اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل
عقده من لسانی یفقهوا قولی
نمی دانم چی
شده که ما هر چه میخواهیم از این بحث فرار کنیم نمیشود و اگر بشود امروز از این
بحث فرار کنیم نمیشود و اگر بشود امروز از این بحث فرار کنیم ان شاء الله روز
شنبه برویم سر بحث اصولمان.
بنا شد که دو
تا مسأله را از امروز متعرّض شوم و این دو مسأله در باب قضا و قدر تأثیر بسزایی در
جا افتادن قضیه دارد، مسأله اوّل این است که در ضمن بحثها من گفتم که گاهی اراده
مادخالت دارد در فعل لذا میگفتم سرنوشت
ما مراد است یا سعادت یا شقاوت. بعد گفتم که بعضی اوقات دیگر اراده دخالت
ندارد. اینجا را چه باید چه گفتکه یک مقدار دربارهاش صحبت کردیم و بالاخره دیروز
از نظر قرآن فهمیدیم که گر چه این به حسب ظاهر یک بدبختی است برایش امّا به حسب
واقع و نفس الامر یک خوشبختی کاملی است برایش. اگر راستی بچّهاش بمیرد این مثلاً
این همین یک بچّه را دارد و عزیز کرده و این بچّه تصادف بکند خب این خیلی داد و
فریادش بالایت میگوید: این چه شانسی! این چه بدبختی ای! و امّا اگر پرده ها عقب
برود و این ببین این بچّه اگر بزرگ بشود کافر میشود. به قول قرآن پدر و مادر را
هم کافر میکند. خب این معلوم است که به جای گریه میخندد، هی میگوید الحمدالله
چه شانس خوبی داشتیم که این بچّه مرد لذا میگفتم که این آخر سوره کهف به ما میفهماند
که آنجاها هم که بر حسب ظاهر یک بدبختی ها توی کار است، این ها بدبختی های ظاهری
است اینها هم نقم است از نظر ظاهر، امّا نعم است از نظر باطن، اگر پرده عقب برود
میفهمیمی که این یوراخ کردن کشتی خیلی نتیجه داشته. حالا ولو اینکه بر حسب ظاهر
پرده ها عقب نرفته تعجّب میکردیم چرا خدا این کشتی را سوراخ کرده و این قدر ما
معطل شدیم چرااین جور شد؟ خب این ظاهر است پرده عقب بروه همه میگویند الحمدالله
ربّ العالمین این هم چجرا نعمت خوبی است اسمش را میگذاریم نعمتها و الطاف خفیه
خدا لذا برمی گرددبه این که کلیه نقمها الطاف خفیه از طرف حق نعم؛ امّا خفاء از
نظر حق و نمیتوانیم یک جا پیدا کنیم که این نقمت واقعا نقمت باشد. یک حرف فلاسفه
دارند خیلی هم مفصل دربارهاش صحبت کردهاند و من جمله مرحوم صدرالمتألهین و
شاگردهایشان، من جمله مرحوم حاجی در منظومه راجع به شرور که ما در این جهان شرّ
داریم یا نه، مرحوم صدرالمتألهین در این باره هشت قول از قدماء و متأخّرین آورده و
آنکه صدرالمتالهین و شاگردهایشان میپسندند آن حرفی است که چند روز قبل زدم، شعر
مرحوم حاجی را خواندم «و ما تری من نقم ففی عالم کنه کل المنتظر و ما تری فی
العالم الوجود و فی عالم کنه کل منتظر» آنها اینجور حلش کردهاند گفتهاند که
شخص را نسنج و عالم کون را بسنج راجع به آن دیگر نعمت است نقمت نیست مثلا مرحوم
صدرالمتألهین مثال میزند میگوید باران میآید، اما این باران خانه مورچه را هم خراب
میکند، خانه پیرزن را هم خراب میکند، خب، حالا این خانه مورچه خراب بود برای
مورچه نقم است امّا برای عالم کون و وجود آیا نقم است یا نه؟ لذا مرحوم ملاصدرا میفرمایند
شرّکم تمی تواند مانع از فیض و خیر بزرگ باشد شرّ را این جوری معنا میکنند که: میگویند
ما در این عالم شرّ نداریم و اگر شرّی باشد راجع بع شخص است نه راجع به عالم کون و
نمیشود این شرّ موجود نشود برای این که راجع به یک شخص شری باشد حتماً باید باشد
لطف خدا اقتضاء میکند باشد و شرّ قلیل مانع از خیر کثیر نیست. امّا ما یک حرف
دیگر داریم که از قرآن گرفتیم و الان گفتم ما در باب شر در قول نهم قائلیم و قول
این است که هر چه که تو شرّ میبینی اصلاً شرّ نیست این صورتاً شرّ است؛ امّا
واقعاً صد در صد خیر است و همین مثالها که قرآن شریف برایمان زد خب این کشتی را
سوراخ کردن بر حسب ظاهر شرّ است و امّا به حسب واقع به حسب باطن پرده عقب برود میبینیم
که چه خیر بزرگی از الطاف خفیّه خدا نباشد شر است همین یک بچّه را دارد که خیلی
عزیز کرده با استعداد زیبا عالی امّا اگر بزرگ بشود میشود کافر میشود منحرف حالا
این نباشد بهتر است یا باشد این را اسمش را میگذارند ار الطاف خفیّه خداست و به
قول حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) وقتی مرگ «مصطفی » آمد فرمود ار الطاف خفیه
خداست و همین آقا مصطفی راستی موجب شد انقلاب آمد جلو دیگر خواه ناخواه این از
الطاف خفیه خدا میشود؛ بر حسب ظاهر شرّ امّا واقع و نفس الامر فیه خیر کثیر «و
عسی ان اکرهوا شیئاً و یجعل الله فیه خیراً کثیراً» مرحوم میرزا جواد آقا تبریزی
روز عید نشسته بود فقط یک بچّه داشت؛ خیلی زیبا از نطر علم و صورت عصای آقا بود
پایش لیز خورد افتاد توی حوض خفه شد آمیرزا جواد آقا را بردند سر جنازه بعد با
آرمش آمدند فرمودند که خدا به ما عیدی داده است زنها متوجه نیستند، گریه میکنند؛
خب این، یک مقامهای دیگر است راستی اگر پرده به عقب برود و آن حالت یقین علم
الیقین و حق الیقین ها یا عین الیقین ها بیاید پرده ها عقب برود لذا مرگ مصطفی میشود
ار الطاف خفیه خدا مرگ این آقا پسر آمیرزا جواد آقا هم میشود عیدی از طرف خدا و
همین آیه شریفه هی مسلم میگوید دیروز این آیات آخر این سوره کهف را خواندیم خب
حسابی به ما میفهماند که آنچه شرّ است ظاهر است. به عبارت دیگر فرق است بین شرّ و
شرّنما آنچه شرّ است ظاهر است آنچه خیر است و در دنیا به غیر از خود چیزی نیست و
نمیشود نسبت به خدا غیر خیر مطلق داد برای این که پروردگار عالم خیر مطلق است و
مخلوق او هم باید خیر مطلق باشد معنا ندارد شرّ باشد. لذا در اینجاها حساب شرّ
قلیل و مانع ار خیر کثیر و اینها هم نیست که مرحوم ملاصدرا فرموده اند. یک قدری
امر بالاتر از آن این است و آن این است که ما در عالم کون اصلاً سرّ نداریم اگر
شیطان مثل نفس امّاره است اصلاً ما اگر بخواهیم به عالم لقاء برسیم به واسطه همین
نفس امّاره است کائیم که باید براقش کنیم اصلاً این براقی که برای پیغمبر اکرم آمد
همین است به ما میگوید براق میخواهی برای عروج، برسی به جایی که به جزء خدا
نبینی، ملک نمیتواند این کار را بکند میگوید که:
«گفت جبریلا
بیا اندر پیم گفت رورو من حریف حریف تو نیم»
اگر راستی
بتواند نفس اماره را براقش بکند و خیر مطلق است، خودمان شرّ درست میکنیم، خودمان
شیطان را بر سرمان مسلّط و الاّ آنجا خیر است حالا علی کلّ حال دیروز به خوبی صد
خوبی، خیلی واضح، آیاتی که خواندیم به ما میگوید که این چیزهایی که تو میبینی
نقم، نقمت نیست لذا این در باب قضا و قدر روی این بحثی که من الآن با شما کردم
دیگر اصلاً شانس بو د شقاوت و اینها اصلاً توی کار نیست الا اینکه با اراده خودمان
بله انسان با اراده خودش خیلی بدبختی ها برای خودش میتواند انجام بدهد امّا اگر
اراده دخالت نداشت دیگر به غیر از لطف خفی از طرف پروردگار عالم چیزی نمیتوانی
درسا بکنی، یک حرف دیگر هم هست اینجا که این هم قرآن راستی این قرآن چه کتاب عجیبی
است، در حالی که ما قطرهای از دریای قرآن هم بلد نیستیم امّا راستی قرآن همه چیز
به ما میگوید من هیچ فراموش نمیکنم راجع به اخلاق دو یه جلد کتاب نوشتهام که
کلیه فضائل و رذائل را آنجا آوردهام آن بکر هم بود یعنی کتابهای اخلاق نداشت و
من میخواستم که تمام بحثهای من قرآمنی بشود و بحثی پیدا نشد که آیه قران برای
تأیید آن نباشد وقتی که در نظر میگرفتم میرفتم توی قرآن میدیدم آیاتی راجع به
همین در قرآن پیدا میشود یگ چیز دیگری که در بحث قضا و قدر در قرآن خیلی استفاده
میشود این است که این مسائلی که به عنوان شقاوت، بع عنوان بدشانسی، به عنون قدر
بد و امثال اینها مردم میگویند اینها در روز قیامت پاداش به اندازهای است که این
آقایی که برایش این مصیبت جلو آمده میگویدای کاش در دنیا نه این مشکل، بلکه
روزی هفتاد مرتبه مرا با قیچی ذره ذره میکردند دودفعه زنده میشدم تا الآن پاداش
بیشتری داشته باشم؛ مثلاً آن کسی که مقدّرش این است که بچّه هفت هشت ساله عزیز
کردهاش بمیرد و قدر این جور اقتضاء میکند آن دلیلی که آوردم که حکمت الهی چنین
اقتضاء دارد، خب ایت بچّه مرد در روز قیامت اوّل چیزی که جلو میمیاید عذرخواهی
خداوند از این است و اگر ما بهشت را اصلاً و ابداً نداشتیم و آن مقامها را برای
این نداشتیم همین عذرخواهی خدا از این خب راستی اگر هزارها بچّه هم در راه خدا
بخواهد کفایت میکند «و لیبلونّکم بشیء من الخوف و الجوع، و نقص من الاموال و
الأنفس و الثّمرات و بشّر الصّابرین الّذین إذا أصابتهم مصیبه قالوا إنّا الیه
راجعون اولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمه و اولئک هم المهتدون».
اینها موجب میشود
که خدا بگوید ردود بر تو خب این صلوات مال پیغمبر اکرم است؛ خدا به این میدهد.
دست عنایت خدا میآید روی سرت این هدایت در اینجا، هدایت تشریعی که نیست؛ هدایت
تکوینی است دیگر؛ که اسمش را میگذارند «هدایت عنائیه». اینها وعده خداست
دیگر«اولئک علیهم صلوات من ربّهم و رحمه» توی دنیا؛ «اولئک هم المهتدون» توی دنیا؛
و دیگر توی آخرت هم گفتم اوّل چیزی که هست عذرخواهی و بعد هم رفتن به بهشت با
مقامهایش. اذا اگر هم ما یک نقمتی درست بکنیم و از الطاف خفیه خدا ندانیم، حرف
مرحوم صدرالمتألهین را برای عالم کون قبول نکنیم و راستی بگوییم شرّ است؛ وقتی
بسنجیم با پاداشها، خب ارزش دارد دیگر. یعنی یک کسی که باید راه صدساله بپیماید تا
مورد عنایت الهیه بشود به واسطه یک مصیبت، راه صد ساله را بپیماید، جا دارد یا نه؟
خب این هدایت عنائیه را که به همه کس نمیدهند ایصال الی المطلوب را که به همه کس
نمیدهند امّا پروردگار عالم عالم به این میدهد. چنانچه راجع به شانس های خوب که
اراده انسان دخالت نداشته باشد؛ خب، آنجاها این باید خیلی شکر بکند، مجانی خدا این
را خوشبختش کرده، به اندازهای که اگر این شکر کرد، کرده؛ اگر نکرد خدا ازش میگیرد.
«لئن شکرتم لأزیدنّکم و لئن کفرتم و انّ عذابی لشدید» یا حالا این ممکن است اراده
دخالت داشته باشد آنجا که اراده دخالت ندارد«و ضرب الله مثلاً قریه کانت آمنه
مطمئنه یأتیها رزقها رغداً من کل مکان فکفرت بأنعم الله فأذاقها الله لباس الجوع و
الخوف بما کانوا یصنعون» این باید شکر بکندنعمتهای غیر مترقبه یانعمتهای غیر مراده
برایش آمده باید شکر بکند؛ آن وقت اگر شکر نکرد، دیگر فعل خودش است فعل خودش سدّ
آن نعمتهایت و از بین میرود، دیگر این جا شانس خودش که به دست خودش که به دست
خودش که به دست خودش درست کرده (اراده دخالت دارد) برایش جلو میآید. بنابراین
توجّه کنیم به این که اینها که باید باشند.
نمی شود نباشد
امّا در حالی که اراده ما هیچ دخالتی نداشته پروردگار عالم به اندازهای به ما میدهد
که اگر یک در میلیونش هم بدهد. بس است چه رسد این که آن لطف خدا دیگر فوق العاده
میدهد از این نظر هم باید بگوییم این نظیر یک تجارت میشود و این همه صدمه ها را
میخورد برای این که پولدار شود این همه زحمتها را میکشد برای این که به عالم
لقاء برسد حالا پروردگار عالم برای خاطر این تحمیل مصیبت این جورها [جبران میکند].
مرحوم شهید
دوّم (رضوان الله تعالی علیه) یک «مسکن الفؤاد» نوشته، خود کتابی است مثل این که
شنیدم به فارسی ترجمه شده است و این «مسکن الفواد» برای کسانی است که مصیبت دیدهاند
مرحوم شهید برای آن مصیبت دیده ها، مسکن الفؤاد نوشته، و راستی هم قلب انسان را
خیلی تسکین میدهد. آن وقت ایشان در این باره روایات خیلی نقل میکند، و قضایا و
قصّه ها خیلی نقل میکند من جمله میگوید که یک خانمی بچّه بارش میرفت و هر چه
این بچّه پیدا میکرد، چند ماهه میشد و بعد بچّهاش بارش میرفت این یک شبی توی
رختخواب عصبانی از خدا (امّا ناشکری بکند نه) گفت: خدا یا ما هر سال زاییدیم، امّا
هنوز هم یک بچّه هم نداریم. بعد شب خواب دید که قیامت است و یک قصر فوق العاده
بالایی نشان این دادند، گفتند: این چیست؟ یک کسی که پهلوی این زن بود گفت این قصر
مال این زن است امّا بنا بود این که با اختیار تحصیل بکند، نکرد پروردگار عالم مشقّاتی
(همان بچّه زاییدن ) را روی دوشش گذاشت که بعد از مزدن این قصر مال او باشد مرحوم
شهید میگویند: از خواب پرید بالا گفت: خدایا اگر من هر سال، سالی یک مرتبه بچّه
بارم میرفت دیگر تو لطف کن امسال دو سه مرتبه بچّه بارم برود! و حالا این خواب
است امآ راستی از نظر قرآن و روایات چنین است، اگر پرده ها کنار رود همین ها که در
روایت داریم. یکی از اهل دل میگفت مردم و جوانها نمیدانند و هی میگویند برای چی
به دنیا آمده ایم؟ امّا اگر پرده ها عقب برود میفهمند برای چی به دنیا آمدهاند
آن وقت مصیبت زده ها میگویندای کاش ما پنجاه برابر این مصائب برایمان جلو آمده
بود حالا فهمیدیم که برای چی به دنیا آمده ایم. انسان راستی میفهمد برای چی به
دنیا آمده امّا پرده است دیگر. وقتی پرده است نمیفهمیم، پرده ها عقب رود آن وقت
میفهمیم که چه خیرهایی روی این تقدیرهایی که میگوید شانی بد، روی این تقدیرها
بوده این جمله اهل دل هم درک از قرآن و آیات گرفته امّا خیلی خوب است و علی کلّ
فراموش نکنيد «و
عسی ان اکرهوا شیئاً و یجعل الله فیه خیراً کثیراً»
حال بحث باقی
میماند و دیگر مثل این که بس است دیگر إن شاء الله روز شنبه بحث اصولمان که آیه
امر دال بر وجوب است یا نه، این که صیغه افعل و ما بمعناها دال بر وجوب است یا نه.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد.