عنوان: تنبيهات قاعدء لاضرر / نبيه چهارم: تعارض ضررين
شرح:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث درباره قاعده لاضرر يك فرع او باقى مانده است كه مهم است. و آن تعارض لاضرر است با خودش، ياتعارض لا تعارض با يكى از قواعد ثانويه مثل قاعده اضطرار، قاعده حرج، قاعده اكراه و امثال اينهاست، كه اين دو اگر با هم تعارض كردند چه بايد گفت و چه بايد كرد؟ اگر تعارض بين قاعده اوليه و ثانويه باشد كه صحبت كرديم و گفتيم قاعده لاضرر مقدم بر احكام اوليه است و ما گفتيم حكومت دارد تبعا لشيخ بزرگوار. اما بحث الآن اين است كه قاعده ثانويه با قاعده ثانويه مى‏جنگد.

مثلاً مثل اينكه يك كسى مى‏خواهد طبقه دوم خانه‏اش را بسازد چون احتياج دارد، اما براى همسايه ضرر دارد، چون آفتاب او را مى‏گيرد. براى اين ضرر است، يا حرج است، اگر نسازد، براى همسايه هم ضرر است يا حرج است اگر بسازد. در اين باره چه بايد گفت؟ يا اينكه سيل دارد مى‏آيد و دائر مدار اين است كه به خانه خودش برود و خانه‏اش راخراب كند و يا برود در خانه همسايه و خانه همسايه را خراب بكند. دو تا ضرر با هم چه فرقى مى‏كند؟ ظاهرا فرقى هم نيست به اينكه دو تا ضرر باشد، يا يكى ضرر باشد و ديگرى حرج باشد، اكراه باشد، مثل اينكه نساختن طبقه دوم براى اين حرج است، نه ضرر، اما براى همسايه ضرر است، يا اينكه براى هر دو حرج است؛ طبقه دوم رانسازد حرجى است براى اين و اگر هم بسازد همسايه بايد هميشه پوشش داشته باشد، حرج است براى او. ما بايد اين تعارضها را ببينيم چه بايد بكنيم. حالا گاهى تعارض دو تا ضرر است، گاهى تعارض دو حرج است، يا دو تا اكراه است، گاهى هم تعارض حرج است با ضرر، تعارض اكراه است با ضرر، تعارض ضرر است با قاعده حرج. اصل قضيه اگر درست بشود مسلم ما بقى فروعات هم درست است.

دو سه تا فرع كه خارج از بحث ما است عرض كنم و اينها برود كنار، تا اصل بحث را ببينيم چه بايد بگوييم. يك بحث اينكه گاهى ضرر دارد مى‏آيد و اين دفع ضرر از خودش مى‏كند، كه خواه ناخواه ضرر به همسايه مى‏زند. اين از بحث ما بيرون است، مثلاً سيل دارد مى‏آيد، اين جلو خانه‏اش را مى‏بندد يگر خواه ناخواه سيل مى‏رود خانه همسايه و خانه همسايه را خراب مى‏كند، اينجا بخواهيم بگوييم درب خانه‏ات را نبند، اين وجهى ندارد. اينجا تعارض ضررين نيست ‏تا ما بگوييم دوران امر است بين ضرر او و ضرر او، بلكه اين دفع ضرر از خود مى‏كند، نه اينكه ضرر به ديگرى بزند؛ اضرار نيست، بكله دفع ضرر است. سيل دارد مى‏آيد، اين اگر يك سدّى جلو خانه‏اش بكشد، سيل مى‏رود جلو، اگر سد را نكند، سيل مى‏آيد خانه‏اش راخراب مى‏كند. حالا بگوييم درب خانه‏ات را نبند تا به تو ضرر بخورد؟ اين على الظاهر وجهى ندارد براى اينكه دفع ضرر غير از اضرار بغير است، براى اينكه ممكن است كسى دفع ضرر از خود بكند و ضرر به ديگرى بخورد و امااين ضرر نزده است، اين فقط تحمل ضرر نكرده، كه اگر تحمل ضرركرده بود، خانه همسايه خراب نمى‏شد و تحمل ضرر كه واجب نيست. بله يك بحث اخلاقى است، قانون ايثار است، قانون مواسات است كه انسان تحمل ضرر بكند، كه ضرر به ديگرى نخورد. غزالى مثال مى‏زند كه همسايه‏اى دم مرگ بود، آن همسايه رفت به ديدن او، ديد در پاى يك ديوار گلى مرطوب خوابيده است، بطورى كه اطاق او را خراب كرده و اين از اثر مستراح همين آقايى است كه آمده ديدن او، خيلى خجالت كشيد، گفت: چرا به من نگفتى تا اين ضرر را رفع كنم؟ گفت خيلى براى من سخت بود و ضرر داشت، اما ديدم اگر به تو بگويم خواه ناخواه ضرر به تو مى‏زنم و ما تحمل ضرر كرديم تا تو ضرر نكنى. اينها را توى بحث اخلاق بگوييم خوب است و اما در فقه كه نمى‏شود گفت واجب است تحمل ضرر تا ضرر به ديگرى نخورد. بنابراين بحث تحمل ضرر براى اينكه ديگرى ضرر نخورد، فقهى نيست بلكه اخلاقى است، پس اين سرى بحث‏ها برود بيرون.

يك مسئله ديگر كه از بحث ما بيرون است اين است كه ضرر اولاً و بالذات متوجه اين آقا شده، حالا يا ضرر يا حرج، يا اكراه يا اضطرار و اين مى‏خواهد اين را كه وارد بر او شده، وارد بر ديگرى بكند. آيا مى‏شود يا نه؟ مثلاً به اين آقا مى‏گويند هزار تومان بايد ماليات بدهى و اما اگر اين هزار تومان را همسايه ات بدهد يا بگويى همسايه ات چقدر بدهكار است، ما هزار تومان را از تو نمى‏گيريم. كه ازاول امر ضرر متوجه اين شده و اين مى‏خواهد دفع ضرر از خودش كند بواسطه ضرر زدن به همسايه. مثلاً سيل آمده توى خانه اين آقا، اين اگر راه سيل را باز كند درخانه همسايه، خانه همسايه خراب مى‏شود و اما اگر راه سيل را بازنكند، خانه خودش خراب مى‏شود. حالا آيا مى‏تواند راه سيل را باز كند؟ نمى‏شود. چرا؟ چون اضرار است، اينجا تعارض ضررين هم نيست، چون ضرر به اين زده سيلاب يا اينكه ظالم مى‏گويد تو را مى‏كُشم و اگر مى‏خواهى تو را نكشم، ديگرى را بكش. آيا مى‏شود كه تحمل ضررى كه اولاً و بالذات براى اين است اين ضرر را از خودش دفع كند بواسطه ضرر زدن به ديگرى؟ يا به قاعده غلط مشهور المأمور معذور، آيا مى‏شود؟ به اين آقا بگوييد برو فلانى را بياور. اين مى‏بيند اگر فلانى را نبرد، او را كتك مى‏زنند، پست او را از او سلب مى‏كنند. اين هم نمى‏شود. اين هم از بحث ما بيرون است. بحث ماآنجا است كه تعارض دو ضرر باشد، مثل مثالهايى كه زدم، مثل اينكه ظالمى مظلومى را گرفته است بكشد و اين برود بگويد من را بكش. آيا اين مى‏شود يا نه؟ اما ظالم اين را مى‏خواهد بكشد، اين نيرنگ كند ديگرى كشته شود، دو تا مسئله است با هم. آنجا كه تعارض دو ضرر باشد، بحث بعدى است كه بحث مى‏كنيم و اما آنجا كه اول ضرر متوجه اين باشد و اين بخواهد ضرر را متوجه به غير كند، نمى‏شود. اين هم از بحث ما بيرون است يعنى هر كجا كه توجه ضرر شد، توجه حرج، توجه اضطرار، توجه اكراه شد به شخصى و اين بخواهد دفع بكند از خودش، به ضرر زدن به ديگرى به قاعده المأمور معذور، اين قاعده اينجا نمى‏آيد و اين بايد تحمل ضرر بكند، تحمل حرج، تحمل اكراه بكند و نمى‏تواند ضرر را، حرج را، اكراه را وارد بر ديگرى بكند.

حالا همين جا اگر قانون اهم و مهم باشد، آيا مى‏شود يا نه؟ مثل اينكه سيل آمده درخانه‏اش، اگر خانه اين خراب بشود، صد ميليون است، اما اگر راه اين سيل را باز كند برود در صحراى كسى، هزار تومان ضرر مى‏زند. آيا مى‏توانيم بگوييم دوران امر بين اهم و مهم اقتضا مى‏كند كه جايز باشد سيل را باز كند برود توى ملك همسايه؟ آيا مى‏شود اين را گفت؟

اين هم على الظاهر نمى‏شود ولو اينكه براى اين صد ميليون و براى آن هزار تومان ضرر بخورد. قانون اهم و مهم آنجا است كه توجه ضرر به اين نشده باشد، تعارض ضررين باشد، مثل اينكه طبقه دوم را اگر بسازد، رفع ضرر از خودش مى‏شود، اگر نسازد حرج دارد، ضرر دارد. اما وقتى بسازد صاحب خانه فى الجمله درمضيقه واقع مى‏شود. ضرر و حرج براى او نيست، اما نبود او بهتر است. اينجاها بگوييم قاعده اهم و مهم مى‏گويد كه طبقه دوم را بساز. يا عكس او اينكه اگر طبقه دوم را نسازد، وقتى مهمان بيايد در مضيقه واقع مى‏شود، اما اگر طبقه دوم را بسازد، ضرر دارد براى همسايه. اينجا قاعده اهم و مهم خوب است، مى‏گوييم قاعده اهم و مهم در صورت اول مى‏گويد خانه را بساز و در صورت دوم مى‏گويد خانه را نساز و اما درآن مثالى كه توجه ضرر من اول الامر به اين آقا بشود و بخواهد دفع ضرر بكند به اينكه ضرر به ديگرى بخورد، به قانون اهم و مهم، اين ظاهرا نمى‏شود. مثلاً مى‏گويد يا تو را مى‏كشيم، يا يك سيلى بزن در صورت فلانى. آيا مى‏شود قانون اهم و مهم بيايد بگوييم دوران امر است بين اينكه من كشته شوم يا يك سيلى آقا بخورد؟ ظاهرا قانون اهم و مهم اينجا نمى‏آيد، قانون اهم و مهم آنجاها است كه اينجور بگوييم: دوران امر است كه يك سيلى بخورد فلانى، يا كشته شوى تو. اين خوب است، اما بگويند مى‏كشيم تو را، يعنى توجه ضرر به توست و اگر بخواهى كشته نشوى، مى‏توانى يك سيلى به او بزنى. اگر توجه ضرر شده باشد، ظاهرا معنا ندارد كه ما دفع ضرر، دفع حرج از خودمان بكنيم بواسطه اينكه ضرر بزنيم به ديگرى. اين هم مسئله دوم كه مربوط به بحث ما نيست.

لذا بحث ما آنجا است كه من اول الامر دوران امر بين دو تا ضرر باشد، دوران امر بين دو تا حرج باشد، يك ضرر و يك حرج باشد. در اينجاها چه بايد گفت؟ انشاءاللّه‏ براى فردا.

وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.