بحث دیروز درباره مفردات این جمله لاضرر و لاضرار بود، بحث اول این
بود که آیا این ضرر عدم نفع را هم می گیرد یا نه؟ گفتم مشهور می گویند نه، اما
مطلق نمی توانیم بپذیریم و گفتیم که این عدم نفع را عرف گاهی ضرر می دانند لذا
موضوعات را از عرف باید گرفت آن جاها که عدم نفع ضرر باشد لاضرر و لاضرار می گیرد
اما آن جاها که عدم نفع پیش اینها ضرر نباشد لاضرر و لاضرار نمی گیرد.
بحث دوم راجع به ضرار بود که معنایش چیست؟ گفتم که اگر ما باشیم و
ادبیت ضرار از باب مفاعله است و معنایش این جور می شود که کسی به کسی ضرر نمی
تواند بزند و اگر کسی به کسی ضرر زد آن هم بخواهد همان ضرر را بزند نمی شود مثال
زده اند مثل این که کسی خانه کسی را خراب کند آن هم برود خانه او را خراب بکند،
نمی شود حکومت اسلامی باید لااقل عدول مومنین باید آن آقا را مذمتش کنند پول
بگیرند بدهند به این آقا جبران خسارت شود، اگر کسی کسی را بکشد آن هم برود پسر را
بکشد نمی شود همه این ها مربوط به حکومت اسلامی است و اگر بخواهیم بگوییم نه یعنی
اگر کسی ضرر زد به کسی آن هم می تواندضرر بزند یک دلیل خاصی در مورد خاص می خواهیم
اگر دلیل خاصی در مورد خاص داشته باشیم می گوییم، گفتم مثل دفاع، دفاع از خودش حتی
کشتنش هم، بخواهد او را بکشد او را بکشد گفتند طوری نیست، کسی میخواهد به ناموس
کسی تجاوز کند آن هم او را بکشد گفته اند طوری نیست، اما مثلا العیاذ بالله کسی به
ناموس کسی تجاوز کرد به عنف این هم برود به خانه آن و با زنش زنا بکند به عنف،
ظاهراً نمی شود لذا اگر نشود لاضرر و لاضرار معنایش این جور می شود ضرر زدن نیست
در اسلام کسی هم به جای ضرر بخواهد ضرر بزند آن هم نیست، باید حکومت اسلامی خسارت بگیرد
بدهد به این و آیه و من اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم این مثل
الزانیه و الزانی فاجلدوا کل و احد منهما مأه جلده است مربوط به مردم نیست و اگر
خطاب به مردم است برای این که جامعه اسلامی را یک مجموعه فرض کرده که حکومت دارد و
حکومت در کار است، اجتماع می کند لذا گفته السارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما لذا
گفتم باب دفاعش را گفتم، کسی می خواهد کسی را بزند دستش را می گیرد نمی گذارد
بزند، اما حالا یک کشیده زد توی گوش آن آن هم یک کشیده بزند، اما حالا یک کشیده زد
توی گوش آن آن هم یک کشیده بزند توی گوش آن آن چشم آن را کور کرد آن هم چشم او را
کور بکند هیچ فقیهی نگفته جایز است، دفاع موار خاصی دارد یک معنای عقلایی هم هست
هر کجا عقلاء بگویند هر کجا شارع مقدس بگوید دفاع نمی شود بنابراین لاضرر و لاضرار یک قاعده کلی کسی به
کسی ضرر نمی تواند بزند کسی هم اگر ضرر خورد همان ضرر را به آن شخص بخواهد بزند این هم نمی شود بلکه
پیامبر اکرم باید درخت را بکند در مقابل بیندازد، خود انصاری بدون گفته پیامبر
بخواهد این کار را بکند نمی شود، لذا در همان احقاق حق هم خانه شما را آتش زده شما
هم بروی خانه او را آتش بزنی، لذا فقط در مقام تقاص است که چند روز قبل درباره اش
صحبت کردیم، تقاص آن جاست که مال کسی را برده این نمی تواند بگیرد از مالش بردارد
گفته اند می شود که ما می گفتیم که این هم اذن حاکم شرع می خواهد برای این که تصرف
در مال غیر است تصرف در مال غیر اذن حاکم شرع می خواهد اما بعضی از فقهاءگفته اند
در تقاص این جوری یعنی به معنا فقط این جاها مال شما را برده اند می توانی از مالش
برداری بردار اما ناموس کسی را ضرربه او زنده اند زنای با آن کرده اند تو هم می
توانی احقاق حق کنی بازن او زنای به عنف بکنی خب معلوم است نمی شود، تقاص فقط مربوط
به اموال است آن هم اختلاف در میان فقهاست که اذن حاکم شرع می خواهد یا نه؟ ما می
گوییم اگر دسترسی به حاکم باشد اذن حاکم شرع می خواهد برای این که تصرف در اموال
مردم است و تصرف در اموال این ظالم نمی شود کرد مگر به اذن حاکم اسلامی، پیامبر
اسلام خودشان کردند و گفتند لاضرر و لاضرار خودشان امر حکومتی که دیگر نمی خواهد
بگوید که سلب خود موضوع می شود سلب خود قضیه می شود، پیامبر اکرم اول درخت را
کندند به او گفتند برود درخت را بکن بینداز در مقابلش برود گم شود بعد فرمودند
دلیل من لاضرر و لاضرار، موضوع را که دیگر نمی توانیم از قضیه بیرون ببریم، پس
بنابراین ضرار یعنی باب مفاعله، خیلی عالی درمی آید.
مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند این ها تاکید است لاضرر و لاضرار
یعنی لاضرر و لاضرار تاکید مطلب که در اسلام ضرر نیست آن وقت برای این که تاکید
بکند جمله را تکرارش کرده و الا ضرر و ضرار هر دو یک معنا دارد ،
تمسک می کنند به بعضی اهل لغت در حالی که اکثر اهل لغت معنایی که
من کردم می کنند وقتی برویم توی لغت، نمی دانم شما دیشب رفتید توی لغت یا نه؟ اگر
کسی کتابهای لغت داشته باشد 90 درصد از لغویین لاضرر و لاضرار را معنای می کنند آن
جور که من معنا کردم، بعضی ها لاضرر و لاضرار را می گویند که یک معنا دارد و مرحوم
آخوند همین را گرفته و می فرمایند لاضرر و لاضرار تاکید است، مشکل است انسان بگوید
یعنی تاکید چرا؟
بعضی ها گفته اند لاضرر و لاضرار ضرار به معنای تحمل ضرر است، یعنی
لاضرر کسی نباید به کسی ضرر بزند و لاضرار تحمل ضرر هم آن هم نمی شود برای این که
باید مثلا حکومت اسلامی ضرر این را جبران بکند این بخواهد تحمل بکند، نه، این هم
درست نیست، مسلمان این است که لایظلم و لایظلم، لایظلم و لایظلم، حق خودش را باید
بگیرد بنابراین حق گرفتن این طوری نیست و این که حق خودش را نگیرد این طوری است در
مقابل ضرر است لاضرر و لاضرار، نمی دانم چه می خواهد بگوید؟ اشکال ها دارد حالا
اگر یک کسی خانه اش را آتش زدند حالا این می خواهد عفو بکند گاهی جور است ظالم جور
می شود گاهی هرج و مرج می شود خیلی خوب، عنوان ثانویع تحمل کن، و اما اگر بشود
ظالم را سرجایش بنشانی خانه ات را آتش زدند حسابی زندان و جبران و امثال اینها و
این کار کار خوبی هم هست کسی گفته کار کار بدی است؟ تحمل ضرر این حرام باشد هیچ کس
نمی تواند بگوید و مثل این که شیخ الشریعه رضوان الله تعالی علیه که یکی از مراجع بزرگ
بوده هم معاصر مرحوم آخوند و این ها هم هست یک کتاب کوچکی به نام لاضرر نوشته در
ذهنم است ایشان معنا کرده لاضرر و لاضرر یعنی ضرر نیست د ر اسلام تحملش هم نیست در
اسلام،
الا این که این جور معنا کنیم بگوییم مرحوم شیخ الشریعه می خواهند
بگویند که حکومت بی تفاوت بماند این در اسلام نیست، به این معنا بگویید آقا تحمل
کن صبر کن طوری نیست عفو کن خب این در اسلام نیست اگر حرف مرحوم شیخ الشریعه را
این جورمعنا بکنیم یک جایی برای خودش باز می کند و اما اگر بخواهیم بگوییم که
لاضرر و لاضرار ضرر نیست تحمل ضرر هم نیست و نتواند انسان عفو بکند می گوییم نه
اصلاً عفو و گذشت و ایثار خیلی هم خوب است انسان از ظالم بگذرد مگر یک موارد خاصی
که از ظالم بخواهد بگذرد مفسده جلو می آید آن یک حرف دیگری است آن عنوان ثانوی می
شود و الا به عنوان اولی فلیعفوا و لیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم.
