اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل
عقده من لسانی یفقهوا قولی
بحث در واجب
موقت که آن واجب وقتش تمام شده باشد. حالا آیا قضا هست یا نه؟ از نظر دلیل اجتهادی
صحبت کردیم، دیروز از نظر اصل صحبت میکردیم که گفتیم مرحوم اخوند میفرمایند ما
بخواهیم استصحاب وجوب بکنیم نمیشود برای این که استصحاب قسم سوم است و استصحاب
قسم سوم جاری نیست و گفتم استاد بزرگوار ما حضرت امام هم همین طور میفرمودند و
استصحاب قسم سوم هم مرحوم آخوند این طور درست میکنند این که واجب موقت وقتی وقتش
تمام شد خب به قاعده اذا انتفی القید انتفی المقید، خب این فرد متیقن ما با رفتن
وقت تمام شد حالا نمیدانیم آیا در فرد دیگری که غیر وقت باشد آیا آن وجوب، آن
واجب هست یا نه؟ بخواهیم بگوییم: کان الان یکون کذلک قضیه متیقنه ما غیر مشکوکه
است مشکوکه غیر متیقنه است و استصحاب قسم سوم همین است که فرد را بدانم کلی در ضمن
فرد است آن فرد تمام شد دیگر کلی تمام شد حالا نمیدانم در فرد دیگری موجود است یا
نه بخواهیم بگوییم: کان الان یکون کذلک این اسراو حکم من موضوع الی موضوع آخر است،
این حرف مرحوم آخوند در کفایه بود،
ما دو سه تا
ایراد به این حرف داریم که بعضیاش را دیروز گفتیم، ایراد اولمان این بود که
بگوییم استصحاب قسم سوم اما از تشکیکی ها است مقول به تشکیک است نه از کلی و فرد،
در باب کلی و فرد خب بگویید کلی طبیعی در ضمن زید بوده زید میدانم رفته نمیدانم
حالا عمرو به جای او نشسته یا نه؟ بگویید که دو تا فرد دو تا کلی و قضیه متیقنه ما
یک کلی و قضیه مشکوکه ما یک کلی دیگر، اما در مقول تشکیکی این طور نیست، رنگ شدید
رفته، رنگ ضعیف نمیدانم باقی مانده یا نه؟ این را عرف یک چیز میبیند واقعا هم از
نظر فلسفه یک چیز است. ما به الامتیاز عین ما به الاشتراک است و میتواند بگوید
کان الان یکون کذلک و این را مرحوم آخوند در کفایه قبول دارند، لذا در کلی قسم سوم
فرمودند اگر مقول تشکیکی باشد استصحاب قسم سوم است اما جاری است خب ما نحن فیه
همین طور است برای این که وجوب یک مقول تشکیکی است که آن فرد شدیدش وجوب در وقت
است، تعدد مطلوب دیگر میخواهیم درست بکنیم و آن فرد ضعیفش خارج، معنای تعدد مطلوب
همین است که یک کدام مطلوب عالی است یک کدام مطلوب متوسط مطلوب ضعیف خب وقتی چنین
باشد میگوییم که وجوب کان الان یکون کذلک و این قیدیت که شما میخواهید درست
بکنید آن آقا میگوید: اصلاً قیدیتی در کار نیست تعدد مطلوب است.
لذا شک داریم
آیا قید است یا تعدد مطلوب؟ میگوییم کان الان یکون کذلک اگر تعدد مطلوب گفتیم
یعنی وجوب شدید وجوب ضعیف این یک حرف است،
ایشان میفرماید:
استصحاب قسم سوم است میگوییم بله استصحاب قسم سوم است اما مقول تشکیکی است و در
مقول تشکیکی خودتان قبول دارید استصحاب جاری است یک ایراد دیگر داشتیم میگفتیم که
برای این که واجب وقت با واجب غیر موقت این است که آن فرد قصیر العمر است، آن فرد
طویل العمر یعنی ما قطع نظر از مقول تشکیکی هم حساب بکنیم، استصحاب قسم سوم نیست
استصحاب قسم دوم این بود که میدانم کلی در خارج آمده نمیدانم قصیر العمر بوده یا
طویل العمر، اگر قصیر العمر بوده رفته، اگر طویل العمر بوده باقی است، خب در این
جا همین است، واجب موقت و واجب غیر موقت یکی قصیر العمر است یکی طویل العمر حالا
در وقت نماز را نخواند خارج از وقت نمیداند وجوب هست یا نه؟ اگر فرد قصیر تقیدی
بود حتما رفته است نمیدانم فرد قصیر است یا غیر قصیر میگویم: وجوب کان الان یکون
کذلک، این غیر قسم سوم است که میگوییم حتما میدانیم متیقن رفته، این ها نمیدانیم
رفته یا نه؟ اگر قصیر بوده یعنی واجب موقت بوده وجوب رفته اما اگر طویل بوده تعدد
مطلوب بوده باز وجوب هست، هنوز واجب هست نمیدانم آیا وجوب هست یا نه؟ قضیه متیقنه
عین مشکوکه، مشکوکه عین متیقنه میگویم کان الان یکون کذلک نمیدانم قید است یا
تعدد مطلوب میگوییم کان الان یکون کذلک.
فقط ایراد ما
دیروز گفتم: ما در اصول یک ایراد داریم به استصحاب قسم دوم و آن این است که
استحصاب کلی میخواهی بکنی کلی وجوب کان الان یکون کذلک کلی حیوان کان الان یکون
کذلک و این وجود خارجی ندارد، برای این که حیوان یا پشه است یا فیل، اما یک حیوان
مشترک بین پشه و فیل ما در خارج نداریم.
لذا وجوب یا
وجوب موقت است یا وجوب مقید، طلب یا طلب مستحبی است یا طلب وجوبی، اما کلی وجوب ما
در اسلام نداریم استحصاب جاری است اما ایرادش این است که این استصحاب نتیجه ندارد وقتی نتیجه ندارد استصحاب
جاری نیست، این خلاصه حرف است که ما بخواهیم کلی را استصحاب بکنیم نمیشود کاری
کرد روی فرمایش مرحوم آخوند، روی فرمایش استاد بزرگوار ما حضرت امام میگوییم: که
استصحاب قسم سوم نیست استصحاب قسم دوم است، اما استصحاب قسم دوم را شما جاری میدانید
ما هم جاری میدانیم ایرادی که ما داریم
این است که استصحاب کلی برای ما چیزی درست نمیکند نتیجه ندارد وقتی نتیجه نداشت
استصحاب جاری نیست بله ما یک حرفی در اصول داریم که شاذ هم هست حرف ما و آن این
است که اصل مثبت را حجت میدانیم مطلقاً و وقتی اصل مثبت را حجت دانستیم دیگر خواه
ناخواه استصحاب قسم دوم جاری است چرا؟ برای خاطر این که آن مثال مشهور نمیدانم در
ضمن پشه است یا در ضمن فیل در ضمن پشه میدانم اگر باشد تمام شده استصحاب میکنم
میگویم خب حالا پس پشه نیست فیل است یعنی وقتی میگویم حیوان کان الان یکون کذلک
یک قضیه متیقنه با یک قضیه مشکوکه میگذاریم پهلو هم قضیه درست میشود میگویم
حالا که استصحاب کردم روز دهم مسلم پشه نیست پس فیل است خب خواه ناخواه عرض ما
استصحاب قسم دوم جاری است نتیجه هم دارد با اصل مثبت البته اصل مثبت را مشهور در
میان بزرگان حجت نمیدانند اگر کسی مثل ما اصل مثبت را حجت بداند آن وقت خواه
ناخواه ما نحن فیه میتواند استصحاب جاری کند، برای این که شب نمیداند واجب موقت
بود یا نه استصحاب کلی میکند میگوید وجوب کان الان یکون کذلک پس الان قضا هست
برای این که میداند ادا که دیگر نیست کلی منحصر میشود به فرد طویل المده با اصل
مثبت میگوید طویل المده.
