عنوان: نهی در عبادت
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.

بحث جلسه قبل راجع به عبادات بود که عبادات چیست؟ که نهی از عبادت موجب فساد است این عبادت چیست؟

مرحوم آخوند فرمودند عبادت دو قسم است یک قسمت آن که ذاتا عبادت است مثل سجود لله خضوع لله تسبیح لله تقدیس لله یک قسمت هم نه یحتاج الی قصد القربه مثل نماز که یجتاج الی قصد القربه روزه یحتاج الی قصد القربه به آن می‌گوییم تعبدی در مقابل توصلی این حرف مرحوم آخوند است که می‌فرمایند عبادت منقسم می‌شود به دو قسم یکی عبادات ذاتی یکی هم عبادت عنوانی ما هم این حرف مرحوم آخوند را قسم دومش قبول کردیم و گفتیم عبادت ما یتوقف علی القصد القربه اما آن جمله اول را نفهمیدیم مرحوم آخوند چه می‌خواهد بگوید. برای این که همین که می‌فرماید السجود لله در حاق این خوابیده قصد قربت در حاق این خوابیده نیت یعنی سجده برای خدا سجده برای خدا یعنی نه صنم نه برای بازی نه برای خاراندن پیشانی برای لله به مرحوم آخوند می‌گفتیم همین عباره اخری است که السحود یتوقف علی القصد القربه و منهای قصد قربت سجده سجده باشد عبادت باشد ظاهراً این طور نیست این حرف ما راجع به حرف مرحوم آخوند.

مرحوم صاحب قوانین می‌فرمایند که عبادت آن است که اذا امر به لاجل التعبد و این امر شده به این مامور به برای این که ما تعبد به آن پیدا بکنیم متعبد به او بشویم مرحوم شیخ انصاری می‌فرمایند که ما یتوقف علی النیه آن چیزی است که متوقف بر نیست است فرق بین عبادت و غیر عبادت این است که بعضی چیزها نیت می‌خواهد توصلی است بعضی چیزها نیت می‌خواهد تعبدی است مثلا از باب مثال دستتان نجس است شما در خواب هم دستتان را بزنید در آب پاک می‌شود و اما اگر بخواهید نماز بخوانید نیت می‌خواهد مرحوم شیخ این طور گفتند یعنی ظاهر عبارت این است آن می‌گوید امر لاجل التعبد به آن می‌گوید یتوقف علی النیه.

مرحوم آخوند باز یک جمله این جا دارند نمی‌دانم چه می‌خواهند بگویند ایشان می‌فرمایند که به میرزای قمی و به شیخ انصاری ایراد وارد است چرا ایراد وارد است؟ می‌گویند اگر چنین باشد نهی از آن معنا ندارد پس نمی‌شود حرف میرزای قمی را زد بگوییم ما امر لاجل التعبد به نمی‌شود بگوییم ما یتوقف علی النیه چرا؟ برای خاطر این که اگر این معنایش باشد نهی معنا ندارد.

