أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
امروز سه مسئله داريم که خلاصه اين مسائل است و قبلاً مفصل صحبت شده است و اينجا خلاصهاي از آن سه مسئله را ميگوييم و چون مسائلش مهم است، شايد براي همين باشد که مرحوم محقق مسائل را تکرار کردند.
مسئلۀ اول راجع به اصل نفقه است. اينکه نفقه چيست؟!
مشهور در ميان أصحاب گفتند خوراک و پوشاک و مسکن، به طور متعارف. سابقاً فرمودند و ما هم مفصّل دربارهاش حرف زديم و اينکه اگر زن واجب النفقه است و يا پدر و مادر و يا اولاد؛ همين مقدار که خوراک و پوشاک و مسکنش به طور متعارف اداره شود، اين تکليف ساقط شده است. ما سابقاً يکي راجع به استمتاع خانم داشتيم که آنها جزء نفقه حساب نکرده بودند و حتي مشهور شده بود که اگر کسي زني دارد و او را رها کند و به مدت چهار ماه برود، آنگاه زن حق دارد که يک مرتبه با او مقاربت کند، البته اگر عذري نباشد و يا حرجي نباشد که بعضي هم گفتند اگر مسافرت باشد، ساقط است. و يا همخوابگي، مشهور بود که لازم نيست و اگر زن متعدد نداشته باشد اصلاً لازم نيست و اگر زن متعدد داشته باشد، بايد تعادلي حفظ شود و ما سابقاً روي اين اشکال داشتيم و ميگفتيم که اين تمتُع اگر از خوراک و پوشاک براي زن لازمتر نباشد،کمتر هم نيست. شما راجع به مرد ميگوييد که اين خانم بايد در هر حالي براي تمتّع حاضر باشد و هرگاه که مرد بخواهد، چه روز و چه شب و چه در مسافرت و غيرمسافرت؛ اما راجع به زن ميفرماييد که حق تمتّع ندارد. لذا هر چهارماه يکمرتبه اين حق هست و آن هم اگر مرد عذر متعارف نداشته باشد و گفتند اگر در مسافرت باشد، لازم نيست که بيايد که بعضي هم گفتند لازم است. در مسکن خيلي بالا گرفتند و ميفرمايند مسکن به اندازۀ شأن او باشد. مثلاً اگر زن نميتواند و شأن او نيست که با پدر و مادر شوهر زندگي کند، بايد براي او مسکن جداگانه بگيرد و يا اگر در خانۀ خود کلفت داشته و در شأن اوست، اکنون اين مرد بايد براي او کلفت بگيرد. راجع به خوراک و پوشاک و مسکن، همينطور که در اينجا مرحوم محقق فرمودند و صاحب جواهر نيز خيلي مفصل صحبت کردند، از تعارف بالاتر رفته است و گفتند اين مرد خواه داشته باشد يا نداشته باشد، بالاخره بايد شأن زن مراعات شود و اما همين زن اگر در شأن اوست، براي او خانۀ جدا بگيرد و يا اگر کلفت در شأن اوست، براي او کلفت بگيرد و اگر شأن خانم اينست که خوراک و پوشاکش بالا باشد، گفتند بايد شأن خانم مراعات شود. در همين جا، هر سه مورد را فرمودند و اما راجع به تمتّع اسمي نياوردهاند و سابقاً که اسم آوردند، گفتند اين تمتّع نيست و اگر مرد حاضر باشد، چهار ماه يک مرتبه و اما اين مرد ميخواهد به درس خود برسد و اينطور نيست که پيش زن بخوابد و حق مزاجعت و تمتّع نيست و اما حق خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج هست و اينکه به اندازۀ شأن خانم باشد. انصافاً اينطور حرف زدن، سخت است. اگر حرجي در کار نباشد، لاأقل خيلي مشکل است که ما بگوييم خوراک و پوشاک و مسکن اين خانم را به اندازۀ شأن او فراهم کن و اما ميتواني از نظر استمتاع او را ارضاء کني، ولي لازم نيست. حتي اگر به اين اندازه گفته بودند که اگر اين را ارضا نکني، مفسده دارد، پس بايد او را ارضاء کني، اما اين را نيز نگفتند و آنچه ما ميفهميم،اينست که اين زن واجب النفقه است و نفقۀ او اينست که بايد از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج يعني تمتّعات به اندازۀ شأن او مراعات شود، لذا حمل بر فضيلت کردند که با دختر بيش از مسنّ و با مسنّ بيش از پيرزن و اما ما ميگوييم پيرزن اگر خيلي لازم ندارد، به همان اندازه باشد که او ميخواهد. شأن دختر جوان اينست که اين مرد هم با او همخوابگي داشته باشد و هم به اندازۀ متعارف جماع داشته باشد، اما فقها اين را نفرمودند و مسئله يک مسئلۀ مشکلي در فقه است و نميدانم چگونه آن را حل کنيم. آنچه ميدانيم، اينست که هم عرفاًو هم عقلاً تمتّع اگر بالاتر از خوراک و پوشاک نباشد، کمتر هم نيست و مخصوصاً ولو ضعيف، احتمال مفسده باشد. اين زن احتياج دارد و شما فقها گفتيد که او را در خوراک و پوشاک سير کن و اما در استمتاع لازم نيست. اين يک مسئله است و مسئلۀ ديگر اينکه ميگويند شأن خانم بايد مراعات شود، مرد خواه داشته باشد يا نداشته باشد. گفتن اين حرف هم مشکل است. اين دختر در خانۀ پدرش لوس بار آمده و توقعات عجيبي دارد و در خانۀ خود کلفت و نوکر داشتند و ماشين داشته و اکنون به يک طلبه شوهر کرده که خانه و ماشين ندارد و نميتواند کلفت و نوکر بگيرد، اما گفتند چه بتواند و چه نتواند بايد تهيه کند و شأن اين خانم اينست که براي او کلفت بگيرد.
