اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل
عقده من لسانی یفقهوا قولی
مسالهای که در کفایه
عنوان کردهاند این است که آیا امر به امر به شیء امر به آن شیء است یا نه؟ مثلا
شما به من میگویید که به فلانی بگو فردا بیا کارت دارم امر شما به من که من امر
کنم فلانی ساعت هشت بیاید پیش شما هل امر بامر بالشیء امر به آن شیء است یا نه؟
واقعا شما امر کردی یا نه شما امر نکردی؟ بلکه شما امر به واسطه کردی مساله گرچه
الان یک مقدار واضح است اما وقتی که یک مقدار بررسی کنیم میبینیم امر به آن وضوحی
هم نیست مرحوم آخوند در کفایه این جا را منقسم میکنند به سه قسم قسم اول این که
آن واسطه فقط واسطه باشد و مصلحت و مفسده روی آن شیء باشد و این که امر کرده است
که فلانی امر کند آن شیء به جا آورده بشود برای این که آن شیء را میخواهد مثل این
که امر به معروف و نهی از منکر خب از همین باب است قرآن شریف روی امر به معروف و
نهی از منکر خیلی پافشاری دارد کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون
عن المنکر خب قرآن چه کرده قرآن امر کرده ما را که به مردم بگوییم نماز بخوانید
الامر بالامر بالشیء خب حالا ما که وامی داریم او نماز بخواند در حقیقت خدا وا
داشته است الان نماز که میخواند میگوید که امتثال امر الهی چهار رکعت نماز امتثالا
لامرالله خب مصلحت روی نماز خواند است و چون مصلحت روی نماز خواندن است قرآن گاهی
میگوید اقیموالصلوه بلا واسطه امر به شیء میکند نماز بخوان گاهی هم میگوید و
لتکن منکم امه یدعون الی الخیر یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر یک عدهای را
وامی دارند که به مردم بگویند نماز بخوانید خب فرق بین اقیموالصلوه با ولتکن منکم
امه چه فرقی میکند. از نظر این که مصلحت روی نماز است هیچی هر دو یکی است اما فرق
دیگر هست و آن این اقیموا الصلوه خود خدا گفته این کار را بکن و لتکن منکم امه شما
گفتید این کار را بکن اما چون خدا به شما گفته است شما به او میگویید و او نماز
میخواند نماز را میخواند قربه الی الله امتثالا لامرالله به عبارت دیگر امر آن
امر بالمعروف و الناهی عن المنکر هیچ مصلحت و مفسده ندارد جزء این که وادارد آن
شیء آورده بشود نماز مطلوب است چون نماز مطلوب است گاهی خودش میگوید گاهی وا میدارد
دیگران بگویند خب این کاری به امر به معروف و نهی از منکر هم ندارد اصلاً ارسال
رسل انزال کتب همه از این باب است صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمدند از خودشان
هیچ نداشتند همین که قرآن بارها از رسل از انبیاء نقل میکند که بابا ما از خودمان
هیچ نداریم هر چه هست از طرف خدا است اما پس پیامبرها چکاره هستند واسطه وقتی چنین
باشد باید بگوییم الامر بالامر بالشیء امر بذلک الشیء لذا امر با واسطه و امر بدون
واسطه هیچ تفاوت ندارد آن وقت یک مقدار بیشتر از این هم بگوییم بگوییم اصلاً آن
اوامر خدا هم آنها هم یک واسطه گری بیشتر نیست وقتی که شما بگویید نماز بخوان
واسطه بیشتر نیستند وقتی هم رسل و انبیاء بگویند واسطه بیشتر نیستند وقتی هم خود
خدا در قرآن با گفتهاش بگوید همان قرآن یک واسطه بیشتر نیست دیگر تو لفظ الف،
میم، ر، یا محتوی الف، میم، ر، هیچ دخالتی نیست جزء واسطه گری این دیگر الامر
