اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى
امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بنا شد امروز به
طور فشرده بحث ديروز را تكرار كنم و بعد مطلبى كه مربوط به امروز
است، عرض كنيم و سرّ مطلب هم اين بود كه شايد بهتر بشود
از شما استفاده كنيم و اين كلمات مرحوم آخوند را بتوانيم حل كنيم.
مرحوم آخوند تمسك
مىكنند به روايات براى حجيت خبر واحد، بعد اشكال مقدر
مىشودبه ايشان، كه اثبات حجيت خبر واحد را به واسطه خبر واحد، اين يلزم من
الوجوه العدم و دور است و توقف است. لذا براى رفع اشكال مىفرمايند:
روايتها تواتر دارد و چون روايتها تواتر دارد، مانعى ندارد با
روايات متواتر اثبات كنيم كه خبر واحد مطلقا حجت است.
بعد مىبينند از
نظر خودشان كه تواترى در كار نيست، تواتر اجمالى درست مىكنند و
مىفرمايند: روايات ولو تواتر معنوى و تواتر لفظى ندارد، امّا تواتر اجمالى
دارد.
تواتر اجمالى را
معنا مىكنند و معناى او اينكه مىدانيم يكى از اين روايتها از امام
عليهالسلام صادر شده، پس او مىشود حجت و بواسطه آنكه حجت است، مىگوييم خبر
واحد حجت است. بعد اشكال مقدر مىآيد جلو به اينكه اين تواتر اجمالى
كه ده تا روايت است و يكى از آنها را مىدانم صادر شده كدام است؟
مىفرمايند: اخص
مضمونا را مىگيريم، آن روايتى كه مضمون او اخص باشد. به عبارت
ديگر مضمونى كه همه روايتها، آن مضمون را دلالت داشته
باشد، به اين مىگوييم اخص مضمونا، آن روايت را مىگيريم و آن روايت اين جورى است كه بايد
صحيح السند آن هم مذكى به تزكيه عدلين باشد. اين تواتر اجمالى به ما
مىگويد اين حجت است، يعنى روايتى كه همه راوىهايش مذكى شده باشند، توثيق
شده باشد به عدلين، مىفرمايند اين روايت حجت مىشود. لذا روايت ضعيف
حجت نيست، روايت موثق حجت نيست، روايت حسن حجت نيست، روايت
مقبوله حجت نيست، روايت صحيح السند هم حجت نيست، بلكه روايت صحيح
السندى كه همه راوتش مذكاى به عدلين باشد حجت است.
تا اينجا مىبينند
اين به درد نمىخورد، براى اينكه بر فرض هم اگر چيزى باشد، ده روايت
مىشود حجت. مىفرمايند: وقتى چنين شد ما يك روايتى در ميان روايات پيدا
مىكنيم كه اين جورى باشد، يعنى مذكى باشد بتزكيه عدلين، كه او بگويد خبر
واحد مطلقا حجت است، او را مىگيريم و مىگوييم خبر واحد مطلقا حجت است.
بعد هم مىگويند فافهم. اين خلاصه حرف مرحوم آخوند است كه چه دردسر
عجيب علمى براى ايشان درست شده است، ولى بالاخره آخوند است ومى
تواند از اشكال بگذرد و از اشكال مىگذرند. يك جا گير مىكنند، مىگويند
فافهم.
پس خلاصه حرف
مرحوم آخوند اين شد كه تمسك مىكنند به خبر واحد، امّا خبر واحدى كه
تواتر اجمالى داشته باشد. اخص مضمونا را مىگيرند -
مذكى به عدلين - در ميان آن روايات يك روايت پيدا مىكنند كه بگويد مطلق خبر واحد حجت است
و به واسطه آن مىفرمايند خبر واحد مطلقا حجت
است.
اشكال اوّلى كه به
مرحوم آخوند داشتيم اين بود كه تواتر اجمالى يعنى چه؟ اين همان
تواتر معنوى است، براى اينكه تواتر معنوى كه قوم مىگويند،
مىگويند: تواتر لفظى داريم و تواتر معنوى. تواتر معنوى را كه مىخواهند معنا كنند، مىگويند به
اندازهاى روايت باشد كه مضمون روايات مقطوع به باشد. ايشان در تواتر
اجمالى هم همين را مىگويند كه تواتر اجمالى آن اين است كه يقين داشته باشم
يكى از روايات از امام عليهالسلامصادر شده است اخص مضمونا را مىگيريم و
مىگوييم آن حجت است. اين همان تواتر معنوى است، لذا فرمايش ايشان بر مىگردد
به اينكه ما ده تا روايت داريم، كه اين روايتها مختلف است راجع به حجيت خبر
واحد؛ يكى مىگويد مطلقا حجت است، يكى مىگويد صحيح السند حجت
است، يكى مىگويد موثق حجت است، يكى مىگويد ضعيف حجت است، يكى
مىگويد مذكى به عدلين حجت است. اخص مضمونا او كه همه او را
قبول دارند كدام است؟ آنكه مذكى به عدلين باشد، همه روايتها اين را قبول دارد.
پس مورد قطع ما اخص مضمونا است از ده روايت. برمىگردد به
اينكه آن ده روايت حجت نيست، آنكه حجت است مورد قطع ماست. تواتر لفظى
همين است، تواتر معنوى هم همين است.
در تواتر لفظى يكى
يكى از روايات حجت نيست، بلكه آنكه حجت است، قطع شماست و مرحوم
آخوند هم بالاخره برگشت حرفهايشان به اين است كه ده تا روايت يك مشترك
دارد، اخص مضمونا، يعنى يك مشترك، مثل جنس قريب و جنس بعيد
كه آن جنس قريب همه اجناس را در بر دارد.اخص مضمونا هم همين است كه
همه را در بر مىگيرد.
به مرحوم آخوند
مىگوييم چرا آن حجت است؟ براى خاطر آن روايت؟ نه، براى آن ديگرى؟نه،
پس براى چى؟ مىگويد چون مورد قطع توست.
خب تواتر معنوى
يعنى همين و ما وراى تواتر معنوى يك چيز ديگر داشته باشيم به نام
تواتر اجمالى، نداريم. اين ايراد اوّل ما بود.
ايراد دوم ما به
مرحوم آخوند اين بود كه فرضا ما فرمايش مرحوم آخوند را بپذيريم، امّا
اين قدر برويم بالا تا بگوييم مذكى به تزكيه عدلين، اين را هيچ
كس نگفته است؛ احدى نگفته است كه در روايات مذكى به تزكيه عدلين مىخواهيم. اين يك
فرضى است خارج از حجيت خبر واحد. ما داريم بحث مىكنيم كه آيا
خبر ثقه واحد حجت است يا نه و اينكه مرحوم آخوند مىخواهند بروند روى بينه و
بگويند بينه حجت است، اصلاً از بحث ما بيرون است. بايد اخص مضمونا درست
بكنند روى خبر صحيح، نه اينكه اخص مضمونا درست بكنند روى مذكاى
بتزكيه عدلين.
همان كه صاحب
معالم در منتقى الجمان، كه نوشته شده از
صاحب معالم است، روايات صحيح
السند را آورده است و مىگويد روايت ضعيف حجت
نيست، روايت موثق حجت نيست.
روايتى درست است
كه صحيح است، يعنى عدل امامى.
و امّا يك كسى
پيدا بكنيم در ميان شيعه يا در ميان سنى كه بگويد عدل مذكى بتزكيه
عدلين، اين ديگر نيست. هيمن مقدار كه نجاشى بگويد ثقةٌ، عدل، مرحوم شهيد اوّل
مىگويد كفايت مىكند. اخص مضمونا همين است و بيش از اين ديگر نمىشود
گفت. اين هم ايراد دوم ماست.
ايراد سوم اين است
كه روايتى كه به ما بگويد خبر واحد حجت
است، ما نداريم و اگر باشد
روايت موردى است و در بيان خصوصيات است و به درد ما
نمىخورد.
لذا عرض كردم كه
در روايات فراوانى تواتر معنوى درست مىكند به يك مضمون و آن حجيت
خبر ثقه است و يك روايت هم نداريم كه بگويد خبر
الواحد حجة. نه در خبر ثقه، نه در خبر صحيح
و نه در خبر مذكاى به عدلين چنين روايتى
نداريم، يك چيز داريم كه مربوط به حرف آخوند نيست و آن
اينكه روايات به تواتر معنوى مىگويد خبر واحد حجت است، امّا نه اينكه لفظ بگويد حجت است و
بالاتر از اينها مفروغ عنه گرفته كه خبر واحد حجت است، اما نه اينكه لفظ
بگويد حجت است، هم راوى پيش او مسلم و مفروغ بوده كه خبر واحد حجت است،
هم پيش امام او مسلم بوده كه خبر واحد حجت است و روى آن فرض روايات
صادر شده است. اين هم دليل دوم.
دليل سوم براى
حجيت خبر واحد اجماع است.
مرحوم آخوند
«رضوان اللّه تعالى عليه» در اينجا براى اجماع سه تقرير كردهاند:
تقرير اوّل:
مىفرمايند اجماع داريم از زمان ما تا زمان شيخ طوسى -اجماع
محصل - بلكه با تتبع اقوال، اجماعهاى منقول داريم بر اينكه خبر
واحد حجت است.