لاضرر و لاضرار این است که در اسلام ضرر زدن نمی شود، حالا بخواهیم
بگوییم در اسلام تحمل ضرر هم نمی شود، خب نمی شود گفت دیگر، مگر این که حرف مرحوم
شیخ الشریعه را این جور معنا کنیم که حکومت چون که استاد بزرگوار ما حضرت امام
اصرار دارد این لاضرر و لاضرار را اصلاً یک حکم حکومتی بکند آن وقت حرف شیخ الشریعه
درست می شود که حکومت اگر در چهارچوب حکومت، در حکومت راجع به افراد ضرر نیست،
بخواهد هم بگوید تحمل ضرر کن این هم نیست باید جلو بگیرد کسی به کسی ضرر نزند و
اگر ضرر زد بخواهد بگوید تحمل کن برو دنبال کارت این هم نمی شود مگر این که بگویند
عفو کن گذشت کن، بدکاری کرد اما تو گذشت بکن این خوب است اما می شود عنوان ثانوی.
لذا در لغت هم نداریم این چنین چیزی، این آقا این حرف را زده موردی است چون که
مورد مورد این بوده که آن تحمل ضرر می کرد انصاری تحمل ضرر می کرد.دیگر پیامبر
اکرم هم ستایش می کردند پیامبر اکرم هم هی تحمل ضرر کردند و با سمره حرف زدند تا
بالاخره در آخر کار که دیدند آدم نا جنسی است گفتند برو گم شو درختش را بکن شاید
از این جا این آقا استفاده کرده و گفته ضرار به معنای تحمل ضرار است و الا در لغت
ما پیدا نکردیم جایی که بگوید ضرر یکی از معناهایش تحمل ضرر است.
بنابراین این جور شد بگوییم باب مفاعله است ادبیت می خواند با آن
راحت هم با آن می خواند یکی هم بگوییم که لا ضرر و لا ضرار دو تا معنا دارد ضرر
یعنی ضرر زدن ضرار یعنی تحمل ضرر و هیچ کدام در اسلام نیست که بخواهیم ضارب زید
عمرواً ضارب زید و عمرو امضایش این است آن به آن کتک زد آن هم به آن کتک زد تحمل
که ندارد توی آن لذا توی تضارب و مضاربه و حالا این که باب تضارب هم نیست باب
مضاربه است باب مفاعله است توی صرف میرکه ما خواندیم گفتند که بین الانثیینی است
ضارب زید و عمرو یعنی هر دو با هم کتک زدند.
و اما ترکیب حالا این ضرر و لا ضرار ترکیبش چیست؟ در این که لا لای
نفی جنس است اشکالی نیست اما حالا خبرش کو؟ پیامبر اکرم فرمودند لا ضرر و لا ضرار
خب یک خبر می خواهد خبرش کو؟
بگوییم که خبرش در تقدیر است لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام یعنی
حک.مت اسلامی ضرر و ضرار ندارد این همان است که صدوق رضوان الله تعالی علیه وقتی
روایت سمره را نقل می کند یک فی الاسلام اضافه می کنند یعنی گاهی توی ضمن نقل
روایت به عقیده خودشان معنای روایت را هم می آورند در این جا فی الاسلام آما آن
کسی که مثلاً علی المومن که در روایت هم آمده ظاهراً این هم همین است یعنی در
حکومت اسلامی مومنین به یک دیگر نبتید ضرر بزنند خب گفته اند خبرش این است که اما
اگر بگوییم که این مثل کان تامه لیس تامه این هم لاء نفی جنس لاء نفی جنس تامه
ظاهراً مشکل حل می شود مثل کان زید موجوداً خب این کان تامه است دیگر خبر ندارد
لیس تام لیس زید به موجود خبر عین خبر است خیلی جاها هست اسمش را می گویند کان
تامه در مقابل کان ناقصه لیس تامه در مقابل لیس ناقصه این جور این را هم بگوییم که
لاء نفی جنس تامه در مقابل لاء نفی جنس تامه در مقابل لاء نفی جنس ناقصه خوب است
لذا حضرت فرمودند لا ضرر و لا ضرار ظاهراً ظاهراً این هم خیلی حرف ندارد که انسان
بگوید که لا ضرر و لا ضرار ظاهراً این هم خیلی حرف ندارد که انسان بگوید که لا ضرر
و لا ضرار این تامه است احتیاج به ضرر ندارد بله اگر بخواهیم به حسب ظاهر درستش
بکنیم مثل لیس زید بموجود این را هم این جور بگوییم یا کان زید موجوداً همان
بگوییم لا ضرر و لا ضرار خب این لای نفی جنس ضرر نیست یعنی چه جنس ضرر نیست یعنی
چه تکویناً ضرر هست دز اسلام تشریعاً باید بگوییم ضرر نیست چه جور درسنش بکنیم.
