اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى
امرى واحلل عقدة من لسان
بحث برائت و
اشتغال تمام شد مرحوم آخوند يك خاتمةٌ دارند و شرائطى را براى اصول نقل
فرمودهاند. تنبيه اول راجع به شرائط اصول است،
مىفرمايند: در باب احتياط يعنى اشتغال شرطى نيست جز اينكه بايد اين احتياط حسن باشد
ذاتا و عرضا الاحتياط حسنٌ على كل حال.
مرحوم آخوند قبل
از آنكه خاتمه را بگويند، تنتبيهى را فرمودهاند كه اگر دوران امر بشود
بين شرط و مانع، يا بين جزء و قاطع، چه بايد بگوييم، مثل
اينكه مثلاً تكتف در نماز را نمىداند جزء نماز است چنانچه سنىها مىگويند، يا اينكه نماز را
باطل مىكند، چون شيعه مىگويند. حالا اين يك چيزى را شك كند كه آيا جزء
است يا قاطع، مثل اينكه تيامن در اصفهان بايد روى به قبله باشد، حالا اين شك
مىكند كه آيا اين تيامن در يكى از دهات اصفهان آيا اين مانع است، به اين
معنا كه نماز را باطل مىكند يا اينكه شرط است؟ حالا يا شرط وجوبى يا شرط
فردى، يعنى اگر گفتيد مستحب است، مىشود شرط ردى، اگر گفتيد
جزء نماز است، مىشود شرط وجوبى. على كل حال شك اين است كه اين تيامن
آيا شرط است يا مانع، يا آن تكتف قاطع است يا جزء.
ما قواطع نماز
داريم كه در رسالههاى عمليه بنام مبطلات آمده، اين را در كتابهاى فقهى
مىگويند قواطع نماز و او را قواطع مىگويند براى اينكه نمازى
كه بسته شده، اين باطل مىكند، مثل اينكه در وسط نماز حرف بزند. مانع هم همين قاطع است،
الا اينكه در مقابل شرط او را مىگذارند و او را مانع
مىگويند براى اينكه مانع است نماز منعقد بشود. اگر تيامن مانع نماز است، مانع از اين است
كه نماز موجود بشود. لذا به او مىگويند مانع و لذا مانع باشد نماز را باطل
مىكند، قاطع هم باشد نماز را باطل مىكند. از همين جهت هم در رسالههاى عمليه
مبطلات نماز اعم است از موانع و قواطع. اما در كتابهاى فقهى موانع را
جداى از قواطع و قواطع را جداى از موانع ذكر مىكنند.
مرحوم آخوند اينجا
همين كار را كردهاند، يعنى موانع را در مقابل شرائط گذاشتهاند. قواطع
را در مقابل اجزاء گذاشتهاند، حالا شك ما اين است كه نمىدانيم يك چيزى
شرط است يا مانع، يا نمىدانيم يك چيزى جزء است يا قاطع، چه بايد
بگوييم؟ مرحوم آخوند مىگويند معلوم است كه چه بايد بگوييم براى خاطر اينكه
اين، نظير اين است كه نمىدانم نماز جمعه واجب است يا نماز ظهر، شك در
متباينين است، چون شك در متباينين است يعنى علم به تكليف دارد، شك در مكلف
به دارد، كه نمىداند مكلف به اين است يا آن، بايد دو تا نماز بخواند.
نمىداند اين مانع است يا شرط، اشتغال يقينى برائت يقينى مىخواهد، يعنى
مىداند نماز ظهر براى واجب است، مكلف به را اگر با تيامن در قبله بياورد،
نمىداند مكلف به جلو آمده يا نه، اگر هم بدون تيامن بياورد، باز نمىداند مكلف به
آمده يا نه. چه بايد كرد؟ اشتغال يقينى برائت يقينى مىگويد بايد دو تا نماز
بخواند، يكى با تيامن و يكى بدون تيامن.
تكليف را نمىداند
جزء است يا نه، مكلف را مىداند، يعنى مىداند نماز بايد بخواند، حالا
نمىداند بايد با تكتف بخواند يا بدون تكتف، اگر با تكتف
بخواند ممكن است نماز نخوانده باشد. اشتغال يقينى برائت يقينى مىگويد فايدهاى ندارد.
اگر بدون تكتف هم بخواند باز هم احتمال دارد نماز نيامده باشد. چه بايد بكند؟
بايد دو تا نماز بخواند، يكى با تكتف و يكى بدون تكتف. اشتغال يقينى برائت يقينى
است و نماز درست مىشود.
