راجع به قاعده لاضرر یک مقداری راجع به اصل دلیل صحبت کردیم.
بحث امروزمان راجع به مفردات این لاضرر و لاضرار و بحث بعدی راجع
به ترکیب لاضرر و لاضرار.
درباره لاضرر آیا عدم نفع را هم می گیرد یا نه؟
اگر کسی موجب شود کسی باید نفعی ببرد نفعی نبرد آیا لاضرر این جا
را هم می گیرد؟
مثلا یک کسی را به زور در خانه اش یک روز نگه داشت که اگر این در
خانه نبود می رفت مثلاً فعلگی روزی 10 تومان می گرفت حالا این 10 تومان را امروز
نتوانسته بگیرد آیا لاضرر می گوید این جبران کند یا نه؟ اگر 10 تومان به او ضرر
بزند، لباسش را پاره کند لاضرر می گوید جبران کن و اما اگر عدم نفع باشد دیگر
جبرانش لازم نیست، مثلا یک کسی یک کسی را یک ماه شل کرد، پایش را شکست باید دیه
بدهد آیا این یک ماه که این نرفته کار و مثلا 100 هزار تومان به دست نیاورده این
100 هزار تومان را هم باید بدهد؟ یا نه همین مقدار که دیه آن پا را بدهد کفایت می
کند؟ مثال خیلی هست بالاخره اختلاف است در میان فقهاء که این ضرر با نفع اینها
ضدان هستند یا عدم و ملکه؟ اگر کسی ممانعت کرد از نفع کسی آیا باید جبران کند یا
نه؟
بعضی اوقات می بینیم نه، بعضی اوقات عرفاً می بینیم آری مثلا اگر
توی این بازار یک کسی مشتری همسایه هایش را کشاند و نگذاشت این مشتری برود از او
چیز بخرد با تملق یا چاپلوسی با دروغ یا با راست خب آن، آن جنسی که از آن مغازه می
خواست بخرد این جنس را خودش به او داد خب یک نفعی از این آقا از بین رفته، ضرر به
این آقا نزده پارچه اش را آتش نزده اما ممانعت کرده از نفع، خب این جا بازاری ها
میگویند که بدکاری کردی یعنی خلاف اخلاق است اما بازار بخواهد بگوید که 10 تومان
نفع نکردی این 10 تومان را بده به آقا ظاهراً نمی گوید بازار، کار خلاف اخلاق می
داند و اما این که بخواهد با لاضرر بیاید جلو و آن نفعی که کرده بگوید بده به این
آقا برای این که نفع را از او بریدی علی الظاهر نمی گوید.
حالا بالاخره آمد و این کار را کرد و 10 هزار تومان به همسایه
نگذاشت نفع ببرد آیا این 10 هزار تومان را میشود بگوییم ضرر است و لاضرر می گوید
جبران کن؟ ظاهراً نمی شود گفت، اما از آن طرف هم که دادگاه های حالا همین جورها
عمل می کنند یک کسی را پایش را شکست یک ماه توی خانه خوابید خب می گویند که علاوه
بر این که دیه باید بدهی باید این خسارتهایی را هم که اسمش را خسارت هم می گذارند
به این وارد کرده ای جبران کنی، می گوید خسارتهایم چیست؟ می گوید یک ماه کار
نرفته، این یک ماه کار نرفته خب عدم نفع است اما می بینیم که همین عدم نفع را ضرر
می دانند تمسک به قاعده لاضرر می کنند و می گویند جبران کن، یک کسی یک کسی را یک
ماه زندان کرد، زندام بی خودی گفتم توی خانه اش نگهش داشت حالا بعد از یک ماه
رهایش کرد خب این آقا می گوید تو یک ماه مرا زندان کردی،
زن و بچه ام این طرف و آن طرف قرض بالا آوردند به زن و بچه ام این
جور اذیت کردی خب این عدم نفع ها ضرر است این ضررها را تو باید جبران کنی، حتی
مثلا الان دادگاه ها این جوری هستند که وقتی مثلا کسی پای کسی را شکست اول مثلا 4
ماه این نفقه درست می کند می گوید نفع زن و بچه این 4 ماه مثلا یک میلیون باید
