اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده
من لسانی یفقهو.ا قولی.
مرحوم نائینی
رضوان الله تعالی علیه و شاگردهاشان و من جمله مرحوم آقای خوئی در محاضرات میفرمایند
ما نمیتوانیم امتناعی بشویم و از آن طرف هم همه جا نمیتوانیم مجوّزی بشویم موارد
تفاوت میکند بعضی جاها باید مجوّزی بشویم بعضی جاها باید امتناعی بشویم و برای
اثبات کردن مطلبشان خیلی عبارت را این طرف و آن طرف میکنند و خلاصه فرمایش ایشان
این است که هر کجا که ترکیب انضمامی باشد ما باید مجوّزی بشویم و هر کجا که ترکیب
اتحادی باشد ما باید امتناعی باشیم آن وقت مثال میزنند مثل اکرم العلماء و لاتکرم
الفساق میفرماید این جا باید امتناعی بشویم چرا؟ برای این که مشتق بسیط است و در
خارج علم و فسق و آن شیء یک چیزند گناهکار و داننده و آن شیء میفرمایند چون که در
خارج فسق علم آن شخص یک چیزند پس بنابراین امر و نهی میآید در شیء واحد و ما
بخواهیم مجوّزی بشویم لازم میآید اجتماع ضدین که بگوید این شخص را هم اکرام کن هم
اکرام نکن و اما اگر ترکیب انضمامی باشد میفرماید حتما باید مجوّزی بشویم مثل چی؟
همین بحث ما مثل صلاه در دار غصبی میفرماید صلاه از یک مقولهای است غصب از یک
مقوله دیگری است و دو مقوله معنا ندارد که با هم متحد باشند لذا در خارج غصب
غیرصلاه است صلاه غیر غصب است. پس مانعی ندارد امر بیاید روی صلاه نهی بیاید روی
غصب و اجتماع ضدینی اجتماع نقیضینی امثال این ها هم نمیشود برای این که صلاه
غیرغصب است غصب هم غیر صلاه است.
مرحوم نائینی
در تقریرات مرحوم آقای کاظمینی مخصوصا مرحوم کاظمینی با آن قلم رساشان مرتب این
طرف و آن طرف میزنند و هی عباره اخری عباره ثالثه، عباره رابعه، و همچنین مرحوم
آقای خوئی در محاضرات اما خلاصه مطلب این دو بزگوار بلکه میتوانیم بگوییم
شاگردهای مرحوم نائینی این است که ما باید برویم تو خارج ببینیم ترکیب انضمامی است
یا اتحادی اگر ترکیب انضمامی باشد اجتماع امر و نهی جایز است اگر ترکیب اتحادی
باشد اجتماع امر و نهی جایز نیست.
اشکال به
مرحوم آقای نائینی و آقای خوئی این جا زیاد است و اشکال اول این است که ما چه قائل
به ترکیب اتحادی باشیم چه قائل به ترکیب انضمامی باشیم مجوّزی هستیم چرا؟ برای این
که میگوییم آن شیء وحدانی آن شیء که تو خارج یک امر وحدانی است مثل زید این موجه
به جهتین است از نظر مفهوم ولو این که این دو جهت عین زید است تو خارج. برای این
که بقول میرسید شریف الحقاین که مشتق بسیط است ما قائل به بساطه مشتق هم باشیم و
اما این که این چیز خارج این موجه به جهتین است یعنی زید تو خارج از جهتی عالم است
از جهتی فاسق است اکرام العلما از جهت آن علمش خب این را میگیرد لاتکرم الفساق از
جهت فسقش این را نمیگیرد حالا اگر یک کسی زید را اکرام نکرد خب این از جهت فسق
مثاب است از جهت علم مثاب نیست چنانچه اگر زید را اکرام کرد از جهت اکرام مثاب است
از جهت فسق غیرمثاب است.
