اعوذ
باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى
امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
راجع
به حديث لاتعاد بالاخره به اينجا رسيديم كه اين حديث لاتعاد ناسى را مىگيرد، جاهل
قاصر و جاهل مقصّر را هم مىگيرد، عمومش عامد را هم مىگيرد، الا اينكه از عامد
انصراف دارد.
مسأله
امروزمان اين است كه آيا اين حديث لاتعاد علاوه بر اينكه اگر چيزى را ترك كرده
باشد مىگيرد، آيا اگر چيزى را هم زياده در نماز آورد، مىگيرد؟ مثل اينكه دو تا
حمد و سوره خواند، مثل اينكه دو تا تشهد خواند، آيا حديث لاتعاد مىگويد نمازت
درست نيست. يا مىگويد نمازت درست است و ساكت است؟ مشهور در ميان فقهاء گفتهاند
زياده را نمىگيرد و اگر بخواهى بگويى زياده نماز را باطل نمىكند، نمىشود به
لاتعاد تمسك كرد و بايد به چيز ديگرى تمسك بكنيم.
ولى
ظاهرا همين طور كه نقيصه را مىگيرد، زياده را هم مىگيرد، براى اينكه لاتعاد
الصلاة الا من خمس، از چه چيز اعاده نكنم؟ محذوف است و خود همين حذف دلالت بر عموم
دارد. اگر هم آن محذوف را بياوريم باز نكره در سياق نفى است، افاده عموم مىكند،
مىشود لاتعاد الصلاة من شىء الا خمسة. لذا من شىء گاهى نقيصه است، گاهى زياده
است، گاهى حمد و سوره را نخوانده به ركوع مىرود. زيادهم اتفاق مىافتد. مثل اينكه
گفت اللّه اكبر، خيال كرد اللّه اكبر قبل از ركوع است، رفت به ركوع، يادش آمد
حمد و سوره نخوانده است. خب لاتعاد مىگويد نمازت درست است. اما يك وقت حمد را تا ولاالضالين
خوانده، گفت بسم اللّهالرحمن الرحيم و خيال كرد بسم اللّه الرحمن الرحيم حمد
است، حمد را خواند. بعد فهميد حمد را خوانده است. لاتعاد الصلاة الا من خمس اينجا
را هم مىگيرد، براى اينكه ديگر در آن نخوابيده لاتعاد الصلاة من شىء اذا كان
نقيصه، نكره در سياق نفىاش افاده عموم مىكند. اطلاق هم نيست كه بخواهيم تمسك به
اطلاقش بكنيم. مىگويد نقيصة كان او زيادة.
ايشان
(اشاره به يكى از فضلاء درس) مىفرمايند: «من خمس» در لاتعاد الصلاة الا من خمس
زياده و نقيصه را مىگيرد، پس مستثنى منه هم زياده و نقيصه، هر دو را مىگيرد.
لاتعاد الصلاة الا من خمس، ركوع نياورد، نماز باطل است، دو تا ركوع هم بياورد،
نماز باطل است. اين از مستثنى، مستثنى منه هم همين است، دو تا حمد و سوره بياورد،
نماز درست است، اصلاً هم حمد و سوره نياورد، باز هم نماز درست است، براى اينكه
همين طور كه در مستثنى منه مىگويد اگر دو تا ركوع آمد يا اصلاً نيامد نماز باطل
است، ما در مستثنى هم مىگوييم در مثل حمد و سوره اگر نقيصه شده، نماز طورى نيست،
اگر هم زياده شد، نماز طورى نيست و ظاهرا ماوجهى نمىبينيم كه حديث لاتعاد را به
باب نقيصه دون زياده اختصاص بدهيم.
بعبارت
ديگر اگر حديث لاتعاد نبود، چه نقيصه باشد، چه زياده، بايد نماز را اعاده مىكرد،
لاتعاد آمده، همان كه بايد نماز را اعاده كند، همان را برداشته است، زياده باشد
همين است، نقيصه هم باشد همين است. آقايان حرفى ندارند، فقط چيزى كه مىگويند اين
است كه مىگويند ظهور لاتعاد در نقيصه است. حالا اين ظهور را از كجا بدست
آوردهاند؟ نمىدانم. بعضىها گفتهاند انصراف دارد. انصراف بدويش را انسان
نمىتواند بگويد، چه رسد به انصراف از حاق لفظ. اينكه بگوييم لاتعاد الصلاة الا من
خمس انصراف دارد به نقيصه، دون زياده، اين چه انصرافى است؟!