خب برای این که اگر عبادتی مامور به شد مثل این که گفت نماز بخوان حالا اگر  نهی آمد گفت نماز نخوان آن اولی امر به لاجل التعبد به این دومی نهی آمده از همین ما امر لاجل التعبد به نهی آمده رو همین ما امر لاجل التعبد به نهی آمده رو همین ما یتوقف علی النیه و این که نمی‌شود اگر این دو معنا باشد نهی از او  باشد نمی‌دانیم چه می‌خواهد بگوید یعنی همین طور که آن جمله اولشان را نمی‌دانیم چه می‌خواهند بگویند که عبادت دو قسم است عبادت ذاتی عبادت عنوانی نمی‌دانیم چه می‌خواهند بگویند همین طور این جا هم رد مرحوم شیخ و رد مرحوم میرزای قمی به این که اگر چنین باشد نمی‌تواند منهی عنه باشد به مرحوم آخوند می‌گوییم آقا اصلاً بحث همین است یک چیزی که مامور به است لاجل التعبد به یک چیزی که  متوقف بر  نیت است اگر نهی آمد روی آن آیا این نهی دال بر فساد است یا دال بر فساد نیست؟ لذا همین طور که بنا شد فکر بکنید روی این فرمایش مرحوم آخوند ایشان می‌گویند مرحوم آخوند بیش از هزار و چهار صد مجتهد جامع الشرایط تحویل جامعه داده حالا اگراین هم درست نباشد خیلی از بزرگان نظیر کمپانی و نائینی و آقا ضیاء را تحویل جامعه داده لذا نمی‌دانم مرادشان چیست؟ سجده دو قسم است یکی ذاتاً سجده لله است یکی هم ما یتوقف علی القصد القربه چنانچه این فرمایش حالاشان هم که می‌فرمایند حرف شیخ انصاری درست نیست حرف میرزای قمی درست نیست برای این که اگر درست باشد نمی‌شود منهی عنه باشد این هم نمی‌دانیم چیست؟ نمی‌توانم معنا بکنم یعنی نمی‌شود ظاهر را نسبت به مرحوم آخوند داده برای این که اشکال آشکاری به ایشان وارد است و آن این است که آقا خب معلوم است که این نماز عبادت است چرا عبادت است؟ برای این که امر شده لاجل التعبد به امر شده قربه الی الله بیاوریم یا اینکه به قول شیخ انصاری امر شده برای این که ما با تعبد بیاوریم با نیت بیاوریم خب نهی از عبادت موجب فساد است یعنی چه؟ یعین اگر چیزی امر شده ما با قصد قربت بیاوریم حالا نهی از او شده آیا موجب فساد است یا نه؟ حسابی به هم می‌خورد حرف مرحوم شیخ حرف مرحوم میرزای قمی عباره اخری این است که نهی درعبادت آیا موجب فساد است یا نه؟ لذا چون محوم آخوند است که نهی در عبادت آیا موجب فساد است یا نه؟ لذا چون مرحوم آخوند است سر سری از او نباید گذشت، مرحوم اخوند می‌فرمایند که حرف مرحوم شیخ انصاری درست نیست، بای این که اگر درست باشد دیگر معنا ندارد نهی از او بشود ما به مرحوم آخوند می‌گوییم آقا حرف شما هم همین طور است اگر ایراد به آنها وارد است برای این که شما گفتید عبادت آن است که یتوقف علی قصد القربه می‌گوییم خب چیزی که یتوقف علی قصد القربه پس معنا ندارد نهی روی او باشد اگر ایراد وارد است به همه ایراد وارد است اگر ایراد هم وارد نیست که نیست به هیچ کدام ایراد وارد نیست الان حرف است العباده ما هو؟ میرزای قمی می‌گوید تعریفش این است ان اُمر لاجل التعبد به این کاری به نهی هم ندارد تعریف عبادت را می‌کند. امر به آن شده برای این که ما متعبد به آن بشویم به مرحوم شیخ انصاری می‌گویند آقا العباده هو کاری به نهی ندارد می‌خواهد باشد می‌خواهد نباشد اصلاً العباده ما هو ایشان می‌فرماید ما یتوقف علی النیه به ما می‌گویند العباده ما هو می‌گوییم ما یتوقف علی قصد القره خب این تعریفها چه حرفی است که ما بگوییم اگر این تعریف باشد دیگر نهی روی آن معنا ندارد چه مانعی دارد به من گفته باشند نماز بخوان برای خاطر اینکه تعبد به او پیدا کنی،

