اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
تنبيهى كه مرحوم
شيخ متعرض شدهاند و بعد ديگران دنبال كردهاند اين است كه ما اگر يك عامى داشته
باشيم، آن عام همين طور كه عام فردى است، عموم زمان هم داشته باشد و يك خاص بيايد
و آن خاص هم تخصيص زمانى داشته باشد، حالا آن زمانى كه خاص دلالت دارد تمام شده،
آيا مىتوانيم تمسك به عام بكنيم يا نه؟ مولا گفت: اكرم كل عالم فى كل زمان. يك
دليل ديگر آمد و گفت: لا تكرم زيدا يوم الجمعه. آن عام ما ـاكرم العلماء ـ كه عام زمانى
هم هست اين تخصيص خورد به روز جمعه، حالا اين شك دارد كه روز شنبه عموم عام به حال
خودش باقى است يا اينكه تخصيص خورد و تمام شد؟ و لا تكرم زيدا يوم الجمعه آن هم
نمىتواند كار كند، چون آن هم يوم الجمعه داشت، حالا روز شنبه آيا اكرام زيد واجب
است يانه؟ مىتوانم او را استصحاب بكنم بگويم روز جمعه اكرامش واجب نبوده، الان هم
واجب نيست و بواسطه استصحاب تخصيص بدهيم آن عام را بگوييم روز شنبه هم نه، روز يك
شنبه هم نه تا آخر؟
مرحوم شيخ اينجا
را منقسم كردهاند به چهار قسم، همان چهار قسم را مرحوم آخوند هم مىآورند در
كفايه و هر چه مرحوم شيخ مىگويند، ايشان هم مىگويند الا اينكه نمىدانم چه جور
شده، من نديدهام مرحوم شيخ چيزى را انداخته باشند يا زيادى گفته باشند كه مرحوم
آخوند در آخر كار مىفرمايد و مما ذكرنا يظهر اينكه آنچه مرحوم شيخ فرمودهاند
نفيا و اثباتا درست نيست. حالا چى مراد
مرحوم آخوند است كه مىگويند درست نيست؟ اى كاش اين جا را يك مقدار واضح كرده
بودند كه چرا درست نيست! در حالى كه شما وقتى كفايه را انطباق كنيد با رسائل
مىبيند هر چهار قسم را كه مرحوم آخوند در كفايه دارند بهتر از آن را كه بنحو
موجزتر مرحوم شيخ دارند و آنچه مرحوم شيخ فرمودهاند، مرحوم آخوند هم فرمودهاند.
آقايان ديگر هم نظير مرحوم نائينى مرحوم كمپانى و محشين نظير مرحوم حكيم، يا
محاظرات مرحوم آقاى خوئى هر چه كه مرحوم شيخ و مرحوم آخوند فرمودهاند، گفتهاند؛
من الان ياد ندارم كه يك چيز زائدى اينها از مرحوم شيخ داشته باشند، فقط عبارتهاى
اينها با هم مختلف است و الا محتوى همه با هم يك چيز است. مرحوم شيخ و مرحوم آخوند
در كفايه مىفرمايند اين عام و خاص ما گاهى هر دو مُفَرِّد است. مُفَرِّد معنايش
اين است كه عام ما معنايش عام استغراقى است؛ مىگويد اكرم العلماء فى كل زمان، اين
را مىگويند مُفَرِّد، يعنى روز، روز را، فرد فرد كرده و به عام استغراقى است.
همين طور كه گفته اكرم كل عالم مفرد است عام استقراقى است زمانش را هم عام استغراق
است؛ گفته است اكرم كل عالم فى كل زمان. خاص او هم مُفَرِّد است، گفته لا تكرم
زيدا يوم الجمعه و ما از يوم الجمعه قيد فهميديم و ما به اين مىگوييم مُفَرِّد و
مُفَرِّدش مىگويند براى اينكه اگر قيد باشد يعنى جمعه، شنبه، يك شنبه، دو شنبه،
جمعهاش را بخصوصه بيرون كرده است به اين مىگويند هر دو مُفَرِّد است. به عبارت
ديگر راجع به خاصش قيد دارد، زمان ظرف نيست قيد است. راجع به عامش هم مُفَرِّد است.