لذا
نه انصرافى هست، نه شهرتى هست - حالا شهرت هم باشد، خيلى اهميت ندارد، براى اينكه
بعد از آنكه اين جور دليلى باشد، اهميت ندارد – نه ظهورى. عرض كردم: اصلاً مسأله
ظهور نيست ،مسأله عام است، شما بايد تخصيص بزنيد و هرچه تخصيص خوره، بگو؛ الا
خمسة، اركان تخصيص خورده است. وقتى اركان تخصيص خورده باشد، ديگر هرچه باشد طورى
نيست. بله مثل تكبيرة الاحرام را چون شما ركن مى دانيد - كه قبلاً دربارهاش صحبت كردم
- خيلى خب ، بفرماييد، اما باز هم بخاطر ركن بودنش است. اما اگر ركن نباشد، نقيضه
باشد، يا زياد باشد، عموم لاتعاد الصلاة الا من خمس مىگويد اشكال ندارد.
بعضىها
تمسك كردهاند به «من زاد فى صلاته فعليه الا عادة» و گفتهاند: اين حكومت دارد بر لاتعاد.
خب
اين حرف خوبى است كه روايت لاتعاد مىگويد: لاتعاد الصلاة، من زاد فى صلاته فعليه
الا عاده مىگويد الا در زياده و لاتعاد مختص به نقيصه مىشود. اين خوب است، اما
حرف در اين است كه اين من زاد فى صلاته فعليه الاعادة اصلاً معنايش را نمىدانيم
يعنى چه؛ براى اينكه در ما نحن فيه اگر دو تا حمد خواند، زاد فى صلاته، اما فليس
له الاعادهأ در نماز - از اول تا آخر نماز، غير از اركان - هر چه زياد شد، روايت
داريم كه اشكالى ندارد و اين روايات فراوان است. لذا من زاد فى صلاته را نمىدانيم
يعنى چه.
بعضىها
گفتهاند: من زاد فى صلاته الاعادة معتمدا.
خب
اگر اين باشد خوب است، اما ما گفتيم
لاتعاد عمد را هم مىگيرد، شما گفتيد انصراف دارد. خب اين هم انصراف دارد، چه فرقى
مىكند؟ كسى كه دارد نماز مىخواند چه جورى عمدا در نماز زياد مىكند؟ بخواهد در
دين بدعت بگذارد، نماز را پنج ركعت بخواند، بواهد در دين بدعت بگذارد، دو تا حمد و
سوره بخواند، آن حرفى است، آن ديگر مسلمان نيست، نماز خوان نيست و اما اگر نخواهد
بدعت بگذارد، چه جور فرض مىشودكه عمدا دو تا حمد و سوره بخواند ،در حالى كه به او
گفتهاند يكحمد و سوره بخوان؟ لذا اين هم نمىشود.
استاد
بزرگوار ما مرحوم آقاى بروجردى «رضوان اللّه تعالى عليه» مىگفتند من زاد فى
صلاته ركعةً.
خب
اين هم خيلى خوب است، اما اين فرمايش به چه دليل؟ لذا ما به آقاى بروجردى مىگفتيم
خيلى خوب است، اما دليلتان چيست كه مىگوييد من زاد فى صلاته ركعة؟ لذا من زاد فى
صلاته در حالى كه روايتش صحيح السند و ظاهر الدلاله است، ما معنايش را نمىدانيم
چيست. م زاد ركعةً؟ من زاد متعمّدا؟ درست مىشود. من زاد سهوا؟ كه طورى نيست. لذا
اين را هم نمىشود درستش كرد. اگر بتوانيد يك معناى خوب براى من زاد فى صلاته فعليه
الاعاده بكنيد، حكومت دارد بر حديث لاتعاد و زياده را نمىگيرد. لا من زاد فى
صلاته مجمل است، يعنى تا بحال كسى را نديدهايم كه اين عموم من زاد فى صلاته فعليه
الاعاده را درست بكند. عام است، اطلاق هم نيست، اما ما بخواهيم درستش بكنيم،
نمىشود. بخواهيم بگوييم من زاد فى صلاته عمدا، اشكالش آن است كه گفتم، بخواهيم
بگوييم من زاد فى صلاته نسيانا، اين خوب است، اما ضررى براى حديث لاتعاد ندارد. من
زاد فى صلاته ركعة، خب دليلش چيست؟ من زاد فى صلاته من الاركان، خب اين هم خوب
است، اما دليلش چيست؟ بگوييم حديث لاتعاد كه محكوم شد، تخصيص نمىتواند بدهد، بگوييم
روايات ديگر.
