عنوان: قاعده اصاله الصحه 3
شرح:

دیروز در باب فصل دوم از اصاله الصحه صحبت کردم و گفتم آیا اماره است یا اصل؟ گفتم اماره است الا این که بعضی اوقات اصاله الصحه حجت است هم عرفاً و هم شرعاً در حالی که کاشفیت هم ندارد پس معلوم می شود اصل است تعیین وظیفه در ظرف شک، و مثال زدم گفتم مثل آن جا که آن آقای حامل که می خواهد اصاله الصحه جاری بکند می داند این جاهل به مسائل است حالا نمازش را خوانده نماز خوان است نمی داند نمازش صحیح است یا باطل؟ حالا مرده نمی دانیم آیا این خمسش را داده یا نه؟ نماز قضا دارد یا نه؟ خب همه فقهاء گفته اند که لازم نیست برایش خمس بدهید، مالش قسمت می شود، نماز هم نه بر پسر بزرگ نه برداشت از اموال گفته اند آن هم لازم نیست چرا؟ گفته اند اصاله الصحه فی فعل الغیر در حالی که ما می دانیم آقا اهل خمس نبوده اما همین احتمال که باشد که این خمسش را داده اصاله الصحه کار خودش را می کند ما اصلاً می دانیم این سرو کار با مسجد نداشته سر و کار با روحانیت نداشته و این نمازها که خوانده بگو صحیح است اگر بگوییم اصل است خیلی خوب درمی آید آقا اصاله الصحه فی فعل الغیر هم عقلاء دارند هم شارع مقدس امضاء کرده بگو اصاله الصحه این چیزی به ذمه اش نیست و اما بخواهیم با اماره بیاییم جلو و بگوییم که اصاله الصحه کاشف از این است که نمازش صحیح است این باید که تصادفاً واقع شده باشد اگر مسائل را بداند تصادف نیست برمی گردد به این که آیا این سهو کرده یا نه؟ آیا این عمداً به جا آورده یا نه؟آیا این غفلت داشته یا نه؟ کاشفیت دارد این که نه مطابق با واقع است اما اگر نمی دانیم وضعش چیست یا می دانیم این اصلاً سر و کار با مسائل ندارد سر و کار با مسائل نداشته سر و کار با دین نداشته مثل 90 درصد مردم به قول عوام مسلمان سه جلدی هستند. آن پایین سه جلدشان نوشته اند شیعه اثنی عشری اما راستی هم تا سر حد عشق 14 معصوم را دوست دارد حسابی سینه می زند و گفتنش هم راستی با یا علی اما نماز نمی خواند با حضرت عباس که نتواند جواب نماز را بدهد اصلاً قبولش ندارم، خب می دانیم وضعش این جوری است حالا بگوییم اصاله الصحه کاشف از این است اعمالش درست است، یک دفعه اصل است عقلاء می گویند فضولی موقوف یا ائمه طاهرین می گویند فضولی موقوف، تسهیلا للامر بگو درست است، چشم اما یک دفعه می خواهی بگویی اماره است کاشف از این است که درست است تتمیم کشف شده نمی شود و بعدش هم در مسائل بعدی که می آییم خب همین جور می شود نمی شود آدم بگوید که اصاله الصحه اماره است بعضی اوقات اماره است بعضی اوقات اصلاست آن وقت بخواهیم بگوییم که شارع مقدس یا عقلاء می گویند آن جا که اماره است از باب اماره حجت است آن جا که کاشفیت ندارد از باب اصل حجت است این هم مشکل است که یک چیزی گاهی اماره باشد گاهی اصل باشد ظاهراً نداریم کسی هم بحثش را نکرده بگویی طوری نیست اشکال ندارد بگویید که آن جاها که کاشفیت دارد اماره یا اماره باشد بالاخره اصاله الصحه کار خودش را می کند حالا چه اصل باشد چه اماره باشد و نتیجه ندارد الا کم ، آن کمش را هم ما قبول نداریم برای این که اصل مثبتش می خواهند بگویند حجت نیست ما اصل مثبت را حجت می دانیم همه جا مخصوصاً در این جاها، لذا نتیجه فقری هم ندارد فقطی نتیجه علمی دارد این که مرحوم شیخ فرموده اند اصل است ما گفتیم اماره است اما این اشکال را دارد اگر این اشکال را نتوانید رفع بکنید آن وقت بگوییم که شارع مقدس یا عقلاء‌ نظر به امارتیش نداشتند و تمام نظر روی این بوده تعیین وظیفه در ظرف شک خب در امارات هم شک است دیگر، تعیین وظیفه در ظرف شک و گفته اند که هر کجا شک داری اصاله الصحه اما ظاهراً نداریم یعنی در اصول تا حالا نخوانده ایم در فقه هم من تا حالا ندیده ام که بگوییم یک چیزی هم اماره است هم اصل طوری نیست انسان بگوید اما این تقریباً یک از خود درآوری می شود در فقه ما یک از خود درآوری می شود در اصولمان امارههم رافع شک نیست، نمی تواند که اماره تکوینی باشد تشریعی است دیگر)

