اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی
صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
یک مسأله مهمی باقی مانده است درباره اقرار العقلاء علی انفسهم
جایز وآن این که اقرار تعلیق داشته مرتب نیست برای اینکه تعلیق در انشاء جایز نیست
لذا اگر اقرار بکند که این مال مال زنم است اگر زنم بگوید گفتند این اقرار باطل
است چرا باطل است؟ تعلیق در اخبار است و تعلیق در اخبار مثل تعلیق در انشاء است و
این محال است برای اینکه اخبار و انشاء از ایجادیات است از تکوینات است و در اجود،
موجود و ایجاد در تکوین تعلیق محال است یا هست یا نیست. زید یا هست یا نیست اما
بگوییم زید هست اگر عمر بگوید معلوم است غلط است بگوییم که زید میگوید اگر عمر
بگوید معلوم است غلط است گفتند که تعلیق در انشاء است و انشاء و تعلیق در اخبار
است و اخبار وانشا از ایجادیات است و چیزی که از ایجادیات باشد تعلیق بردار نیست
پس در اینجا اگر بخواهیم بگوییم اقرار منجره است باید منجز وقتی نافذ است که منجز بگوید این مال زید است اما مال مالی زید است
اگر عمر بگوید این نمیشود این مطلب تعلیق در انشاء تعلیق در اخبار این را من قبول
ندارم و این یک اشتباه تشریع به تکوین است و این تشریع به تکوین خیلی جاها برای ما
مصیبت درست کرده به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی میفرمودند که فلسفه را
وارد اصول کردند برای اینکه چاقش کنند اما آماسش کردند باد کرد، درد سر درست شد و
انصافاً آدم میبیند که تکوین را در تشریع آوردند حرفهای فلسفه که موضوعش وجود است
را آوردند در فقه که سر تا پا اعتبار است و یک تشبیه کردند عالم وجود را به عالم
اعتبار این دردسرها درست شده و الاتعلیق در اخبار تعلیق در انشاء یک امر عرفی است
کار عرف تعلیق در اخبار عرف تعلیق در انشاء است میگوید که فردا میآید؟ میگوید
اگر زید بیاید میآییم و این یک چیز فوق العاده مشهوری در میان عرف است میگوید
دخترم را به تو میدهم اگر بابام راضی باشد میگوید انکحت انکحت بنتی ان اجازه ابی
در تکوین اصلاً محال است که وجود خارجی پیدا کند در تشریع اقوی دلیل این که میتواند
وجود خارجی پیدا کند در تکوین نمیشود زید اگر عمد بیاید به دنیا میآید یا نمیآید
وابسته به آمدن عمر نیست در آنجاها محال است تعلیق در اخبار تعلیق در انشاء از نظر
تکوین محال است برای این که ایجادیات تعلیق بردار نیست ایجاد وجود موجود است امادر
تشریع گفتنی است اعتباری است نه موجودی است نه نه موجودی است با گفتن من موجود میشود
اعتباراً نه تکویناً وقتی که میگوید انکحتبنتی تکوین که فرق نمیکند یک چیزی
اضافه بر این زن کرده اعتبار عقلاست میگویند از آن وقت تا حالا مجرد بود حالا
متأهل شد یک اعتبار است دیگر لذا وقتی اعتبار باشد تعلیق بردار است چون ایجاد و
وجود و موجود نیست تعلیق بردارت دلیلیش هم اقوی دلیل شیء وقوع کار مردم مخصوصاً در
اخباراتشان در انشاءشان هم همین است کار مردم روانشاء ات روی اخبارات تعلیق است
آقا شهادت میدهد اگر زید شهادت بدهد بله میآیی؟ اگر بابام اجازه بدهد آره به زن
میگویند فردا میآیی عروسی میگوید اگر شوهرم اجازه بدهد آره شوهر میگوید اگر
زنم راضی باشد بله اینها همه اخبار تعلیقی انشاء تعلیقی هیچ اشکالی هم ندارد من که
نمیخواهم یک وجودی را معلق بر وجود دیگر بکنم تا بگوییم که محال است من میخواهم
یک امر اعتباری را معلق بر یک امر اعتباری امر تکوینی بکنم و من نمیدانم اشکالش
کجاست عمده هم این است که اصحاب این تشبیهشان غلط است و میگویند چون که ایجادی
است و ایجاد در تعلیق محال است پس نمیشود خوب به اینها بگوییم اگر آقا نمیشود پس
چه جور میگوید جدی میگوید جدی میگوید دیگر لق لق لسان که نیست اگر ما جلو آن را
نگیریم مسأله بلد نباشد خوب جدی میگوید که دخترم را دادم به تو شرطی که بابام
بگوید آره یا این که من فردا میآیم جدی میگوید اخبار میکند لق لق لسان نه جدی
میگوید یعنی در عالم اعتبار ایجاد است فردا میآیم اگر زید بیاید تنها نمیآیم
اگر زید بیاید با هم میآییم ظاهراً فقط هم همین است تشبیه معقول به محسوس حالا ما
نحن فیه تشبیه تشریع به تکوین تشبیه اعتبار به وجود این تشبیه موجود شده میگویند
همین جور که ایجاد در خارج تعلیق بردار نیست چه اخبار باشد چه انشاء تعلیق بردا
نیست همین طور عالم تشریع هم مثل تکوین ار ایجادیات و چیزی که از ایجادیات باشد
منجر است یا هست یا نیست اما تعلیق دیگر نه.
خبر خبر تشریع است گفتنی است بیتی است عالم نیت و عالم گفتار عالم
تشریع اعتبار است یعنی مثلاً عقلاء این جور اعتبار میکنند وقتی که میگوید بعت و
او میگوید قبلت ااتقال درست میشود اصل انتقال یک امر اعتباری است حالا این امر
اعتباری بده دستت را به من و بگو قبول باشد مال اوبوده حالا میشود مال شما یک
اعتبار است آقا رئیس است و یک ساعت دیگر هم از ریاست برداشته میشود آقایی که
مثلاً در ریاست نمره اول داشته ناگهان میشود هیچ کاره هم اعتبار است در مقابل
تکوین وجود ایجاد مثل وجود زیر خانه خوب این وجد این خانه این دیگر امر اعتباری
نیست دیگر تعلیق بردار نیست بگویید این خانه این جاست اگر زید بخواهد اگر زید
بخواهد یا نخواهد این خانه اینجاست بنابراین امر وجودی محال است تعلیق داشته باشد
برای اینکه یا دائر مدار وجود یا عدم است دیگر فلاسفه نشده که بگویند ما یک وجد
داریم یک عدم داریم و یک بین بین حتی مثلاً عدم مضاف را که بعضیها میگویند بهرهای
از وجود دارد خوب به قول استاد ما حضرت امام گفتند که کلاه صدر اعظم را سر نوکر میگذارند
غلام زید آن است که وجود خارجی دارد عدم مضاف این مضاف الیه آن حالا وجودش مضاف
الیه را گردن مضاف میگذارندو الا در خارج در تکوین محال است اما در تشریع چی هیچ
اشکال ندارد اقوی با دلیلی شیء شبانه روز مردم انشاء تعلیقی اخبار تعلیقی دارندخوب
اگر محال بود مثل آن زیدی که محال بود تعلیق بردار باشد د روجود و عدم این جا هم
باید محال باشد در حالی که میبینیم عقلاء روی آن اعتماد میکننداین لق لق انسان
راستی اخبار است راستی انشاء که انشاء هم هست و هیچ طوری هم نیست و عالم اعتبار از
این حرفها ریاد در آن است و در فقه ما زیاد است و همه هم درست است چرا درست است
عالم اعتبار است من اقرا میکنم خانه مال شما اگر زید شهادت بدهد من میآیم اگر
عمر بیاید میآیم این خلاصه حرف است که ما تعلیق در انشاء را میگوییم تعلیق در
انشاء و تعلیق در اخبار هیچ اشکال ندارد و اشکال نداشتن هم به خاطر این که وجود
نیست آن که تعلیق بردار نبست وجود تکوینی است و قیاس به وجود اعتبار به وجود
تکوینی این قیاس درست نیست این یک حرف لذا این که میگوییم که عرف کاری به ما طلبهها
و این قلتها نداشته باشد عرف میگوید میآیم اگر زید بیاید جدی هم میگوید شوخی هم
نمیکند بعد هم میرود در خانه میگوید آقا من وعده کردم با این آقا بیا برویم میگوید
من نمیآیم خوب من هم نمیروم بعد میپرسد ملگ وعده نکردی ملگ نگفتی میآیم میگوید
چرا اما تعلیق کردم گفتم اگر عمر بیاید و نیامد من هم نیامدم لذا میگوید که دخترم
را عقد میکنم اما بابا در جلسه عقد میگوید که خیلی خوب آقای روحانی عقد را بخوان
اگر اجازه دارد خوب اگر نداد هیچ چی مردم عقد را میخوانند بعد بابا اجازه نمیدهد
مردم میگویند هیچ تعلیق بود آن متعلق علیه نیامد بنابراین انشاء هم هیچ اگر هم
اذن بابا آمد که خوب آمد شماها چه جوری در بیع فضولی اجازه درست میکنی خانه مردم
را میفروشی بعد آقا اجازه میدهد میگویند درست است تعلیق که محالاست آقا نمیشود
کهیک مقدار از آن حالا باشد و مقداری دیگر یک ماه بعد باشد میگوید آقا بیع فضولی
روایت داریم درست است در حالی که بیع فضولی انشاء است و انشاء هم تعلیقی است و
فرقی هم بین ناقل بودن و کاشف بودن نیست و اینها بحث ما نیست بنابر این که فقهاء
میگویند انشاء تعلقی محال است و میگوییم انشاء تعلیقی در فقه خیلی داریم اگر کسی
حرف را قبول نکند میگوییم تعلیق در منشأ است اخبار در مخبر عنه است در انشاء نیست
یک چیز کعلق را انشاء میکند که اسمش را میگذارند تعلیق در منشأ نظیر این که میگویید
وجوب حالی والوجوب استقبالی همین جورها میشود آمدن خودش به معیت زیدرا اخبار میکند
اخبار جدی که معنی آن چنین میشود که میآیم به معبت زید الجزء انتفی لذاً انتفی
اکلل نیامد آن منشأ نیامده انشاء آمده انشاء حالی است و منشأ استقبالی میگوییم
آقا بر فرض که حرف من را نزنید و تعلیق در انشاء را بگویید طوری است چون وجودی است
و بگویید تعلیق در انشاء محال است انشاء یعنی ایجاد یعنی و وجوب منشأ استقلالی است
نکاح به شرط اجازه انکحت لذا همین هم که میخواهد یا به زبان میآورد یا مبنی بر
آن نکاح میگوید انکحت بشرط اجازه ابی چنانچه الان شما فقهاء در رسالات مینویسیدکه
اگر بدون اجازه پدر دختر را عقد کرد خودش را به نکاح داد خوب این عقد باطل است یا
نه؟ میگویید بله اما اگر بعد پدر اجازه داد درست است حالا بگویید تعلیق در منشأ
است یعنی یک سال دیگه باباش اجازه میدهد جنگ و نزاع و دختر را آبستن میکند تا
بابای او مجبور بشود بگوید خوب وقتی که بابا از درد ناعلاجی به گربه میگوید خانم
باجی بله خوب بله دیگر تمام شد عقد درست است. اینها همه اگر تعلیق در انشاء نیست
تعلیق در منشأ است ما حالا خیلی نزاع نداریم که بگوییم تعلیق در انشاء باشد یا
تعلیق در منشاء است ما حالا خیلی نزاع نداریم که بگوییم تعلیق در انشاء باشد یا
تعلیق در منشاء باشد شما قبول بکنید اصل مطلب را یا حرف مرا بزنید و بگویید در
تعلیق انشاء خیلی خوب طوری نیست فراوان است عرفیت دارد تشبیه معقول به محسوس نکن
تشبیه تشریع به تکوین نکن تعلیق در انشاء اخبار در انشاء اشکال ندارد اگر هم حرف
من را نمیگویید بگویید که نه تعلیق در انشاء تعلیق در اخبار جایز نیست مثل تکوین
است اما تعلیق در منشا انشاء میکند گاهی امر منجز را گاهی هم امر معلق را اینکه
دیگر اشکال ندارد. میگوید من اقرار میکنم خانه مال توست اگر روحانی محل شهادت
بدهد روحانی محل میآید شهادت میدهد که خانه مال عمر است این اقرار منجز میشود
اقرار تعلیق بوده هر دو منجز میشود و این حمله را مرحوم صاحب جواهر قبول میکند
البته معرکه هاست سر این مسئله در باب اقرار چندین قول از چندین فقهاء نقل میکند
صاحب جواهر بالاخره قائل به تفصیل است بعضی جاها جایز میداند بعضی از مثالها مثل
انکحت بنتی را جایز نمیداند و این اقرار را اقررت به شرط این که زید شهادت بدهد
صاحب جواهر میپذیرد در حالیکه اگر جایز نباشد هیچ کدام جایز نباشد و اگر جایز
باشد همه اش جایز باشد اما مرحوم صاحب جواهر رفتند روی عرف میگویند بعضی اوقات
عرف تعلیق در اقرار نمیپذیرد بعضی اوقات میپذیرد تعلیق در انشاء را نمیپذیرد
بعضی اوقات میپذیرد و عرف باید ببینید چه جور است و دوباره اقرار اگر بگوید که
اقرار میکند اگر بگوید که اقرار میکند اخبار بدهد اقرار بکند که خانه مال زید
است و اگر عمر بگوید اگر عمر شهادت بدهد گفته این درست است اما دیگران و کسانی که
قواعد فقهی نوشته اند همه گفتند نه درست نیست حرف صاحب جواهر درست نیست چرا؟ گفتند
تعلیق در انشاء هست است تعلیق در اخبار است و محال است لذا ایشان میگوید باب
جعاله را چه میگویید هر که ماشین من را پیدا کند من یک میلیون به او میدهم این
بخواهیم سر و صورت است نه بخواهیم بگوییم انشاء نیست هست اما انشاء تعلیقش اصلاً
در حاق جعاله و خیلی عقدها انشاء خوابیده تعلیق خوابیده و عقلاء را یک چیز مهمی میدانند
این خلاصه حرف است بنابراین تعلیق در اقرار هیچ اشکالی ندارد همه مثالهای صاحب
جواهر و همه اینها که قواعد فقهی نوشته اند من جمله آقای بجنوردی اینها را مرتب میگویند
محال است هیچ کدام محال نیست و همه اش عرفیت دارد تعلیق در انشاء تعلیق در اخبار
من جمله اقرار هیچ اشکال ندارد عرفاً اقوی دلیل شیء اگر حرف مرا نپسندید اقلاً
تعلیق را ببرید منشاء ببرید روی مخبر ما معلق است و آن دیگر میخواهد یا نباشد
دیگران انشاء الله فردا راجع به قاعده دیگر این که البینه للمدعی والیمین لمن
انکر.
و صلی الله
علی محمد و آل محمد.