بعد ايراد مىكنند
به خودشان، مىفرمايند اين اجماع نيست براى خاطر اينكه در حجيت خبر
واحد اختلاف است. يك دسته مىگويند خبر
ثقه حجت
است، يك دسته مىگويند خبر صحيح حجت است، يك دسته مىگويند نه بلكه اعم از ثقه و
صحيح و حسن، اگر امامى باشد كه تعريف او شده باشد، حجت است. پس
بنابراين با اين اقوال مختلفه چه جور مىتوانى ادعاى اجماع بكنى؟ بعد
مىفرمايند ولو اين اختلافها هست، ولى آن قضيه طبيعيه و مهمله همهشان اجماع
دارند كه خبر واحد حجت است، الا اينكه يك خصوصيت دارد، مىگويد خبر صحيح
حجت است. يك كسى يك خصوصيت ديگر به او مىزند، مىگويد
خبر حسن، كس ديگر يك خصوصيت ديگر به آن مىزند و مىگويد خبر ثقه،
امّا يك مشترك همه آنها دارند و آن اين است كه خبر واحد حجت است.
مىگويند: «دون اثباته ذلك خرط القتاد»، ما اين حرف را بخواهيم بزنيم به
اندازهاى مشكل است كه مثل اين است كه بخواهيم دست را بر يك چوب خاردار بكشيم،
اثبات كردن اين مطلب، كه بخواهيم بگوييم همه فقهاء مىگويند خبر واحد
حجت است به قضيه مهمله و طبيعيه اين قدر مشكل است. اين حرف مرحوم
آخوند است.
در حالى كه اگر
اين حرفها باشد كه مرحوم آخوند گفتهاند، حرف خيلى ناتمام است.
اوّلاً تا زمان شيخ طوسى، بلكه تا زمان قدماء مسلم است، اين 24 كتابى كه از قدماء
پيش ماست، همه مىگويد خبر واحد حجت است. فقط ابن زهره است كه
مىگويد نه و نمىدانم مراد او چيست. به سيد مرتضى هم مىخواهند نسبت
بدهند كه مىگويد خبر واحد حجت نيست، كه آن هم معلوم نيست. كه ما قبلاً
معنا كرديم كه سيد مرتضى نمىخواهد بگويد خبر واحد حجت نيست بلكه مىگويد
خبر ضعيف حجت نيست. لذا تشبيه به قياس مىكنيم.
از زمان شيخ طوسى
هم تا الان، مرحوم صاحب مجمع البيان است كه نسبت به او
مىدهند، در حالى كه مجمع البيان ده هزار روايت مرسل دارد. آيا
مىشود كسى خبر واحد را حجت نداند و ده هزار روايت مرسل در كتابش بياورد؟ خيلى مشكل
است. مابقى هم بر اين عنوان هستند كه خبر معتبر حجت است، الا اينكه يك
كسى مىگويد خبر معتبر يك شرط دارد و آن اين است كه صحيح السند باشد،
يكى مىگويد آنكه امامى باشد، اگر سنى باشد نه، يكى هم مىگويد اين دو
شرط نه، بلكه خبر معتبر باشد خبر معتمد عليها عند الاصحاب باشد. اين خصوصيات
چه ضررى مىزند به اينكه ما بگوييم خبر واحد حجت است؟ لذا «دون
اثباته خرط القتاد». چه چيز در نظر مرحوم آخوند بوده.
ظاهرا مطلب خيلى آسان است.
فقط چيزى كه مرحوم
آخوند نگفتهاند، اينكه اين اجماع محصل شما، اجماع منقول شما
محتمل المدركيه است، بلكه مقطوع المدركيه است و حجت نيست. شما تمسك به
آيه كردى، تمسك به روايت مىكنى، بعد هم تمسك به سيره مىكنى و در
اين ميان تمسك به اجماع مىكنى و اجماعِ اين طورى كه حجت نيست.
اين را مرحوم
آخوند نگفتهاند. آنكه مرحوم آخوند بايد بگويند، در كفايه نيامده است، آنكه
نبايد بگويند، در كفايه آمده است. چرا؟ مرحوم آخوند نبايد
بگويند اجماع از زمان ما تا زمان شيخ طوسى. اين حرف يعنى چه؟
بعد بگويند اختلاف
است در حجيت خبر واحد، در خصوصيات. بعد هم بگويند اين خصوصيات
را بخواهيم برداريم و قضيه طبيعيه درست بكنيم،
ممكن نيست.
ايرادى كه به
ايشان هست، اينكه اجماع هست تا زمان قدماء، همه فقهاء مىگويند.
بعد هم اينكه
مىگويند خصوصيات را نمىشود نديده بگيريم، چرا نشود خصوصيات را نديده
بگيريم؟ بلكه مىشود خصوصيات را نديده بگيريم. همه
مىگويند خبر معتبر حجت است، پس اجماع هم هست روى خبر معتبر.
بله ايرادى كه به
دليل سوم هست اين است كه اين اجماع شما چون گنگ نيست، حجت نيست و
الا اگر محتمل المدركيه باشد، يا مقطوع المدركيه باشد، ديگر نمىتواند
كاشف از نص معتبر باشد، بلكه اجماع فقط يك تأييدى بر مطلب مىشود، نه
اينكه دليل مستقلى باشد.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد
- كفاية الاصول، ص 346 و 347.
- منتقى الجمان فى الاحاديث الصحاح و السان.