بعضي گفتند اگر خودش ميتواند کار کند، در خانه کلفت شود و بعضي هم گفتند بايد با رضايت زن باشد و با رضايت خانم کار کند و اما ممکن است که خانم بگويد من نميخواهم تو در خانه باشي و من کلفت و مونس ميخواهم و در شأن من هست که براي من کلفت بگيري؛ در اين صورت گفتند واجب است که براي او کلفت بگيري. گفتن اين مشکل است، و چه کسي گفته که شأن زن مراعات شود. ما ميگوييم نفقه يک امر عرفي است و اما متعارف باشد. حال اگر ميتواند به هر اندازه که او ميخواهد و اگر نميتواند (لايکلّف الله نفسا الاّ ما آتاه الله، لايکلّف الله نفسا الاّ وسعها)، اما گفتند به اين دو آيه تمسّک نکنيد، زيرا آن دين است و (لايکلّف الله نفسا الاّ ما آتاه الله، لايکلّف الله نفسا الاّ وسعها)، اصلاًمربوط به اين حرفها نيست. خواه داشته باش يا نداشته باشد، تمسّک به آيۀ (لايکلّف الله نفسا الاّ ما آتاه الله، لايکلّف الله نفسا الاّ وسعها)نکن و بسوز و بساز و اين خانم را در رفاه بگذار و الاّ طلاقش بده. بالاخره اگر بخواهيم جمع کنيم، اينطور ميشود که اگر نميتواني، او را طلاق بده. اين هم انصافاً مشکل است که انسان بگويد شأن خانم بايد مراعات شود، ولو اينکه اين مرد نداشته باشد.
حال ما بگوييم نفقه واجب است و اگر بتواند او را در رفاه بگذارد و اگر نتواند به اندازۀ ضرورت و لاأقل به اندازۀ متعارف. متعارف ما طلبهها با متعارف تجار و کارمندان تفاوت ميکند. بالاخره به اندازۀ متعارف، که مردم بگويند اين از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج به فکر زنش است و خوب مردي است و او هم به اندازۀ متعارف به فکر شوهرش هست.
يک بار حضرت امام «رضواناللهتعاليعليه» به يک طلبه يا به شوخي يا جدي ميفرمودند تو زاهدي، به زنت چه مربوط است. يعني او را بايد در رفاه بگذاري. اگر نداري قرض کن يا کار کن و شأن اين خانم بايد مراعات شود و اگر کلفت خواست، براي او بگير و يا اگر راضي شد، کلفت او شو و معمولاً هم راضي نيستند و يکي از چيزهايي که براي زن مشکل است، اينست که مرد هميشه در خانه باشد. حاضرند خرج و مخارج ندهد ولي صبح از خانه بيرون رود و شب بيايد و حسابي شوهر شب باشد. متعارف مردم و عدالت اينست و اما ما بگوييم چه داشته باشد و چه نداشته باشد، بايد شأن خانم مراعات شود. مرحوم صاحب جواهر در اينجا دو ـ سه صفحه صحبت ميکند و خلاصۀ صحبتشان را در همين کتاب نکاح، اين مسئله دو سه جا آمده و همه يک نوع صحبت کردند، و اگر کسي غير از اين گفته باشد، گفتند شاذ است و «الشاذ کالناد و النادر کالمعدوم» و اين بيخود گفته است. اما بيني و بين الله، ما راجع به مسئلۀ اولمان تمتّع را در نفقه نياوريم، مشکل است و از اين طرف ما افراطي شويم و تعارف در نفقه را نياوريم و بگوييم شأن خانم مراعات شود ولو غيرمتعارف باشد و تو نداشته باشي.
