عنوان: دوران امر بین نسخ و تخصیص
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم.رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.

مسئله آخر در باب عام و خاص یک مسئله فوق العاده مشکلی است برای اینکه منجر می شود به اینکه آیا در قرآن نسخ داریم یا نه و نسخ در قرآن یعنی چه؟یک مسئله دیگر این است که بداء یعنی چه ؟و آیا بداء داریم یا نه؟

لذا در این بحث سه مسئله داریم.یک مسئله این است که آیا نسخ در قران داریم یا نه؟و نسخ یعنی چه؟یک مسئله هم این است که بداء جایزه است یا نه؟یکی اصل مسئله است که اصل مسئله اصولی است یک مسئله هم تفسیری است یکی هم کلامی و عرفانی است.

مفسرین 64 آیه آورده اند که نسخ شده است ،که ما قبول نداریم و می گوییم هیچ آیه ای نسخ نشده است.یک مسئله هم این است که آیا بداء داریم یا نه؟امروز مسئله اصولی را که مسئله اول است،بحث می کنیم«اذا دارالامر بین النسخ و التخصیص»کدام مقدم است؟

مرحوم آخوند در کفایه مسئله را به 5 قسم منقسم می کند و در آن 5 قسم بعضی اوقات نسخ را مقدم می اندازند بعضی اوقات تخصیص را مقدم می اندازند،بعضی اوقات هم شک می کنند و به اصول عملیه مراجعه می کنند[1] و ما در همه اینها حرف داریم و می گوییم :همه اینها تخصیص است نه نسخ.لذا باید مفصل در این باب صحبت بکنیم که چه باید گفت.

قسم اول اینکه عامی صادر شده،خاصی هم صادر شده،قبل از آنکه وقت عمل به عام برسد،نظیر عام و خاص متصل که با هم صادر شده است.

مرحوم آخوند می فرمایند:حتماً تخصیص است،نه نسخ،چون اگر بخواهد نسخ باشد،یعنی حکم عام کلاً برداشته شده است و حکمی که هنوز هیچ به آن عمل نشده،لغویت نیست،چون عام هنوز باقی است و فقط بعضی از افرادش از آن خارج شده است،برای اینکه اگر عامی بیاید،بعد خاص،می فرمایند: اراده جدّ مولا روی عام نبوده است به جای عام و خاص همین است که اوب عام صادر می شود،بعد قانون را تبصره می زنند.

بله گاهی مثل اوامر امتحانیه برای اینکه بداند مردم لیاقت قانون را دارند یا نه و بداند که حکم قانونگذار را تا چه اندازه اطاعت می کنند،مثل قضیه حضرت ابراهیم،ممکن است قبل از حضور وقت عمل حکمی نسخ شود،الان بحث ما اوامر امتحانیه نیست،بلکه بحث این است که خاصی بیاید و حکم عام را بردارد؛بحث ما در اوامر بعثیه و طلبیه است.

صورت دوم این است که عام را گفته و وقت عمل گذشته است،حالاتخصیص آمد،حالانمی دانیم این تخصیص است یا نسخ.اگر تخصیص باشد معنایش این است که این عام من اول الامر متخصص بوده و مدتی بی خود به عام عمل کرده ایم و اگر نسخ باشد،درست است،برای اینکه نسخ می گوید:تا عام بوده،از این به بعد عام نیست،پس دوران امر است بین نسخ و تخصیص.

بعضی گفته اند:نسخ مقدم است چرا؟می فرمایند چون اگر بخواهیم بگویی تخصیص است،لازم می آید که یک مدتی بی جهت به عام عمل شده باشد و تخصیص بعد از حضور وقت عمل قبیح است.

مرحوم آخوند«رضوان الله تعالی علیه»در اینجا هم می فرمایند:تخصیص است چرا؟می فرمایند:برای اینکه تخصیص به اندازه ای شایع است که«ما من عام الا و قد خص»اما نسخ زیاد نیست و بسیار کم است.پس ظهور پیدا می شود بر ظهور،پس می گوییم:تخصیص است نه نسخ.

ایرادی که به مرحوم آخوند هست این است که ظهور قوی می شود یعنی چه؟چون همه اینها امور عقلی است و امر عقلی نمی تواند ظهور لفظی بسازد.ظهور قوی یک امر عرفی است و اینها ربطی به لفظ ندارد،که مرحوم آخوند در تعادل و تراجیح اسمش را جمع دلالی گذاشتند،ولی ما ظهور قوی نداریم،ظهور،ظهور است و هیچ جا نمی توانید پیدا کنید که قرائن داخلیه یا خارجیه به لفظ ظهور بدهد.

بله گاهی امور عقلی دلیل می شوند بر اینکه دست از ظهور یک لفظ برداشته شود،مثل اینکه در مثل رأیت اسداً یرمی،کلمه اسد بواسطه قرینه- نه اینکه ظاهر و اظهر درست کنیم- بلکه بواسطه قرینه دست از ظاهر بر می داریم،اما هیچ جا نیست که قرائن عقلیه و خارجیه و حتی قرائن داخلیه بتواند به لفظ ظهور بدهد.

لذا ایراد اول ما به ایشان این است که اینکه شما فرمودید:«بخاطر این امر عقلی که تخصیص زیاد است،پس اظهر است»ما این را قبول نداریم،برای اینکه به واسطه امر عقلی ظاهر و اظهر درست نمی شود.

ایراد دوم اینکه بر فرض این قرینه ظهور درست کند و خاص اظهر بشود،اما معیار تقدم خاص بر عام که اظهر و ظاهر نیست خود شما یاد ما دادید که حمل عام بر خاص از باب حمل ظاهر بر اظهر نیست و این حرف صاحب معالم و امثال ایشان است و شما گفتید:عقلا ضرباً للقانون حمل عام بر خاص می کنند.

لذا به نظر ما دلیل مرحوم آخوند درست نیست،اما اصل مطلب درست است و آن این است که وقتی عام و خاصی را به عرف دادند،العرف وفق اینکه حمل عام بر خاص بکند ،می خواهد وقت عمل به عام رسیده باشد،می خواهد وقت عمل به عام نرسیده باشد و احتمال نسخ عرفیت ندارد و عرف با احتمال نسخ متوقف نمی شود و به احتمال نسخ اعتنا نمی کند.

یک حرف دیگری هم هست که بعدا درباره اش صحبت می کنیم و آن این است که این که مشهور شده تخصیص عام بعد از عمل به عام قبیح است،درست نیست ،مثلا ببینید روایات قرآن از زمان نزول عمل می شده است،اما مخصصاتش بعد در روایات اهل بیت (ع)آمده است و تمام تخصیصها و تاویل ها و تبیین ها در زمان ائمه طاهرین است و قران که نازل شد همان وقت دادند دست اجرا ،ولی همه این تخصیصها و تاویل ها بعد از عمل به آن بوده است.لذا نمی توان گفت قبیح است و حتی بعد از ظهور امام زمان (عج)هم تبیین قران است.بنابراین حرف مرحوم آخوند درست نیست .

                                                              و صلی الله علی محمد و ال محمد

 



[1] - کفایة الاصول،ص276