آنكه مرحوم آخوند
اينجا دارند اين است كه ندانيم شرط است يا مانع، اگر نياوريم ممكن است
شرط باشد، اگر بياوريم، ممكن مانع باشد، يا ممكن است قاطع باشد، يا جزء
اگر نياوريم ممكن است جزء باشد، اگر بياوريم ممكن قاطع باشد، مثل آنجاست
كه مىدانيم تكليف داريم، نمىدانيم ظهر است يا جمعه، كه بايد هر دو را
بياوريم براى اينكه اشتغال يقينى برائت يقينى مىخواهد. اينجا هم بايد نماز با قاطع
و بدون قاطع بياورد تا بگويد يقينا مكلف را تحويل مولى دادهام. اين
ظاهرا چيزى نداشت.
مسئله بعدى راجع
به شرائط اصول است، مىفرمايند احتياط شرطى ندارد، مىفرمايند
براى اينكه الاحتياط حسن ٌ على كل حال. مگر اينكه اختلال
نظام لازم بيايد ديگر احتياط رجحانى ندارد.
در اينجا مسئلهاى
هست كه مشهور در ميان صاحب جواهر، مرحوم شيخ انصارى، مرحوم
ميرزاى شيرازى و مرحوم صدر است، كه يك كتابى نوشتهاند بنام مجمع
الرسائل، يك كتابى هم نوشتهاند بنام نجات العباد
و اين عربى است و مال صاحب جواهر است و اينها تحشيه كردهاند. مجمع
الرسائل مال شيخ انصارى است و
اينها تحشيه كردهاند. بعضىها گفتهاند مجمع الرسائل مال صاحب جواهر است و
اينها تحشيه كردهاند. اينها مىگويند تارك الطريقين عمله باطل يعنى انسان
يا بايد مجتهد باشد، يا بايد مقلد باشد، اما بخواهد محتاط باشد به
اينكه در رسالههاى عمليه آمده، اينها مىگويند نمىشود و تارك الطريقين
عمله باطل. درباره اين حرف چه بايد گفت؟ يك احتمال اين است كه مرادشان از
اينكه عمله فاسد، قضيه سالبه به انتفاء موضوع است، به اين معنا كه غير
مجتهد نمىتواند احتياط كند، براى اينكه احتياط افرادى مسئله دان
مىخواهد و بگوييم عامى عمله باطل، چون نمىتواند احتياط بكند، از اين جهت عمله
باطل. اين يك احتمال كه اين احتمال نقض هم پيدا مىكند به يك شخص فاضل كه
راستى بررسى كامل مىتواند بكند و هر كجا شك كند احتياط مىكند و
على كل حال بگوييم مراد صاحب جواهر اين است كه اين عامى نمىشود
احتياط بكند، يا بايد مقلد باشد، يا بايد مجتهد باشد و چون احتياط براى عامى
ممكن نيست، لذا عمله باطل.
يك احتمال ديگر هم
هست و آن اين كه اين احتياط مرضى شارع مقدس نيست. شارع مقدس
مىگويد نماز ظهر بخوان، اما قبل او هشت ركعت نافله
بخوان. هشت ركعت قبل از نماز عصر نافله بخوان. حالا يك كسى بگويد من مىخواهم احتياط
كنم به اين معنا كه بجاى نافله نماز قضاء بخوانم، بجاى نماز شب در حالى كه
مىداند نماز قضاء ندارد بگويد نماز قضاء مىخوانم. سه شبانه روز نماز
مىخوانيم، يك شبانه روز نماز واجب، دو شبانه روز هم نماز قضاء. اين مرضى شارع
نيست، چون شارع فرموده نماز شب بخوان و هيچ پيدا نمىشود كه بجاى
نماز شب نماز قضاء بخوان. اگر بخواهى احتياط بكنى، همين جا اگر نماز قضاء
داشته باشى، آيا مىتوانى نماز قضاء بخوانى يا نه؟ اختلافى است. در روزه آيا
مىتوانى روزه مستحبى بگيرى يانه؟ اختلافى است؛ مشهور مىگويند نه. اما
اگر احتمال مىدهيد روزه به ذمه ات باشد آيا روزه قضاء بگيرى بهتر است يا
روزه مستحبى، عمل ام داود؟ حالا يك بجا پيدا كنيم كه بگويد روزه
احتياطى بگير، چون احتمال مىدهى كه روزه به ذمهات باشد، روزه احتياطى
بگير. مثلاً كسى نمازش را خواند، احتمال مىدهد خراب شده باشد، بلند شود و
دو دفعه نماز بخواند. همه فقهاء مىگويند نمىشود.
همچنين در نماز اعاده،
در نماز جماعت، نماز معاده داريم و اما يك كسى مىرود داخل مسجد
نماز مىخواند و زود داخل مسجد ديگرى بشود، بگويد
احتمال مىدهم كه نمازم باطل باشد، يك دفعه ديگر نماز بخوانم. مىگويند نمىشود.
نمىتوانيد يك جا پيدا كنيد كه شارع مقدس در باب عبادات اين را فرموده باشد، حتى
در باب معاملات هم نفرموده است، مثل اينكه خمس را دو مرتبه بدهد بعنوان
خمس، مثل اين وسواسىها پشت سر هم احتياط بكند.
مرحوم آخوند كه
مىگويند الاحتياط حسنٌ على كل حال، اين تارك الطريقين عمله
باطل، شايد از اينجا سرچشمه گرفته است كه اين كار را شارع
مقدس نخواسته است كه تو بعنوان عبادت مىخواهى بكنى. نهى در عبادت موجب فساد است.
لذا اينكه مرحوم شيخ انصارى و مرحوم صاحب جواهر هو كردهاند خيلى وجه
دارد.
وجه سوم اين است
كه اين احتياط منجر به وسواسى گرى مىشود و وسواسى گرى يعنى
از بين بردن دنيا و آخرت. اين حرام است باندازهاى كه
صاحب عروة و محشين مىگويند «لااعتبار بالقطع الوسواس»، اصلاً قطع او اعتبار ندارد، چه
رسد به ظن او و شك او. به قول امام صادق عليهالسلام ـ كه مرحوم كلينى روايت را
نقل مىكنند، مرحوم صاحب وسائل هم روايت را نقل مىكنند ـ كه آمد خدمت امام
صادق عليهالسلام تعريف كسى را كرد خيلى، تا اينجا كه گفت يابن رسول اللّه عقل
او هم خيلى خوب است بعد شايد مىخواسته تعريف او بكند، گفت: يابن رسول
اللّه محتاط هم هست، وسواسى هم است. حضرت فرمودند: اين چه عقلى است
كه وسواس است؟ از خودش هم بپرسى كه اين كار شيطان است يا كار
مسلمان، خودش هم مىگويد اين كار شيطانى است. راستى اگر انسان بيايد در
احتياط، اينجورى مىشود. لذا اين حرف مرحوم آخوند كه
مىگويند الاحتياط حسنٌ على كل حال تا اختلال نظام لازم نيايد، يك قدرى ديگر بايد به او
حاشيه چسبانيد. الاحتياط حسنٌ على كل حال، الاحتياط حسنٌ تا در شرف وسواسى
گرى لازم نيايد، الاحتياط حسنٌ على كل حال آنجا كه بدانيم مطلوبيت
دارد و الا دو مرتبه نماز خواندن مطلوبيت ندارد، دو مرتبه دست را زير آب زدن
مطلوبيت ندارد. بله گاهى مطلوبيت پيدا مىشود؛ يك آدمى گفت
اهدناالصراط المستقيم، نفهميد قاف را غين گفت يا قاف خودش، اين برگردد و دو
مرتبه بگويد طورى نيست و اما كسى كه در شرف اين است كه بگويد بسم اللّه،
بگويد بس، بس، اين را نمىشود گفت يك مسلمان است. همين جورى بگويد بسم
اللّه الرحمن الرحيم. يقين دارد نماز باطل است، اما با لااعتبار بالقطع الوسواس
برود جلو.
لذا اين حرف مرحوم
آخوند را نمىشود درست كرد و اين احتياط دليل حيثى است و جايش
آنجا است كه او مطلوبيت را بدست بياورد. اگر اين
مطلوبيت بدست آمد، الاحتياط حسنٌ. اما اگر شك آمد ديگر الاحتياط حسن على كل را نمىشود
گفت. اين راجع به الاحتياط حسنٌ على كل حال.
اما راجع به
برائت، چه برائت عقلى و چه برائت شرعى، اول شرطش را گفتهاند تفحّص و
خيلى مسأله مشكلى است. لذا مرحوم شيخ در او ماندهاند كه دليل او چيست،
مرحوم آخوند ماندهاند كه دليل او چيست، لذا مىبينيد مرحوم آخوند رفتند توى
اجماع و از اجماع رفتند توى تحصيل علم و امثال اينها. اگر شما دليل حسابى
براى آن بياوريد به اصول خدمت كرهايد.
و صلى اللّه على
محمد و آل محمد.
-«خاتمة فى
شرائط الاصول: اما الاحتياط...» كفاية الاصول، ص 423.
-«لااعتبار بعلم الوسواسى فى الطهارة
و النجاسة». عروة الوثقى، ج 1، ص 156، مسأله 1.