يک دفعه تعارف را قبول نداريد و ميگوييد حرفهاي شما عرفيت ندارد و اين حرفي است و اما اگر اين حرف من هم راجع به اصل نفقه و هم راجع به اينکه تمتّع نيامده، اگر عرفيت داشته باشد، چطور ميتوان سيره را با ظهور روايت انداخت! به قول مرحوم آخوند در کفايه اگر ما بخواهيم سيره را با روايت بيندازيم، بايد اول روايت را بيندازيم، زيرا سيره را از عرف ميگيريم و ميگوييد سيره حجت نيست، و وقتي سيره حجت نشد، پس روايت حجت نيست. مرحوم آخوند در کفايه ميفرمايند: «ان الظن لايغني من الحق شيئا»، اين سيره نميتواند سيرۀ عقلا را در ظهور رد کند، پس اگر بخواهيد رد کند، بايد بگوييد ظهورش حجت نيست. و ميخواهيد با ظهور غيرحجت، حجتي درست کنيد.
حال اين دو مطلبي که من گفتم، اگر سيرۀ عقلا باشد، از هر مللي من جمله مسلمانها، اين حرفهاي من اگر به راستي صد در صد عرفيت داشته باشد و عقلا قبول کنند، خوب در ميآيد. و اينها چيزهايي است که ما بگوييم اين خانم از نظر خوراک و پوشاک و مسکن بايد در رفاه باشد و اما از نظر تمتّع بايد در مضيقه باشد يعني اگر در مضيقه شد، طوري نيست. بالاخره فتوا اينست و مسلّم است و الان در رسالهها نوشتيد که اين خانم حق ندارد به شوهرش بگويد هر شب پيش من باش و يا حق ندارد بگويد دو شب يک مرتبه و يا هفتهاي يک مرتبه با من مقاربت کن و تو اگر خواستي برو و ثواب دارد و اگر نخواستي هر چهارماهي که گذشت، يک شب با او باش يعني سه مرتبه در سال. آيا اين را ميتوان در عرف پياده کرد؟! يک دفعه عذر است و اما يک دفعه عذر هم نيست و اين خيلي با زنش خوب نيست و ميخواهد او را زجر دهد و همخوابگي با او ندارد و اين زياد پيدا ميشود. فقها اگر سکوت کرده بودند، خوب بود و اما سکوت نکردند و در رسالهها گفتند چهار شب يک مرتبه در آنجاست که تعدد ازدواج باشد و بخواهد تعادل را حفظ کند و الان که يک زن دارد، حق مضاجعت ندارد. بگويند راجع به مقاربت هم چهار ماه يک بار بيشتر حق نداري. عذر هم نداري و يا از اين زن خوشت نميآيد و يا ميخواهي آدم زاهدي شدي و ميخواهي از اولياء الله شوي؛ گفتند ولو عذر هم نداري، اما هر چهار ماه يک مرتبه باشد. و اين از قضيۀ مسکن خيلي بالاتر است.
يکي از بزرگان از علماي اصفهان که درجاتش عاليست خدا عاليتر بگرداند، به من ميگفت هرچه اينطرف و آنطرف زدم که ناهاري تهيه کنم، نشد. بالاخره دست خالي به خانه رفتم و در خانه تمايلي پيدا کردم و به جاي ناهار با زنم مقاربت کردم، بعد از اينکه کار تمام شد، ايشان گفت اي کاش هر روز ناهار نميآوردي.
خيلي از خانمها اينگونه هستند. بالاخره خانم احتياج دارد و شما در رسالههايتان آورديد که نه، و ما ميگوييم دوش به دوش خوراک و پوشاک و مسکن، ازدواج را بگذاريد.
