اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث اصالة الصحة
بود و فصل اول بحث فى الجمله بحث كرديم.
بحث امروزمان در
فصل دوم اصالة الصحة است و آن اينكه آيا اين اصالة الصحة اماره است يا اصل عملى؟
مشهور در ميان
اصحاب من جمله شيخ بزرگوار و استاد بزگوار ما حضرت امام «رضوان اللّه تعالى عليه»
مىفرمايند اينها اصل عملى هستند و تعيين وظيفه در ظرف شك است. براى اينكه چرخ
زندگى بچرخد عقلاء و شارع مقدس نظير برائت و نظير استصحاب يك اصل وضع كردهاند
بنام اصالة الصحة و گفتهاند اگر نداى قول اين آقا، فعل اين آقا درست است يا نه در
ظرف شك، بگو صحيح است، مثل اينكه در ظرف شك اگر نمىدانى حكمى هست يا نه، بگو حكم نيست.
همين طور كه در برائت تعيين وظيفه در ظرف شك است، اصالة الصحة هم تعيين وظيفه
درظرف شك است.
يك اشكال حرف نقضى
به شيخ بزرگوار و امثال شيخ بزرگوار است و يك اشكال حلى. اشكال نقضى به مرحوم شيخ
اين است كه مرحوم شيخ اصول عمليه عقلائيه قائل نيستند، در فرائد ما يك جا نداريم
كه ايشان همانطور كه اصول عمليه شرعيه قائل هستند بگويند عقلاء هم اصل عملى دارند.
از همين جهت هم مرحوم آخوند كه ايشان قائل بودهاند به اصل عملى عند العقلاء با يك
رمز اصولى گاهى اين اصل عقلايى را مىآورند به عنوان تعبد عند العقلاء، اما چرا
بازش نكردهاند و نگفتهاند ما اصول عقلائيه داريم، نمىدانم. اما على كل حال در
كفايه هم يك جا نداريم كه بطور صريح همين جورى كه مفصل در باب برائت صحبت
كردهاند، در باب اصالة الصحة هم صحبت بكنند و بگويند اين اصل مثل برائت است و فرق
او اين است كه برائت يك اصل شرعى است و اما اين اصالة الصحة اصل عقلائى است؛
معمولاً نداريم.
اما از آن طرف هم
در واقع وقتى برويم در خارج مىبينيم عقلاء اين اصول عمليه را بيش از شريعت مقدس
اسلام دارند، كه شريعت مقدس اسلام همهاشان را امضاء كردهاند. من در حجيت ظواهر
كه بحث مىكردم گفتم هفده اصل عقلايى اول بايد جارى كنيم تا اينكه حجيت ظواهر را
درست كنيم و همه اينها اصل عملى عقلايى است، يعنى عقلاء در ظرف شك تعيين وظيفه
كردهاند و گفتهاند مثلاً اصالة عدم الخطاء، اصالة عدم النسيان، اصالة عدم
الزيادة و اصالة عدم النقيصة و در مقابل اينها اصالة عدم الظهور است كه آن
ديگراماره است. اما در مقدمات اين اصالة الظهور، اصالة عدم الخطاء است، اصالة عدم الزيادة،
اصالة عدم النقيصه است. يك نامه آمده براى شما، اين نامه ظاهرش حجت است يا نه؟ اين
را مىگوييم اصالة الظهور، اسم او را هم گذاشتهايم اماره. در اين اماره هم بزرگان
خيلى صحبت كردهاند، گفتهاند الاصل حرمة عمل بالظن الا ما اخرجه الدليل، اول
دليل: روى اصالة الظهور گفتهاند دليل داريم و آن دليل بالاخره برگشت به اينكه
سيره عقلاء داريم اما در اين نامهاى كه شما مىخواهيد بخوانيد بايد اصول مختلفهاى
جارى شود؛ احتمال هست اين نامه بعضى از جملات او اشتباه شده باشد. صورت عمد او را
كه عمدا كم و زياد كرده باشد آن ثقه بودن بايد او را درست بكند، اصالة الثقه و
الااگر ثقه نباشد نه مىتوانى بگويى عمدا زياد كرده و نه مىتوانى بگويى كم كرده
است. حالا
فرض كنيد ثقه بودن درست شده، نامه بدست او رسيده و راستى مىخواهد چيزى بخرد اين
اصالة الثقه دارد، اصالة الظهور هم اين عبارات نامه است كه هر لغتى وضع براى
معنايى شده، اصالة الظهور دارد، اما اين جملهها كه نوشته است آيا كم شده، زياد
شده؟ احتمال هست كه كم و زياد شده باشد، گفته مثلاً سه تُن گندم براى من بخر،
احتمال مىدهى يك نقطه كم شده باشد، يا يك نقطه زياد شده باشد؛ احتمال مىدهى خطاء
كرده باشد، سى تُن را سه تُن نوشته باشد.
اين اصالة عدم
الخطاء، اصالة عدم النسيان، اصالة عدم الزيادة، اصالة عدم النقيضه و امثال اينها را
اگر نداشته باشيم، نمىتوان اصالة الظهورجارى كرد.
اينها چه اصولى
است؟ اصول عقلايى است كه در ظرف شك تعيين وظيفه كردهاند براى اينكه زندگى بچرخد.
اين اصالة الصحة و
همچنين مابقى اصول مثل قاعده يد، قاعده فراغ، قاعده تجاوز اينها را ما اماره
مىدانيم؛ همين كه در قاعده يد گفتيم الان هم در اصالة الصحة مىگوييم كه اينها را
اماره مىدانيم. اما شيخ بزرگوار همه اينها را اصل مىداند قاعده يد، قاعده اصالة
الصحة، قاعده فراغ، قاعده تجاوز را همه اينها را اصل مىداند نظير استصحاب. اصل
يعنى چه؟ تعيين وظيفه در ظرف شك. آيااين اصالة الصحة را عقلاء دارند يا نه؟ قبل از
آنكه شريعتى باشد و قبل از شريعت اسلام آيا غربىها اصالة الصحة دارند يا نه؟
قاعده يد دارند يا نه؟ مسلم دارند.
كه ما گفتيم عمده
دليل براى اصالة الصحة اين قاعده استقرار عقلاء است و اينكه عقلاء يك قاعده دارند
بنام اصالة الصحة كه شارع اين سيره عقلاء را
امضاء كرده است، پس سيره عقلاء اصالة الصحة دارد. شيخ بزرگوار بايد بفرمايد اصالة
الصحهاى كه اصل عقلايى است نه اينكه اصل شرعى باشد. و اگر شما هم روايت را قبول
كنيد كه «ضع امر اخيك على احسنه» دلالت مىكند بر اصالة الصحة، بايد بگوييد ارشاد
است. شيخ بزرگوار كه قبول دارند عقل را و مىگويند عقل بخاطر اختلال نظام مىگويد
اصالة الصحة بايد باشد، كه ما مىگوييم سيره عقلاء، سيره عقلاء مىگويد بايد اصالة
الصحة باشد، علت او اينكه اگرنباشد اختلال نظام لازم مىآيد. بالاخره قاعده يد و
اصالة الصحة كه عقلاء دارند برمىگردد بر عمل كردن به اصالة الصحة، به قاعده يد،
به قاعده فراغ، به قاعده تجاوز، اين سيره قطعى است.
آن وقت اگرروايت و
اجماعى داشته باشيم كاشف و امضاء به عقل است و بيش از امضاء و ارشاد نيست؛ پس در
حقيقت روايت نداريم و اصالة الصحة مىشود يك اصل عقلايى.
مرحوم شيخ
مىگويند اين تعيين وظيفه در ظرف شك است. بايد بگويند اصالة الصحة مثل برائت است،
برائت شرعى مثل استصحاب است، استصحاب شرعى است، اصالة الصحة عقلايى است. حالا چه
شده كه مرحوم شيخ بزرگوار كه همه چيز نشان ما داده در اصول، اين اصالة الصحة يك
اصل عملى عقلايى را يادما ندادهاند؟ نمىدانم چه طور شده، آنكه الان مىفهمم اين
است كه نقضا به مرحوم شيخ عرض مىكنيم: شما كه مىگوييد اصل است شما كه قائل به اصل
عقلايى نيستيد، اصل عملى را شما مىگوييد هر چه در ميان عقلاء هست اماره است، شرع
است كه اصل عملى دارد مثل برائت، احتياط، استصحاب و اشتغال كه اگر يادتان باشد همه
اين برائت و احتياط و اشتغال و استصحاب را ما برگردانديم به اصول عقلائيه كه آنها
را هم حتى ما مىگفتيم يك اصل عملى عقلايى است نه اصل عملى شرعى. حالا فعلاً در
اصالة الصحة مىخواهيم بحث كنيم، اگر اصل باشد بايد بگوييم اصل عملى عقلايى است،
اما مرحوم شيخ مىگويند اصل عملى شرعى است، همچنين استاد بزرگوار ما حضرت امام مدرك
چيست؟ بناى عقلاء مدرك است. يك نحوه تهافتى در مسئله پيدا مىشود، اصالة الصحة اصل
عملى شرعى است، مدرك چيست؟ بناى عقلاء.
