عنوان: قاعده فراغ و تجاوز 6
شرح:

بحث این بود که مشهور در میان فقهاء این است که قاعده فراغ قاعده تجاوز این جاها جاری است که این آقا بداند  در حین عمل متوجه بوده است توجه حال عمل هر اما اگر توجه نداشته و می داند توجه نداشته قاعده فراغ قاعده تجاوز ندارد توی رساله های عملیه گاهی مثال می زنند به انگشتر گاهی مثال می زنند به مانع می گویند بعد از وضو بعد از غسل یک مانعی دید نمی داند این مانع قبل از نماز بوده؟ بعد از نماز بوده؟ توی نماز بوده؟‌نمی دانند چه جوری است؟ آیا قاعده فراغ دارد گفته اند اگر توجه به مانع داشته که مانع هست حالا بررسی نکرده قاعده فراغ دارد و اما اگر بداند توجه نداشته قاعده فراغ ندارد و این شرط در قاعده فراغ یشترط در قاعده تجاوز این که توجه حال عملی باشد این مشهور در رساله های عملیه است و ما این را در جلسه قبل منکر بودیم گفتیم که علاوه بر این که سیره عقلا این است که قاعده فراغ دارد قاعده تجاوز دارد علی کل حال ما همین بعد از عمل می خواهیم، شک بعد از عمل حالا چه در قاعده فراغ چه در قاعده تجاوز، نمی داند درست به جا آورد یا نه؟ درست به جا آورد، ما همین را می خواهیم و ما راجع به این حرفمان دو تا دلیل داشتیم. 1) بنای عقلا فرقی نمی گذارند بین توجه و عدم توجه 2) اطلاق روایات بلکه صراحت روایات و فقط یک روایت داشتیم حین یتوضاً اذکر که آن هم قید نمی کند خبر می دهد می گوید که در وقتی وضو می گرفتی تو می خواسته عمل خوب به جا بیاوری متذکر این بودی که عمل درست به جا بیاید پس این می گوید که غفلت در حین عمل و اما مابقی روایت ها معلوم است اطلاق دارد و هیچ کدام از این روایت ها ما نداریم که یشترط در قاعده فراغ این که توجه داشته باشد الا همین حین یتوضاً اذکر، اگر یادتان باشد قبلاً ما دراین باره صحبت کردیم که این قاعده تجاوز این قاعده فراغ اصل است نه اماره، دلیل ما این بود که ولو این که خیلی جاها کاشفیت دارد همان حین یتوضاً اذکر خیلی اوقات کاشفیت دارد اما چون بعضی اوقات کاشفیت توی کار نیست می فهمین که لحاظ کاشفیت برای حجتیش تشده پس چه شده لحاظ این که اصلی است تعیین وظیفه در ظرف شک و مثال هم زدیم گفتیم که قاعده اصاله الصحه فی فعل الغیر قاعده اصاله الصحه فی فعل النفس خب این جوری است که الان ماها همه ماها که این جا نشسته ایم 20 سال قبل نماز و روزه و این ها ما راستی صحیح بود هیچ کس نمی تواند بگوید من یقین دارم که صحیح بوده با اصاله الصحه می آیید جلو دیگر، حالا آن وقت ها من متذکر بودم، نه، نمی دانم متذکر بودم؟ نبودم؟ وضع چیست؟ مخصوصاً اگر کسی جاهل به مسئله باشد که حتماً متذکر نبوده و شما هم راجع به غیر هم راجع به خودتان اصاله الصحه فی فعل النفس اصاله الصحه فی فعل الغیر جاری می کنید، معمولاً این جوری است که 90 درصد مردم حضور قلب ندارند به هیچ معنا هم ما طلبه ها به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی فرق بازاری و ما این است که حالا آن وقت ها همه درس می خواندند که آقای بروجردی مثال می زد ما داریم مباحثه می کنیم و به فکران قلت قلت هستیم یک دفعه می گوییم اسلام علیکم و رحمه الله و برکاته، و بازاری وقتی می گوید الله اکبر تا وقتی می گوید السلام علیکم و رحمع الله و برکاته گاهی به فکر چکش است گاهی به فکر سفته اش و گاهی به فکر دخترش و گاهی به فکر بازارش با بگوید السلام علیکم و رحمه الله و برکاته بعد هم شک می کند سه رکعت خواندم یا چهار رکعت؟ هیچ توجهی در کار نبوده اما همین را روایت می گوید که قدفرغت و خیلی کم پیدا می شود که حین الوضو یتوجه، نه، وضویش و غسلش و مخصوصاً نماز که شیطان بیشتر کار دارد برای این که حضور قلب را از ما بگیرد خب این حضور قلب دو سه تا معنا دارد یک معنایش این که مال شما انشاء الله همه جا محضر خداست ما در محضر خداییم ادب حضور باید مراعات بشود خدا دارد با ما حرف می زند ما هم داریم با خدا حرف می زنیم پس این توجه این که این مکالمه است باید مراعات بشود، این یک معنای حضور قلب است، یک معنای حضور قلب هم این است که آدم از نماز بیرون نرود توی نماز باشد یک معنا هم این که توجه به معانی، ایاک نعبد و ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم را توجه به این معانی داشته باشد این سه مرتبه از حضور قلب است 99 درصد مردم و من جمله ما طلبه ها نه قسم اول را داریم نه قسم دوم را داریم نه قسم سوم را، اما چون که نماز به طور ناخودآگاه از ضمیر ناآگاه می آید جلو مثلا شما سوره اذا وقعت را حفظ هستید حتی می رسید به آن جا که داری چرت می زنی اما زبان کار می کند به طور ناخودآگاه نماز می خواهی بدون توجه هیچ توجه نیست، بله به علم رجمالی توجه هست یعنی علم ارتکازی آن و اما دارد، نه به علم تفصیلی، آن حافظه شما مثل یک مخزن آبی که از لوله می آید بیرون از زبان ما آن چه در حافظه ماست می آید بیرون لذا ما صورت این که جاهل به مسئله هم نباشد داریم می گوییم که جاهل به مسئله هم نیست جاهل به معانی هم نیست اما حضور به قلب به یکی از این سه معنا نیست معمولاً برای مردم، برای ما طلبه ها هم نیست می گوییم الله اکبر بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین توجه به این الفاظ نداریم به طور ناخودآگاه، از ضمیر ناآگاه می آید به زبان ما تا می گوییم السلام علیکم و رحمه الله و برکاته همه ما همین جور هستیم دیگر، لذا حین یتوضا اذکر خیلی کم پیدا می شود لذا می گفتیم این تقریب به ذهن است اصلاً معمولاً مردم که وضو می گیرند وضو به طور ناخودآگاه چون که تکرار شده است دیگر اول صورت شسته می شود و بعد دست راست و بعد دست چپ و به طیور ناخودآگاه دست چپ هیچ وقت قبل از دسیت راست شسته نمی شود چون عادت است دیگر عادت که آمد انسان به طور ناخودآگاه از اول نماز تا آخر نماز می خواند و این عادت به معنا اذکریت نیست عادت است نماز را درست می خواند و در حین غافل است، غالب کارها همین طور است بنابراین اصلاً باید بگوییم 90 درصد به بالا در عبادات در کارهایمان حین العمل توجه نیست بلکه عادت است ضمیر ناآگاه است و ما بخواهیم بگوییم قاعده فراغ ندارد قاعده تجاوز ندارد خب دیگر با چه می خواهی این عمل را صحیح بکنی، راجع به مردن اصاله الصحه فی فعل الغیر راجع به خودمان اصاله الصحه فی فعل النفس، آیا علم داشته است و این اعمال را به جا آورده؟ معمولاً نه، حتی ما طلبه ها،‌آیا توجه داشته است و این عمل را به جا آوره؟ غالباً نه و من جمله ما طلبه ها بکله با غفلت از اول نماز تا آخر نماز خوانده، با غفلت و این که فقهاء می فرمایند که قاعده فراغ آن جا جاری می شود که غفلت نباشد به ایشان عرض می کنیم اتفاقاً 90 درصد غفلت هست نمی‌شودکه بگوییم قاعده فراغ ندارد اگذر قاعده فراغ نداشت اگر قاعده اصاله الصحه فی فعل الغیر نداشتن اختلال نظام لازم می آید.

مسئله ما این است فقهاء فرموده اند اگر کسی بعد از نماز شک کرد که آیا صورتش را شسته یا نه؟ آتیا مانع را رفع کرده یا نه؟ باید احراز بکند در حین عمل توجه داشته است به این که مانع را رفع کند صورتش را هم بشوید و الا اگر غافل از این بود که معمولاً راجع به مانع غافل است دیگر، غافل از این بوده که قی گوشه چشمش است و وضو گرفت بعد قی را پیدا کرد نمی داند آیا بعد از وضو پیدا شده؟ قبل از وضو پیدا شده؟ توی وضو پیدا شده؟ می گویند قاعده فراغ ندارد، چرا؟  یشترط این که حین العمل متذکر مانع باشد این جا کار داریم می گوییم آقا 90 درصد مردم در اعمالشان هم جاهلند آن جهلشان موجب می شود تذکر به خصوصیات نداشته باشند آن کسانی هم که عالم به مسئله هستند باز هم این جوری است که 90 درصد مردم عادت است این‌ها را ور ور نماز می خواند تا السلام علیکم و رحمه الله و برکاته و فقطی توجه دارد که دارد آن هم به ضمیر ناآگاه توجه دارد که نماز می خواند که اسمش را می گذاریم استدامه حکمیه اگر از او بپرسند چکار می کنی؟ می گوید نماز می خوانم خود همین آقایان که می فرمایند اتدامه حکمیه، اتدامه حکنیه را برای ما این طور معنا می کنند می گویند این غافل است اما اگر از او بپرسند آقا چه می خوانی؟ می گوید نماز می خوانم، توجه پیدا می کند یعنی ضمیر ناآگاه می شود ضمیر آگاه، علم اجمالی می شود علم تفصیلی، اصلاً خودشان در استدامه حکمیه همه آقایان می گویند لازم نیست انسان وقنی که می گوید الله اکبر تا وقتی که می گوید السلام علیکم توجه داشته باشد، اما توجه اجمالی آن لازم است توجه اجمالی کدام است؟ اگر از او بپرسند چه می کنی؟ بگوید نماز می خوانم متوجه بشود اگر از او بپرسند آن وقت متوجه شود، خب می گویند استدامه حکمیه کفایت می کند، لذا می امی گفتیم اگر کسی اماره بدان فیه وجه و اما اگر شما اصاله الصحه فی فعل النفس و اصاله الصحه فی فعل الغیر را اماره ندانید تعیین وظیفه در ظرف شک بدانید عقلاء شارع مقدس هر دو فرموده اند که اذا فرغت من شیء و شککت فی ذلک الشیء فشکک لیس بشیء اما حالا حین آن عمل هم توجه داشتی، توجه نداشتی چه باشد؟ نه، ما آن که می خواهیم فراغ از شیء و شک در شیء اذا فرغت من شیء و شککت فیه فشکک لیس شیء این اقایان که گفته اند گفته اند آن وضو با حمد و سدره فرقش این است بعد از نماز اگر فهمید وضو ندارد نمازش باطل است اگرفهمید که حمد و سوره نخوانده نمازش صحیح است، شرط واقعی شرطی ذکری آن معنایش است دیگر این جا چیزی نداریم اگر شما این را اصل بدانید که ما دانستیم هم اصاله الصحه فی فعل النفس و هم اصاله الصحه فی فعل الغیر را دیگر خواه ناخواه می گوییم که می خواهد غافل باشد می خواهد نباشد می خواهد شک در غفلت کند می خواهد نکند آن چه ما می خواهیم اذا فرغت من شیء و شککت فیه اما اگر کسی اماره بداند کاشفیت می خواهد آن وقت باید حین عمل اذکر باشد تتمیم کشف شده باشد حالا آن هم حرف دارد ولی عمده حرف ما این است که عقلا روایات ما می گویند آقا تو یک عملی می خواهی و بعد از عمل در قاعده فراغ و یک شکی می خواهی که درست به جا آوردی یا نه؟ فشکک لیس بشیء.

بحث بعدی که ما در مقدمه صحبت کردیم بحث را که آیا قاعده فراغ و قاعده تجاوز یک قاعده است یا دو قاعده؟ سه چهار تا قول در مسئله هست.

بعضی ها گفته اند که یک قاعده هست اما قاعدته فراغ است، مثلا مثل مرحوم نائینی این جور می گویند.

بعضی ها گفته اند که یک قاعده است اما قاعده تجاوز است، مرحوم آقای خویی فرموده اند.

بعضی ها گفته اند دو قاعده است نه آن ربطی به آن دارد نه آن برگشتی به آن دارد، مشهور گفته اند.

بعضی ها هم گفته اند که یک قاعده است، قاعده تجاوز و قاعده فراغ یک قاعتده است و آن شک دراصل عمل است آن شک در اجزای عمل است، مصداق یکی است شک در چیزی و تجاوز از آن، اگر بعد از عمل باشد به آن می گویند قاعده فراغ اگر توی عمل باشد به آن می گویند قاعده تجاوز، تو می خواهی به عکس هم بکنی طوری نیست و ما گفتیم اصلا اسمش را می گذاریم اصاله الصحه فی فعل النفس مثل اصاله الصحه فی فعل الغیر و شکه لیس بشیء.

حالا این کسانی که گفته اند دو تا قاعده است عمده دلیل این ها یک حرف ادبی است که این حرف ادبی خیلی در کلمات مخصوصاً این کسانی که قواعد فقهیه نوشته اند خیلی در کلمات دیده می شود  گفته اند که اصاله الصحه آن جاست که فعلی را بداند انجام داده نداند صحیح انجام داده یا نه؟ به این می گوییم قاعه فراغ، مفاد کان ناقصه یعنی می دانیم عمل موجود شده نمی دانیم صحیح موجود شده یا نه؟ اما در قاعده تجاوز این است که شک در اصل وجود است مفاد کان تامه است نمی دانیم به جا آورد یا نیاورد؟ به این می گوییم قاعدته تجاوز لذا گفته است که ایاک نعبد و ایاک نستعین نمی داند که قبلش را گفت یا نگفت؟ بسم الله الرحمن الرحیم را گفت یا نگفت؟ لذا گفته اند مفاد کان تامه، لذا باید شک در اصل وجود داشته باشیم، مثل مرحوم نایینی رضوان الله تعالی علیه بعد هم مرحوم آقای خویی خیلی پافشاری روی این چون ذوقی هم هست ادبی هم هست می شود اسمش را مفاده کان تامه و مفاد کان ناقصه و شک در اصل وجود و شک در وضو وجود و این ها می شود یک مقدار هم اگر مطالعه کرده باشید ادبیت به خرج داده اند، اما عقلا که این ها می گویند که هم قاعده فراغ هم قاعده تجاوز هم شک در صحت را می گیرد هم شک در وجود را مثلا وضو گرفته نمی داند که آیا صورت را شست یا نشست این شک در اصل وجود خب وضو درست است، یک دفعه وضو گرفته می داند صورت را شست نمی داند درست شست یا نه؟ مانع را رفع کرد یا نه؟ بعد از وضو شک کرد قاعده فراغ می گوید وضو درست است همچنین در قاعده تجاوز، گفت مثلا اهدنا الصراط المستقیم شک کرد ایاک نعبد و ایاک نستعین را گفتم یا نگفتم؟ خب گفتی درست گفتم یا نه؟ خب باز هم گفتی، ما بگوییم در قاعده تجاوز حتماً باید شک در وجود باشد اتفاقاً خیلی جاها شک در صحت است نه شک در وجوب، چنانچه در قاعده فراغ هم خب خیلی جاها شک در صحت است چنانچه بسیاری از اوقات هم شک در اصل وجود است، اتفاقاً در روایات ما می بینیم همان جا که قاعده فراغ است شک در وجود را فرض کرده روایتش را سابقاً خواندیم حالا می خوانم که در روایات می گوید که وقتی نشستی برای وضو و بعد شک کردی آیا ذراعین را شستی یا نه؟ بگو که نه، اما در روایت دیگر می گوید بگو بله، اصلاً فرض کرده شک در صحت را نه شک در وجود را، یا در قاعده فراغ فرض کرده است که می داند آورد نمی داند صحیح آورد یا نه؟ در بسیاری از روایات هم مطلق دارد کل ما شککت فی شیء فقد معنی فشکک لیس شیء حالا این شک در وجود را می گیرد شک در صحت را آن را هم می گیرد.

