اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى
امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
گفتيم تفحص در
امارات و اصول مطلقا لازم است. اينجا اشكالى پيش آمده كه مربوط به
بحث نيست، اما مرحوم آخوند «رضوان اللّه تعالى عليه» بحث او را اينجا آوردهاند ،و آن اين است كه
در واجب مشروط، در واجب موقت كه هنوز شرط او نيامده و
قت او نيامده است وجوبى در كار نيست. مثلاً قبل از وقت، نماز ظهر و عصر بر
ماواجب نيست، وقتى كه ظهر شد «اقم الصلوة لدلوك الشمس» شامل حال من
مىشود. پس الان وجوبى در كار نيست و حالا كه وجوب شامل حال من
نشد، مقدمات اين وجوب تحصيل او لازم نيست، چون واجبى نيست تا
واجب باشد من تحصيل مقدمات بكنم. پس من مىخواهم تحصيل علم بكنم،
الان واجب نيست و تحصيل مقدمات واجب در وقتى واجب است كه واجب منجز
باشد، در واجب مشروط، در واجب موقت الان وجوب واجبى نيست، وقتى
وجوب و واجبى نبود، ديگر تحصيل مقدمات آن هم لازم نيست، ديگر تفحص
از اينكه مسائل او را ياد بگيرم لازم نيست، ظهر كه شد، خود وجوب مىآيد و
مىشود حالى. اما تحصيل مقدمات براى او ممكن نيست، بخواهد برود
ياد بگيرد، الان كسى نيست كه بخواهد برود ياد بگيرد و الان قدرت ندارد
بر ياد گرفتن اين مسائل و بر تحصيل اين مقدمات. وقتى چنين باشد اگر وجوب از
بين برود مانعى ندارد، قبل از ظهر كه واجب نبود بر تحصيل او، بعد از ظهر هم
قدرت ندارد بر تحصيل آن، وقتى قدرت بر مقدمه ندارد،قدرت بر ذى
المقدمه ندارد، وقتى قدرت بر ذى المقدمه ندارد، ذىالمقدمه واجب
نيست.
مثال آسان، مثلاً
قبل از ظهر مىتوانست آب تهيه كند براى وضو، الان كه قبل از وقت است
وضو واجب نيست، چون نماز واجب نيست، پس تهيه آب هم واجب نيست، حالا
ظهر مىشود، مىخواهد وضو بگيرد، آب ندارد و بخواهد هم تحصيل كند،
نمىشود. يا مثل تيمم كه قبل از ظهر واجب نبود تيمم، بعداز ظهر هم كه
نمىتواند تيمم كند، مىگوييم قبل از كه واجب نبود تيمم او، بعد از ظهر هم چون قدرت
ندارد، ذى المقدمه هم واجب نيست و ملتزم شدن به اين حرف نمىشود، كه
بگوييم بعد از ظهر كه نمىتوانى تحصيل مقدمات بكنى، قبل از ظهر كه
مىتوانى واجب برايت واجب نيست، واجب هم كه از بين مىرود عقابى در كار
نيست.
اين مسئله خيلى
ربطى به بحث ندارد و اين بحث را مرحوم آخوند در مقدمه واجب مفصل
بحث كردهاند و حالا چه جور شده كه اين بحث را اينجا
آوردهاند، شايد بخاطر آن كلام مقدس اردبيلى و مرحوم صاحب مدارك است و شايد اين حرف،
مرحوم آخوند را اينجا گرفته بوده، مىخواستهاند اظهار بكنند كه حرف مقدس
اردبيلى خوب است و الا انصافا يك صفحه بحث كفايه اينجا هيچ ربطى به بحث
ما ندارد.