بله یک حرف
دیگری هست که این را میتوانیم اصل مثبت این جا را گردن مرحوم آخوند، گردن استاد بزرگوارمان
حضرت امام (ره) و امثال این ها بگذاریم و آن چیست؟ این که مرحوم آخوند در کفایه در
استصحاب قسم سوم میفرمایند که اگر عرفا یکی باشد استصحاب جاری است مثلا مثل این
که باران میآمد حالا الان نمیدانم باران میآید یا نه؟
خب مسلم
استصحاب باران میکنیم در حالی که استصحاب قسم سوم است برای این که ان وقتی که من
میدیدم آن قضیه متیقنه آن باران تمام شد، حالا نمیدانم باران دیگر به جای او هست
یا نه؟ خب الان استصحاب باران میکنم مسلم همه میگویند درست است استصحاب قسم سوم
است اما عرف این را یک چیز حساب میکند و چون یک چیز حساب میکند دیگر خواه ناخواه
این طور میگوید الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع افراد، و استصحاب هست ما نحن
فیه هم همین طور است این جا هم وجوب بود الان یکون کذلک و این که وجوب موقت یک فرد
است وجوب غیر موقت یک فرد دیگر تعدد مطلوب این ها امر عقلی است عرفا این را یک چیز
حساب میکند، مثل همان باران و چنان چه مثل باران استصحاب جاری است بلا اشکال
مرحوم آخوند هم تصریح میکنند طوری نیست استصحاب جاری است ولو استصحاب قسم سوم
است. خود در اینجا هم باید ملتزم بشوند وجوب کان الان یکون کذلک آن وقت از این جهت
دیگر آن فرد هم درست میشود یعنی در حقیقت اصل مثبتی است که مثبتش حجت است.
یک حرف دیگر
باز مرحوم آخوند در کفایه دارند آن هم حرف خوبی است. این جا نتیجه مخی گیریم و
مرحوم آخوند میگفتند در اصل مثبت اگر واسطه خفی باشد یا جلی باشد میگفتند اصل
مثبت حجت است. آن وقت واسطه خفی را به کلی
و فرد مثال میزدند واسطه جلی را به علت و معلول مثال میزدند علت باشد معلول
نباشد نمیشود این را گفت. چون نمیشود پس میتوانیم استصحاب علت بکنیم بگوییم
معلول هست یا استصحاب کلی و فرد بس واسطه خفی است. نمیشود ما بگوییم کلی هست اما
فرد نیست.
مرحوم آخوند میگفتند نه
اگر استصحاب کلی کردیم بگو فردهم هست خب ما نحن فیه همین است دیگر استصحاب کلی میکنم
وقتی استصحاب کلی کردم میگویم فرد هست آن فرد قصیر که میدانم نیست فرد خفی را با
استصحاب درستش میکنم میگویم کلی الان یکون کذلک یعنی یکون فرد موجودا خب باز هم
رو حرف مرحوم آخوند که واسطه خفی واسطه جلی که ما آن جا ایراد داشتیم میگفتیم
آقای آخوند دیگر ما جایی اصلاً نداریم که واسطه متوسط باشد یا واسطه خفی است یا
واسطه جلی است شما باید اصل مثبت را همه جا حجت بدانید حالا این را کار نداریم ولی
عل کل حال به مرحوم آخوند میگوییم که ما که اصل مثبت را حجت میدانیم هیچی شما هم
که اصل مثبت را حجت نمیدانید چون واسطه را خفی میدانید بین کلی و فرد میگویید
که کلی کان فرد یکون کذلک فتخلص مما ذکرنا این که استصحاب جاری است مرحوم نائینی
رضوان الله تعالی علیه یک حرف این جا دارند و آن این است که ایشان استصحاب جاری
نمیکند میفرمایند که وجوب مقید قیدش تمام شده وجوب تمام شده حالا الان نمیدانم
که مثلا نماز به ذمهام هست یا نه؟ میگویم رفع مالایعلمون برائت جاری میکنم و
نمیدانم مرادشان چی است اگر استصحاب باشد که نوبت به برائت نمیرسد خب ما میگوییم
استصحاب را حجت ندانند آن وقت میتوانند بگویند استصحاب که نداریم اطلاق دلیل هم
که نداریم بعد از آن که واجب موقت وقتش تمام شد حالا نمیدانم باز وجوب هست یا نه؟
آن وقت چون استصحاب نیست بگویید برائت و الا اگر استصحاب باشد استصحاب که مقدم بر
برائت است.
علی کل حال یک ایراد هست
هم به آخوند و هم به ما و هم به مرحوم نائینی و آن چیست؟ این که یکی از شکهایی که
اعتبار ندارد شک بعد وقت است خب این مسلم پیش استصحاب است و این قاعده هم مقدم بر
همه اصول است ما استصحاب جاری کردیم اما قاعده شک بعد از وقت استصحاب را هم به
زمین میزند شش تا شک اعتبار ندارد. 1- شک بعد سلام 2- شک امام و ماموم 3- کثیر
الشک 4- شک بعد وقت 5- بعد سلام 6- شک در نماز مستحبی خب شک بعد وقت یا شک بعد محل
این را امام علیه السلام فرمودند فامضه کما هو اعتنا نکن. لذا این جا استصحاب باشد
شک داریم آیا این نماز را باید بخوانیم یا نه؟ استصحاب باشد میگوید شک بعد وقت
حجت نیست برائت باشد میگوید شک بعد وقت حجت نیست آن برائت با قاعده شک بعد وقت میآید
ولو موافق هم هستند اما نمیگذارد استصحاب جاری بشود استصحاب ما هم که مخالفش هست
قاعده بعد وقت استصحاب را زمینش میزند من بعد از وقت نمیدانم نماز را دو دفعه
باید بخوانم یا نه؟ یک دفعه هم نمیدانم آیا خواندم یا نه یعنی یک دفعه شک حکمی
دارم. یک دفعه شک موضوعی دارم در هر دو قاعده بعد محل و این شکوک که اعتبار ندارد
همه این شکوک هم در مقابل حکم میایستد هم در مقابل موضوع شک امام و ماموم اگر شک
کرد این نمازش را درست خوانده یا نه؟ بگو درست خوانده اگر سه رکعت خواند یا چهار
رکعت بگو چهار رکعت خوانده اگر وضو گرفته یا نه بگو وضو گرفته.
و علی کل حال شک امام و
ماموم اعتبار ندارد شک کثیر الشک هر شکی باشد حکمی باشد موضوعی باشد یک بعد وقت شک
بعد محل
لذا نمیدانم آیا انجام
دادم یا نه؟ میگوید بگو انجام دادی نمیدانم درست انجام دادم یا نه؟ میگوید بگو
درست انجام دادی نمیدانم این که آیا در وقت باید انجام بدهم یا نه؟ میگوید بگو
درست انجام دادی همچنین تا آخر چه حکم باشد چه در موضوع چه در کیفیت چه در کمیت شک
بعد وقت شک بعد محل و امام و ماموم و شک کثیر الشک مطلقاً اعتبار ندارد.
لذا قاعده اشتغال هم نمیآید
برای این که قاعده اشتغال یقینی برائت یقینی آن جاها است که استصحاب نداشته باشیم
و قاعدهای که ما درست کردیم دیگر خواه ناخواه تمام میشود. بله روی حرف مرحوم
نائینی که میخواهند برائت جاری بکنند اگر استصحاب نباشد قاعده اشتغال مقدم است.
این فرمایش رد مرحوم نائینی هست آن جا که ما بگوییم استصحاب جاری نیست اما اگر
استصحاب باشد نوبت به اشتغال نمیرسد.
و صلی الله علی محمّد و آل محمّد.