اگر بناى عقلاء
است، معنايش اين است كه اصل عملى عقلايى است و شارع مقدس او را امضاء كرده است مثل
خبر واحد. ما اينجور بگوييم كه خبر واحد شرعى است، دليل چيست؟ بگوييد بناى عقلاء.
اين تهافت است. اين معنا ندارد كه بگوييد حجيت خبر واحد شرعى است، اما وقتى
بخواهيد دليل بياوريد بگوييد دليل بناى عقلاء است. اگر بناى عقلاء دليل شد، ديگر
اصل عقلايى است و وقتى اصل عقلايى شد ما از آنها متابعت كردهايم. همين طور كه خبر
واحد را مىگويند اماره است، دليل او را هم مىگويند بناى عقلاء است، آيات و روايات
هم اگر دلالت داشته باشد ارشاد است، امضاى بناى عقلاء است، اينجا هم بايد اين را
بگويند. اين اشكالى نقضى ما است به شيخ بزرگوار.
حرف ديگر به شيخ
بزرگوار داريم و آن اينكه فرق بين اماره و اصول چيست؟ اگردر قاعده يد يادتان باشد
گفتم فرق او به اين است كه در باب اماره شك مغفولٌ عنه است، بايد هم مغفولٌ عنه
باشد، الق احتمال الخلاف يعنى وقتى كه دارد عمل مىكند به خبر واحد، شك مغفولٌ عنه
است، اگر بخواهد شك بيايد بايد به عنوان ثانوى، به يك تصور ثانوى بيايد و الا مردم
معمولاً عمل مىكنند، به امارات من جمله خبر واحد و ظواهر بدون اينكه شكى در نظر آنها
بيايد، در حالى كه يقين هم نيست .مثلاً نامهاى كه دارد از دوستش مىخواند، گويا
دوستش دارد حرف مىزند، يعنى شك مغفولٌ عنه است. كه مرحوم شيخ در خبر واحد فرمودند
معناى روايات اين است كه صدق العادل، معناى صدق العادل يعنى الق احتمال الخلاف
يعنى اين بجاى قطع. اما وقتى دارد نامه مىخواند اينجور نيست كه بگويد اين مظنه
است، يحتمل الصدق و الكذب و ما او را حمل مىكنيم بر صدق، بلكه بطور حجت وار، بطور
مطابقت با واقع دارد اينجور مىخواند و شك مغفول عنه است. بله بعضى از اوقات يك جمله
تندى مىبيند، يك جمله مهمى مىبيند در آن شك مىكند، كه آن شك مغفول عنه متوجه
اليه مىشود. اين اماره است. اما در اصول عمليه شك متوجه اليه است، براى اينكه
تعيين وظيفه در ظرف شك است در موضوع حكم، در اصول عمليه شك است، در امارات موضوع
حجت است و شك اصلاً نيست و شك مغفول عنه بايد باشد. اگر ما چيزى را بخواهيم ببينيم
اصل است يا اماره بايد ببينيم شك متوجه اليه است يا نه اگر شك متوجه اليه باشد اسم
او را مىگذاريم اصل. اگرنه، شك مغفول عنه است الق احتمال الخلاف در او آمده، اسم
او را مىگذاريم اماره. اين يك قاعده است در باب امارات و در باب اصول عمليه.
حالا مىآييم در
اصالة الصحة؛ مردم كه مرتب در زندگى خودشان كارهايشان را حمل بر صحت مىكنند آيا
شك مغفول عنه است يا نه؟ اگر شك مغفول عنه است اين اصالة الصحة اماره است و الا
اگر شك متوجه اليه است اين اصل است نه اماره. مثلاً لباس شما نجس بوده و به خانم
گفتيد نجس است، فردا كه مىخواهيد برويد حمام؛ لباس تا كرده را برمى داريد مىبريد
حمام بدون اينكه احتياج داشته باشيد بپرسيد يا شك كنيد كه آيانجس است يا پاك،
اصالة الصحة جارى كردهايد در فعل همسرتان. الان اين صحبتى كه داريم با هم مىكنيم،
اين صحبتهاى ما همهاش بطور ناخود آگاه روى اصالة الصحة است، معلوم است كه مسلمان
دروغ نمىگويد، بنابراين چون دروغ نمىگويد حرفها، همه درست است. با هم حسابى صحبت
مىكنيم و مىرويم جلو بدون اينكه شكى متوجه اليه ما باشد تا روى آن شك حكم كنيم.
وقتى شك مغفول عنه باشد، بايد بگوييم اصالة الصحة اماره است و كاشفيت دارد، انصافا
بخلاف رفع ما لا يعلمون كه شك است و كاشفيت نيست، اما اصالة الصحة بطور ظن كاشف از
واقع است. چنانچه اماره و خبر واحد و اصالهالظهور كاشف از واقع است. در ايجا هم
كاشف است و نمىشود ما او را نديده بگيريم و بگوييم اصالة الصحة هيچ كشف ندارد، شارع
مقدس روى ظرف شك گفته است بگو صحيح است، من هم مىگوييم صحيح. اينجور نيست بينى و
بين اللّه.
وقتى چنين باشد
يعنى شك مغفول عنه باشد، از آن طرف هم ببينيم كاشفيت دارد و كاشفيت او ناقص است،
مىفهميم بناى عقلاء اين كشف را كشف تام كرده است تعبدا، يعنى گفته است الق احتمال
الخلاف، بگو كشف تمام است. اسم او را مىگذاريم حجت. لا تنقض اليقين بالشك يعنى لا
تنقض الحجة بغير الحجة. اگرشما گفتيد كار اين صحيح است، اگر گفتند چرا؟ مىگوييد
حجت دارم. اگر به شما بگويند حجت چيست؟ مىگوييد بناى عقلاء. اگر بگويند بناى عقلاء
چرا اينجورى است؟ بخوبى مىتوانيد بگوييد اصالة الصحة كشف از اين دارد كه صحيح
است، براى اينكه معمولاً كارهاى مردم صحيح است، كشف دارد و اين كشف را بناى عقلاء
گفته است تمام است، حجت است. از آن طرف هم شارع مقدس يا با عدم ردع يا با امضاء،
امضاء كرده است اين سيره را، پس بنابراين بناى عقلاء را امضاء كرده است شارع مقدس.
به اين مىگوييم حجت، كه دو بعدى مىشود؛ به بُعد پايه نگاه كنيم، عقلايى است، به
بُعد امضاء نگاه كنيم، شرعى است. بالاخره خود شارع مقدس به اين خبر واحد عمل
مىكرده است و به اصالة الصحة عقلاء عمل مىكردهاند، در مرايى و منظرشان عمل مىكردهاند
و ساكت بودهاند. حالا اين مراد من است كه
به شيخ بزرگوار و همچنين حضرت امام مىگوييم آقا اين اصالة الصحة كشف دارد، بخلاف استصحاب
و برائت كه كشف ندارد بلكه شك است و شك هيچ كاشفيت ندارد، اما اصالة الصحة وقتى انسان
كارى انجام بدهد مظنه پيدا مىشود كه اين صحيح انجام داده است و اين مظنه حجت
نيست، اما بناى عقلاء او را حجت كرده است، يا ضع امر اخيك على احسنه او را حجت
كرده است. پس هر كجا شك مغفول عنه است اماره است و هر كجا شك متوجه اليه است
مىگوييم اصل است و در باب اصالة الصحة شك مغفولٌ عنه است، لذا مىگوييم اماره است.
بحث تتمهاى اينجا
باقى مانده است، ان شاء اللّه مال فردا.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد.
- ر. ك: فرائد الاصول، پيشين، ج 2، ص
404؛ حضرت امام خمينى، الاستصحاب مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، تهران، چاپ دوم،
1381، ص 358.