ايشان
ـ يكى از فضلاى درس) مىفرمايند: من زاد فى صلاته، اى عمدا. آن وقت كسى كه نماز
مىخواند كه نمىشود عمدا زياد بكند .ب گوييم مىخواهد بدعت بگذارد و من زاد فى
صلاته را بر فردنادر حمل كنيم. اين هم كه نمىشود.
بنابراين
كسى را نديدهايم - نه اينجا، در نماز - كه بتواند عموم اين من ازد فى صلاته را
درست كند. شماها مطالعه كنيد، شماها جوانيد. شما در اين مباحثه اصول ما اقلاً بايد
چهار ساعت، پنج ساعت كار بكنيد و ما كه مثل شما جوان بوديم، همين جورها بود؛ قبلش
مطالعه مىكرديم، مىرفتيم درس. بعدش شب براى همان درس اقلاً دو ساعت مطالعه
مىكرديم. من سه تادرس مىخواندم، اسفار هم مىخواندم. بعدش هم حتما مباحثه
مىكرديم. اصلاً درس بدون مباحثه معنا ندارد. بنابراين شما بايد به من كمك كنيد،
كمك كنيد، براى اين من زاد فى صلاته فعليه الاعادة يك معناى زيبايى مثل خودتان
درست بكنيد، تا ان شاء اللّه از شما استفاده كنيم. بنابراين حديث لاتعاد همنى جور
كه نقيصه را مىگيرد، زياده را هم مىگيرد، لاتعاد الصلاة من شىء كه يوجب الفساد،
زيادةً كان او نقيصةً. موانع را مىگيرد يانه؟
اينجا
شهرت گفته موانع را كه نمىگيرد؛ موانع حتما نماز را باطل مىكند و لاتعاد الصلاة
نمىتواند بگويد آن ده، دوازده چيزى كه
مانع نماز ا ست، اگر آمد، نماز باطل نمىشود.
خب
ما همين حرفى كه راجع به زياده زديم، راجع به موانع هم مىزنيم. همين كه مشهور شده
مثلاً اگر كسى در نمزا براى دنيا گريه كند، عمدى باشد، يا سهوى باشد، بتواند جلوى
خودش را بگيرد، يا نتواند جلوى خودش را بگيرد، نمازش باطل است. چرا؟ گفتهاند:
حديث لاتعاد نمىآيد. كسى خنده كند، اضطرارا باشد، يا اضطرارا نباشد، در آن
خندهاش قهقهه باشد، يا نباشد و در دل بپيچاند، گفتهاند نماز باطل است. چرا؟
گفتهاند: حديث لاتعاد نمىآيد. در حالى كه حديث لاتعاد كه بيل به كتش نخورده، اين
عموم را شما به چه دليل مىخواهيد از بين ببريد؟ اگر بگوييد ادله موانع، مىگوييم
حديث لاتعاد بر آنها حكومت دارد و وقتى كه حكومت دارد، مثل ادله اجزاء و شرائط
نمىتواند بيايد. دليل ديگرى هم ندارند، يعنى دليلى نداريم كه بگويد خنده اگر
قهقهه شد و در دل پيچيده شده و عمدى باشد، نماز باطل است، ما چنين دليلى نداريم، دليلى
كه هست اين است كه خنده نماز را باطل مىكند. لاتعاد الصلاة مىگويد آنجا كه عمدى
باشد، گريه نماز را باطل مىكند. حديث لاتعاد مىگويد آنجا كه عمدى باشد، گريه و
زارى براى اينكه باباش مرده است. آن وقت عجب اينجاست كه فقهاء راجع همين گريه
مىگويند: اگر براى خوف از خدا باشد طورى نيست، براى اينكه گريه از خوف خدا افضل
اعمال است و آن دليلى كه مىگويد گريه نماز
را باطل مىكند، اينجا را نمىگيرد؛ يعنى مثلاً انصراف دارد. اگر براى دنيا
باشد، اما براى اينكه دعايش مستجاب بشود، احتياط كردهاند. اگر راستى براى دنيا
باشد، نه براى آخرت، مثلاً شوهرش مرده و اين وسط نماز ياد شوهرش مىافتد و بنا
مىكند گريه كردن، مىگويند نماز باطل است، عمدا باشد، سهوا باشد، هرچه باشد، نماز
باطل است. در حالى كه در ادّله موانع اصلاً اطلاق در كار نيست، آنها مىگويد گريه
نماز را باطل مىكند، اما كجا؟ چى؟ در مقام بيانش نيست. وقتى در مقام بيانش نيست، حديث
لاتعاد مىآيد مىگويد اين گريه اگر عمدى باشد، نماز باطل است، اما اگر سهوى باشد،
جهلى باشد، اضطرارى باشد، طورى نيست.