مرحوم شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه ایشان مجاز در تقدیر گرفته
اند یا مجاز در کلمه گفته اند معنایش این است لا حکم ضرری فی الاسلام حکم ضرری در
اسلام نیست یا وقتی حکم ضروری نباشد خب معنایش این است که اگر کسی ضرر به کسی زد
حکمش در0 اسلام هست مجاز در تقدیر یا مجاز در کلمه ای که بسیاری از بزرگان همین
حرف را پذیرفته اند حرف شیخ انصاری را این کسانی که قاعده لاضرر نوشته اند غالبشان
گفته اند که لا ضرر و لا ضرار یعنی لا حکم ضرری و حکمش در تقدیر است به عنوان مجاز
در کلمه یا کجاز در تقدیر.
مرحوم آخوند مثل خیلی جاها این جا حقیقت ادعائیه می گوید لا ضرر
مثل یا اشباه الرجال و لا رجال که اول ادعا می کند مرد ترسو مثل مسلمانهای امروز
که به قول حضرت امام رضوان الله تعالی علیه هر کدامشان یک سطل آب بریزند بر
اسرائیل اسرائیل و هر چه دارد حتی بمب هایش می رود دریا می گفتم نه حضرت امام ادب
کرده اند تمام مسلمانها هر کدام یک تف بیندازند بر اسرائیل سیل تف اسرائیل را نابود
می کند لذا این کارها آنها حرام است جنایت است سکوت مسلمانها هم مثل کار آنها
جنایت است من رضی بفعل فهو کفا عله لذا همه ما الان مسئولیم همه همه آن تف را باید
بیندازند نمی اندازند حالا خیلی کار کنند همه ممالک اسلامی یک جا جمع می شوند می
گویند که اسرائیل محتوا است حالا چه ؟ محکوم است نه راستی بیایند توی صحنه امریکا
از نابودش می کنند اگر بیایند توی صحنه یک ماه نفت را ببندند تحریم اقتصادی با
امریکا نابود می شود لذا مرحوم آخوند این جور گفته گفته این ها مسلمان نیستند
مسلمان نما هستند یا اشتباه الرجال آب وقت وقتی که مسلمان هستند راستی وقتی که می
گوید نیست حقیقتاً نسبت را می دهد به همین چیز ظاهر یعنی اول مثلاً در ما نحن فیه
ادعا می کند.
مطول هم تفتا زانی از آن نقل می کند اما بعدش دیگر مرحوم آخوند و
دیگران اسرایی داده اند ایت حقیقت تخلیه را به همه مجازها تا حتی مثل حضرت امام ما
مجاز مشهوری که در کتابهاست اصلاً این مجاز را ما نداریم زید کالاسد حیلی بد است
زید اسد این درست است ما نحن فیه هم لاضرار ای لا حکم ضرری است این فصاحت و بلاغت
ندارد کی فصاحت و بلاغت دارد در آن وقتی که حقیقت حقیقت ادعائیه باشد یعنی ائل
ادعا می کند موضوع نیست موضوع هست سپس نفی موضوع می کند یا اثبات موضوع نیست یا
موضوع هست سپس نفی موضوع می کند یا اثبات موضوع می کند.
مرحوم آخوند در کفایه این جور معنا می کند و استاد بزرگوار ما حضرت
امام هم می پسندند و دیگران هم مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می پسندیدند و
بالاخره گفتند مجاز در تقدیر نیست بلکه حقیقت ادعائیه است از نظر نتیجه تفاوتی
ندارد از نظر ادبیت خیلی تفاوت دارد و از کسانی که خیلی در این بار صحبت کرده آقا
شیخ محمد رضا مسجد شاهی این این الله که یکی از مراجع بزرگ تقلید در اصفهان بوده
یک کتاب هم به نام وقایه حالا مرحو نائینی و مرحوم نائینی و مرحوم حاج شیخ در این
دو. تا همشاگردی مرحوم آخوند یک حرفی بهتر از مرحوم آخوند دارند که ما هم انتخاب
کردیم انشاء الله برای فردا.
و صلی الله
علی محمد و آل محمد.