اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی
صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
درباره قاعده اقرار العقلا علی انفسهم جایز هشت تا مسئله دارد که
در این 8 تا مسئله پنج تا را مباحثه کردیم و سه تا باقی مانده مسئله ششم اینکه
اقرار مختص به زبان نیست مختص به الفاظ صریح هم نیست بلکه اگر عرف از آن اقرار
بفهمد ولو با اشاره باشد ولو با کنایه باشد اقرار صادق است چنانچه اگر بنویسد اگر
بهتر از گفتن نباشد مسلم کمتر نیست گاهی میآید در محکمه و میگوید این آقا که
مدعی است خانه من مالش است ولو بینه ندارد اما درست میگوید دو دفعه حاکم از او میپرسد
که درست میگوید، میگوید بله دیگر این اقرار به گفتن حاکم باید حکم بکند گاهی هم
مینویسد خودش حالش را ندارد بیاید یا عابرویش ریخته شده رویش نمیشود بیاید مینویسد،
امضاء میکند میدهد به مدعی میگوید ببر پیش حاکم و حاکم هم خط را میشناسد در
آنجا نوشته شده آن خانهای که در آن من نشسته ام مال این آقا حامل نامه است خوب
پذیرفته میشود الا اینکه چون دو دفعه باید اقرار کند دو دفعه میآید میگوید
بنویس و او مینویسد مخصوصاً اینکه با یک تفاوتی هم مینویسد آن ریز بود این را
درشت مینویسد آن درشت بود این را ریز مینویسد آن مهر نداشت این را مهر و امضاء
میکند میبرد پیش حاکم و حاکم باید حکم بکند و بخواهد بگوید که باید گفتنی باشد
وجهی ندارد و دلیلش هم را گفتیم که هر چه مدعی باید بیاورد اقرار به همان اندازه
باشد مدعی گاهی باید دو تا مدعی و گاهی هم چهار تا مدعی در اقرار به همان اندازه
باشد مدعی گاهی باید دو تا مدعی وگاهی هم چهار تا مدعی در اقرار هم آنجا که دو تا
باشد باید دو تا بیاورد که امیرالمومنین سلام الله علیه گفتند اقرارها هذا شهادت
واحده یا هذا شهادتان لذا دو تا نامه مینویسید مطلب تمام است گاهی هم با اشاره
قاضی میگوید که این خانهای که در آن نشستهای مال کی است گاهی دست میگذارد روی
سینه اش یعنی مال من میشود منکر اگر آن بینه ندارد این باید قسم بخورد گاهی هم
اشاره میکند به مدعی که خانه مال این است اما به جای اینکه بگوید خانه مال این
است اشاره میکند دست میگذارد روی سینه اش دست میگذارد روی سینه اش دست میگذارد
روی شانه اش خوب این هم عرفاً کتابت و لفظ و این اشاره با هم تفاوتی ندارد و گاهی
مثلاً مدعی است و یک آدم حسابی است میگوید این خانه مال من است منکر را میآورن
خانهای که در آن نشسته است آقا مدعی است که خانه مال من است درست میگوید یا نه؟
ایشان میگوید که مگه میشود یک عالم ثقه که ما پشت سرش نماز میخوانیم دروغ بگوید
این هم یک کنایه است اشاره است ذکر لازم اراده ملزوم است اما باز هم در اینجا عرف
از او قرار میفهمند مخصوصاً اگر که متعدد هم باشد مثلاً دفعه اول میگوید که مثل
این آقا مگر میشود دروغ بگوید دفعه دوم میگویدمثل این آقا اگر میشود خیانت میکند
و امثال اینها بله یک موارد متشابهی دارد آنجا که موارد متشبه اقرار پذیرفته نمیشود
حالا ده مرتبه هم باشد اگر متشبه باشددارای دو معنا باشد خوب نه و اگر دارای دو
معنا نباشد الکنایه ابلغ من تصریح گاهی آن کنایه بهتر از تصحیح هست لااقل مثل
تصریح است و اما این که ما بگوییم که صریح میخواهد کتابت فایده ندارد که بعضی از
بزرگان گفته اند بگوییم که صریح میخواهد ظهور کفایت نمیکند یا لااقل ظهور میخواهد
اضمار فایده ندارد ظاهراً همه حرفها دلیل ندارد آنچه که میخواهیم اقرار عرفی است
