أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله
الرحمن الرحیم رَبِّ
اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي
يَفْقَهُوا قَوْلِي.
فرمودند اگر شوهر مسافرت کند، ولو اينکه نميتواند از خانم استمتاع
کند، اما نفقۀ خانم واجب است. در مسئله اشکالي نيست و هم عرفيت دارد و هم عقلائيت
و هم روي آن سيره هست و هم کسي به آن نه نگفته است. و معلوم است که اين خانمش است
و بايد نفقۀ او را بدهد و مانند پدر و مادر است و از اين لحاظ تفاوتي نميکند. پدر
و مادر در يک شهر ديگري هستند و اما نفقۀ آنها واجب است. حال اين ميخواهد مسافرت
کند و نفقۀ بچهها و خانم واجب است و اگر نتواند نفقه دهد، واجب الحج نيست و اگر
بخواهد به مکه برود و نميتواند نفقۀ زن و بچهاش را بدهد، اصلاً استطاعت عرفي
ندارد. نگفتند و ما بايد بگوييم که اگر به خانم بگويد با من به مسافرت بيا و خانم
امتناع کند، آيا اين زن حق نفقه دارد يا نه؟! ممکن است در اينجا بگوييم نه، زيرا
مصداق نشوز است و اين خانم ناشزه است، بنابراين حق نفقه ندارد، مگر اينکه عذر موجهي
در کار باشد، مثلاًبچۀ شيرخوار دارد و يا بچهاي در خانه دارد و کسي نيست که از
بچهها پرستاري کند و اين مرد ميخواهد خانم را بدون بچهها ببرد، معلوم است که در
اينجا حق ندارد به خانم بگويد با من بيا و الاّناشزه هستي و وجوب نفقه نيست. اگر
عذر موجه باشد، نميتواند و اما اگر عذر موجه نباشد، وجوب نفقه نيست، زيرا با
مخالفتش ناشزه ميشود.
مسئلۀ بعد که خيلي مُعتنابه نيست، اينکه اگر زن مرتدّ شد و از
اسلام برگشت، آيا نفقه ميخواهد يا نه؟!
معلوم است که نفقه نميخواهد زيرا مسلمان نفقه ميخواهد و اين
مسلمان نيست.
در باب ديات، سابقاً صحبت کرديم که اگر مرد مرتدّ شود و ارتدادش
اثبات شود، قتلش واجب است. البته اگر قبل از اينکه اثبات شود، توبه کند، برميگردد
و احکام ارتداد بر او بارّ نيست ولو اينکه کسي بگويد اگر مرتد شد، مالش به ورثه ميرسد
ولو اينکه بعد مسلمان شود و برگردد. بعضي هم دربارۀ قتلش گفتند اثر وضعي است و
سابقاً گفتيم نه و گفتند اگر مسلمان شود، توبۀ او قبول است و اما وجوب قتل دارد و
ما در آنجا گفتيم وجوب قتل ندارد. و اما راجع به خانم وجب قتل را نگفتند، بلکه
گفتند اين خانم را بايد زندان کنند و او را شکنجه کنند و اگر برنگشت در زندان
بماند و بعضي گفتند به قتل برسد. خود اين مطلب هم بغرنج است و در آنجا گفتيم که
نميدانيم اينکه به زور به او بگويند برگرد و اين برگردد، يعني چه! يعني يک خانم
را موقع نماز که نماز نميخواند و مرتد است،تازيانه بزنند و بگويند مسلمان شو و
اين خانم اگر مسلمان نشود، دوباره زندان و شکنجه دارد. اين قول مشهوري است و اما
نميتوانيم آن را هضم کنيم. يا حتي در مرد هم همين است و اينکه بگويند مسلمان شو و
الاّ تو را ميکشيم. يک دفعه خودش مسلمان ميشود و معلوم است که گناه هرچه بزرگ و فراوان