بدهی بعد از آن هم می گوید قاضی، این پا را شکسته ای مثلا دیه این پا هم 200 هزار
تومان بروی هم 300 هزار تومان باید بدهی، 200 هزار تومان برای دیه آن ضرر است برای
شکستن پا، 100 هزار تومان هم برای نفقه زن و بچه اش که تو مانع شدی این برود کار
کند به زن و بچه اش نفع برساند چه می شود گفت در این جا به توی مثال ها برویم گیر
می کنیم معمولاً هم فقهاء درباره اش کم صحبت کرده اند حتی مثلا مشهور در میان
فقهاء این است که قاعده لاضرر عدم نفع را نمی گیرد بلکه ضرر و نفع ضدین هستند و
اگر ضرری نزده مانع از نفع آن شده می گویند طوری نیست، ظاهراً من خیال می کنم شما
بتوانید بگویید که این عدم نفع ها ضرراست و چون ضرراست این مثل همان دادگاه هایی
که حالا ضرر درست می کنند یک ماه این خانه نشین است نمیتوتند به زن و بچه اش برسد
نمی تواند طار برود پول کارگری او را تو باید بدهی، بعد هم که خوب شد دیه باید
بدهی این ظاهراً به جا باشد نمی توانیم بگوییم اجحاف است، لذا ما بخواهیم دیه و
قصاص و حد و این ها را همه را ببریم روی تشغی خاطر خب احدی هم نگفته، ممکن است یکی
از حکمت هایش همین باشد اما هیچ فقیهی دیگر نگفته که این دیه اگر مثلا پای کسی را
شکست و آن را راضی صد در صد است و زن و بچه هم ندارد، زن و بچه ها هم صد در صد از
این راضی هستند مثلا پسر پای پدر را شکست اما پدر چون خیلی را دوست دارد راضی است
اگر پول از این پدر بگیرند تشغی خاطر که نیست نیست بلکه ناراحت هم می شود، این ها
را که نمی شود گفت و بله یک حرف دیگر هست و آن این که آن چه می دهد آیا جزء آن دیه
است یا نه؟ فقهاء می گویند نه و من می گویم آری یعنی مثلاً اگر کسی کسی را کشت تا
می آیند دفنش بکنند، جنازه را پیدا بکنند یک میلیون هم خرج می کنند یا اگر کسی پای
کسی را شکست مریض خانه بردند 100 هزار تومان خرج کردند آیا این 100 هزار تومان جزء
دیه است؟ دادگاه ها می گویند نه و معمولاً هم فقهاء می گویند نه اما من قبول نمی
کنم من می گویم که باید از دیه کم بکنند آن یک مسئله دیگر است الان مسئله ما نیست.
مسئله ما این است که آیا عدم النفع ضرر است یا نه؟ معمولاً عدم نفع را عرف نمی
گوید ضرر است اما بعضی اوقات همین عدم نفع را می گویند ضرر، حرف این است که اگر
کسی به کسی ضرر بزند این قاعده لاضرر می گوید جبران کن مثل این که خرمن کسی را آتش
بزند مغازه کسی را آتش بزند قاعده لاضرر می گوید باید جبران کند یا نه؟ مشهور در
میان فقهاء گفته اند نه، چرا؟ گفته اند برای این که عدم نفع ضرر نیست وقتی عدم نفع
ضرر نباشد پس بنابراین قاعده لاضرر تخصصا این جا نمی آید و حالا خلاف اخلاق هم
باشد طوری نیست، مشهور در میان فقهاء این جور می گویند ولی خیال می کنم موارد
تفاوت بکند بعضی اوقات عرف عدم نفع را ضرر میداند بعضی اوقات عرف عدم نفع را ضرر
نمی داند آن جا که عرف ضرر بداند خب قاعده لاضرر می گیرد، موضوع درست می کند قاعده
لاضرر می گیرد مثل کجا؟ یک کسی را بگیرد یک ماه توی خانه زندان کند بعد رهایش کند
یا پای کسی را بشکند و مانع از یک ماه کارش بشود خب این ها عدم نفع است اما عقلاء
عرف این را ضرر می داند دادگاه ها هم روی این حساب می کنند به قاعده لاضرر می