و این اقرار عرفی بالفظ و گاهی با اشاره است و گاهی با کتابت است در کتابت هم گاهی
با لفظ صریح اگر عرف بفهمد که این محتوا را تحویل دارد دیگر باید حکم بکند روی این
محتوا دیگر آن لفظ یک آلتی بیشتر نیست برای خاطر این که عنده محتوا است عمئه واقع
است و این واقع را گاهی لفظ مینمایاند گاهی کتاب گاهی اضمارها وگاهی کنایهها مینمایاند
هر چه آن که محتوا فهماند پیش عرف پیش قاضی هم مقدار میگوییم کفایت میکند اما
خصوص لفظ وجهی ندارد لذا اقرا العقلاء علی انفسهم نافذ که عقلاء بگویند اقرار کرد
علیه خودش که گاهی با لفظ است که میگوید این خامه مال این آقاست و گاهی هم با
کتابت است و گاهی هم با اشاره است ومی گوید خانه مال این وگاهی هم با کنایه است میگوید
که مثل این دروغ نمیگوید لذا آن واقع را هر چهنمایاند عرفاً باید بگوییم حجت است
و ما بخواهیم خصوصیت در آن ابزار قائل بشویم دلیل میخواهد لذا اقرار انصراف دارد
ولو بدواً به گفتن هیچ کس این را نگفته است اگر بنویسد اگر انصراف به کتابت نداشته
باشد لااقل همین جور که انصراف به لفظ دارد به کتابت هم دارد الان با آزمایش اثبات
میکنندکه این ولد زنا هست یا نه آیا این جاها را میگیرد یا به جای بینه بگذارید
یا جای اقرارش زن میگوید این بچه مال شوهرم است قاعده فراش هم میگوید این بچه
مال شوهرش است لذا اینانکار مطلبق با اصل هم هیت شوهر میگوید من اصلاً این زن را
ندیدم چند ماه هست حالا که آمدم از مسافرت چهار ماهش هست ومن پنج ماه است مسافرت
بوده ان خوب این باید بینه بیاورد بینه ندارد حالا بینه ندارد میرود آزمایشگاه
آزمایشگاه میبیند بچه مال این شوهر نیست آیا میپذیرم یا نه؟ برای اینکه آزمایش
میخواهد جای چهار تا بینه باشد نمیتواند باشد عمده این است ممکن است کسی راجع به
آزمایش که آزمایش هم خیلی دقیق نیست برای این که بارها تجربه شده که اشتباه هم میکنندحالا ما از این نظرها نمیآییم جلو آزمایش را علمی
بدانید واقعی بدانید اما بخواهد جای اقرار بنشیند باز هم نمیشود برای آن چیزهاشی
است و الا ما بخواهیم از این راهی که من عرض میکنم بگوییم پس همین جور است که
کتابت میشود آزمایش هم میشود این اشکال در پیدامی کند و الا اگر راستی محتوا
بنمایاند ولا آزمایش الا اینکه کسی حرف مرا بزند که من میگویم علم غیر عالی علم
قاضی در قضا و شهادت حجت نیست. علی کل حال اگر کسی این حرف مرا بزند بگوید علم
قاضی حجت نیست علوم متعارضه حجت نیست بلکه باید علم عالی از غیر قاضی عند ما اقضی
بینکم بالبینات و الایمان باید این جور باشد و آزمایشگاه نمیتوند چیزی را اثبات
میکند روی آن غیر متعارف بودش و امااگر کسی مشهور علم قاضی راحجت بداند حالا این
آقای قاضی سیر و سیلوکی است از ملادکه سوال میکند لذا آیا ملائکه سوال میکند لذا
آیاملائکه بگویند این حجت است یا نه ما میگوییم نه برای این که اجنه بگویند
ملائکه بگویند علم قاضی بگوید الهام قاضی بگوید ان تتق الله یجعل لکم فرقاناً این
آقای قاضی در سیر و سلوک راستی الهام دارد حالا آیا حجت است یا نه ما میگوییم نه
هیچ چیز نمیتواند جای بینه و اقرار و ایمان بنشیند هیچ چیز نمیتواند خوب اگر این
باشد هیچ چیز نمیتواند خوب اگر این باشد برمی گردد به این مطلب که اقرار مثل بینه
باشد صریح باشد یا تصریح باشد تصریح مثل کتابت تصریح مثل اشاره باشد تصریح مثل
کنایه اینها علی الظاهر دیگر تفاوتی ندارد.
تعارض در باب اقرار طولی است اما چون که آن دومی متهم است گفتیم
اصلاً حجت نیست و چون حجت نیست دیگه هیچ چی از این باب ما وارد شدیم لذا گفتیم
کتمان بعد اقرار این را میزند یک مطلب دیگر هم هست آن جا و این که در کتمان یا
اگر کتابت مخالف با لفظ شد و لفظ مخالف با کتابت شد به نفعش است و ما گفتیم اقرار
العقلاء لانفسهم است علیه نیست له است و چون له است حجت نیست لذا در ما نحن فیه
همین است اول اقرار بعد مینویسد دروغ گفتن آن نوشتن هیچ چی آن اولی درست نیست
اولی اشاره میکند دومی درست نیست به خاطر این که متهم است و گفتار متهم حجت نیست
وهم بر نفعش است و اقرار العقلاء علی انفسهم جایز را نمیگیرد این هم این بحث.
بحث هفتم این که آیا این اقرار پیش حاکم باشد بعضی گفتند گفتند
اقرار باید پیش حاکم باشد نظیر بینه که باید پیش حاکم باشد همین طوری که بینه اگر
پیش حاکم نباشد حجت نیست اقرار هم اگر پیش زن باشد اگر پیش رفیقش باشد اقرار اگر
پیش آن کسی که خانه در دستش است باشد این اقرارها گفتند هیچ کدام حجت نیست چرا؟
گفتند اصلاً اقرار وضع شده از برای باب مراجعات باب شهادت آنجاست که بینه میخواهیم
آنجاست که قسم میخواهد و الا منکر قسم بخورد پیش مدعی گفتند فایده ندارد خوب اگر
بخواهیم تخصیص بزنیم دلیل میخواهیم و الا عقلاء فرق نمیگذارند برای این که ما
اقرار العقلاء علی انفسهم جایز را یک دلیل عقلی دانستیم سیره عقلاء گفتیم رویش است
حالادر یک مجلس نشسته اند حساب حکومت و قضا و اینها هم نیست این آقا از زبانش در
رفت واقع را گفت گفت این خانه را اجاره دادم به فلان ماهی صدهزار تومان حتی تعدد
هم نباشد عقلاء میگویند درست است حتی عقلاء میتوانند بروند شهادت بدهند بگویند
ما شاهدیم این آقا در مهمانی که داشتیم اقرار کرد که خانه مال مستأجرش است و
مستأجر خانه را خریده این علی الظاهر تفاوتی نمیکند که برود پیش قاضی و بگوید که
این خانه که مستأجر خانه را خریده این علی الظاهر تفاوتی نمیکند که برود پیش قاضی
و بگوید که این خانه که مستأجر در آن نشسته از من خریده یک دلیل حکمی میخواهیم
بیاید بگوید نه حتی در باب بینه بعضیها خیلی سخت گیری کردند این جاها درباره بینه
گفته اند که بینه تبرعی پذیرفته نمیشود همچنین اقرار تبرعی حاکم اول به مدعی
بگوید آیا بینه داری یانه بگوید بله بینهها کجاست نشان بده قاضی به آن بینهها
بگوید شهادت میدهید یا نه بگویند بله تا پذیرفته بشود و الا اگر سر خوردی آمدند
پیش قاضی دو تا بینه شهادت بدهند که آقا این خانه ما میدانیم مال زید این پذیرفته
نمیشود در اقرارش هم همین را گفتند باید حاکم به مدعی بگوید بینه داری یا نه وقتی
میگوید به آقای منکر بگوید توچه میگویی بگوید این آقای مدعی بی خود میگوید قسم
بخور آن وقت قسم اش بدهد بگوید قسم بخوری میگوید قسم بخور آن وقت درست است و الا
اگر آن آقای مقر بیاید قبل از مدعی بیاورد یا بعد از آن که نتوانست بینه بیاورد سر