يعنى عام استغراقى است.
مىفرمايند اگر
اين باشد حكم واضح است. يعنى چه؟ براى اينكه گفته لا تكرم زيدا يوم الجمعه و روز
جمعه كه تمام شد، مخصصها هم تمام شد و عام كار مىكند بلا معارض، براى اين كه
مىگويد اكرم كل عالمٍ فى كل يوم و در روز شنبه اكرم كل عالم فى كل يوم مىگويد
اكرام كن و معارض هم ندارد چون لا تكرم
زيدا يوم الجمعه قيد است و قيد رفته است، روز شنبه ديگر اين قيد و تخصيص نيست.
مىفرمايند اگر هر دو مقيد باشد، اين است.
اما اگر هر دو
مقيد نباشند، ظرف باشند؛ كه مرحوم آخوند اسم او گذاشته استمرار، عام ما استمرار
دارد، خاص ما را اسمش را آورده مىفرمايد زمان ظرف براى اوست، مثل اينكه گفته اكرم
العلماء دائما، يا دائما را نياورده، شما اطلاق درست مىكنيد، مىگوييد مولى در
مقام بيان مراد است، قيد نياورده پس اطلاق اراده كرده است. معنايش اين است كه يك
مستمرا، يك دائما بگذار پهلوى اكرم كل عالمٍ؛ مىشود اكرم كل عالم دائما. لا تكرم
زيدا يوم الجمعه اين هم قيد نيست بلكه ظرف است، يعنى بود و نبودش مثل هم است؛ اين
معناى ظرفيت است يعنى اينكه گفتم لا تكرم، ظرفش اين زمان است، مثل اينكه بگويم الماء
فى الكوز، چه جورى اين كوزه هيچ دخالتى ندارد، اين هم همين جور است، روز جمعه را
آورديم مىخواستيم بگوييم روزهاى تعطيل بايد اينجورى باشد اما قيديت ندارد. من
احراز كردم اين ظرف است، يعنى بود و نبودش مثل هم است. اين معناى ظرفيت است. مرحوم
شيخ و مرحوم آخوند همين جور معنا مىكنند. بعد از آن هم اينكه زمان ظرف است، عام
ما استمرارى است، همين جورها معنا مىشود. حالا برويم در صورت دوم.
مرحوم شيخ و به
تبع او مرحوم آخوند مىفرمايند اكرم العلماء ديگر از بين رفت، چون قيد خورد به لا
تكرم الجمعه و اين استمرار كه قطع شد يك دليل محكم ديگر مىخواهد كه بيايد و اين
را درست كند مىفرمايند اكرم العلماء ديگر نمىتواند در روز شنبه هم كار كند؛
همانطور كه روز جمعه نمىتواند كار كند، روز شنبه هم نمىتواند كار كند؛ چون
مُفَرِّد كه نيست و به قول اصفهانىها بيل به كت او خورده است؛ عام ما هيچى. اما
خاص ما هم دلالت ندارد چون يوم الجمعه ولو اينكه ظرف است، يعنى نمىتواند بگويد
بعدش اما يك قاعده كلى هم هست و آن اين است كه اين قيدهاى ظرفى اينها مثل كلاله
مىماند، يعنى همانطور كه خودش استفاده ندارد مانع از استفاده ديگران هم هست. مثل
«و ربائبكم اللاتى فى حجوركم» است، كه مىگويند
ربيبه را قرآن مىگويد اگر در حجور باشد، حالا اگر در حجور نيست وضع او چيست؟
مىگويند باز مَحرَم است و مىگويند ربائبكم اللاتى فى حجوركم اطلاق ندارد و ما
نمىتوانيم اطلاقگيرى كنيم. لذا اطلاق را از اين نمىشود گرفت، وقتى نشد مرحوم
شيخ مىگويند نوبت استصحاب است ـ استصحاب اين خاص ـ مىگويند روز جمعه وجوب اكرام
نداشت؛ الآن من نمىدانم وجوب اكرام دارد يا نه، يكون كذلك. لذا صورت دوم او را
مىگويند استصحاب مخصص مىشود.