باشد، توبهاش قبول است و اينکه احکام وضعي بارّ بر او هست يا نه، مطلب ديگري است
و اما «لا اکراه في الدين قد تبيّن رشد من الغي» مصاديقش همين جاست که کسي مرتدّ
شده و حاکم شرع به او بگويد توبه کن و الاّ تو را ميکُشم. يا به او بگويند قبل از
اثبات حکم توبه کن والاّ تو را ميکشم و اين جبراً توبه کند. حال راجع به مرد حرف
نزنيم و راجع به خانم که مسلّم پيش اصحاب است که کتک بخورد و اگر برنگشت اين زن
خود به خود مطلقه ميشود و يا هميشه در زندان ميماند و يا بايد اعدام شود، اينها
مطالبي است که نميتوان قبول کرد و اما يک شهرت بسزايي در مسئله هست و برميگردد
به اينکه کتک بخورد تا به حَسَب ظاهر بگويد «لا اله الاّ الله، أشهد ان لا اله
الاّ الله» يعني به عبارت ديگر از ارتداد به نفاق برگردد و نفاق بدتر از ارتداد
است و لاأقل تفاوت چنداني با هم ندارد. اگر منافق بدتر از مرتد نباشد، کمتر هم
نيست. اما آنچه در اينجا متعرضند، اينست که اگر اين مرتدّ شد، وجوب نفقه ندارد،
براي اينکه مسلمان نيست. چون مسلمان نيست، وجوب نفقه ندارد، گفتند اگر برگشت، وجوب
نفقه برميگردد و اگر برنگشت، وجوب نفقه نيست، ولو اينکه هميشه در زندان بماند.
اين مسئلهاي است که محقق فرمودند و ديگران فرمودند و صاحب جواهر نيز بدون دردسر
از مسئله گذشته، اما اينکه ميفرمايند چون مسلمان نيست، وجوب نفقه ندارد، چه
ترتّبي است! بايد در جاهاي ديگر هم بگويند و ظاهراً نميگويند. اينکه اگر پدر و
مادر نصراني باشند و پسر شيعه باشد، آيا پدر و مادر وجوب نفقه دارند يا نه؟! ما ميگوييم
پدر و مادر نصراني هستند و اين پسر مسلمان است و همينطور که خدمت کردن به آنها
خيلي ثواب دارد و همان روايت مشهور که شخصي نزد امام صادق آمد و گفت من مسلمان
هستم و شيعه هستم و مادرم نصراني است. حضرت سفارش کردند که به اين مادر خيلي خدمت
کن و خدمت به مادر ثواب زيادي دارد و اين شخص خدمتش را بيشتر کرد و کم کم حرف شد و
قضيه را گفت که من شيعه شدم و امام صادق به من فرمود به تو خيلي عنايت داشته باشم
و اين موجب شد که مادرش مسلمان شود. نظير اين زياد است. قرآن هم ميفرمايد: (وَ اِن جاهَداکَ عَلي اَن تُشرِکَ بي ما لَيسَ لَکَ بِهِ عِلم فَلا
تُطعِهُما وَ صاحِبهُما في الدّنيا معروفا). فقها
گفتند (و صاحبهما في الدنيا) وجوب نفقه ندارد اما خدمت کردن هست. علي الظاهر اگر
قائل شويم، حتي راجع به خانم که به واسطۀ ارتداد و به واسطۀ کفر،نفقه از بين نميرود،
لذا اگر پدر و مادر کافرند و اين پسر مسلمان شده است، وجوب نفقه از بين نميرود.
نتيجه هم زياد دارد. اگر به راستي بچههايي که حال انحرافي پيدا کردند، مرتد شدند،
حال بگوييم وجوب نفقه ندارد، دائرمدار همين مسئله است. مشهور در ميان فقها گفتند
که وجوب نفقه دائرمدار اسلام است و اگر مسلمان باشد، وجوب نفقه دارد وگرنه ندارد.