گویند باید جبران خسارت بکنی اما بعضی اوقات عدم نفع ها را عرف ضرر نمی داند مثل
همین مثال بازار که زدم مشتری های یک کسی را بکشاند حالا یا بکشاند جلب بکند یا
جنس خودش را بفروشد یا نه، دشمن با این است و به آهستگی یا علنی مشتری های این را
فراری می دهد این آدم دغلی است این پارچه هایش خوب نیست این به درد نمی خورد این
گولتان می زند مشتری را فرار می دهد و 10
هزار تومان به این آقا ضرر می زند این عرفاً آیا ضرر است یا عدم نفع است؟ ظاهراً
این جا نمی توانیم بگوییم ضرر است باید بگوییم عدم نفع است لذا ولو این که بین نفع
و ضرر ضدان باشد ولو این که عدم و ملکه باشد این ها برای ما تفاوت ندارد ما باید
برویم توی عرف ولو این که قاعده لاضرر را تعبدی بگیریم آن آقایان تعبدی گرفته اند،
ما قاعده لاضرر را یک قاعده عقلایی دانستیم حالا شما قاعده عقلایی ندانید تعبد
بدانید اما موضوعش را از عرف باید بگیرید دیگر، موضوعش را از عرف باید بگیرید یعنی
عرف باید بگوید یک صغری درست بکند بگوید هذا ضرر و کل ضرر یجب الجبران بقاعده
لاضرر پس جبران خسارت این باید بشود،موضوع را از عرف باید گرفت و عرف در عدم نفع
ها یک نسق نمی رود گاهی ضرر می داند قاعده لاضرر بارست گاهی ضرر نمیداند قاعده
لاضرر بار نیست ولو این که خلاف اخلاق هم باشد ولو این که حرام هم باشد اما چون
ضرر نیست دیگر قاعده لاضرر هم آن جا جاری نمی شود علی الظاهر اگر این جور بگوییم
دیگر شبهه حل می شود، این راجع به ضرر،
راجع به ضرار، لاضرر و لاضرار این ضرار یعنی چه؟ اگر ما باشیم و
قاعده ادبیت خیلی خوب است معنایش واضح است یعنی نباید به کسی ضرر بزنیم لاضرار
یعنی اگر کسی ضرری به تو زد تو نمی توانی ضرر به او بزنی حکومت اسلامی باید جبران
بکند لذا لاضرر تو نزن، لاضرار از باب مفاعله اگر کسی ضرر به تو زد باز هم تو
بخواهی ضرر بزنی نمی شود هرج و مرج لازم می آید باید این ضرر تو را جبران بکند
حکومت اسلامی اگر یک کسی خانه تو را آتش زد تو هم تخواهی بروی با قاعده لاضرر خانه
مردم را آتش بزنی، یک کسی پای پسرت را شکست تو هم بروی پای پسر مردم را بشکنی،
مسلم نمی شود هرج و مرج عجیبی لازم می آید، لاضرر می گوید آن نباید پای پسر تو را
بشکند باید جبران بکند آن وقت می روند پیش حکومت اسلامی و حکومت اسلامی جبران
خسارت می کند و ضروری که به تو وارد شده جبران می شود و اما خودسری تو بخواهی این
کار را بکنی نمی شود چنانچه قضیه سمره همین بود این انصاری خب می توانست برود در
را باز نکند روی او، این حق راه داشت همین طور که حقا به داشت این چون مزاحم بود
در را ببندد و در را به رویش باز نکند بگوید این رفت و آمد تو ضرر است من هم می
خواهم به تو ضرر بزنم در را می بندم نمی گذارم پای درختت بروی تا درختت بخشکد،
نکرد این کار را، این انصاری اگر درخت مردم را کنده بود خب مسلم خسارت داشت پیامبر
(ص) از او خسارت می گرفتند اما حکم پیامبر اکرم، دیگر درست شده که لاضرر و لاضرار
تو نمی توانی درخت را بکنی اما حکومت که من باشم می گویم برو این درخت را بکن
بینداز در مقابلش، باب مفاعله است می گوید لاضرر و لاضرار یعنی ضرر نمی توانی بزنی
جبران ضرر هم نمی توانی بکنی باب مفاعله بین الا ثنینی است دیگر یعنی اگر بگویی
مثلا ضربنی فضر بته می شود باب مفاعله ضارب زید و عمر می شود باب کتک کاری این کتک
می زند آن هم کتک می زند اما اگر گفتیم ضرب زید و عمرواً یعنی زید کتک زد و آن کتک
خورد اگر گفتیم ضارب زید عمرواً یعنی هر دو به یک دیگر کتک زدند، لذا اگر ما باشیم
و باب مفاعله ادبیت خیلی واضح است که حضرت فرمودند لاضرر و لاضرار ضرر در اسلام
نیست یک کسی هم سر خودی بخواهد جبران کند ضرر بزند آن هم نیست بلکه اگر کسی ضرر زد
حکومت اسلامی باید جبران ضرر بکند، لذا یک کسی زد توی گوش کسی آن هم بزند توی گوش
این، هر دو گناه است آن که زده می گویند چرا؟ لذا این آیاتی که همه مربوط به قصاص
و دیات و این هاست ولو مردم مخاطب هستند اما مردم به عنوان حکومتشان الزانیه و
الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مأه جلده حالا اهل محل بخواهند جمع بشوند یک زنی که
زنا داده را رجم بکنند اگر شوهر داشته باشد، یا 100 تا تازیانه ش بزنند مسلم قرآن
این را نمی گیرد، فمن اعتدی علیکم عاعتدوا علیه بمثل الزانیه و الزانی است و
همچنین مابقی دیگر همه امور حکومتی یعنی حق الناس باید زیر نظر حکومت باشد مثلا
عبای شما را پاره کرده شما هم عبای او را پاره کنی بگویی میخواهم تقاص بکنم خب
احدی نگفتم جایز است باید حکومت پول عبا را بگیرد بدهد به شما.حالا آنها یک حرفهای
دیگر است که بعضی اوقات تخصیص می خورد مثلا خورده به این که اگر یک مردی ببیند که
با زنش دارند زنا می کنند هر دو را می توان بکشد اما همین جا که پیامبر اکرم اجازه
می دهند بعد پیامبر اکرم می گویند که خب اگر کشتی چهار تا شاهد باید بیایند شهادت
بدهند، نداری تو را می کشند روایت صحیح السند هم هست یا مثلا در باب دفاع اجازه
داده شده که اگر کسی مال کسی را بخواهد ببرد ناموس کسی را بخواهد ببرد خب این می
تواند با آن دفاع بکند اگر هم کشته شد طوری نیست، اما این جاها یک تخصیص هایی است که
فقهاء قدر متقین هم گرفته اند و روی آن قدر متقین بحث ها دارند الان بحث ما نیست
بحثش انشاء الله بعد میآید یعنی توی دیات می آییم بحثش را می کنیم و اما مقابله
مسلم است جایز نیست باید با اذن حکومت اسلامی باشد این خلاصه حرف است.
حالا به قول ایشان اگر حکومت اسلامی نباشد حالا این 1000 تومان به
شما ضرر زده دیوار باغ شما را خراب کرده می توانی بروی دیوار باغش را خراب کنی؟
همه گفته اند نه، یک کسی را نداریم بگوید که بله، گوسفندهایش را عمداً آورد توی
باغ تو، باغ تو را خراب کرد تو هم گوسفندهایت را ببر توی باغ او باغ او را خراب کن
احدی نگفته نمی شود هم گفت هرج و مرج لازم می آید، بنابراین لاضرر و لاضرار اگر ما
باشیم و قاعده ادبیت همین است که حضرت فرمودند لاضرر و لاضرار کسی ضرر به کسی نمی
تواند بزند بخواهد هم جبران ضرر بکند آن هم نمی شود بلکه مثل پیامبر اکرم باید
بگوید انصاری برو این درخت را بکن بینداز در مقابلش، خود انصاری بخواهد این کار را
بکند ولو در مضیقه شدید است این جایز نیست. حالا باز هم در این جا حرف است انشاء
الله برای فردا.
وصلی اله علی
محمد و آل محمد.