روایت ها را یک قدری بخوانیم هر چه هم ما احتیاج به روایت که نداریم برای این که ما گفتیم روایت ها همه همه امضایی است و بیش از سیره عقلاء را نمی گیرد وقتی ارشادی شد تابع ما یرشد الیه است و باید ببینیم که عقلاء چه می گویند سیره عرف دراین باره چه می گوید؟  و سیره عرف چه شک در وجود باشد چه شک در صحت چه در قاعده فراغ باشد چه در قاعده تجاوز همه اش را می فرماید که شکک لیس بشیء حالا یک دو سه تا روایت بخوانم روایت 1 از باب 42 از باب وضو فرمودند که یا زراره اذا خرجت من شیء ثم دخلت فی غیره فشکک لیس، شیء رفتی به رکوع نمی دانی حمد و سوره را درست خواندی یا نه؟ شکک لیس بشیء حالا ما بگوییم که این اذا خرجت من شیء ثم دخلت یعنی شک در وجود و عام هم هست برای این که اذا خرجت من شیء یعنی هر چیزی،

روایت اسماعیل بن جابر کل شیء عام هم هست کل شیء شک فیه مما قد جاوزه و دخل فی غیره فلیمضه علیه هر چیزی که شک در آن بکنی شک در چه چیز بکنی؟ دیگر ندارد؟ شک در صحت بکنی فلیمض علیه شک در اصل وجودش بکنی فلیمض علیه.

صحیحه محمد بن مسلم کل ما شککت فیه مما قد مضی فامضه کما هو بگوییم که فقط شک در وجود، نه شک در وجود، نه شک در صحت می گوید فقط در شک در صحت ، حقش کدام است؟

شک در صحت باشد فامضه کما هو شک در اصل وجود هم باشد فامضه کما هو کل ما شککت فیه بعد ما تفرغ من صلاتک فامض و لاتعد حالا شک در صحت یا شک در اصل وجود؟ دیگر ندارد، ما بخواهیم بگوییم که شک در صحت، وجهی ندارد شک در وجود وجهی ندارد قدر متقین از کدام؟ وجهی ندارد.

شک فیه شک دارم که آیا به جا آوردم یا نه؟ ما بگوییم که باید فرض وجودش را بکنیم این ظاهراً نمی شود گفت، اذا گفت قاعداً فی وضوئک فلم تدر اغسلت ذراعک ام لا؟ خب این شک در اصل وجود است اما همان حین یتوضاً اذکر منه حینو یشک قانون تجاوز است شک در صحت است و این روایت ها زیاد است همه این روایت ها روی بنای عقلا نداریم یک جا که بگوید که اگر شک در وجود کردی یا یک روایت بگوید اگر شک در صحت کردی بلکه همه این روایت ها یک قاعده کلی به ما می دهد که اگر از عملی فارغ شدی و شک در ما قبل کردی شکک لیس بشیء آن وقت هذا الشک علی قسمین یعنی مشکوک ما گاهی شک در صحت است گاهی شک در اصل وجود.

بنابراین باید این جور بگوییم که قاعده فراغ و قاعده تجاوز این ها یک قاعده هستند اصطلاح شده آن جا توی که توی نماز و توی عمل باشد به آن می گوییم قانون تجاوز، آن جا که بعد از عمل باشد اسمش را می گذاریم قاعده فراغ هر دو را می گوییم قاعده اصاله الصحه فی فعل النفس و اصاله الصحه فی فعل النفس یک اصل عقلایی است که عقلا جاری می کنند اما مشکوکان گاهی صحت است گاهی هم اصل وجود، چنانچه گاهی در شرط است گاهی در مانع است گاهی در جزء است این ها برای ما تفاوت نمی کند بخواهیم حالا یک بحث خیلی مفصلی بکنیم این که آیا شرایط را می گیرد یا نه؟ موانع را می گیرد یا نه؟ این ها دیگر معلوم است که بحث ندارد، آن چه می خواهیم مشکوک می خواهیم مشکوک که جایش گذشته باشد وقتش گذشته باشد این مشکوکی که وقتش گذشته جایش گذشته اگر ما شک کردیم شک ما لیس بشیء یک فکری هم بکنید نمی دانم چه جوری است که مثلا شک هایی که اعتبار ندارد در حالی که این پنج شش تا برمی گردد به یکی دو تا سه تا، برای این که همه این ها این است که شک بعد از وقت و شک بعد از محل و شک بعد از عمل این سه تا یک شک است همه اش مشکوک داریم و وقت شیء گذشته یا محل شیء گذشته شک می کنیم درست کردیم یا نه؟ درست کردیم، اگر هم شک کنیم آوردیم آن را یا نه؟ آوردیم، حالا دو سه تا بحث دیگر داریم انشاء الله برای جلسه بعد.                          

وصلی الله علی محمد و آل محمد.