روايت
داريم راجع به موانع كه در رسالهها هم آمده است. آقايان گفتهاند عمدى باشد، يا
سهوى باشد، مىگويم حديث لاتعاد بر اين ادله حكومت دارد و مىگويد لاتعاد الصلاة
الا من خمس. حالا شما بگوييد عامد را نمىگيرد، براى اينكه انصراف دارد، اما چرا
جاهل را نگيرد؟ چرا مضطر را نگيرد؟ رفع ما اضطروا عليه كجا بيل به كتش خورده كه
اينجاها نيامد؟ رفع مااضطروا عليه مىگويد طورى نيست. همين حديث لاتعاد مىگويد
طورى نيست، لذا موانع را مختص به صورت عمد مىكند. اگر حرف ما را نزنيد، اگر حرف
ما زده بشود و عامد را هم بگيرد، مىگوييم كتك مىخورد، اما نمازش درست است. ولى
شما بگوييد از عمد انصراف دارد، ولى چرا اضطرار انصراف داشته باشد؟ نمىخواست در
نماز بخندد، اما خنده بر او زور شد، خب لاتعاد الصلاة الا من خمس مىگويد نمازش
طورى نيست، يادر گريه، پسرش است، دارد مىبيند، گريه بر او زور شد. همين طور كه
رفع اضطروا عليه مىگويد طورى نيست، حديث لاتعاد هم مىگويد طور نيست. شما بايد يك
دليلى بياوريد، بگوييد: موانع عمدا كان او سهوا ،عمدا كان او جهلاً، اختيارا كان
او اضطروا و چنين دليلى نداريم. اگر آن دليلها هم اطلاق داشته باشد، حديث لاتعاد
بر آن ادلّه موانع حكومت دارد. اين عموم لاتعاد الصلاة من شىء موجب فساد الصلاة
الا فى الاركان را مىخواهيد چه كار كنيد؟ بنابراين حديث لاتعاد هم زياده را
مىگيرد، هم موانع را و انصافا اين حديث لاتعاد
همان است كه امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: فقيه نماز را اعاده نمىكند.
چقدر روايت بالايى است! اين «نماز را اعاده نمىكند» نه خودش، اين مقلدهاى بيچاره
كه ما اين قدر بازى سرشان در مىآوريم، اين قدر احتياط مىكنيم، اين قدر آنها را
در مضيقه قرار مىدهيم. درجاتشان عالى است، خدا عالىتر گرداند. استاد بزرگوار ا
آقاى بروجردى بارها روى منبر مىگفتند كه ما اين مسأله را بخواهيم بگوييم، احتياط
استو احتياط در مرجعيت خلاف احتياط است. اما وقتى مىآمدند در رساله نوشتن، ديگر
چه احتياطهايى مىكردند. خب نبايد اين احتياطها را بكنيم، بايد جرأت باشد و اين
احتياطها نباشد، براى اينكه دردسر براى مقلّدين درست مىشود.
شما
طلبهها بعضى اوقات مردم را در دردسر عجيبى مىاندازيد، مسأله بلد نيستيد، آن وقت
مردم را در دردسر مىاندازيد. يكى از كارهاى من اين است كه خودم شبها اقلاً بيست
استفتاء جواب مىدهم. ديدم اگر ديگران بخواهند جواب بدهند، قضيّه حضرت امام
مىشود، كه حضرت امام يك جور مىگفتند، دفترشان يك جور مىگفت، قمشان يك جور ديگر
مىگفت. حالا هم همين جور است و عجيب است، چيز خيلى زشتى در ميان ما مراجع شده
است. ما گفتيم اين دردسر را مثل مرحوم آيت اللّه العظمى آقاى نفيسهاى كه خودشان
استفتائات را جواب مىدادند، خودمان جواب مىدهيم. حالا ديشب بود، يا پريشب، ظاهرا
ديشب بود، يك استفتاء ديدم، به اندازهاى ناراحت شدم، يك زنى استفتاء كرده بود،
گفته بود نزديك بود دق بكنم، براى خاطر اينكه رئيس كاروانم به من گفت حمد و
سورهات اشكال دارد، هر كارى كردم ياد بگيرم نشد و بلاخره نماز طوافم را آن جورى
خواندم. حالا آمدهام، آقايمان مىگويد تو بر شوهرت حرامى؛ بدتر از اين، مىگويد
تو بر محارمت هم حرامى. حالا من چه كار كنم؟ خب آقاى عزيز كدام شيطان گفته؟ چه رسد
امام صادق عليهالسلام ؛ چرا رساله مطالعه نمىكنيد؟ چرا همين جور مسأله
مىپرانيد، آن هم اين جورى؟ گناهش در سر حد كفر است. يك خانم را اين جورى نگران
كنيم، بعد هم كم كم به طلاق هم مىرسد. بعضى اوقات مىآيند پيش من - از مسأله گفته
شماها - مىگويند من دو، سه ماه است كه پيش شوهرم چادر سر مىكنم. بعد مىبينم آقا
يك مسأله بيجا به او گفته است. حالا همين جا، كدام فقيه گفته است نماز اين شخص
باطل است؟ فقهاء مىگويند اگر اين حمد و سورهاش هم باطل است، باز هم نمازش را
بخواند حالا يك نائب هم بگيرد. اما اگر نمىتواند، همه گفتهاند اين نمازش صحيح است،
لازم هم نيست نائب بگيرد. از آن طرف هم اين حمد و سوره هايى كه شما مىگوييد اگر
ولاالضآلّين مدّش نيامد، نماز باطل است، اينها چه كسى گفته است؟ حالا چهار، پنج تا
غلط تجويدى هم دارد، خب داشته باشد.