راجع به زن در اينجا گفتند و راجع به پدر و مادر و اولاد هم بعد صحبت ميکنيم، ولي
دليلي در مسئله نيست، بلکه دليل به عکس است. مثلاً راجع به اولاد، وجوب نفقه داشت
و الان نماز را قبول ندارد و روحانيت را قبول ندارد و ضرورت دين را منکر ميشود و
اين پدر بگويد من به تو نفقه نميدهم. همچنين خانمي که شوهرش به او ميگويد بايد
حجاب داشته باشي و زن ميگويد حجاب خرافت است و آخوندها درآوردند و من بايد بي
حجاب باشم، حال بگوييم اين زن وجوب نفقه ندارد! بالاخره دليلي بر مسئله نداريم،بلکه
دليل به عکس داريم. به عنوان مثال يک زني در استمتاعات حرف شوهر را ميشنود اما
نماز نميخواند. ديروز آقايي از من سوال کرد و گفت زن من خوب و حرف نشد است و اما
نماز نميخواند و من هرکاري که ميکنم با تلطف و مهرباني، اما نميشود و او نماز
نميخواند و بي حجاب است. حال اين را نگفتند که اين زن وجوب نفقه ندارد. اما اگر
اين خانم مرتد شد و گفت حجاب يعني چه. درجاتش عاليست عاليتر حضرت امام «رضواناللهتعاليعليه» روي
حجاب حساسيت نشان دادند. خبرنگاري از دختر پرسيد حضرت زهرا در همه وقت الگوست و
دختر گفت حضرت زهرا در زمان خودش بوده و الان نميشود حضرت زهرا را الگو نشان داد.
حضرت امام روي اين حساسيتي نشان دادند و گفتند اگر اثبات شود، مرتدّ است. حال اين
زن اينگونه است که در پيش اين شوهر مرتدّ است و ميگويند وجوب نفقه ندارد براي اينکه
نفقه دائرمدار اسلام است. آنگاه بايد راجع به اولاد و پدر و مادر هم بگوييد و اگر
ادعا نکنيم که سيره هست بر اينکه وجوب نفقه ندارد و اما وجوب نفقه يک عرفيتي دارد
و دليل حسابي ميخواهيم که وجوب نفقه را در اينجا بردارد و بگوييم دائرمدار اسلام
است. تقاضا دارم از شما که کمي تفحص کنيد و ببينيد که آيا ميتوانيد دليلي پيدا
کنيد که شرط وجوب نفقه، اسلام است و اگر مسلمان نباشد، وجوب نفقه نيست. ظاهراً
چنين دليلي نداريم. لذا شايد بتوانيم اين حرف را بزنيم که در صدر اسلام اينگونه
بوده است. زن مسلمان ميشود و مرد مسلمان نبود و يا مرد مسلمان ميشد و زن مسلمان
نبود و مشرک و بت پرست بود و اما زناشويي به حال خود باقي بود و خانواده از هم نميپاشيد
و وجوب نفقه هم بود. آيا ميتوانيد يک دليل حسابي براي اين مسئله پيدا کنيد که
مرحوم محقق فرمودند و صاحب جواهر هم بدون دردسر از مسئله گذشتند و فرمودند اگر
خانم مرتدّ شد، نفقۀ او از بين ميرود و اما اگر برگشت و مسلمان شد، چون توبهاش
قبول است،حسابي مسلمان ميشود و اثر وضعي ندارد، من جمله وجوب نفقه هم رجعاً. اما
آنچه مشکل داريم، روي اصل مسئله است که آيا وجوب نفقه يترتّب علي الاسلام يا نه؟!
اگر بتوانيد اين مسئله را درست کنيد، خيلي خدمت کردهايد و اين مسئلۀ روز هم هست.
در طهارت و نجاستش هم همين است. طهارت اهل کتاب را خيليها گفتند و من جمله صاحب
جواهر «رضواناللهتعاليعليه» و حتي شهرت گفتند و دو دسته روايات داريم که يک دسته از روايات ميگويد
پاکند و يک دسته ميگويد نجسند و رواياتي که ميگويد نجسند، حمل بر استحباب کردند،
که اجتناب از اينها مستحب است. حضرت امام هم قائل به نجاست هستند و ايشان ميگفتند
اين کارها که شما ميکنيد، قدماء بلد نبودند که حمل عام بر خاص، حمل مطلق بر مقيّد
را آنها هم بلد بودند، پس چرا نکردند. معلوم ميشود که رواياتي نزد آنها بوده براي
نجاست اهل کتاب. علي کل حالٍ تعدادي از مراجع هستند و ما هم ميگوييم اهل کتاب
پاکند.