لذا الان این
مثال من که دلیل ما یک دلیل عرفی بود که میگفتیم که در باب اجتماع امر و نهی اگر
به قول آقای بروجردی گفته بود در این خانه نرو و این رفت، گفت: خیاطت بکن و این
کرد خب از این جهت مطیع مولی است حالا ما بخواهیم هیچی به او ندهیم فدای آن رفتن
تو خانهاش بکنیم عرف پسند نیست عرف میگوید این از جهت این که تو خانه رفته کتکش
را بهش بزن از جهتی که خیاطت کرده برای تو کرده پولش را بهش بده در حالی که ترکیب
آن جا اتحادی هم هست و ترکیب اتحادی و انضمامی تو خارج این موجب نمیشود که ما
مجوّزی بشویم یا امتناعی بشویم اگر امر آمده بود روی زید نهی هم آمده بود روی زید
فرمایش مرحوم نائینی خیلی خوب بود آن وقتمی شد نهی در عبادات امر ما آمده روی زید
به عنوان انه عالم این دخالت دارد گفته اکرم العلما و نهی هم آمده روی زید به
عنوان انه فاسق گفته لاتکرم الفساق آن دو عنوان ها مفهوم ها در خارج یک شده در
ماتی به یک شده حال یک کسی ماتی به مجمع البحرین را میآورد هم امرش را هم نهیاش
را خب هم مفهوم اکرم العلما را آورده هم مفهوم لاتکرم الفساق را آن جا هم که ترکیب
انضمامی باشد باز همین است امر رفته روی صلاه نه خارج نهی هم رفته روی غصب عنوان
نه خارج این مامور این دو تا جمعاش میکند در یک فرد نماز میخواند تو غصب خب
وقتی نماز خواند تو غصب به قول ایشان ترکیب انضمامی است اما آن ترکیب انضمامی و
اتحادی برای ما فرق نمیکند ما به این میگوییم که چون که نماز خواندی مثاب هستی
چون تصرف در غصب کردی گناهکاری بنابراین مثل این که اشتباه مصداق به مفهوم شده بحث
ما بحث مفهومی است بحث عنوانی اگر امر آمده روی یک عنوان نهی آمده روی یک عنوان
این به سو اختیارش جمع کرد در یک مصداق آیا این تعدد عنوان میتواند ما مجوّزی
بشویم؟ هم مثاب باشد هم معاقب باشد خب مرحوم آخوند گفتند نه ما گفتیم آری حالا
ترکیب انضمامی باشد همین رامی گوییم ترکیب اتحادی هم باشد همین را میگوییم این یک
حرف است با مرحوم نائینی که به ایشان عرض میکنیم در اصل مطلب ترکیب انضمامی ترکیب
اتحادی این ها هیچ ربطی به بحث ما ندارد و ما بحثمان این است این دو عنوان آیا میتواند
ما را مجوّزی کند یا این دو عنوان نمیتواند ما را مجوّزی کند؟
امر و نهی روی
عنوان میآید میگوید صل لاتغصب اکرم العلما لاتکرم الفساق واما بگوید اکرم زیدا خب بر میگردد به این که
امر و نهی متعلق به خارج متعلق به ماتی به این را که نمیشود گفت وقتی نشود خواه
ناخواه این طور میشود که در باب اجتماع امر و نهی دو عنوان داریم یک معنون و امر
آمده روی آن عنوان و نهی آمده روی آن عنوان در خارج متحد شده معنون به عنوان حالا
به ترکیب اتحادی یا به ترکیب انضمامی فرق نمیکند باید برویم روی آن بحث که آیا
این دو عنوان یک میشود یا نه؟ مرحوم آخوند اگر یادتان باشد در مقدمهی سوم میفرمودند
که اگر چیزی معنون به عنوانین باشد این متعدد نمیشود. پس در حقیقت امر آمده روی
معنون نهی هم آمده روی معنون که اگر یادتان باشد به ایشان عرض میکردیم آقا خب ما
قبول داریم که عنوان نمیتواند معنون را متعدد بکند اما اگر معنون ما دو تا عنوان
داشت میتواند به یک کدام امر متعلق بشود به یک کدام نهی متعلق بشود یا نه؟ بحث ما
این جا است.
یک حرف دیگری
به مرحوم نائینی و مرحوم آقای خوئی هست و آن این است که ایشان میفرمایند که نماز
از مقولهی فعل است و اما غصب از مقولهی عین است و این دو تا مقوله نمیتواند با
هم متحد باشد و مقولات عشری که ما درست کردیم این مقولات عشر این است که این اعراض
با جوهر متباین است اعراض هم کل واحد متبین یک دیگر است خب به ایشان عرض میکنیم
که از نظر مفهوم همین است که شما میفرمایید درست است مفهوم مقولهی فعل غیر از
مفهوم مقولهی عین است هر دوی اینها غیر از مقولهی وضع است اما بیا تو خارج میبینیم
یک چیزی مثل انسان مثل زید هم مقولهی عین دارد هم مقولهی فعل دارد هم مقولهی
وضع دارد معنای مقوله این است که ما هیئت درست میکنیم مثلا مقولهی فعل وقتی که
شما دارید حرف میزنید یا کاری را انجام میدهید یک هیئتی که آن هیئت نسبت به شما
و فعل شما دارد به آن هیئت میگوییم مقوله چنان چه وقتی شما را با خارج بسنجیم به
این میگوییم مقولهی عین یعنی شما الان در این زمان در این جا نشستن یک هیئتی از
شما درست میشود به نام مقولهی عین چنان چه وقتی شما چهار زانو بنشینید تفاوت
دارد به این میگوییم: مقولهی وضع یعنی آن هیئت ها، خب میبینیم شیءخارجی هم
مقولهی وضع دارد، هم مقولهی عین دارد هم مقولهی فعل، تباین از نظر مفهوم درست
است، این متبایناند و اما از نظر مصداق دیگر ظاهراً یک شیء واحد ممکن است دارای
مقوله های فراوان باشد مثل این که یک شیء واحد دارای عناوین فراوان است، هم عالم
است هم عادل است هم عاقل است و هم محصل است هم مروج است مفاهیم با هم جدا جدا
هستند معلوم است متباین هم هستند و اما ماتی به خارج. مصداق عناوین متعددی بر او
صدق میکند چنان چه هیئات فراوانی هم بر او صدق میکند و الان همین نماز در دار
غصبی این نماز در دار غصبی یکی نماز است رکوع دارد سجده دارد نشستن دارد ایستادن
دارد این هم یک مقولهی فعل یکی هم تو غصب به این میگوییم مقولهی عین تو مسجد با
تو خانهی عصبی تفاوت میکند. خب همین افعال این معنون میشود به مقولهی عین گاهی
حسابی عالی مثل نماز خواندن در مسجد گاهی هم نماز خواندن در غصب و این که ایشان میفرماید
ترکیب ترکیب انضمامی نمیفهمم یعنی چه؟ خب این جاها هم مسلم ترکیب اتحادی است.