قصد قربت بواسطه او باشد نیت داشته باشد همین را هم به زن گفته باشند بعد هم به زن بگویند در حال حیض نماز نخوان همان نماز‌ی که لاجل التعبد به نخوان تخصیص بدهند و علی کل حال به حسب ظاهر به مرحوم آخوند ایراد وارد است دیگر همین طور که در آن عبادت ذاتیاشت وجداناً نمی‌شود درست کرد ما یک جا پیدا کنیم عبادت ذاتی که لایتوقف علی قصد القربه همین طور هم این فرمایش یک حرف دیگر هم هست که مرحوم آخوند بارها یاد ما دادند این جا هم باید یاد ما بدهند این است که آقا اینها تعریفهای  لفظی است ما یتوقف علی قصد القربه یعنی امر لاجل التعبد به که میرزای قمی می‌گویند امر لاجل التعبد به یعین ما یتوقف علی النیه نیت این جا یعنی نیت قربت نه مطلق نیت یعنی ما یتوقف علی قصد القربه السجود لله، الصلاه لله، که اسم‌اش‌ را می‌گذارند قصد امتثال خب مرحوم شیخ امتثال‌اش‌ را انداختند گفتند ما یتوقف علی القصد ما یتوقف علی النیه و اینها ظاهراً عباره اخری یکدیگر است ما که می‌گوییم ما یتوقف علی قصد همان است که شیخ انصاری می‌فرماید: ما یتوقف علی النیه همان حرفی که مرحوم شیخ انصاری می‌زنند مرحوم صاحب قوانین فرمودند که اُمر التعبد به و این سه تا تعریف یک تعریف است، هیچ تفاوت با هم ندارد خلاصه این بحث ما این است العباده ما یتوقف علی قصد القربه این در کفایه آمده خوب حرفی هم هست، قبول هم داریم اما روی این فصل روی این امر دو تا اشکال به مرحوم آخوند است و اگر شما عزیزان بتوانید این دو تا اشکال را رفعش بکنید خیلی خوب است. یکی این که مرحوم آخوند عبادت را منقسم کردند به دو قسم می‌گویند: از عبادات لایتوقف علی النیه لایتوقف علی قصد القربه، یک چیز پیدا کنید که لا یتوقف علی قصد القربه و این عبادت باشد عبادت در حاق‌اش‌ نیت خوابیده همینطور که شیخ انصاری می‌گویند: اصلاً عبادت بدون نیت معنا ندارد عبادت از عناوین قصدیه است، این یک ایراد یک ایراد هم این فرمایش ایشان که رد مرحوم شیخ انصاری و رد مرحوم میرزای قمی است که میگویند اگر نهی باشد نمی‌شود بگوییم ما یتوقف علی النیه این هم نمی‌دانیم به حسب ظاهر چه می‌خواهند بفرمایند اگر شما بتوانید این اشکال را حلش بکنید خیلی خوب است اگر از عناوین قصد شد یتوقف علی قصد عبادت از عناوین قصدیه است و باید نیت آقا کار بکند آقا وقت گاهی لله است گاهی لصنم است گاهی هیچ کدام.

مقدمه پنجم: مشهور در میان اصحاب یک چیزی است که در کفایه آمده است گفتند الصحه و الفساد امران اضافیان مساوقان للنقص و التمام بینهما عدم و الملکه تفابل‌اش‌ تقابل عدم و ملکه است این مشهور در میان اصحاب است در کفایه هم آمده حتما مطالعه کرده‌اید‌ اگر مطالعه نکردید که معلوم است نقص خیلی بالا است لذا در کفایه این قول مشهور آمده برای این که گفتیم نهی از شیء موجب فساد است یا نه؟ نهی را معنا کردیم شیی را معنا کردیم حالا می‌خواهند فساد را معنا کنند در امر پنجم لذا می‌فرمایند: الصحه و الفساد امران اضافیان مساوقان للتمام و النقص بینهما تقابل العدم و الملکه.

در این که صحت و فساد امران اضافیان است شکی نیست. برای اینکه یک عبادت راجع به کسی صحیح است راجع به همان کس باطل است مثلا یک کسی حمد و سوره را عمداً نمی‌خواند خب نمازش باطل است یکی کسی حمد وسوره را سهواً نمی‌خواند خب نمازش صحیح است الصحه و الفساد امران اضافیان یک کسی نماز را دو رکعت می‌خواند نمازش صحیح است چون مسافر است یک کسی نماز را چهار رکعت می‌خواند درست است برای اینکه حاضر است و همه احکام همه عبادات همه احکام اسلام امران اضافیان است حرف نداریم اما مسئله دوم‌اش‌ خیی  اشکال دارد ببینیم می‌شود اشکال‌اش‌ را به توسط شما رفع بکنیم و آن این است که مساوقان للنقص و التمام این طور نیست برای این که صحت و فساد مربوط به کیفیات است تمام و نقص مربوط به کمیات است، مثلا یک خربزه گندیده است می‌گویند فاسد است، یک خربزه نرسیده است یک ماه دیگر باید بچینید می‌گویند این ناقص است آنجا می‌گویند ناقص است نمی‌شود بگویند فاسد است نمی‌شود بگویند ناقص است این مساوقان للنقص و التمام هیچ جا جور نمی‌آید برای اینکه اگر از نظر کیف درست باشد می‌گویند صحیح است از نظر کیف خراب باشد می‌گویند فاسد است از نظر کم، کم داشته باشد می‌گویند ناقص است زیاد داشته باشد به اندازه باشد می‌گویند تام است مثلا یک نسخه دکتر می‌دهد خب این نسخه بعضی از اجزاء آن پیدا نمی‌شود این فاسد نیست می‌گویند این نسخه ناقص است، یک  دفعه همه دواها را می‌گیرند می‌گویند نسخه تام است یک دفعه این نسخه چهار، پنج جور است کسی که می‌خواهد بجوشاند بد می‌جوشاند کیفیت آن را خراب می‌کند می‌گویند فاسد است دوا می‌ماند می‌گویند فاسد است دوا اگر ماند وقت‌اش‌ گذشت نمی‌گویند این دوا ناقص است این دوا فاسد است.

لذا آنها می‌گویند مساوقاً مثل انسان و بشر، می‌گویند الصحه و الفساد امران اضافیان مساوقان للتمام و النقص که فاسد و ناقص یک معنا دارند مثل انسان و بشر است کامل و صحیح یک معنا دارد مساوق اند.

همین طور که در زید هم انسان صادق است هم بشر صادق است این طوری که مرحوم آخوند در کفایه دارند دیگران هم دارند می‌گویند این گونه است هر کجا که ناقص صادق است فاسد صادق است، هر کجا که تام صادق است صحیح صادق است در حالی که هیچ جا پیدا نمی‌توانیم بکنیم که کمال و صحت، نقص و فساد صادق باشد، اگر یک چیزی پیدا کنیم هم ناقص باشد هم فاسد باشد از دو جهت باید باشد کم و کیف هر دو نقص و تمام مربوط به کمیات است نه کیفیات صحت و فساد مربوط به کیفیات است نه کمیات یک جا نیست که راجع به کمیات آن صحت وفساد بکار ببریم یک جا هم نیست راجع به کیفیات نقص و تمام بکار ببریم مثلا قرص را ببینید یک دفعه شش تا آمپول، صد تا قرص حالا این پنجاه قرص بخورد، سه تا آمپول بزند، خب این چیست؟ می‌گویند این ناقص است کم گذاشت اما یک دفعه این آمپولها می‌ماند خراب است حالا دوازده تا آمپول هم بزند می‌گویند این آمپولها فاسد است ضرر دارد آن وقتی که خراب بشود وقت اشت بگذرد آن قرص را آمپول را نمی‌گویند ناقص است می‌گویند فاسد شد، حالا همین جا می‌خواهند بگویند ناقص شد نمی‌شود استعمال کرده قرصها اگر خراب شده باشد آمپولها اگر وقتش گذشته

دیگران می‌گویند همه جا باید مساوق باشد ولی من به مرحوم آخوند و شما عرض می‌کنم یک جا شما پیدا کنید که روی شیء واحد من جهه واحد هم کم صادق باشد هم کیف، هم نقص صادق باشد هم فساد، علی الظاهر نداریم.

وصلی الله علی محمد و آل محمد.