ممكن است كسى عليه
مرحوم شيخ بگويد استصحاب عام هم هست؛ استصحاب عام مىكنيم براى اينكه اكرم العلماء
دائما بود، اين دائما شكسته شد، پس اطلاقگيرى نمىشود بكنيم، بخواهيم بگوييم
دلالت بر ادامه وجوب دارد، ندارد. استصحاب عام مىكنم، مىگوييم كان واجبا الان
يكون كذلك.
اينجا را هم مرحوم
شيخ ممكن است جواب بدهند كه آقا اتصال زمان يقين و شك نيست، براى اينكه آن يقين ما
حتما به لا تكرم يوم الجمعه شكست خورد، پس بين يقين ما و شك ما يك يقين فاصله شد و
چون اتصال زمان يقين و شك نيست، پس اكرم العلماء استصحاب ندارد؛ خودش نمىتواند
كار كند، استحصاب هم ندارد. اما خاص ما خودش نمىتواند كار كند، اما استصحاب دارد
و اتصال زمان يقين و شك هم هست. روز جمعه وجوب اكرام نداشت، روز شنبه نمىدانم
وجوب اكرام دارد يا نه، مىگويم كان الان يكون كذلك. اين هم صورت دوم بود.
صورت سوم اين است
كه عام ما على سبيل الاستمرار باشد، خاص مامُفَرِّد باشد. گفته اكرم العلماء
مستمرا و گفته لا تكرم زيدا يوم الجمعة فقط. حالا روز شنبه شد، روز شنبه بخواهم
استصحاب خاص بكنم نمىشود، چون به قول مرحوم آخوند اسراء الى موضوع آخر لازم
مىآيد، براى اينكه يقين ما روز جمعه فقط بود، شك ما روز شنبه است و ما حكم را
بخواهيم بياوريم از روز جمعه به روز شنبه، مثل اين است كه بخواهيم استصحاب زيد
بكنم و اثبات بكنم وجود عمرو را. خاص ما كه استصحاب ندارد. بياييم سر عام، كه عام
ما استصحاب دارد يا نه؟ بگويم اكرم العلماء، مىدانم روز شنبه شكسته شده، نمىدانم
حكم هست يا نه، مىتوانم تمسك به عام بكنم؟ اين را هم مرحوم شيخ مىگويند نه،
مرحوم آخوند هم مىگويند نه. اين چرا؟ مىفرمايند براى اينكه قضيه متيقنه شما
شكسته شد و تمام شد، قضيه متيقنه شما عام قبل از مخصص بود و ديگر روز شنبه عام ما
نمىتواند كار بكند. چه بايد كرد؟ مىگويند استصحاب نه، دليل نه، اصول عمليه ديگر.
لذا روز شنبه نمىدانم وجوب اكرام دارد يا نه، اصلاً علماء وجوب اكرام دارند يا
نه، رفع ما لايعلمون مىگويد هم راجع به عامش و هم راجع به خاصش جارى است.
مىفرمايند ديگر تمسك به عموم عام نمىشود كرد تمسك به خاص هم نمىشود كرد و نوبت
مىرسد به اصول عمليه ديگر كه در ما نحن فيه رفع ما لايعلمون است. اين هم وجه سوم
كه ما اينجاها حرف داريم كه چرا استصحاب عام نمىكنند؟ اتصال زمان يقين و شك هم
هست چرا استصحاب نمىكنند؟ نمىدانم چه جورى است.
اما قسم چهارم:
اگر عام ما مُفَرِّد باشد و خاص ما على سبيل ظرفيت باشد. گفته است اكرم كل عالم فى
كل زمان و گفته است لا تكرم زيدا يوم الجمعة كه احراز كردهام يوم الجمعة ظرف است
نه قيد، احراز كردهام كه مُفَرِّد است نه قيد. مىفرمايند روز شنبه خاص ما
نمىتواند كار بكند، استصحاب روى خاص هم نداريم، براى اينكه اسراء حكم من موضوع
الى موضوع آخر است، چون مُفَرِّد است، چون قضيه متيقنه ما اين است كه روز جمعه
نمىشود اكرام كرد. اما عموم عام ـ كه اكرم كل عالم فى كل زمان است ـ براى ما كار
مىكند و آن لا تكرم زيدا يوم الجمعه قدر متيقن او همان روز جمعه است، روز شنبه
مىگوييم اكرم العلماء به حال خود باقى است و عموم عام براى ما مىگويد اكرام بكن.
استصحاب خاص هم دارد اما فايدهاى ندارد، براى اينكه گفته لا تكرم زيدا يوم الجمعه،
كه استمرارى است و تعارضى مىشود بين عموم عام و استصحاب مخصص و معلوم است كه عموم
عام مقدم است بر استصحاب مخصص.
اما مرحوم شيخ و
مرحوم آخوند اين چيزها را نمىفرمايند، مىفرمايند قسم چهارم اگر عام مُفَرِّد شد
و خاص ما ظرف شد نوبت مىرسد به عموم عام و آن براى ما كار مىكند و خاص هم
نمىتواند براى ما كار كند. پس بايد تمسك كنيم به عموم عام و بگوييم روز شنبه
اكرام واجب است. اين چهار قسمى است كه بزرگان فرمودهاند، شيخ بزرگوار فرمودهاند
و ديگران هم همين جورها كه مرحوم شيخ فرمودهاند، فرمودهاند.
ديروز من عرض كردم
كه ما اگر اينجا بخواهيم بحث كنيم كه اگر ما يك عامى داشته باشيم، يك خاص داشته
باشيم و آن خاص را ندانيم ظرف است يا قيد چه بايد كرد و عمده ايراد همين جا است و
متاسفانه مرحوم شيخ اين را بحث نكردهاند يعنى رفتهاند روى يقينيّات، كه اگر هر
دو مُفَرِّد باشند چى، اگر هر دو استمرارى باشدچى، اگر اولى استمرارى باشد، دومى
مُفَرِّد باشد چى، اگر اولى مُفَرِّد باشد و ديگرى استمرارى چى، اين بحثها را
كردهاند. يعنى يك بحثهايى كه خيلى واضح است، يعنى اگر شما بدانيد عام مُفَرِّد
است، و بدانيد خاص مُفَرِّد است شكى در اين نيست كه ما بخواهيم بحث او را بكنيم؛
عام ما كار مىكند هر روز، خاص ما كار مىكند يك روز. عام ما به حال خود باقى است،
پس روز شنبه تمسك مىكنم به عام. مرحوم شيخ اينجورى بحث مىكنند، يعنى يقينيّات آمده،
بعدش هم مرحوم آخوند يقينيّات را آوردهاند و همچنين ديگران. اما حالا اگر عام ما
مُفَرِّد باشد، خاص را ندانم اين زمان ظرف است يا قيد، حالا چه كنم؟ يا اينكه عام
را از نظر ظرفى ندانم مُفَرِّد است يا اينكه استمرارى است، اطلاقگيرى كردم. گفته
اكرم العلماء مستمرا، شك كردم اين مستمرا، يا دائما يعنى فى كل زمان يا نه. اين
مثل ظرفيت مىماند. اين ديگر در رسائل نيامده و حكمش را ما بايد بگوييم.