قضيۀ «عاشروهنّ بالمعروف» بر حرف من دلالت ميکند. قضيۀ عثمان بن مظعون هم علامه مجلسي و ديگران نوشتند که خانم اين عثمان بن مظعون نزد عايشه آمد و عايشه ديد که اين مبطلّه است، يعني مثل زني که شوهر ندارد، آرايشي ندارد و ژوليده است. عايشه از او پرسيد آيا شوهر نداري؟ او گفت: آري. عايشه گفت پس چرا ژوليدهاي و خودت را درست نميکني؟ زن گفت: شوهر با دو نفر ديگر نذر کردند. شوهر من نذر کرده با زني مقاربت نداشته باشد و ديگري نذر کرده که غذاي لذيذي نخورد و ديگري نذر کرده که با مردم رابطهاي نداشته باشد. حال سه نفري در گوشهاي رفتند و عبادت ميکنند و روزها روزه ميگيرند و شبها عبادت ميکنند. عايشه خدمت پيغمبر اکرم آمد و قضيه را گفت. مرحوم فيض در صافي ميفرمايد پيغمبر اکرم بي وقت به مسجد آمدند و به اندازهاي عجله داشتند که يک طرف عبا روي زمين ميکشيد و بالاخره به مسجد آمدند و به مؤذن گفتند اذان بگو. آن زمان اينطور بود که اگر مسئلهاي پيش ميآمد، مؤذن به گلدسته ميرفت و ميگفت «الصلاة جامعة»، و مردم را جمع کرد. پيغمبر اکرم منبر نرفتند براي اينکه بفهمند که کار مهم است و فرمودند من که پيغمبر شما هستم،غذا ميخورم. من که پيغمبر شما هستم،با مردم تماس دارم و من که پيغمبر شما هستم با زن تماس دارم و «هذه سنتي و من رغب عن سنّتي فليس مني». مرحوم علامه مجلسي در بحار فرمودند به دنبال اين سه فرستادند و آنها را آوردند و توبه دادند و فرمودند به دنبال کارتان برويد. به اندازۀ متعارف عبادت کنيد و با زنهاي خود تماس داشته باشيد و خوراک و پوشاکتان هم متعارف باشد. (إذآ اَنفَقوا لَمْ يُسْرِفُوا و لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بينَ ذلِكَ قَواماٌ). حال اگر بخواهيم به اينگونه چيزها تمسّک کنيم،زياد است، اما آنچه انسان را وحشت زده ميکند و نميتواند جلو برود، شهرت است و اين حرفهايي است که صاحب جواهر در اينجا زدند و حرفهايي که فقها گفتند و در رسالههاي عمليه آمده است، و الاّ راجع به روايات و راجع به (عاشروهنّ بالمعروف) زياد است و ميتوان به آن تمسّک کرد.
مراجع بزرگوار و بزرگان مثل مرحوم صاحب جواهر و مرحوم محقق و مرحوم شهيدين و محققين و علامه و امثال اينها که به راستي اساتيد فقه هستند و ما هرچه داريم از آنها داريم و آنها اينطور گفتند که مراد از نفقه يعني خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج جزو نفقه نيست و اين زن گرفته و اگر خواست با او مقاربت کند يا نکند. بله براي چهار ماه يک مرتبه روايت داريم و هر چهار ماه يک مرتبه يک کلاهي سر زن بگذاريم. بعد ميگوييم اين عرفيت ندارد. بالاخره اين سيره هست و سيره ميگويد نفقه و نفقۀ زن بر مرد واجب است و نفقه، خوراک و پوشاک و مسکن به اندازۀ شأن خانم است. براي تمتع ساکت ماندند و قضيه را مفروغٌ عنه گرفتند و در جاهاي ديگر دو يا سه جا ذکر کردند که مراد تمتّع نيست و اما اگر تعدّد زوجات دارد عدالت را مراعات کند و الاّ مضاجعت و همخوابي و استمتاع نباشد و راجع به مقاربت هم چهارماه يک مرتبه بيشتر نباشد. درحالي که عرف اگر مرد اينگونه را ببيند و مردي که زن خوبي دارد و احتياج به استمتاع دارد و اين مرد عذري هم ندارد و لاأقل هفتهاي يک مرتبه ميتواند و اما نکند و بگوييم طوري نيست، چون جزو نفقه نيست.
امروز دو مسئله داشتيم، يکي افراطي و يکي تفريطي. يکي اينکه تمتّع جزو نفقه نيست و يکي اينکه در جايي که نفقه هست،يعني خوراک و پوشاک و مسکن، بايد شأن خانم مراعات شود،ولو اينکه مرد نداشته باشد و اگر نداشت، خودش کلفتي کند و يا خودش چيزي نخورد و يا ناز زن را بکشد تا او را راضي کند. هر دو مسئله عرفيت ندارد و بناي عقلا نيز بر اين نيست و بناي عقلا بر اينست که: (إذآ اَنفَقوا لَمْ يُسْرِفُوا و لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بينَ ذلِكَ قَواماٌ). اين آيه و سيره و اين افراط و تفريط با اين آيه و سيره نميخورد.
و صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد