اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى
امرى واحلل عقدة من لسان يفقهوا قولى.
بحث ما درباره
قانون مالايدرك بود كه مرحوم شيخ سه تا روايت براى اين قانون نقل كرده
بودند و مرحوم آخوند به هر سه روايت يكى اشكال كرده
بودند و شادى هم بشود
گفت اين سه اشكال به هر سه روايت است، الا اينكه ايشان يك اشكال به
اذا امرتكم كردند، يك اشكال به الميسور لايسقط بالمعسور و يك
اشكال به مالايدرك كله لايترك كله و اينكه به فهم خودتان باقى گذاشتند به
اينكه اشكال هر كدام براى ديگرى هم هست راجع. به اذا امرتم بشىء فأتوا
منه فرمودند: اين من تبعيضى است و شأن نزول او را گفتند من تبعيض نيست،
بلكه مربوط به افراد است، مربوط به كلى است نه مربوط به كل، پس از بحث
ما بيرون است.
اشكال دوم به
مالايدرك است كه گفتهاند اين كل، مجموعى است الا اينكه اشكال او
اين است كه مالايدرك كله لايترك كله راجع به مستحبات هم
هست، مستحبات را نمىشود از اين بيرون ببريم، وقتى نشد، پس اين مالايدرك كله يا
ظهور در استحباب دارد و مربوط به مستحبات است يا اعم
است. وقتى اعم شد، ديگر دلالت بر وجوب ندارد و نمىتوانيم بگوييم اگر بعضى از مركبى را
نتوانستى بياورى، ما بقى را حتما بياور.
اشكال در الميسور
لايسقط بالمعسور، اين را هم باز فرمودند مراد كلى است نه كل و اينكه
الميسورى من الاجزاء لايسقط بالمعسور من الاجزاء، اين
معناى او نيست. بلكه الميسور من الاجزاء لايسقط بالمعسور من الافراد، مربوط به افراد
است نه اينكه مربوط به اجزاء باشد و با اينكه مفصل اينجا
صحبت كردند اما بطور اجمال قضيه را گذاشتند و تمام شد و بالاخره اينكه اين مالايدرك كله كجا
مىخواهد پياده بشود، در چى مىخواهد پياده بشود،
معنايش چيست مرحوم آخوند در صدد اين حرفها نبودهاند، در صدد بودهاند كه مرحوم شيخ را رد
بكنند. مرحوم شيخ پذيرفتند كه اين روايتها مانعى ندارد و سندش منجير به عمل
اصحاب است و رفتند توى معنا و گفتند معناى هيچ كدام از اين روايات
نمىتواند براى ما قاعده ميسور در مركبات درست بكند. اين خلاصه حرف مرحوم
آخوند «رضوان اللّه تعالى عليه» است. يك چيزى كه بايد توجه به او داشته باشيم
ـ قطع نظر از ايرادها ـ اين است كه سه قاعده مربوط به احكام وضعيه است،
نه مربوط به احكام تكليفيه، تا اينكه مرحوم آخوند بفرمايند دال بر
وجوب نيست، دال بر معناى اعم است، دال بر معناى خاص است و اصلاً اين
سه قاعده آمده براى تعيين اجزاء و شرائط. الميسور لايسقط بالمعسور، معنايش
اين است كه اگر نتوانستيم بعضى از اجزاء مركبى بياوريم ما بقى را بايد
بياوريم، يعنى جزء مركب است، ماله من الحكم واجب باشد يا مستحب. الميسور،
يعنى آنچه ميسور تو است از معسور، يعنى اگر در مركب را قيام نتوانستى
بياورى، حالا كه قيام را نتوانستى بياورى، مابقى را كه مىشود ـ آورد يعنى اجزاء و
شرائط ـ اين اجزاء و شرائط لايسقط يعنى بحال جزئيت و شرطيت باقى است.
اما حالا دال بر وجوب باشد يا نه، معناى اخص به معنا كراهت باشد يا نه،
در مقام بيان هيچ كدام نيست.، اصلاً اشكال مرحوم آخوند سالبه به انتفاء
موضوع است.
عجب اينجا است كه
خود مرحوم آخوند يك مقدار كه جلوتر مىروند مىفرمايند نظير
لاضرر و لاضرار است. لاضرر و لاضرار مربوط به احكام
تكليفيه نيست بلكه مربوط به ضمانات است، اينجا هم همين طور است؛ اگر مىفرمايد اذا
امرتكم بشىء فأتوا مااستطعتم اين فأتوا حكم تكليفى نيست، بلكه حكم وضعى است
مثل اركع، يعنى الركوع جزء للصلاة. اركع آيا ظهور در وجوب دارد؟ آيا
معناى عام دارد؟ آيا معناى خاص دارد، يعنى استحباب؟ هيچ كدام، اركع صورتا
امر است، چون در مقام بيان حكم وضعى است، اما واقع او اين است الركوع
جزء للصلاة. اينجا هم همين است اذا امرتكم بشىء فأتوا منه مااستطعتم، يعنى
ما استطعتم شما، تكليف وضعى شما، الميسور لايسقط بالمعسور يعنى آن
باقى مانده حكم وضعى شما، الميسور لايسقط بالمعسور نمىخواهد بگويد
الميسور واجب است براى شما، اگر نياوردى كتك مىخورى، مالايدرك
كله لايترك كله نمىشود گفت واجب است براى شما، بلكه اگر ما
لايدرك كله لا يترك كله را برديد در اجزاء، معنايش اين است كه يك جزء معسور است،
چهار جزء ميسور است. آن چهار جزء تكليف شما است،يعنى نماز
براى شما اين است، مثل نماز شب، چهار ركعت بخوان، نماز شب تو همين است.
در اجزاء او سوره را نخوان، نماز شب همين است. وقتى هم مىگوييم چرا،
مىگوييد مالايدرك كله لايترك كله. راجع به نماز ظهر و عصر هم همين است كه
قيام آن را نمىتوانى بياورى، مالايدرك كله لايترك كله يعنى ما بقى را بياور.
نه اينكه اين واجب است، كه اگر نياوردى كتك بخورى. اصلاً واجب تكلفى نيست،
بلكه مىخواهد بيان بكند اجزاء و شرائط
را، به اين معنا كه مىخواهد بگويد
صلوة براى مضطر اين است. تو كه نمىتوانى نماز را همهاش را بياورى
بعضى از او را بياور، يعنى اين بعضى اينها اجزاء نماز هستند براى تو، اما آنكه
نتوانستى بياورى، آن اصلاً براى تو جزء نيست. اين را مىگويند قاعده
مالايدرك.
وقتى چنين باشد
اصلاً اشكال مرحوم آخوند «رضوان اللّه تعالى عليه» سالبه به انتفاء موضوع است.
سالبه به انتفاء موضوع است يعنى چه؟ يعنى نمىتوانند بگويند مالايدرك
كله لايترك كله، اين در مستحبات مىآيد؟ مىگوييم بله. مىگويد مستحبات
واجب نيست كه بگوييم بياور. مىگوييم نه. مىگويد پس بنابراين مالايدرك
كله لايترك كله، دلالت بر نهى حرمتى نمىكند. مىگوييم اين نتيجه درست
نيست.
ايرادى كه ما به
مرحوم آخوند اينجا داريم اين است كه آقا ما اصلاً امروجوبى تكليفى
نداريم تا اينكه شما اين حرفها را بزنيد، بلكه قانون
مالايدرك آمده براى اثبات اجزاء براى كسى كه معذور نيست. مالايدرك كله لايترك كله مثل
اركع مىماند. يعنى چه؟ يعنى مىخواهد بگويد نماز ناقص
براى معذور مثل نماز تام الاجزاء و الشرائط براى غير معذور است، لذا به اين صورت گفته لايدرك
كله لايترك كله، فرموده است الميسور لايسقط
بالمعسور، فرموده است اذا امرتكم بشىء فأتوا منه مااستطعتم.
آن وقت اينجور
مىشود كه وقتى جزء شد، مستحب و واجب او مربوط به امر اول است و
مربوط به بحث ما نيست. مثل اينكه مىگويد الركوع جزء
للصلاة اگر اين نماز شب باشد، ركوع جزء است اگر نياورد نماز باطل است، اما كتك نمىخورد، اگر
هم در وجوب ركوع را نياورد كتك مىخورد. چرا؟
مىگويند چرا نماز نخواندى؟ مىگويد خواندم. مىگويند نماز بدون ركوع كه نماز نيست. اگر
كتك و ثواب مىآيد، روى اصل مقصود مىآيد نه روى اركع.
اين اركع در مقام اين است كه مىخواهد بگويد ركوع جزء نماز است، اين نماز مستحبى باشد يا
واجب و اينكه مرحوم آخوند مىفرمايند مسلّم قاعده ميسور در مستحبات
مىآيد، پس بنابراين امر او نمىتواند وجوبى باشد، اين حرف درست نيست به
مرحوم آخوند مىگوييم امرش امر بيان اجزاء و شرائط است، يعنى حكم وضعى است
نه حكم تكليفى و در احكام وضعيه نه وجوبى هست و نه استحبابى بلكه
اجزاء و شرائط درست مىكند براى نماز و نماز على قسمين است: نماز مستحبى
و نماز واجب. نماز مستحبى را اگر بخواند ثواب دارد، اگر نخواند هيچى نماز
واجب را اگر بخواند ثواب دارد، اگر نخواند كتك دارد. اين حرفها تا اينجا و
اين ايرادها به مرحوم آخوند هست.
بحثى كه مرحوم
آخوند ندارد اين است كه اين قاعده مالايدرك در همه جا نمىشود بيايد.
اگر ما بخواهيم قاعده مالايدرك را در همه جا بياوريم، فقه جديد لازم مىآيد. در
باب نماز اگر ما روايت لايترك بحالٍ را نداشتيم، كسى قيام نمىتواند بكند و
نماز بخواند، حالا شما مىگويى قيام نه، ما بقى نماز را بياور، يعنى همين روايت
مىخواهد بگويد ما بقى نماز را بياور خيلى خوب اما در باب روزه چى؟ در باب
روزه اين نمىتواند آب نخورد، آب بخورد، آيا ما بقى روزه را بياورد، هيچ
فقيهى نگفته است. در باب حج اين نمىتواند طواف كند، آيا مستطيع است بايد
برود آنجا و حج منهاى طواف بياورد؟ هيچ كسى نگفته است هيچ كسى نگفته
است، برود مكه منهاى طواف. مكه منهاى صفا و مروه، مكه منهاى رمى جمرات
كه واجب هم نيست. آيا اين واجب است براى او روى فأتوا منه مااستطعتم؟
هيچ فقيهى نگفته است، بلكه يك قاعده كلى فقهاء دارند كه اذا انتفى الجزء انتفى
الكل الا ما اخرجه الدليل. در باب نماز الصلاة لايترك بجالٍ دارد و در خصوصيات
او هم روايت دارد قيام را نتوانستى، بنشين، نتوانستى تكيه بده،
نتوانستى بخواب و بالاخره الصلاة لايترك بحالٍ. ولى قطع نظر از آن روايتها شما از
اول فقه تا آخر فقه وقتى برويد جلو، قاعده اذا انتفى الجزء انتفى الكل حكم فرماست.
اين راجع به عبادات،
راجع به كل افرادى هم هيچ فقيهى قائل نيست كه اگر كسى نماز صبح را
بتواند چند مرتبه بخواند، حالا مالايدرك كله لايترك كله. بخوان. آيا كسى
اين را گفته است. فأتوا منه مااستطتم؟ آيا كسى گفته است؟ يا اينكه ما استطعتم
بگوييم مىتواند هر سال برود مكه، حالا واجب است هر سال مكه برود؟ نماز
مغرب و عشاء را مىتواند چند مرتبه بخواند فأتوا منه مااستطعتم؟ درباره
روزه همه سال مىتواند روزه باشد، بگوييم مالايدرك كله لايترك كله؟
لذا اين قاعده
مالايدرك از اول فقه ما تا آخر فقه ما نمىآيد. پس چه بايد گفت؟ اسم اين دليل
را مىگذارند دليل حيثى، مثل «الناس مسلطون على
اموالهم» است. الناس
مسلطون على اموالهم بقول مرحوم حاج شيخ روى منبر مىگفتند
اينكه چوبى را دست بگيرد و برود توى كوچه دور سرش بگرداند و بگويد مواظب
باشيد به شما نخورد بگويد، الناس مسلطون على اموالهم. اين كه نمىشود، در
چهار چوب قانون، الناس مسلطون على اموالهم، يعنى بشرط اينكه ضرر به كسى
نزند، بشرط اينكه براى كسى مزاحمت نداشته باشد.
قانون مالايدرك هم
همين طور است، بايد اول مطلوبيت او را درست بكند،وقتى مطلوبيت
درست شد آنوقت مالايدرك كله لايترك كله و الا اگر آن
مطلوبيت درست نشود، همه جا گيريم؛ لذا مطلوبيت بايد درست بشود. عقلاء هم همين طور هستند
كه اگر وجوبى براى آنها آمد بخواهند تكرار وجوب كنند به قاعده لايدرك،
هيچ عاقلى اين كار را نمىكند. مولى بگويد فردا بيا و اين فردا رفت، حالا پس
فردا هم برود و بگويد اذا امرتكم بشىء فأتوا منه ما استطعتم. اگر
بداند رفتن مطلوب است، خوب است بگويد مالايدرك كله لايترك كله، بگويد
اذا امرتكم بشىء فأتوا منه اما اگر مطلوبيت را نتواند درست بكند، عقلاء
نه مالايدرك دارند، نه الميسور لايسقط بالمعسور دارند، نه اذا امرتكم بشىء
فأتوا منه دارند. مطلوبيت را يا از دليل خاص يا از دليل عام بايد بدست بياوريم
تا ما لايدرك را درست كنيم. از همين جهت فقهاء گفتهاند ما لايدرك نظير قرعه
مىماند. القرعة لكل امر مشكل. آيا كسى مىتواند اين القرعة لكل امر
مشكل را بياورد در فقه و بگويد من نمىدانم يك تسبيح اربعه واجب است، يا سه
تا، القرعه لكل امر مشكل، استخاره كنم ببينم يكى است يا سه تا؟ اين
نمىشود. دو تا ظرف است يكى نجس، ديگرى پاك، استخاره كنم ببينم كدام پاك
است، مثل استخارههاى عوام مردم؟ مىگويند القرعة لكل امر مشكل جا دارد.
جايش كجا است؟ آنجا كه عقل كار نكند، فكر تو كار نكند، به مانيد در كار،
القرعة لكل امر مشكل بگويد استخاره كنى.در فقه هم همين است، قوم گفتهاند
القرعة لكل امر مشكل اصلاً معمولٌ به عند الاصحاب نيست، بگذار كنار ما. به
تبع حضرت امام مىگوييم قبول داريم ضيق بكنى قضيه را، در ست در مىآيد.
دليل حيثى است، ببر او را در حيثيت خودش، عالى در مىآيد. القرعة لكل امر
مشكل، توى فقه ما كجا است؟ آنجا كه دليل نباشد، آنجا كه اصل نباشد و الا
اگر دليل باشد، حكومت بر او پيدا مىكند اصل باشد، حكومت
بر او پيدا مىكند. وقتى دليل و اصل نباشد نوبت مىرسد به القرعة لكل امر مشكل دليل حيثى
است. لذا اين ادله ثانويه، حتى لاضرر، اسم آن را مىگذاريم ادله حيثية و
معناى ادله حيثيه يعنى يك چهار چوب خاصى دارد و در آن چهار چوب خاص بايد
پياده شود و الا جارى نيست. من جمله اين مالايدرك كله لايترك كله در يك
چهار چوب خاصى است و آن احراز مطلوبيت است. مباحث فردا راجع به شرايطي که مرحوم
آخوند بيان کرده اند.
و صلى اللّه على
محمد و آل محمد.
-كفاية الاصول،
ص 423ـ 420.
-بحار الانوار، ج 2، ص 272.