عربهابا همين ولاالضالّين حرف مىزنند و بايد بگويد غير المغضوب و اگر بگويد غير المغضوب
نماز باطل است. چه كسى گفته است؟ چرا نمازش باطل است؟ كجا دارد كه نمازش باطل است؟
ولى اين كارها را مىكنيم. بنابراين تقاضا دارم براى مردم دردسر درست نكنيد. اسلام
«سمحةٌ سهلة» و اين حرفهايى كه ما درست مىكنيم با حديث
لاتعاد نمىسازد. حالا مرادم اينجاست كه امام صادق عليهالسلام مىفرمايند: فقيه
هيچ وقت نمازش را اعاده نمىكند، يك كلاهى ر اين نماز مىكند، نماز را درستش
مىكند. يعنى ماها بايد براى مقلدينمان اين جور باشيم، كلاهى سر نماز بگذاريم،
نمازش را درست كنيم. اين قول امام صادق عليهالسلام است، اين روش ائمه طاهرين
عليهمالسلام است، اين روش پيغمبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم است. اينجا خيلى
حرف دارم، كه مىسوزم مكه بوديم، يكى از آقايان خوب آمد پيش من و گفت آقا صحن اين
مسجد كجاست؟ گفتم فكرش راهم نبايد كرد اينها چيست؟ به قول آن آقا يا متنجّس نجس
نيست، يا عالم نجس است. حالا فكرش را نكن، اما نه اينكه فكرش را بكنى، بعد
مسجدالحرام رانجس بدانى، مردم را نجس بدانى. بعضى ازما طلبهها مردم را نجس
مىدانيم، مىرويم غذايشان را مىخوريم، بعد مىآييم دستهايمان را آب مىكشيم. اين
كه نمىشود، اگر غذايشان را مىخورى، خب دستهايت را ديگر آب نكش، اگر آب مىكشى،
نرو غذايشان را بخور.
وعلى
كل حال اين حديث لاتعاد يك چكش براى فقهاست، كه هم زياده را مىگيرد هم نقيصه را و هم موانع را.
حالا
يك مسأله مشكلتر ازاين، كه مىخواستم امروز مباحثه كنم و نشد، اين است كه حديث
لاتعاد اجزاء اركان را مىگيرد يانه؟ و اين خيلى هم مهم است. يك عمر وضو گرفته،
اما اول طرف چپ، بعد طرف راست. اين نمازش صحيح است يانه؟ خب شما مىگوييد نمازش
باطل است. چرا؟ مىگوييد مستثناى حديثل لاتعاد است. اين درست است؟ يك عمرى اول طرف
چپ و و بعد طرف راست را مىشست، بعد سرو گردن را. حالا نمازش درست است يانه؟ شما
مىگوييد بايد هفتاد سال نماز قضاء بخواند و ما مىگوييم يك روز هم نبايد نماز
قضاء بخواند، غسلش هم درست است.
و صلى اللّه على محمد و آل محمد
-محمد بن حسن حر عاملى،
وسائل الشيعه، پيشين، ج 5، ص 332، باب 19 از ابواب الخلل الواقع فى الصلاة، ح 2.
-محمد بن حسن حر عاملى،
وسائل الشيعه، پيشين، ج 1، ص 152، باب 8، از ابواب الماء المضاف، ح 3.