و اما راجع به مرتد، مثل اينکه يک تسلّمي هست که مرتد نجس است. در
ناصبي ممکن است کسي بگويد و جملۀ «انجس من الکلب» را بعضي معنا کردند که جسارت به
سگ است که ما بگوييم اين مرتدّ يا ناصبي «انجس من الکلب» بدتر از سگ است. مسلّم سگ
ما را بازخواست ميکند که چرا ما به سگ تشبيه کرديم کسي را که سبّ به حضرت زهرا «سلاماللهعليها» ميکند. فقها
گفتند اين «انجس من الکلب» يعني نجس است و مثل سگ است، آنگاه راجع به ارتداد هم
همين را فرمودند و يک تسلّمي در نجاستش هست. حتي کساني که گفتند توبهاش قبول است،
اما نجاستش هست. اگر توبهاش قبول است، قتلش هست و اگر توبهاش قبول است،مالي را
که ورثه تقسيم کردند،برنميگردد و تسلّم در باب ارتداد و در باب سبّ النبي
والزهرا والائمه «سلاماللهعليهم».
آنچه الان مسئلۀروز است، اينست که آيا ميتوان گفت مرتدّ پاک است؟!
اين مسئلۀ ماست و کمي روي آن فکر کنيد و اگر بتوانيد اثبات کنيد که
اهل کتاب با مرتدّ تفاوتي ندارد، خواه ناخواه همينطور که بعضي اهل کتاب را پاک ميدانند،
بايد مرتد را نيز پاک بدانند. آنگاه اگر ببيند که بچه يا زنش مرتد است و حسابي
منکر حجاب و نماز است و بالاخره حال ارتداد دارد و اصلاً منکر پيغمبر اکرم است،
آيا اين از وجوب نفقه ميافتد؟! در اينجا فرمودند آري. دربارۀ نجاستش نيز در کتاب
طهارت مفصل صحبت کرديم که تسلّم اصحاب هست که اين نجس است، اما به راستي از نظر
فقهي، وقتي وارد شويم، خواهيم ديد که (طعامهم حل
لکم و طعامکم حل لهم) و ما بگوييم يعني گندم و
جو. خيلي بعيد است که انسان بگويد گندم و جو ميتوان از امريکا خريد. نقص و عيب
است و کسي که مرگ بر امريکا ميگويد، نبايد از او گندم و جو بخرد، اما حال گندم از
او بخرند و مرگ بر آمريکا هم بگويند، ولي مرادم اينجاست که ما بگوييم «طعامهم حل
لکم» يعني ميتوانند گندم و جو از امريکا بخرند، چنانچه اگر مسلمان حسابي باشيم و
خودکفا باشيم و واردات داشته باشيم که ما بايد حسابي واردات داشته باشيم. در هفت ـ
هشت سال قبل از نظر گندم و جو و علوفه خودکفا شديم، بلکه صادراتي هم شديم اما الان
رسيده به اينجا که حسابي احتياج به گندم غير داريم و بگوييم قرآن اين را ميگويد
که اگر گندم داري، طوري نيست که آنها بفروشي و اگر گندم نداري، طوري نيست که از
آنها بخري. قال الله تبارک و تعالي: (طعامهم حل
لکم و طعامکم حل لهم). به راستي معناي آيه اين
نيست بلکه معناي آيۀ شريفه اينست که ظرف گوشت بزغالۀ پخته را در مقابل پيغمبر اکرم
آورد و پيغمبر اکرم خوردند و از همان شهيد شدند و مشرکين بلکه نصاراي آن زمان
حسابي با هم رفت و آمد داشتند و با يک جملۀ (طعامهم حل لکم و طعامکم حل لهم) نميتوان اين سيره را آورد. اگر شک کنيم، شک ميگويد «کل شيء طاهر حتي تعلم». در همين جا
استصحاب ميگويد وجوب نفقه داشته و الان نيز دارد. لذا مثالي که شما در اصول ميزنيد
و ميگوييد يک دفعه کمي از آب حوض رفته و هويتش باقيست و يک دفعه زياد رفته و
دوگانه شده، دومي استصحاب ندارد و اولي دارد درحالي که در دو حالت آب رفته است.