الان نماز میخواند
در خانه غصبی این هم مقولهی فعل دارد هم مقولهی وضع دارد با هم متحد هستند یعنی
آن حرکات و سکنات اسماش را میگذاریم غصب آن حرکات و سکناتاش هم اسماش را میگذاریم
نماز تصرف در غصب چیست؟ نماز بخوانید نماز چیست؟ این که اوله التکبیر آخره التسلیم
با آن خصوصیات این نمازی که دارد میخواند هم از خیلی مقوله ها است هم از مقولهی
وضع است هم از مقولهی فعل است هم از مقولهی عین یعنی در یک مکانی مکان غصبی ولی
حالا چیزی که توجه به این مطلب همه مان باید داشته باشیم اصلاً این حرف ها در اصول
و فقه و عالم اعتبار نمیآید ما باید برویم عرفا ببینیم این آقا نماز دارد تو غصب
میخواند اگر به عرف بگوییم یکی از مقولهی عین است یکی از مقولهی فعل است به ما
میخندد اصلاً نمیفهمد یعنی چه؟ هیئه حاصله من شیء الی المکان نه عبارت ها ر امی
فهمد نه خودش را چه چیزی میفهمد میگوید این آقا نماز تو مسجد خواند این آقا نماز
تو غصب خواند عناوین هم اصلاً این جور است برای این که بحث ما بحث عناوینی است و
چون بحث عناوینی است بحث اعتباری است و مقولات ده گانه مربوط به وجود است ما یک
مقوله داریم به نام جوهر نُه مقوله داریم به نام عَرض این ده مقوله مربوط به وجود
است نه مربوط به ماهیت نه مربوط به عناوین نه مربوط به انتزاعات و بحث ما در
انتزاعیات است بحث ما در عناوین است بحث ما در اعتبارات است و آن این است که عرفا
این کسی که دارد نماز میخواند غصب هم میکند آیا کتک میخورد و نمازش هم درست است
یا نه؟ نمازش باطل است کتکاش هم میخورد این بحث ما است.
یک حرفی هم
مرحوم آخوند از مرحوم مقدس اردبیلی نقل میکنند این جا که این هم وجهی ندارد همین
طوریکه مرحوم آخوند هم ایشان را رد میکنند ایشان فرمودند عقلا ما باید امتناعی
بشویم عرفا باید اجتماعی بشویم. لذا این را از مقدس اردبیلی نقل میکنند که مرحوم
مقدس اردبیلی فرمودند عقلا امتناعی عرفا اجتماعی ولی ما جواباش را دادیم میگفتیم
دو عنوان است. یک عنواناش امر دارد یک عنواناش نهی دارد و مانعی ندارد که شیء
واحد به عنوانی مامور به باشد به عنوان دیگر منهی عنه باشد عرفاش هم از آقای
بروجردی نقل کردیم گفتیم که ایشان میفرماید عند العرف از ابداع بدیهیات است که
اگر کسی عمل خیری را در جای شری به جا آورد هم کتک دارد و هم مثوبت بنابراین این
که مرحوم مقدس اردبیلی از این جهت هم مرحوم آخوند خیلی اعتنا به آن نکردند این که
مقدس اردبیلی فرق گذاشتند بین عقل و عرف میگوییم نه عقلا مجوّزی هستیم عرفا
مجوّزی هستیم و یک حرف دیگر هم با مقدس داریم و آن این است که خیلی خوب عقلا
امتناعی همان عرف که مجوّزی هست بس است برای ما برای این که ما موضوعات را از عرف
باید بگیریم. حالا ولی عقل حسابی بگوید نه عرف بگوید آری ما طلبه ها باید بگوییم
آری برای خاطر این که موضوعات را از عرف باید گرفت وقتی موضوعات را از عرف میخواهیم
بگیریم دیگر تابع فهم عرفی هستیم. ولو عقلا هم ما امتناعی بشویم عقل نمیتواند کار
بکند در موضوعات فقهی ما و ما باید از عرف بگیریم ببینیم آیا او امتناعی هستند
حسابی اما در آخر کار امتناعی میشوند به قاعده این که مبعد نمیتواند مقرب بشود
این مطلب را مطالعه کنید تا فردا إن شاء الله.
وصلی الله علی محمد و آل محمد.