لذا بايد به آقاى
مرحوم شيخ عرض كنيم آقاى شيخ! آنچه عمده مسئله بوده در مسئله نيامده و اتفاقا عمده
مسئله كه خيلى مفيد است در فقه ما همين جا است كه ما ندانيم لا تكرم زيدا يوم
الجمعة اين ظرف است يا قيد، وقتى ندانم ظرف است يا قيد، روز شنبه نمىدانم چه كار
بكنم. يا اگر عام ما مُفَرِّد باشد چه بايد كرد؟ يا عام ما مشكوك باشد كه مُفَرِّد
است يا على سبيل ظرفيت است، چه بايد كرد؟ ديروز من يك اشارهاى مىكردم و مىگفتم
كه مثلاً اگر گفته لا تكرم زيدا يوم الجمعة و بدانم مُفَرِّد است، حكم او معلوم
است، اگر هم بدانم ظرف است، حكم او معلوم است و اما اگر ندانم ظرف است يا قيد است
آيا مىشود استصحاب كرد؟ ظاهرا استصحاب او بلا اشكال است، براى اينكه روز جمعه من
وجوب اكرام نداشتم، روز شنبه نمىدانم آيا مُفَرِّد بوده يوم الجمعه كه وجوب اكرام
حالا داشته باشم، يا ظرف بوده كه الان وجوب اكرام نداشته باشم. استصحاب مخصص
مىكنم، مىگويم كان الان يكون كذلك. حالا آيا مىتوانم تمسك به عموم عام بكنم يا
نه؟ مىگفتم اين نظير تمسك به عام در شبهه مصداقى مخصص است و تمسك به عام در شبهه مصداقى
مخصص اين است كه گفت اكرم العلماء، يك دليل ديگر گفت لا تكرم الفساق منهم. من
مىدانم زيد عالم است، اكرم العلماء حتما او را مىگيرد. نمىدانم زيد فاسق است يا
نه، لا تكرم الفاسق منهم او را نمىگيرد. چرا نمىگيرد؟ چون شبهه مصداقى خود عام
است؛ ثبت العرش ثم انقش؛ من نمىدانم زيد فاسق است يا نه، تا لا تكرم الفساق منهم
او را بگيرد. پس به قول آقا ضياء عراقى «رضوان اللّه تعالى عليه» مىگويد اين زن
در ميان، آن مرد مىگويد من او را نمىخواهم، آن يكى مىگويد زن من است. ديگر نزاع
نداريم. اكرم العلماء مىگويد او را مىخواهم لا تكرم الفساق منهم مىگويد من او
را نمىخواهم، براى اينكه مصداق من نيست، مصداق مشكوك من است هيچى. پس تمسك به عام
مىكنيم در شبهه مصداقى مخصص، كه مرحوم آية اللّه بروجردى هم همين جورها مشى
مىكردند و تمسك به عام در شبهه صداقى مخصص مىكردند. الا اينكه مشهور از زمان
مرحوم شيخ به اين طرف مىگويند نمىشود تمسك به عام در شبهه مصداقى مخصص بكنيم.
چرا؟ مىگويند براى اينكه اين لا تكرم الفساق منهم در حقيقت قيد است، يعنى اكرم العلماء
الا الفساق منهم ـ كه اسم او را مىگذارند اراده جد ـ و من نمىدانم زيدِ مشكوك
آيا مصداق اكرم العلماء الا الفساق منهم است يا نه. مىشود شبهه مصداقى خود عام.
همين جور كه لا تكرم الفساق منهم او را نمىگيرد، چون شبهه مصداقى خودش است، اكرم
العلماء الا الفساق منهم هم نمىتواند او را بگيرد، پس تمسك به عام در شبهه مصداقى
جايز نيست. ما نحن فيه همين طور است. ببينيم فرداى درسى چه بايد بگوييم.
وصلى اللّه على
محمد و آل محمد.
- «فتأمل تعرف ان اطلاق كلام شيخنا
العامة اعلى اللّه مقامه فى المقام نفيا و و اثباتا فى غير محله». محمد كاظم
خراسانى آخوند كفاية الاصول، (چاپ چهارم، مؤسسه نشر اسلامى، قم، 1418 هـ. ق) ص
488.