آنچه فايده دارد، اصل مطلب است که در اينجا مرحوم محقق فرمودند و همۀ محشين مثل
شهيد با آن مقامش و فاضل هندي با آن تحقيقش و صاحب جواهر، شيخ المشايخ ما و همه
گفتند که وجوب نفقه متوقف بر اسلام است. اگر ما بگوييم دليلي براي اين نداريم، لذا
وجوب نفقه بوده و الان نيز هست و سيره ميگويد وجوب نفقه بوده و الان هم هست. يک
دفعه دوستي و رابطه است و (لايتخذ
المومنون الكافرين اولياء من دون المومنين) است و
يک دفعه معلوم است که آقا بالاسر نميخواهيم و اما يک دفعه نشستن سر سفره با هم
است. پدر و پسر و شوهر و زن، يکي از آنها مرتد هستند،آيا اين نجس است و نميشود
معاشرت داد و قبلاً وجوب نفقه داشته و الان اين زن يا بچهها وجوب نفقه ندارند،
براي اينکه کفر گفتند. اينها مرتدّ هستند و جهنمي هستند و معلوم است که اگر توبه
نکنند، قتلشان واجب است. بحث مهمتر طهارت و نجاست است که الان ابتلاي به آن خيلي
بالاست و ما از اين ابتلا مضيقه درست کنيم و بگوييم اينها هم نجس هستند و هم وجوب
نفقه ندارند و هم قتلشان واجب است. شماها چيز ديگري ميگوييد که اگر اين را نگوييم
بهتر است و آن اينست که پدر اگر ديد پسرش مرتدّ است، در شب بدون اذن حاکم شرع ميتواند
او را خفه کند. اين در رسالهها نيز آمده است. اگر تعّبد باشد، بايد قبول کرد و
اما اگر نتوانستيم تعبّد را اثبات کنيم، و من اصرار دارم که نتوانستيم تعبد را
درست کنيم، هم راجع به ارتداد و هم راجع به سابّ. حال سابّ النبي را تشيع ما نميپسندد
که بگوييم پاک است، اما راجع به مرتد و نصاري و امثال اينها يکي درباره طهارت و
نجاست هست که سابقاً گفتيم مرتدّ نجس است، اماسابقاً گفتيم دليلي جز تسلّم اصحاب
نداريم. براي نجاست اهل کتاب گفتيم دليلي نداريم بلکه دليل داريم که اينها پاکند،
لذا اهل کتاب را پاک ميدانستيم، اما ارتداد را با تسلّم اصحاب نجس دانستيم. اگر
دليل داشته باشيم در مقابل تعبّد نميتوان حرف زد، چنانچه از اجماع نميتوان گذشت.
يک بار بحث ان قلت قلت طلبگي کنيم، واجب و لازم است و اگر همين بحثهاي طلبگي در
ذهنمان باشد، گاهي به مضيقه ميخوريم و در آن مضيقهها استعمال بکنيم و اما اگر
تسلّم اصحاب باشد، چنانچه در باب طهارت و نجس راجع به اهل کتاب گفتيم اجماع نيست و
اما تسلّم اصحاب روي ارتداد هست و آنجا گفتيم روي تسلّم اصحاب، ارتداد نجس است و
اما در اينجا عدم تعرض اصحاب است. لذا مرحوم محقق يک جمله گفتند و مرحوم صاحب
جواهر نيز بلاخلافٍ گفتند و دليل هم براي آن آورده و از مسئله رد شدند. اينگونه
چيزها که انسان بتواند بگويد اجماع نه و روايت هم نداريم، بنابراين بايد ديد که
اصل چه اقتضاء ميکند. حال آنچه از شما تقاضا دارم، اينست که دربارۀ چيزي که بحث
کرديم، مرحوم محقق و محشين بر شرايع که يک شهرتي است و من جمله صاحب جواهر فرموده
بلاخلاف، اينکه اگر زن يا بچهها مرتد شدند و يا منکر ضروري شدند، آيا حق نفقه
دارند يا نه؟! مرحوم صاحب جواهر ميفرمايند حق نفقه ندارند.
و صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد