اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله کر یکی از مسائل مشکل در فقه
است و به اندازهای مسئله مشکل است که مثلاً مثل شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه
میفرماید نمیتوانم مسئله را حل بکنم، ورٌد و ایراد، بحثهای مفصلی هم در این
باره شده.
مسئله کر از نظر وزن اختلافی در
میان فقهاء نیست و این که قدیماً و حدیثاً قدماء متأخرین گفتهاند که وزن کر 1200
رطل عراقی است که الان هم در رسالهها این رطل عراقی را به حساب آوردهاند که 128
من تبریز تقریباً، و رساله نویسها هم از نظر وزن اختلافی در رسالهها هم دیده نمیشود
لذا میتوانیم بگوییم قدماء متأخرین شهرت به سزاء در این که وزن کر همین 64 من شاه
یا 128 من تبریز است که در روایات آمده 1200 رطل عراقی.
الا این که مشکلی که در مسئله هست
این جاست که ما در مسئله وزن دو تا روایت بیشتر نداریم، روایتها از نظر سند اشکال
ندارد یکی صحیح السند است یکی هم مصححه است یعنی ابن مسکان روایت را نقل کرده و
این دو تا روایت یک کدام میگوید که 1200 رطل یک روایت میگوید 600 رطل، و فقهاء
جمع بین این دو تا روایت کردهاند گفتهاند که چون رطل مکی دوبرابر رطل عراقی است
پس آن که گفته 600 تا یعنی 1200تا.
این را هم توجه داشته باشید
که در آن زمان مسلم بوده یک رطل عراقی داشتیم و این مشهور بوده ، یک رطل مکی
داشتیم دو برابر بوده یک رطل مدنی داشتیم وسط بود یک برابر ونیم بوده تقریباً 1200
رطل عراقی، مکی میشده 600 تا و مدنی میشده 900 تا حالا این رطل در این دو تا
روایت اسمی از آن مدنی آورده نشده و فقهاء گفتهاند مراد از آن 600 تا یعنی 1200 تا
مکی را اراده کرده آن 1200 تا آن 600 تا که گفته عراقی را اراده کرده حالا چرا
مدنی را اراده نکرده باشد؟ دیگر در کلمات
فقهاء چیزی دیده نمیشود و جمع بین این دوتا روایت این جوری که فقهاء گفتهاند
انصافا مشکل است خیلی، دو تا روایت را بخوانم.
مرسله ابن ابی عمیر روایت 1 از باب 11 از ابواب ماء مطلق عن ابی
عبدالله علیه السلام قال الکر من الماء الذی لاینجسه شیئ الف و مأ تا رطل 1200
رطل، این چه رطلی است رطل عراقی؟ ندارد. رطل مدنی؟ ندارد. رطل مکی؟ ندارد.
روایت 3 از باب 11 آن مرسله هم نیست صحیحه است محمد بن مسلم عن ابی
عبدالله علیه السلام والکر سته مأه رطل، عراقی؟ ندارد. مکی ؟ ندارد. مدنی؟ ندارد.
لذا در حقیقت دو تا روایت مجمل اما فقهاء چه قدماء چه متأخرین گفتهاند که آن رطل
مدنی نه، و مراد از این روایت ابن ابی عمیر که میگوید 1200 رطل مرادش رطل عراقی
است و روایت محمد بن مسلم که میگوید که 600 مرادش دو برابر است یعنی رطل مکی است،
این را از کجا آوردهاند؟ بعضیها گفتهاند خب جمع عرفی دارد یکی میگوید 1200 تا
یکی میگوید 600 تا جمعش این است که مراداز آن عراقی باشد و مراد از این مکی باشد،
این چه جمعی است؟ جمع عرفی است؟ این جمع عقلی است؟ جمع تبرعی است؟ آن وقت امام
صادق سلام الله علیه در آن موقع در مدینه بودند چرا رطل مدنی مراد نباشد؟ لذا ما
بخواهیم جمع بین این دو تا روایت بکنیم گر چه فقهاء جمع کردهاند به همین عرضی که
گفتم، رطل مدنی را اصلاً جلو نیاوردهاند که رطل مدنی یک و نیم برابر رطل مکی است
میشود 900 تا آن را اصلاً جلو نیاوردهاند و آن چه آوردهاند این است که یک 1200
رطل داریم یعنی عراقی یک 600 رطل داریم یعنی مکی، 600 رطل مکی همان 1200 تا عراقی
است.
