیه السلام که نگفتند قسم بخور . بعد هم باب دعوا که نبود ، باب محاوره بود محاوره چه ربطی به بحث ما دارد ؟ بحث ما باب قضاوت است لذا احدی از فقها هم نگفته است که غیر قضاوت علیه الحلف . یعنی می گوید این کیسه مال من است می گویند خیلی خوب ، بردار قسم بخور ، نه درروایت آمده و نه در فقه ما ، احدی این مطلب را نگفته است ، شما باید این مطلب را در باب قضاوت ببرید . عرض می کنیم اگر بردید در باب قضاوت ، اولاً محکمه" انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان"دو طرفه باید باشد ، اصلاً قضاوت بین الاثنینی است و انجایی که بین الاثنینی نیست مدعی العموم دارد ، اصلاً قاضی مدعی العموم دارد خوب آن مدعی العموم می شود معارض ، آن دیگری می شود مدعی ، مدعی العموم می شود منکر . در این جا یسمع قوله بلابینه نمی شود . علیه الحلف نمی شود و یک مثال برای این حرف ی شود پیدا کرد یک مثال دیگری که زدند ، گفتند آنجایی که" لا یعلم الا من قبله" در"یسمع قوله بلا بینه فعلیه الحلف"دراین جا" یسمع قوله مع الحلف"حالا مثالی بزنیم این شخص یک سال نماز و روزه گرفته است حالا می گوید نماز ها را در خانه بجای نمازشب خواندم و نیت قربت هم کرده ، گفتند این یک مثال است ، این باید قسم بخورد که نماز ها را خواندم ، هیچکس (این مطلب) رانگفته اصالۀ الصحه فی فعل الغیر می گوید نماز ها راخوانده است نیتش را هم درست ادا کرده است . بله یک وقت کسی که نماز و روزه ها را به او داده مدعی می شود که نماز و روزه بجا آورده نشده ، این جا دعوا طرح می شود مدعی کیست ؟ صاحب نماز و روزه ، منکر کیست ؟ این آقا باید قسم بخورد این حالت خوب است اما این که مدعی نشد این نکر شد . چون منکر شد ، باید قسم بخورد به این معنی که اگر صاحب پول این مطلب را رها کند از ادعای خود صرف نظر کند تمام می شود" ترک و تُرک َ"پس مدعی اوست ، لذا آن منکر است که می گوید نه خیر خواندم (بجاآوردم) توی دل شب خواندم و قصد قربت هم کردم این جا اگر کسی بگوید ، مشکل هم هست انسان بگوید ، اگر اصالۀ الصحه فی فعل الغیر جاری بکنید اصلاً قسم دیگر کدام است ، حاکم شرع می گوید که (بنا به) اصالۀ الصحه نماز ها را خوانده است . حالا اصالۀ الصحه مثل قاعده ید است اگرکسی بگوید اصالۀ می  شود مدعی . همچنین مثلاً خانم می گوید حائض هستم " لا یعلم الا من قبله " می گوید حمل دارد ، می گوید عده ام تمام شد می گوید درعده هستم ، این ها یی که " لا یعلم الا من قبله " گفتند این شخص باید قسم بخورد . خوب اگر از باب دعوا نباشد ، در رساله ها هست که قسم ندارد . زن به شوهر می گوید هر کاری می خواهی بکن ، گاهی هم می گوید حائض هستم مانع دارم خوب این ها که باب دعوا نیست گفتند چون "لا یعلم الا من قبله" خبر واحد درموضوعات است و حجت می باشد لذاقول این شخص حجت است الا این که متهم باشد شوهرش را می خواهد گول بزند ،می گوید پاک هستم که بداند حالت اتهامی دارد ،خوب آن هیچ ، اما راستی یک زن متدین است ، یک زن سر کار دار با منبر و محراب است خوب به شوهرش می گوید نجسم ، نجس است به شوهرش می گوید حمل دارم ، حمل دارد. می گوید عده ام تمام شد ، عده اش تمام شده می گوید عده ام تمام نشده ، عده اش تمام نشده ، اصلاً این از باب دعوا نیست تا قسم بخورد ، قسم روی چه بخورد . حالا اگر بکشانندش به دعوا تا کشاندش به دعوا ، این می شود منکر ، آنها می شوند مدعی ، برای خاطر این که وقتی کشاندش به دعوا ، اینجور می شود این دیشب مرا گول زد ، کار حرام کردم خوب این (شخص) می شود مدعی لذا اگر رها کند ، دعوا تمام است . آن خانم می گوید خیر می گوید خیر من درست گفته ام ، راجع به حملش هم همین است ، می گوید این بچه مال من نیست یا این بچه مال من هست این حامله نیست یا این حامله هست ، این در عده بود یا در عده نیست ، تا دعوا نباشد که هیچ اگر دعوا پیدا شد کسی که علیه این خانم است می شود مدعی ، این خانم می شود منکر خبر واحد در موضوعات است که بینه می خواهد و " ان ترک ترک " نیست چون آن شوهر رها نمی کند بنا به "ان ترک ترک" خانم می گوید ولم کن ، می گوید خیر ولت نمی کنم دیشب گناه کردی ، ولت کنم برای چه ؟ اما اگر مرد بگوید ولش کنید قاضی می گوید ولش کنید ،خدا حافظ. آن جایی که به دعوا کشیده می شود .آن جایی که"لا یعمل الا من قبله"مدعی خانم نیست ، خانم منکر است ، وقتی منکر است آن مدعی بینه ندارد چون بینه ندارد ، این خانم باید قسم بخورد برای این که"لا یعلم الا من قبله"بینه نمی توانند اما بکنند ، این باید قسم بخورد . لذا ما که دیگر مثالی نکردیم ، یعنی اینهایی که آقایان گفتند ،"کل مدع یسمع قوله بلا بینه فعلیه الحلف"هیچ کجا پیدا نکردیم ، اگر بتوانید یک مثال برایش پیدا کنید خیلی خدمت به ما کردید آن وقت فردا در باره این صحبت می کنیم حالا اگر مثال هم داشت دلیل چه ؟ پنج تا دلیل آوردند ، هیچ کدام از دلایل ها درست نیست . یعنی فردا دیگر بحث کبروی می کنیم نه بحث صغروی و اگر بتوانید مثال فقهی برای این کبری کلی درست کنید به من خیلی خدمت شده است .

 و صلی الله علی محمد و آل محمد