بالامر الشیء امر بذلک الشیء یک قدری بالاتر باید بگویید الامر بالشیء این خود
دخالت ندارد بلکه آن شیء دخالت دارد شارع مقدس یا آن امر میخواهد که آن شیء در
خارج موجود بشود مثل این که به شما میگوید که زید را اکرام بکن این گفتنش الا
واسطه چیزی نیست چنان چه یک دفعه هم به شما میگوید برو به فلانی بگو که زید را
اکرام کن باز هم شما که میگویی آن شیء دخالت دارد اکرام آن آقا گفتن شما هیچی امر
آن آقا به شما هم هیچی همه این ها واسطه است و اگر مصالح و مفاسد باشد تحت واسطه
گری و اما این خودش یک مصلحت تامه ملزمه داشته باشد نه، این صورت اول که سوال این
است الامر بالامر بالشیء امر بذلک الشیء در این صورت میگوییم آری بله الامر
بالامر بالشیء امر بذلک الشیء بلکه همه اوامر حتی بلاواسطه هم باز به غیر واسطه
گری مصلحتی ندارد و مصلحت روی آن شیء است که در خارج باید متحقق بشود حالا آن شیء
نماز باشد یا روزه باشد یا امور مالی و زکات و رسیدگی به فقرا فرض دوم عکس این است
و آن این است که آن شیء آن مامور به آن مصلحت اصلاً ندارد شاید مفسده هم داشته
باشد مصلحت ندارد اما آن امر من حیث هو امر این مصلحت دارد مثل این که شما میخواهید
من را امتحان کنید به من میگویی که برو به فلانی بگو که زکات مالت را بده میخواهم
بگویم که آیا شما میروی بگوئی یا نه؟ آن اصلاً شاید زکات بدهکار نباشد و من یا
شما که امر میکنید اصلاً نظر نداریم که او زکات بدهد یا زکات ندهد آن که نظر داری
میخواهی ببینی که این آقا چقدر از امر شما منبعث میشود خب خواه ناخواه باید
بگوییم الامر بالامر بالشیء لیس امر بالشیء بل هو امر به آن مامور و این دخالت
دارد این مصلحت دارد آن وقت مرحوم آخوند نفرمودند چنان چه در قسم اول ما گفتیم در
قسم دوم هم میگوییم این که گاهی واسطه نیست تا همین است مثل اوامر امتحانیه یا
بنی انی اری فی المنام انی اذبحک ماذا تری، همهاش این مامورها حضرت ابراهیم آیا
ایثار و گذشت و فداکاریاش چقدر؟ امر روی این آمده برای امتحان اوامر امتحانیه
لذا این واسطه بخورد یا واسطه نخورد حالا مرحوم آخوند این جا فرض واسطه گریاش را
کردند شما همان صورت اولی که من گفتم امر دخالت ندارد این جا واسطه گریاش را هم
بگذارید کنار بگویید اگر مصلحت در نفس امر باشد امر به شیء آیا امر به شیء است میگوییم
نه بلکه امر به امر است این هم صورت دوم لذا صورت دوم عکس صورت اول میشود چه
واسطه گری باشد چه واسطه گری نباشد مصلحت روی نفس امر است و اما آن مامور به آن
شیء ممکن است مفسده هم داشته باشد مصلحت نداشته باشد خب معلوم است سر حضرت اسماعیل
را بریدن مفسده هم دارد اما برای این که امتحان بکنند حضرت ابراهیم را تا برسد به
آن مقام و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن این فاتمهن دخالت دارد آن به او
بگویند که دیگر حالا بنی بودی رسول شدی حال رسولی امام شدی دیگر فی الجمله واسطه
فیض شدی و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما این هم
صورت دوم آن مصالح و مفاسد را که من به جا بیاورم آن وقت میشوم بنده خدا، و اما
این که مصلحت و مفسده نداشته باشد اصلاً بندگی هم پیدا نمیشود یک ایرادی که به
اشعری هست همین است که نه نماز و روزه و این ها هیچ مصلحت ندارد مصلحت در نفس امر
است. مصلحت در عبودیت است که درست میشود خب نمیشود این ها را درستش کرد مامور به
که آن شیء بود مفسده داشت یعنی بریدن سر حضرت اسماعیل خیلی مفسده داشت دیگر و خدا
هم این کار را نمیکرد و برای این که آن مفسده داشت مسلم لذا گفت برو سر بچهات
را ببر آن هم آمده به حضرت اسماعیل گفت یا بنی انی اری فی المنام انی اذ بحک فانظر
ماذا تری قال یا ابت افعل ما تومر ستجدنی ان شاءالله من الصابرین آن هم نمره بیست
آورد نوبت رسید به حضرت ابراهیم حضرت ابراهیم هم راستی کارد را گذاشت به گلو که
ببرد خب نبرید دیگر مفسده که نمیشود آن وقت گفت که یا ابراهیم قد صدقت الرویا خب
نمره آورده نمره بیست آوردی، لذا آن مصلحت است روی همین قد صدقت الرویا انا کذلک
نجزی المحسنین و امر کرده است به حضرت ابراهیم برای این که کاری را انجام بدهد اما
آن کار مصلحت نداشته مصلحت در امر این جا همان امر به شیء بوده آن امر مصلحت داشته
میگوییم اوامر امتحانیه آن وقت حالا اگر هم واسطه باشد که بیاید در بحث ما این
طور میشود که شما به من میگویید به فلانی بگو نماز بخوان شما نظر ندارید فلانی
نماز بخواند یا نه آن که نظر داری میخواهی ببینی که آیا من حرف شما را میرسانم
یا نه؟ متابعت از شما میکنم یا نه؟ خب این الامر بالامر بالشیء امر بذلک الشیء؟
لا بلکه امر بالا و مصلحت روی امر است نه روی آن شیء آن صورت اول این بود که امر
هیچ دخالت ندارد مصلحت روی شیء است و این جا شیء دخالت ندارد مصلحت روی امر است که
عرض کردم مرحوم آخوند گرچه بحث را بردند روی الامر بالشی نه، شماها بحث را بیاورید
روی الامر بالشیء این امر به شیء که واسطه هم نخورد اوامری که در قرآن است دو قسم
است یکی اوامر امتحانیه است یکی اوامر نفس الامریه است اوامر نفس الامریه مصلحت و
مفسده روی مامور به است اوامر امتحانیه مصالح و مفاسد روی امر است نه روی مامور به
لذا از همین جهت هم سابقا اگر یادتان باشد بحث مفصلی در این باره کردیم و گفتیم که
امر عبره است راه است از همین جهت هم مثلا اگر شما دیدید که بچه افتاده تو حوض
دارد خفه میشود حالا بگویید من که امر ندارم میتوانید بگویید من امر ندارم اگر
بچه خفه شد مسلم دیه باید بدهی گناه هم خیلی دارد بعد به تو میگویند که چرا بچه
را نگرفتی؟ میگویی من که امر نداشتم میگوید امر که دخالت ندارد میدیدی بچه مردم
دارد غرق میشود حتما باید بچه را گرفته باشی لذا امر نهی هم همین طور است نهی
عبره است امر عبره است خود هیچ دخالت ندارد بلکه اوامر و نواهی برای این است که ما
آن شیء دارای مصلحت را یا بیاوریم آن شیء دارای مفسده را ترکش کنیم خب این هم قسم
دوم قسم سوم: این که هر دو مصلحت دارد و این هم زیاد اتفاق میافتد هم امر مصلحت
دارد هم مامور به مصلحت دارد اما مامور به مصلحت دارد وقتی که آن امر واسطه باشد
مثلا یک بزرگی در جلسه دارد غیبت میکند که اگر مثلا آن فرد معمولی که دارد چایی
میآورد یا نوکرش به او بگویند که غیبت نکن این مسلم بدش میآید تاثیری هم ندارد
تاثیر سوء هم دارد خب این از باب امر به معروف و نهی از منکر نباید بگوید آن وقت
این نوکر این چایی ریز آن مثلا یک بزرگی وارد اتاق میخواهد بشود تو راهرو به او
میگوید به این بگو غیبت نکن و آن میآید مینشیند میگوید غیبت نکن غیبت تمام میشود
خب در این جا حالا چی شد؟ الامر بالامر بالشی این امر به آن شیء شد که هم امر خود
دخالت دارد مصلحت دارد و هم مامور به هر دو که مصلحت روی این است که این آقا که
مثلا چایی آورده یا نوکر این آقا این آقائی که از نظر او معمولی است امرش فایدهای
نداشته باشد اما اگر او امر بکند بگوید به دیگری فایدهای دارد آن دیگر میگوید
نماز اول وقت پا شوید بخوانید میشود الامر بالامر بالشی امر بذلک الشی آری برای
این که هم امر مصلحت دارد هم مامور به مصلحت دارد یا در صورت مفسده امر مصلحت دارد
مامور به مفسده تامه ملزمه دارد و به جای این که خودش بگوید میبیند واجب است
دیگری بگوید خودش نمیتواند بگوید نباید بگوید یا فایدهای ندارد بگوید و این
زیاد اتفاق میافتد معمولا این طوری است که مثلا مادر میآید به معلم میگوید که
به این بگویید که نماز اول وقت بخوان خود مادر بگوید حرف مادر را نمیشنود اما اگر
به معلم بگوید حرف معلم را میشنود میشود نماز خوان، نماز مصلحت دارد پس الامر
بالامر بالشی امر بذلک الشی خود آن امر هم مصلحت دارد برای این که آن امر معلم
تاثیر دارد اما امر مادر بلاواسطه تاثیر ندارد.
پس الامر بالامر بالشی این
خود همین امر هم دارای مصلحت است خب این هم حرف خوبی است که ما بگوییم که گاهی
مامور به مصلحت ندارد امر مصلحت دارد گاهی مامور به مصلحت دارد امر مصلحت ندارد
گاهی مامور به و امر هر دو مصلحت دارد پس الامر بالامر بالشی امر بذلک الشیام
لا؟ مطلقاً میتوانیم بگوییم نه درست نیست مطلقاً بگوییم آره درست نیست مطلقاً
بگوییم هر دو درست نیست موارد را باید بسنجیم گاهی الامر بالامر بالشی امر بذلک
الشی است گاهی نه الامر بالامر بالشی امر به آن شیء است گاهی بالاتر بالامر بالشی
امر به امر و امر بذلک الشی است.
آن وقت همین قسم سوم که
گفتیم گاهی مامور به گاهی امر این هم در اسلام زیاد داریم در میان عرف زیاد داریم
که بعضی از بزرگان مثل مرحوم کمپانی رضوان الله تعالی علیه و اساتیدشان میگویند
که این اوامر و نواهی همه همه مصلحت در نفس امر است برای این که آن امر است که
عبودیت درست میکند اما همین ها میگویند در حالی که خود این امر عبودیت درست میکند
اما مامور بهاش همه مصلحت تامه ملزمه و مفسده تامه ملزمه دارد که در مقابل مرحوم
آخوند که ایشان میفرماید مصالح و مفاسد همه برای مامور به است ایشان میفرماید نه
خود همین منبعث شدن از امر مولی منزجر شدن از نهی مولی این عبودیت درست میکند و
منافات هم ندارد مصلحت و مفسده در نفس امر باشد اما مامور به ما هم مصلحت تامه
ملزمه یا مفسده تامه ملزمه داشته باشد و ما قائل به حرف مرحوم نائینی هم هستیم لذا
آن که مرحوم نائینی و بزرگانی از اساتیدشان گفتند همان را هم ما میگوییم جمع بین
امرین هم میشود میشود الامر بالامر بالشی همان امر به آن شیء است علاوه بر این
الامر بالامر بالشی امر بذلک الشی است برای این که هردوشان مصلحت دارد بله در باب
نواهیاش هم در الامر بالامر این مصلحت دارد چون عبودیت میخواهد درست بکند مصلحت
دارد آن وقت مامور به آن اگر از نواهی باشد مکروهات باشد مفسده دارد اگر از واجبات
باشد از مستحبات باشد مصلحت دارد میشود هر دو.
و صلی الله علی محمّد و آل محمّد.