خود آن ابن ابی عمیر هم همین طور است، محمد بن مسلم هم همین طور است
لذا مثلاً بعضی از فقهاء که نمیشود درستش کرد که محمد بن مسلم مکی بوده، نه مکه
بوده، مادر زایی در طائف به دنیا آمده اما 30 هزار روایت که دارد این محمدبن مسلم
آن وقتی است که از علمای کوفه و علمای عراق و بالاخره از بزرگان عراق بوده، اینها
را نمیشود گفت. بله یکی بگوید اجماع در مسئله هست این هم اجماع باز برمیگردد
اجماع مدرکی است برای این که میدانیم این جوری جمع کردهاند یعنی جمع کردهاند
بین روایت ابن ابی عمیر و روایت محمد بن مسلم آن که گفته 1200 یعنی عراقی آن که
گفته 600 یعنی مکی بنابراین هردو یک چیز میخواهند بگویند این که 1200 رطل عراقی.
و اما این اجماع میدانیم این است یعنی میدانیم فقهاء جمع این جوری کردهاند.
یک چیز دیگر به نظر من میرسد که آن اجماع این هم نمیشود و آن این
است که روایاتی در نظرشان بوده روایات به ما نرسیده که آن روایتها تفسیر میکرده
به رطل عراقی و میگفته آن سته مأه رطل یعنی مکی آن 1200 تا عراقی و آن روایتها
که آن اجماع همین است دیگر، اجماع کاشف از نص معتبر. یک روایاتی در دسترس اینها
بوده این روایتها مثلاً اصول اربعه مأه هفت هشت ده تا به دست ما رسیده ما بقی همه
نابود شده خیلی روایت ما داشتیم کتابخانه کوخ را که آتش زدند بسیاری از روایات
شیعه از بین رفت بگوییم یک روایاتی در دسترسشان بوده گترهای که حرف نمیزنند
معنای اجماع این است که این قول مشهور است خلاف اصل است روایتی در بارهاش نداریم
بنابراین نمیدانیم چیست؟ بعضی گفتهاند از قول امام و قاعده لطف و امثال اینها
که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی میگویند کاشف از نص معتبر، خیلی حرف خوبی است
دیگر، فرق نمیکند بالاخره اجماع یعنی کاشف حالا کاشف از قول امام یا کاشف از نص
معتبر این جوری معنا کنیم بگوییم که فقهاء جمع بین روایتها نکردهاند تا این که
شما بگویید اجماع مدرکی است و جمعشان درست نیست و جمع تبرعی است، جمع بین روایتها
نکردهاند بلکه این دو تا روایت را به واسطه یک روایاتی که به دست ما نرسیده و پیش
آنها بوده آن روایتها گفته مراد از 600 تا یعنی 1200 تا.
ظاهراً عرض من بهتر از فرمایش آقایان باشد، علی کل حال در این که الان
ما باید بگوییم کر از نظر وزن 1200 رطل عراقی که 128 من تبریز 64 من شاه، من
مشهور، اما چیزی که مسئله را فوقالعاده مشکل میکند این است که خب همه کس که نمیتواند
آب را بکشد لذا برایش اماره قرار دادهاند گفتهاند که این 64 من که گفتیم یا این
1200 رطل عراقی به حسب مساحت 43 وجب تقریباً، در این مسئله 6 تا قول است. آن سه
قولش که شاذ است هیچ، اما سه تا قول فوقالعاده مدرک دار در مسئله هست.
یکی قول مشهور است که هم مشهور بوده در میان قدماء هم مشهور است در
میان متأخرین هم مشهور است در میان رساله نویسها گفتهاند که 43 وجب الا ثمن
الوجب به عبارت دیگر گفتهاند 3 وجب و نیم در 3 وجب و نیم در 3 وجب و نیم تقریباً
میشود 43 وجب یک مقدار کمتر، این قول قول مشهور است در رسالهها هم آمده جاهای دیگر هم در فقه آمده و فقهاء هم
مشهوراًمثل مرحوم صاحب جواهر و دیگران هم انتخاب کردهاند این قول را.
قول دوم میگویند مشهور در میان قمیین است در زمان ائمه طاهرین علیهم
السلام حوزه خیلی مفصل پر رونق و پر محتوی، علمای بزرگ در قم بوده است که تقریباً
زمان غیبت صغری و اوایل غیبت کبری در زمان مرحوم صدوقین و کلینی مدتی آمده است آن
جا و اصلاً در اصطلاح ما مثلاً میگویند قال القمیون انه کذا اینها گفتهاند 27
وجب گفتهاند 3 وجب در سه وجب در سه وجب.
قول سوم مرحوم صاحب مدارک است که یک آدم خیلی ملا، راستی از نظر درک
مطالب نمره اول و این صاحب مدارک تبعاً لمحقق در معتبر، محقق دو تا قول دارد یکی
در شرایع میفرمایند 3 وجب و نیم در 3 وجب و نیم در3 وجب و نیم اما در معتبر میفرماید
که 36 وجب تقریباً میگوید که چهار وجب در سه وجب در سه وجب، تقریباً میشود 36
وجب، این سه تا قول هر سه روایت دارد صحیح السند ظاهر الدلاله، از نظر سند هیچ
اشکالی در روایت نیست از نظر دلالت هم هیچ اشکالی در مسئله نیست.
فقط مسئله این است چه جور باید جمع بین این روایتها کرد؟ حالا قول
قمیین که گفتهاند سهوجب در سه وجب در سه وجب 27 وجب و این عقیده ما هم هست یعنی
ما عقیده داریم کر 27 وجب است صحیحه اسماعیل بن جابر حالا چیزی هم که باید توجه
کنید این که مثل جاهایی که هفت هشت ده تا روایت معارض امثال اینها داشتیم، مرسل و
غیر مرسل این جاها این جور نیست کم روایت داریم یک روایت برای این، یک روایت برای
آن، یک روایت برای آن، این جوری هم هست حالا برای 27 وجب صحیحه اسماعیل بن جابر
قال سئلت ابا عبدالله عله السلام عن الماء الذی لاینجسه شیئ فقال کر. قلت و
ماءالکر؟ قال ثلاثه اشبار فی ثلاثه اشبار سه وجب در سه وجب.
دوتا اشکال به روایت کردهاند یکی گفتهاند آقا این ثلاثه اشبار فی
ثلاثه اشبار این عمق و مثلاً عرض را گفته باید بگوید ثلاثه اشبار فی ثلاثه اشبار
فی ثلاثه اشبار هم عمق را بگوید هم طول را اما این عمق را مثلاً نگفته طول و عرض
را گفته. این اشکال دلالی. خب جوابش را دادهاند که آقا همه از این فهمیدهاند
ثلاثه اشبار فی ثلاثه اشبار یعنی طول وعرض و عمق و به قول مرحوم حاج آقا رضا
همدانی میگوید آقا فراوان است میگوید این مثلاً پارچه را متری چند، این دیوار را
وجبش چند، و این زیاد اتفاق افتاده، زیاد اتفاق میافتد که هر سه تا را نمیگویند
یا یکی از اینها را میگویند یا دو تا مثلاً سه وجب درسه وجب یعنی سه وجب طول سه
وجب عرض، سه وجب عمق و این سه وجب عرض و طول را دیگر ادغام در هم کرده و این یک
چیز مشهور است در میان عرف مردم لذا مخالف و مؤالف این روایت نگفتهاند که این روایت
میخواهد بگوید که 9 وجب اگر سه در سه باشد میشود 9 وجب دیگر، ثلاثه اشبار فی
ثلاثه اشبار اگر ما یک طولش را عمقش را یکی را بیندازیم میشود سه در سه 9. حضرت
فرمودند که کر 9 وجب است نمیشود که لذا قمیین از آن فهمیدهاند 27 وجب، آن کسانی
هم که روایت را رد کردهاند و تمسک کردهاند به سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در
سه وجب و نیم گفتهاند روایت میگوید 27 تا اما معارض با آن 43 تاست و آن 43 تا را
میگیریم و آن را رد میکنیم ، ردش میکنیم برای این که روایت صحیح السند است اما
یک نفر را پیدا کنیم بگوید که این روایت ضعیف الدلاله است برای این که میگوید 9
وجب هیچ کس نمیگوید کر 9 وجب است لذا ظاهراً از این نظر اشکال وارد نیست چنانچه
در همان روایات بعدی هم در آن روایت سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم
در آن هم یک روایتی داریم که طول را نگفته، دو تا گفته، سه وجب و نیم در سه وجب و
نیم دیگر در سه وجب و نیمش در یک روایت نیامده اینها فراوان است عرض کردم مرحوم حاج آقا رضا همدانی میفرمایند
این یک چیز مشهوری است و ظاهراً صاحب جواهر هم میفرمایند، این یک چیز مشهوری است
و از این جهت اشکال به روایتها نیست اگر روایتها میگوید سه در سه یعنی سه درسه
درسه، گفتم مثل این که مثلاً میگوید این دیوار متری 1000 تومان یعنی طول و عمق و
عرض، یا این پارچه متری این قدر یعنی طول و عمق و عرض و بعضی اوقات یکی را میگویند،
وجبش چند؟ گاهی هم میگوید وجب در وجب چند؟ آن وجب در وجب مرادش مثلاً گاهی طول
است گاهی عرض است در بعضی از روایات آمده سعه یعنی وسعت این این قدر، وسعت یعنی
طول و عرض که بعد حرف صاحب مدارک است نقل
میکنم.
ولی چیزی که فقهاء یعنی آن سه وجب
و نیمها، مشهورها روایت را رد کردهاند گفتهاند روایت ضعیف السند است. چرا؟ گفتهاند
برای این که ابن سنان در آن است و نمیدانیم محمد بن سنان است یا عبدالله بن سنان؟
اگر عبدالله بن سنان باشد خب از بزرگان است از اجلاء است اگر محمدبن سنان است
تضعیف شده، و این حرف خیلی ظلم به محمد بن سنان است برای این که محمد سنان آن کسی
است که مرحوم کشی در بارهاش نقل میکند که حضرت امام جواد سلام الله علیه فرمودند
که ما خالفنی ولا ابی قط این آقا کسی است که هیچ وقت نه مخالفت من کرد نه مخالفت
حضرت رضا علیه السلام ولی حالا این مرحوم کشی نقل کرده، مثلاً کسی بگوید که ضعیف