خودی بدون اجازه بگوید آقای قاضی والله خانه مال من است فایده ندارد خوب اینها بحث
شد در باب قضا و شهادت ما میگوییم همه اینها دلیل ندارند لذا هیچ جا این حرف
آقایان هم میگویند که خبر واحد در موضوعات حجت است و حرف را میبرند آن جا که
قاضی در کار نباشند و بینه را میگویند مطلقاً پیش نمیتوانید خانه را بخرید و ما
بگوییم میتوانید بخرید برای اینکه دو نفر در یک خانهای هر دو گفتند که مال این
آقا قطعاً شما دیگر نمیتوانید خانه را بخرید و ما بگوییم میتوانید بخرید برای
این که بینه پیش قاضی نبوده علی الظاهر عرفیت ندارد شرعیت هم ندارد حالا آقایان
فرمودند اما یک دلیل رسا برای مطلب نفرمودند نمیتوانیم هم بگوییم در قسم هم همین
را میگوییم در قسم در جلسه نشسته اند یک جلسه مشاورهای آن آقای مدعی میگوید
بینه نداری خیلی خوب برو دنبال کارت اما اطرافیها در جلسه میگویند آقا برای این
که مطلب تمام بشود و حرف بزنید قسم بخورید میگوید من قسم نمیخورم آقا قسم بخورد
خانه را میدهم آن آقا قسم بخورد خانه را میدهم آن آقا قسم بخورد مردم میگوینداین
خانه دیگر مال آن است وما بگوییم حتماً پیش قاضی هم اقرارش هم دیگر بهتر از این در
جلسه مشاورهای است جلسه مهمانی است یکی کسی اقرار میکند این خانه که من در آن
نشسته ام مال برادرم است یک کس یا اقرار میکند هیچ مسلمان متدینی نیست که این
خانخ را بخرد این خانه مسلم اوست اگر بپرسند این خانه مال کیست میگویند مال این
تو میخری یانه لذا ایت حرفی مشهور شده که پیش قاضی باشد آن هم با اجازه او اینها
یک احتیاطهایی است در فقه که خوب است اما بعضی اوقات حجت است پیش قاضی هم خوب نیست
حق مردم از بین میرود میگوییم اقرار نثل بینه حجت است پیش قاضی یا غیر قاضی اصل
را طرف داشته باشد یا نداشته باشد حتی اینجاها را ما میبینیم مثل این که دو تا
شاهد عادل شهادت میدهند این خانه مال این نیست نمیگویند هم مال کی است طرف هم
ندارد مسلم شما دیگر در این خانه نماز نمیخوانی یا طرف ندارد مسلم شما دیگر در
این خانه نماز نمیخوانی یا طرف ندارد خود آن مقر رو مرتبه در مجلس میگوید که
خانه مال این خانه عبادت ندارد اما میگوییم این اقرار به جاست میخواهد طرف داشته
باشد یا نداشته باشد اینها دلیلش هم عدم الدلیل است همین مقدار که دلیل علیه آن
نداشته باشیم یک معنای عرفی پذیرفته شدهی عندالعقلاء است.
می خواستم امروز بحث را تمام میکنم نشد هشتم که شرط آخر است در
باب اقرار گفتند که باید تعلیق در آن نباشد اگر اقرار بکند تعلیقاً بگوید که خانه
مال آقا اگر زید بگوید گفتند نمیشود چرا گفتند تعلیق در اخبار مثل تعلیق در انشاء
محال است و این صورتاً یک حرفی زده و الا ایجاد میخواهد بکند تعلیقاً گفته است که
محال است آیا این حرف درست است یا نه مطالعه بکنید تا فردا انشاء الله.
و صلی الله
علی محمد و آل محمد.