بحث ما اين است كه
اگر ما دليل نداشتيم آيا بايد فحص كنيم از دليل، ثم اصل جارى بكنيم،
يا فحص از دليل لازم نيست و مىتوانيم اصل جارى بكنيم
بدون اينكه تفحص كنيم، مىتوانيم برائت جارى كنيم، مىتوانيم استصحاب جارى كنيم،
مىتوانيم قائل به تخيير بشويم و در باب اشتغال قائل به اشتغال بشويم و در كل
شىء طاهر مىتوانيم كل شىء طاهر جارى كنيم بدون اينكه تفحص بكنيم، اين
بحث ما است و اما بحث در واجب مشروط و در واجب موقت، كه تحصيل او
قبل از شرط، قبل از وقت واجب است يا واجب نيست، هيچ ربطى به بحث
ما ندارد. ولى على كل حال، يك مباحثه مستقلى است اينجا و آن مباحثه اينكه
در واجب مشروط و در واجب مقيد، در واجب موقت آيا تحصيل مقدمات قبل
از وقت واجب است يا واجب نيست؟ در حالى كه مىداند اگر واجب حال شد،
يعنى وقت داخل شد، شرط آمد، ديگر تحصيل مقدمات نمىتواند بكند،
آيا تحصيل مقدمات قبل از وقت واجب است؟ اگر واجب است به چه دليل؟ كه
بخواهيم مثال او را بزنيم اينكه اين آقا مىخواهد برود مكه، مىداند اگر برود
مكه ديگر نمىتواند تحصيل مسائل مكه بكند، حالا الان كه مكه نرفته است و
وجوب براى او حالى نشده، تحصيل مقدمات، يعنى ياد گرفتن مسائل براى
او واجب است يا نه؟ كسى كه مىداند بعد از ظهر آب ندارد -
مثل اينكه توى هواپيما نشسته و فاقد الطهورين است- حالا اين الان بايد تيمم كند، بايد
قبل از ظهر و ضو بگيرد و برود توى هواپيما، يا لازم نيست؟ و اگررفت در هواپيما
و آنجا فاقدالطهورين شد اين عقاب مىشود يا عقاب نمىشود؟ تحصيل
مقدمات قبل از وقت در واجب موقت و قبل از موجود شدن شرط در واجب
مشروط، در حالى كه مىداند وقتى وقت آمد، شرط آمد ديگر نمىتواند تحصيل
مقدمات بكند، آيا تحصيل اين مقدمات لازم است يا لازم نيست؟
شبهه هم اين است
كه قبل از وقت وجوبى نيست تا تحصيل مقدمات او را بكنيم، پس لازم
نيست. بعد از وقت هم كه قدرت ندارم بر تحصيل مقدمات،
وقتى قدرت نداشتم بر مقدمه، قدرت ندارم بر ذى المقدمه، آنوقت ذى المقدمه واجب نيست. به دست
خودم آن وجوبى كه بعد مىآيد، نگذارم اين وجوب بيايد آيا جايز
است اين كار را بكنم يا نه؟
مسلم است پيش
فقهاء كه اين بايد تحصيل مقدمات بكند. اشكال اينجا مىشود كه تحصيل
مقدمات بكند به چه دليل، هنوز وجوبى نيست تا تحصيل
مقدمات او واجب باشد. وقتى اينجور باشد به چه دليل مىفرماييد تحصيل مقدمات قبل از
وقت، قبل از وجود شرط، واجب است؟ اين اصل اشكال
است.
مرحوم آخوند اينجا
دو تا جواب مىدهند كه بايد تحصيل مقدمات بكنند. كسى كه مىداند
الان مىرود در هواپيما و 12 ساعت در هواپيما است و اين
بايد نماز بخواند و آنجا آب نيست كه وضو بگيرد و چيزى كه به او تيمم كند، ندارد، مسلم است
پيش فقهاء كه بايد وضو بگيرد و اگر آب ندارد بايد تيمم كند. به چه دليل؟
مرحوم آخوند دو
دليل اينجا مىآورند: يكى اينكه تحصيل علم، واجب عينى و نفسى است
نه مقدمهاى، چنانچه مقدس اردبيلى و مرحوم صاحب
مدارك، شاگرد مقدس اردبيلى گفتهاند. يعنى اينجا رفع شبهه كردهاند و گفتهاند تحصيل علم واجب
نفسى است؛ طلب العلم فريضةٌ على كل مسلم و مسلمة. الا اينكه اين وجوب
نفسى بخاطر اين است كه مهيا بشود براى اينكه واجب ديگر را بدست بياورد.
كه مرحوم مقدس اردبيلى اسم او را گذاشتهاند واجب نفسى تهيئى، يعنى آن
واجب، آن نماز خواندن، آن موجب شده كه پروردگار عالم مسائل نماز را
واجب نفسى بكند. نظير داعى بر داعى كه وجوب صلاة موجب شده شارع مقدس به
وجوب نفسى، مسائل نماز را واجب كند، براى اينكه روايت داريم در
روز قيامت سوال مىشود هلا عملت؟ بعد مىگويد نمىدانستم.
مىگويند هلا تعلمت؟ و با اين هلا تعلمت او را عقاب مىكنند.
مقدس اردبيلى اين
را گفته كه از روايات مىفهميم طلب علم واجب نفسى است، اما واجب
نفسى تهيئى. مرحوم آخوند «رضوان اللّه تعالى عليه» اين را مىپسندد و
مىگويند يا اين را مىگوئيم يا حرف بعدى كه حرف بعدى را بعد عرض مىكنم.
مىفرمايند اين حرف خوبى است و ما قائل مىشويم كه طلب علم وجوب نفسى
تهيئى دارد.
ايرادى كه به
مرحوم آخوند و به مقدس اردبيلى هست، اين است كه شما در طلب علم
بگوييد، در آن وضو گرفتن به چى درست مىكنيد؟ شما يك
مقدمه را درست كرديد و آن اينكه ياد گرفتن مسائل، اين وجوب نفسى تهيئى دارد، حالا اين
آقاى حاجى مىخواهد هواپيما بنشيند، قبل از ظهر بگوييد چون توى را ه است و
نمىتواند نماز بخواند، حالا بايد تيمم كند يا نه؟ حرف مقدس اردبيلى اين را هم
مىتواند بگويد كه واجب نفسى تهيئى است؟ اين را كه نگفتهاند و اگر
بتواند درست بكند، فقط مربوط به تحصيل علم است كه روايات تاكيد در علم
دارد، آيات مربوط به تاكيد علم، آياتى كه مذمت از جاهل شده؛ «و
من النّاس من يعبداللّه على حرف»: اين خيلى طمطراق دارد براى جاهل. «فان اصابه خير اطمأن به و ان
اصابته الفتنة انقلب على و جهه خسرالدنيا و الاخرة ذلك هو
الخسران المبين» شايد در قرآن مثل
اين آيه نداشته باشيم كه جاهل را كوبيده است، لذا مقدس اردبيلى مىگويند:
اين «و من الناس من يعبد اللّه على حرف» مىگويد تحصيل علم باندازه احتياج
واجب نفسى تهيئى است و اين تهيئى
او را هم از همان هلا عملت و هلا تعلمت بدست آورده است، گفته است داعى بر
داعى است، يعنى واجبات نفسيه موجب شده كه پروردگار تحصيل علم را واجب
نفسى كند.
حرف ما به آقاى
مقدس اين است كه آقا بگوييد حرف خوبى است اما اين حرف خوب شما مختص
به تحصيل علم است، ما بقى شرائط چى؟ و ما بايد در واجب مشروط، در
واجب موقت يك كارى بكنيم كه تحصيل همه مقدمات را واجب بكنيم، نه
فقط مقدمات علمى او را، مقدمات وجودى او را، مقدمات شرطى او را و
بالاخره همه مقدمات را بايد واجب كنيم و نمىتوانيم بگوييم همه مقدمات واجب نفسى
است. در مثل غسل همه گفتهاند، استحباب ذاتى دارد، استحباب نفسى
دارد، در باب وضو هم ما گفتهايم استحباب نفسى دارد، اما اينكه بخواهيم
بگوييم وجوب نفسى، هيچ كسى نگفته است غسل وجوب نفسى دارد، يا تيمم
وجوب نفسى دارد، هيچ كسى نگفته است. بقيه مقدمات هم همين طور است. حرف من
فعلاً اين است، مىگويم آقاى آخوند شما كه قبول كرديد اين حرف مقدس
اردبيلى را اولاً منحصر مىشود به مقدمات علميه، يعنى تحصيل علم، حالا
واجب است و اما تحصيل سائر مقدمات، حالا مىخواهد برود توى هواپيما
و مىداند اگر داخل هواپيما شود، فاقدالطهورين مىشود هيچ
كسى نگفته است. يعنى با اين حرف مقدس نمىشود درست كرد، براى اينكه حرف مقدس اين است
كه تحصيل مقدمات علمى واجب است و اما تحصيل غير مقدمات علمى را
نگفته است، ولى فقهاء همه گفتهاند تحصيل همه مقدمات واجب است، يعنى
گفتهاند بايد وضو بگيرد.