است اما بیش از 1000 روایت مشایخ ثلاثه از این نقل میکنند ما بگوییم محمد بن سنان
ضعیف است در حالی که بیش از 500 مرتبه در کافی آمده این هم هیچ، اما این محمد بن
سنان را بسیاری از بزرگان از اصحاب اجماع نظیر صفوان و ابن محبوب و اینها از او
روایت نقل میکنند، از اینها که بگذریم نوادر الحکمه این ابن ولید، از آن سختگیرها
بوده، ابن ولید کتاب نوادر الحکمه را امضا کرده گفته 25 تا روایتش ضعیف است ما
بقی همه صحیح است آن 25 تا را هم شمردهاند الان در کتاب نوادر الحکمه هست آن 25
تا را اول میشمارند میگویند اینها ضعیف است اما ابن ولید و دو شاگردهایش که یکی
از شاگردها مرحوم صدوق است یکی از شاگردها ابی داود است این محمد بن سنان در این
آمده، حالا ما بگوییم که مرحوم نجاشی گفته ضعیف است آن هم ضعیف از نظر عقیده میگوید،
نه از نظر روایت، این محمد بن سنان از آن داغهای در ولایت بوده لذا گفتهاند از
نظر عقیده یک حرفهایی میزند که ما نمیزنیم و اما از نظر روایت همین مرحوم نجاشی
هم از نظر روایت اشکال در این آقا ندارد. لذا روایت از نظر سند صحیح السند است از
نظر دلالت همین طور که گفتم دلالتش هم اشکال ندارد . این خلاصه حرف است لذا ما
عقیده داریم که کر 27 وجب است دلیل ما هم همین روایت اسماعیل بن جابر است سندش از
نظرما عالی است از نظر دلالت هم عالی است و قمیین گفتهاند مرحوم علامه در بعضی
کتابها، مرحوم شهید فرمودهاند و در متأخرین هم مثل مرحوم حاج آقا رضا همدانی
فرمودهاند مثل مرحوم آقای خویی فرمودهاند و بعضی دیگر و میتوانیم بگوییم یک قول
مشهور البته نه به آن شهرت سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم اما قول
شاذ نیست، یک قول مشهور در میان فقهاء.
مرحوم صدوق یک روایت نقل میکند
روایت مرسله است و من خیال میکنم مرحوم صدوق که از قمیین است همان روایت را که
فرمود ثلاثه اشبار فی ثلاثه اشبار همین فهمیده و روایت را نقل کرده یعنی به عبارت
دیگر همان روایت است که الان خواندم روایت اسماعیل است این روایت را این جور
آورده، اسماعیل بن جابر، حالا آن که روایت را مرحوم صدوق نقل کرده است روایت
2 از باب 10 از ابواب ماء مطلق :
فی المجالس مرحوم صدوق یک کتابی دارد کتاب درسش بوده و آن کتاب درسش را بنام مجالس
ضبط کرده حالا در آنجا این است فرموده است که ان الکر ثلاثه اشبار طولاً فی ثلاثه
اشبار عرضاً فی ثلاثه اشبار عمقاً دیگر آن که ما دغدغه در آن داشتیم مرحوم صدوق
همان روایت اسماعیل بن جابر را آن چه فهمیده فهم خودش را چنانچه مرحوم صدوق یکی از
رسمهایشان همین است که گاهی فهم الفقیه خودشان را دخالت در روایت میدهند مثلا من
لا یحضر الفقید این رساله ایشان است دیگر اما میبیند انسان روایت نقل میکند اما
فهم خودشان را دخالت میدهند در روایت اینجا هم خیال میکنم همان باشد روایت
اسماعیل بن جابر است، اسماعیل بن جابر گفت که ثلاثه فی ثلاثه و یکی را انداخت، آن
را مرحوم صدوق مثلا فهمیده که امام علیه
السلام به وضوح انداخته است لذا میفرماید ان الکر ثلاثه اشبار طولاً فی ثلاثه
اشبار عرضاً فی ثلاثه اشبار عمقاً آن چه میفهمم این بود که گفتم و فتوای خود من
هم همین است حالا قول دوم برای فردا، قول مشهور که گفتهاند سه وجب و نیم در سه
وجب و نیم در سه وجب و نیم، آن هم یک روایت صحیح السند ظاهر الدلاله دارد.
وصلی الله علی محمد و آل محمد