بنابراین اماره و اصل هر دو این ها شک است الا این که آن کاشفیت دارد مثلا 80 درصد آن 20 درصدش را شارع مقدس می گوید انع احتمال الخلاف بگو کاشف تام، تعبد است هم عقلا تعبد است عقلاء‌ تعبد می کنند یعنی آن 20 درصد احتمال است آن شک است می گوید بگو علمی است 100 درصد علمی است، در باب اصل است آن شک است می گوید بگو علمی است 100 درصد علمی است در باب اصلاین است که اصلاً کاشفیت ندارد شارع مقدس نمی گوید که تتمیم کشف نمی گوید بگو علم می گوید که وظیفه تو در ظرف شک این است آن وقت گاهی در جایی که هیچ از نظر تکوین هیچ کاشفیت ندارد آن وقت گاهی از نظر جایی که هیچ از نظر تکوین از نظر تکوین هیچ کاشفیت ندارد آن وقت گاهی از نظر لسان عقلا یا شارع می گوید که تو یقین داری لاتنقض الیقین بالشک تو یقین داری این را اسمش را می گذارند اصل محرز یعنی از مرحوم نایینی به این طرف هم پیدا شده و اما اگر نه بگوید رفع ما لا یعلمون یا کل شیء طاهر حتی تعلم نمی گوید تو یقین داری یعنی در ظرف شک وظیفه این است این می شود اصل غیرمحرز، هر دو اصل است اصل است یعنی چه؟ یعنی تعیین وظیفه در ظرف شک ولو آن جا که می گوید تو یقین داری این حقیقت ادعائیه است مجاز است حقیقت ادعائیه است می گوید تو یقین داری این حقیقت ادعائیه است مجاز است، حقیقت ادعائیه است می گوید تو یقین داری این حقیقت وقتی سابقاً یقین داشتی حالا شک داری و یقین نداری تو یقین داری این مجاز است حالا یا مجاز یا حقیقت ادعائیه، می گوید بگو صیحیح است بگو اصل است تو قسم است تکوین دو قسم است یک دفعه این تکوین می نمایاند واقع را می شود اماره می گوید تو یقین داری گاهی هم نمی نمایاند واقع را می گوید تو یقین داری می شود اصل که آن تکوین باید ببینیم چه جوری است یعنی خارج یعنی آن مظنه من به من مظنه دارم یا شک؟ آن حالت من یا یقین است به آن می گوییم علم یا مظنه است به آن می گوییم اماره یا شک است به آن می گوییم اصل، آن حالت من آن سه تا حالت من آن وقت اصاله الصحه گاهی از نظر حالت حامل یعنی حالت ما که می خواهیم اصاله الصحه جاری بکنیم گاهی می نمایاند واقع را یعنی مظنه دار هستیم به این می گویند اصاله الصحه فی فعل الغیر اماره است، گاهی مظنه نداریم اما شک دار هستیم حالت من شک است تعیین وظیفه در ظرف شک ضع امر اخیک علی احسنه می گوید تو یقین داری بگو صحیح وظیفه ات این است که بگو صحیح ولو شک صد در صد است هیچ مظنه هم نیست بگو صحیح،‌بنابراین شماها باید کار کرده باشید امروز از شما استفاده کرده باشیم، استفاده ندارید هیچ کدامتان، بنابراین این جور می شود که یا بگویید هم اماره موارد مختلف، گاهی اماره گاهی اصل،‌ یا بفرمایید که بهتر است این دومی است که عقلاء یا شارع مقدس که این را حجتش کرده اند نظر به اماریتش نداشته اند نظر به تعیین وظیفه در ظرف شکش داشتند و چون در اماره هم شک است در غیر اماره هم شک 100 درصد است آن شک 20 درصد دیگر نظر به آن شک داشتند و اصاله الصحه تعیین وظیفه در ظرف شک، لذا حرف شیخ بزرگوار ما درست می شود که می فرمایند اصاله الصحه اصل است نه اماره،‌بنابراین مطلب دوم.

مطلب سوم این است که آیا اصاله الصحه این مربوط به فاعل است یا مربوط به واقع به یعنی وقتی که می گوید ضع امر اخیک علی الحسنه این معنایش این است واقع را آورد؟ خب مشهور در میان فقهاء و بزرگان گفته اند آری، معنایش همین است،‌ و اما از نظر فاعل چه جوری است؟ گفته اند نظر به آن ندارد که این فاعل این کسی که این نماز را خوانده این وضعش چیست؟ نظر به آن ندارد نظر به اینا ست که نماز این آقا درست است، درست است یعنی واقعاً‌ آن وقت این جاها یک اشتباه هم شده گفته اند که به نظر حامل یا به نظر فاعل؟ مثل این که حامل را معصوم دانسته اند و گفته اند اگر از نظر حامل درست باشد همان واقع است و این از عجایب هم هست در کلمات که گفته اند آیا از نظر فاعل یا از نظر حامل؟ گفته اند از نظر حامل نه از نظر فاعل و این مسلم اشتباه است دیگر، باید اگر بخواهیم بحثش را بکنیم بحث این جور بکنیم که آیا از نظر فاعل اصاله الصحه یا از نظر واقع؟ مشهور در میان اصحاب گفته اند از نظر واقع یعنی بگو واقع است بگو صحیح است واقعاً‌ عمل این درست است و حالا این فاعل از کی تقلید می کند؟ با این حامل درست می آید یا نه؟ گفته اند این ها مناط نیست و حتی مثلاً‌ اگر فی الجمله بدانند اختلاف هم با هم دارند اما وقتی اصاله الصحه بخواهیم جاری بکنیم آن کسی که اصاله الصحه جاری می کند گفته اند که خب ولو اختلاف فتوی هم هست آن از یکی تقلید می کند آن هم از یکی دیگر تقلید می کند خیلی جاها آن فاعل با آن حامل با هم اختلاف فتوی دادند این ها را فکر نکند،‌و بگوید که اعمال او صحیح است، مثلاً‌ این جور توجه کنید خیلی هم این اتفاقاً‌ فراوان می افتد آن حامل از کسی تقلید می کند که تعدد در آب کر را لازم می داند می گوید اگر مثلاً بدنت نجس است و رفتی توی استخر یا رفتی توی حوض باید از حوض بیایی بیرون دو دفع بروی تا بدنت پاک بشود تعدد در آب کر،‌خب خیلی از فقهاء‌ گفته اند مثل شیخ انصاری یک رساله ای از مجمع الرسائل اصلش مال شیخ انصاری است حاشیه اش مال مرحوم میرزای بزرگ است مال مرحوم صدر است صدر بزرگ مال بعضی از بزرگان دیگر می گویند تعدد در آب کر لازم است،‌ اما الان توی رساله ها همه همه می گویند آب کر مثل آب جاری است تعداد لازم نیست بنابراین مثلاً‌اگر دست شما نجس شد زیر شیی گرفتید این کر باشد یا جاری تفاوتی ندارد به مجردی که زیر شیر گرفتید بعد از رفع نجاست دست شما پاک است خب آن که تعدد در کر را لازم می داند می گوید نه، دستت را زیر شیر بگیر وسواسی گری کن، برو کدر دو دفعه دستت را زیر شیر بگیر تا پاک بشود همین جور که در آب قلیل تعدد هست در آب که هم تعدد هست حالا یک زن و شوهر این ها یک کدام تقلید می کنند از کسی که تعدد در کر را لازم می داند یکی هم از کسی که می داند این حامل می خواهد اصاله الصحه جاری کند می تواند یا نه؟ بگوید که دست این زن من پاک است گفته اند نه برای این که این دست زن پاک است باید احراز کند تعدد کرده و چون آن فتوایش این است که تعدد در کر نمی خواهد یا مقلدش می گوید تعدد در کر نمی خواهد، نه،‌نمی شود برای این که مناط واقع است،‌نه مناط فاعل باشد،‌آن وقت واقع را که می خواهند معنا کنند می گویند مناط یعنی حامل مثل فتوای آقا را معصوم می دانند می گویند حامل، بنابراین فاعل نه، حامل آری، خب از آن طرف می بینند بابا اختلال نظام لازم می آید و خدا رحمت کند پدر و مادر من هر دو از مرحوم صدر تقلید می کردند تعدد در آب کر را این ها لازم می دانستند من هیچ وقت تعدد در کر نمی کردم حالا بگوییم من پیش این ها نجس بودم،‌نمی شود که، گفته اند آقا از یک راه دیگر درستش می کنیم از راه اصاله الصحه نه از باب اجزاء‌برای این که دو تا مجتهد در حالی که اختلاف فتوی دادند به هم می توانند اقتدا بکنند مثلاً‌ تسبیحات اربعه راسه مرتبه لازم می داند آن تسبیحات اربعه را یک مرتبه لازم می داند نماز جماعت می خواند با یک تسبیحات اربعه می شود به او اقتدا کرد یا نه؟ خب اصاله الصحه که نمی تواند جاری کند گفته اند که از باب اجزاء‌ چون که اجماع داریم در باب اجتهاد و تقلید اجزاء.

این مسئله انصافاً مسئله مشکلی شده اولاً حامل را این ها واقع گفته اند سپس فاعل را حکم ظاهری گرفته اند آیا اصاله الصحه جاری است برای و آن یا نه؟ گفته اند که اگر ما بدانیم چکار می کند نه و واقع و نفس الامر نمی دانیم اولش مطابق با واقع است یا نه؟ آن جا اصاله الصحه دارد، لذا در بعضی جاهایش مانده اند همین کسانی که قواعد فقهیه نوشته اند در بعضی جاهایش مانده اند گفته اند اگر مثل همین مثالی که من زدم یک تسبیحات اربعه می بینم یک تسبیحات اربعه می خواند می شود به او اقتدا کند یا نه؟ گفته اند نه، یا مثلاً‌ حمد و سوره در نماز ظهر باید آهسته خوانده بشود روز جمعه نه، این روز جمعه حمد و سوره را بلند می خواند می شود اصاله الصحه جاری بکنیم یا نه؟ گفته اند نه برای این که خب می دانیم ضدین است بین فعل آن و فعل آن ضدین است در این جاها که می دانیم اصاله الصحه نه، و در حقیقت گیر کرده اند دیگر، ولی اگر این جور بگوییم که اصلاً کاری به فاعل و حامل نداشته باشید حق مطلب، نه فاعل،‌نه حامل، یک عملی به جا آورده مسئله دان هم هست نمی دانیم وضعش چیست؟ بگو صحیح است حالا بگو صحیح است گاهی از باب اجزاء‌صحیح است گاهی از باب این که این آقا درست آورده،‌آن وقت درست می شود دیگر که بگوییم این عمل صحیح است برای این که نظر به فاعل نداریم نظر به حامل هم نداریم نظر به واقع داریم و واقع به این معنا که عمل این مطابق با واقع است گاهی مطابق با واقع نیست اما رفع ید از تکلیف است اجزاء است می گویند عملش درست است از همین جهت فتوای من هم همین است که اگر امام جماعت با آن مأمومین با هم اختلاف فتوی دارند می دانند هم در این اختلاف فتوی آن نمازی که می خواند از نظر آن اگر بخواهد بخواند باطل است گفتیم می توانند به هم اقتدا بکنند چرا؟‌برای اینکه آن به وظیفه خودش عمل کرده آن هم به وظیفه خودش عمل کرده و همان در تعدد آب هم در تعدد کر آن به وظیفه خودش عمل کرده پاک است آن هم به وظیفه خودش عمل کرده پاک است اگر آن بخواهد تعدد نکند نجس است اگر آن بخواهد تعدد نکند نجس است اگر آن بخواهد تعدد نکند پاک است و علی کل حال این جوری است که تمام احکام احکام ظاهری است نه احکام واقعی، ما باید ببینیم که این به وظیفه اش عمل کرده یا نه؟ اگر به وظیفه عمل کرد دیگر هم پا کند و هم معامله صحیح است و امثال این ها مثلاً خیلی جاها هم اتفاق می افتد یک کسی عقد را فارسی خواند خب این گفته اند اصاله الصحه ندارد برای این که این عقد را می دانیم فارسی خوانده و فتوای مجتهد من یا خود من این است که عقد باید عربی باشد حالا بچه های این ولد الزنا هستند پیش باطل بوده حالا بروند زن مردم را برود بگیر برای این که عقد فارسی انسان استیحاش می کند مسلم حرفشان غلط در می آید برای این که آن آقا به وظیفه اش عمل کرد یا نه؟ یک دفعه باطل است اما یک دفعه تسبیحات اربعه را سه مرتبه می خواند یک یک مرتبه خواند خب نمازش باطل است اما یک دفعه تسبیحات اربعه را یک مرتبه خواند و فتوایش این است یک مرتبه برایش لازم است هر دو نمازشان درست است هم آن نمازش درست هم آن، هم آن به آن می تواند نماز استیجاری بدهد هم به او می تواند اقتدا بکند از همین جهت در نماز جماعت من قائل هستم اگر یک کدامشان متیمم است یک کدامشان متوضاً،‌متوضاً به متیمم می تواند اقتدا کند، یک کدامشان رکوع نمی تواند برود یک کدام می تواند آن که می تواند رکوع برود به آن که نمی تواند رکوع برود می تواند فقط یک جا استثنا شده تعبد است تعبد فقط است آن بخواهد بنشیند آن بخواهد بایستد اگر تعبد نبود آن روایت نبود این جا هم می گفتیم و در همه عبادات در همه معاملات این را می گوییم و مرحوم شیخ انصاری هم در اجتهاد و تقلید نه این جا، در باب اجتهاد و تقلید مرحوم شیخ انصاری ادعای اجماع کرده اند فرموده اند که اجزاء در باب اجتهاد و تقلید که ما به شیخ انصاری عرض کردم آقا اگر شما اجزاء می گویید در باب اجتهاد و تقلید چیز دیگر نمی ماند، خب همه اش را هم بگو اجزاء، ما تبعاد لا ستاد بزرگوارمان آقای بروجردی اجزائی هستیم اعمال ظاهر مطابق با واقع مجزی است حالا یا رفع ید از تکلیف است یا هر چه،‌لذا آن جا می گفتیم اجزای این جا هم به شیخ انصاری که بعضی جاها اشکال می کنند می گوییم آقا شما در باب اجتهاد و تقلید اجزائی شدید وقتی اجزائی شدید این است هر کسی باید به وظیفه خودش عمل کند اصاله الصحه هم دارد اگر شک کنیم آیا این درست کرد یا نه؟‌می گوییم بله، نمازش درست است یا نه؟ می گوییم بله، این جاها خیلی مشکل است و عرض کردم خب الان مثلاً‌ این کسانی که قواعد فقهی نوشته اند حسابی بحث این جور می کنند آيا به نظر فاعل یا به نظر حامل؟ آن وقت همین جا را می گویند آیا به نظر فاعل یا به نظر واقع؟‌ حامل را واقع می دانند مثل این که معصوم است،‌ فاعل را مخطی می دانند می گویند آیا به نظر آن که گاهی خط می کند یا به نظر آن که هیچ وقت خط نمی کند و معلوم است خیلی سنگین است این را پذیرفتن،‌یک اشتباه فوق العاده فاحشی است. حالا این فرع را مطالعه کنید. مثل این که فردا هم دو دفعه یک اشاره باید به آن بکنیم دلم می خواهد این اشاره که می کنم از شما استفاده بکنم یک مطالعه ای روی آن بکنید ببینید که بزرگان چه گفته اند و چه باید بگوییم.

وصلی الله علی محمد و آل محمد.