به مقدس اردبيلى
مىگوييم بله كسى كه مىخواهد برود مكه مقدمات علمى او وجوب نفسى
تهيئى دارد، مىگويم سائر مقدمات چى؟ اگر بگويى بله، لازمهاش اين است
كه وضو وجوب نفسى تهيئى داشته باشد و از اينها فقه جديد لازم مىآيد
و نمىشود گفت. بعدش هم يك حرف ديگر با مقدس داريم كه اگر بگوييد
واجب نفسى، اما واجب نفسى تهئيى، اين تهئيى از كجاست؟ از چه آيهاى از چه
روايتى به دست مىآوريد؟
آنوقت يك حرف ديگر توى كار
مىآيد كه اگر كسى جاهل بود و نمازها را باطل خواند، يا
واجب را نياورد، مكه رفت و يك حج باطل بجا آورد، حالا چند
تا كتك مىخورد؟ خود هلاعملت و هلا تعلمت مىگويد دو تا كتك دارد، كتك روى چى است؟ روى
هلاعملت است و هلا تعلمت مقدمه براى آن است و آن خودش كتك ندارد و
اگر بگوييد مقدمه علمى واجب نفسى است، بايد خودش كتك داشته باشد و
ما نمىتوانيم ملتزم شويم به اينكه جاهل دو تا كتك دارد، يكى اينكه به او
بگوييد چرا ياد نگرفتى، يكى هم به او بگوئيد چرا نماز نخواندى. همين كه
يك كتك بيشتر ندارد، معلوم مىشود تحصيل علم فقط وجوب مقدمى دارد.
اگر هم عقاب روى او بار شده، اين عقاب روى عمل است، اگر هم ثواب روى
او بار شده، اين ثواب تفضلى است، مثل اينكه كسى كه هر قدمى براى زيارت
امام حسين عليهالسلام بردارد، براى هر قدم ثواب يك حج و يك عمره دارد. بقول
حضرت امام دانه مىريزند كبوتر بگيرند، ثواب تفضّلى است. خود همين طولى
بودن هلاعملت و هلا تعلمت مىگويد، اين وجوب مقدمى دارد، نه وجوب
نفسى. لذا وجوب نفسى تهئيى مقدس اردبيلى «رضوان اللّه تعالى عليه» را نمىشود
پذيرفت و لو مرحوم آخوند اينجا پذيرفتهاند.
مرحوم آخوند يك جواب ديگر
مىدهند، مىگويند واجب معلق است، الوجوب حالىٌ و
الواجب استقلالىٌ. و اجب او آنوقتى است كه ظهر مىشود، اما
و جوبش همين الان است، يعنى انفكاك هيئت از ماده، كه اسم او را مىگذارند وجوب حالى، واجب
استقلالى و اسم او را مىگذارند به اينكه اين قيودات همه به ماده مىخورد
نه به هيئت، يعنى اگر گفت اضرب زيدا يوم الجمعه اَمام الامير ضربا شديدا، همه
اين قيدها مال ضرب است، نه مال اضرب، مال آن هيئت افعل نيست تا
مقيدش بكند. در اقم الصلاة لدلوك الشمس اين لدلوك مىخورد به صلاة،
نه به هيئت اقم. وقتى وجوب حالى شده مقدماتش همين الان واجب است،
مىفرمايند پس تحصيل علم همين الان واجب است. چرا؟ براى اينكه وجوب
حالى است واجب استقبالى، واجب آنوقت است كه دلوك شمس مىشود، اما
وجوب الان هست، اين را مىگويند واجب معلق.
كه مرحوم شيخ
«رضوان اللّه تعالى عليه» خيلى براى ايشان سخت بوده قيودات را به ماده
بزنند، قاعده ادبيت او را مجبور كرده به هيئت بزند نظيرش را صاحب فصول
گفته، اسم او را گذاشتهاند واجب معلق، يعنى وجوب حالى، واجب استقبالى.
بعد مرحوم آخوند آنجاها نتوانستهاند ملتزم بشوند، اينجا هم نمىتوانند ملتزم
بشوند، لذا مىفرمايند راجع به تحصيل علم قيد به ماده مىخورد، راجع به
ساير مقدمات قيد به هيئت خورده است. لذا مىفرمايند راجع به تحصيل علم
وجوب حالى و الواجب استقبالى و اما راجع به ساير قيود ديگر وجوب و واجب
هر دو استقبالى است.
لذا ايشان
مىفرمايند اگر حرف مقدس اردبيلى را پذيرفتيم، كه پذيرفتيم و اگر حرف مقدس
اردبيلى را نپذيرفتيم ما از اين راه درست مىكنيم كه در
تحصيل مقدمات علميه قبل از وقت مىگوييم وجوب حالى، واجب استقبالى است. اين وجوب
حالى، واجب استقبالى يعنى چه؟ يعنى اين اقم الصلاة
لدلوك الشمس، اين لدلوك خوده به ماده اقم الصلاة، يعنى به صلاة نه به هيئت اقم، بلكه به ماده
خورده است به آنكه مصدر اصل كدام است و از او صدو چهارده صيغه پيدا
مىشود، كه از جمله افعل و ما بمعناهاست. مىگويد به آن مصدر خورده است،
وقتى به آن مصدر خورده باشد بنابراين وجوب رها است، الان وجوب هست، از
همان وقتى كه خدا گفته است اقم، براى همه اين وجوب است و الوجوب
حالىٌ و الواجب استقبالىٌ. اين را هم مىپذيرند در حالى كه در واجب مشروط نپذيرفتند.
دو سه ايراد به
مرحوم آخوند اينجا هست؛ يك ايرادش را الان بگويم تا فردا باز دو دفعه
دربارهاش صحبت بكنيم.
يك ايراد اين است
كه آقا اگر شما قيدى زديد به هيئت، ديگر خواهناخواه اين هيئت مىشود
استقبالى. چه جور مىشود يك هيئت هم حالى باشد و هم استقبالى؟ اين را
چه جور مىشود درست كرد كه هيئت اقم نسبت به لدلوك قيد ندارد و حالى است
و نسبت به ساير شرائط مثل وضو، مىفرمايند وجوب استقبالى است،
يعنى اين وجوب اقم حالا هست، حالا نيست، حالا هست راجع به تحصيل علم،
حالا نيست راجع به وضو گرفتن. مىشود هيئت يك چيز مشخصى هم باشد و
هم نباشد؟ اگر قيد به او بخورد كمر شكن مىشود، مىرود براى اول وقت،
اگرهم قيد نداشته باشد الان موجود است و سنيه مىزند.
مثل اين است كه
زيد را يك دفعه دو نفر مىزنند و زمين گيرش مىكنند، يك دفعه يك نفر
توى سرش مىزند، زمين گيرش مىكند، بالاخره اين زيد
زمين گير شد.
حالا ما اينجور
بگوييم به نسبت آن كه توى سر زيد زده، زمين گير شده، به نسبت به آن كسى كه
توى سر او نزده در مقابل او قد علم مىكند. اين حرف مرحوم آخوند است،
تا ببينيم مىشود درست كرد. مال فردا.
وصلى اللّه على
محمد و آل محمد.
- « نعم يشكل
فى الواجب الشروط و الموقت لوادى تركها...» آخوند ملا كاظم خراسانى، كفاية الاصول
-چاپ چهارم، مؤسسه نشر اسلامى، قم، 1418 هـ.ق، صفحه 426.
- آخوند محمد
كاظم خراسانى، همان كتاب، ص 426.
- ظاهراً عكس اين حرف صحيح است، چرا
كه مرحوم شيخ قيود را به ماده مىزنند و مرحوم صاحب فصول و مشهور قيود را به هيأت
مىزنند.