اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
دوم چيزى كه از
بحث اصولى بيرون است اصل لغوى است يعنى فرمودند لاصل حرمت عمل بالظن الا ما اخرجه
الدليل اوّل چيزى كه بيرون كرده بودند
ظواهر بود كه ما عرض كرديم ظواهر تخصصا بيرون است نه تخصيصا براى اينكه ظواهر
اطمينان آور است علم عادى و عرفى است و ما بيش از اين در فقه نمىخواهيم و از ظواهر كلام اطمينان پيدا
مىشود.
دوم چيزى كه
فرمودهاند كه تخصيصا بيرون است قول الغوى است گفتهاند مثلاً مصباح المنير،
قاموس، المنجد، اقرب الموارد، اينها مظنه آور
است امّااينها حجت است.
آن كسانى كه
گفتهاند قول لغوى حجت است يك صغرى و كبرى تشكيل دادهاند و گفتهاند كه قول لغوى
از خبره است و خبره حجت است و خبره در
عرف حجت است ردعى شارع مقدس از اين خبره و حجت نكرده است. پس قول لغوى در شرع مقدس
اسلام حجت است.
يك صغرى درست
كردهاند كه لغوى خبره است كبرى درست كرده هر قول خبره حجت است باز كبرى كرده شارع
هم امضاء كرده است پس نتيجه گرفته است كه قول لغوى حجت است همين طور كه در كفايه
ديدهايد بسيارى از بزرگان به اين صغرى و كبرى اشكال كردهاند.
هم اشكال صغروى
دارند هم اشكال كبروى.
اشكال صغروى دارند
به اينكه لغوى خبره است خبره به كسى مىگويند كه متخصص باشد مثل طبيب مجتهد معمار
و امثال اينها. امّا قول لغوى يك
مراد استعمال را ذكر مىكند.
و يا از كتابهاى
ديگر جمع مىكند و يا اينكه خودش عرب است و با عربها و مثالهاى عرب سر و كار دارد
و موارد استعمال كه اين لفظ كجا استعمال
مىشود چه معنايى دارد، و در ميان عرب چه جورى است؟ ذكر مىكند و چون متخصص نيست
نمىتوانيم بگوييم خبره است و قوق خبره حجت است اين اشكال صغروى قول لغوى حجت نيست همان طور كه شيخ
بزرگوار هم دارند.
اشكال كبروى هم
شده است حال بگوييد متخصص امّا قولش حجت باشد به چه دليل؟ مگر قول هر متخصص را حجت
مىتوانيم حجت است. در زمان
پيامبر اكرم و ائمه طاهرين اصلاً كتاب لغت نبوده كه تا امضاء بكند و اينكه گفتيد
قول متخصص حجت است و شارع هم ردعى نكرده مىگوييم اين هم
درست نيست آيا قول لغوى حجت است يا نه. بگوييد حجت امّا امضاء شارع روى آن نيست.
براى اينكه در
زمان شارع مقدس علم لغت نبوده تا شارع امضاء بكند پس نمىتوانيد بگوييد با عدم ردع
امضاء كرده است از همين جهت هم مرحوم
آخوند در كفايه با يك ناراحتى علمى از مسئله رد مىشوند.
تقريبا مىتوانيم
مىگوييم مسئله را قبول ندارند، چنانچه شيخ بزرگوار هم مسئله را قبول ندارند كه
قول لغوى حجت باشد مگر اينكه اطمينان حاصل
بشود كه آن از بحث بيرون است.
استاد: امّا مثل
اينكه شيخ بزرگوار و ديگران كم لطفى كردهاند و اين صغرى و كبرى را كه تشكيل شده
صغرى و كبرى خوبى است ما خبره به كسى
مىگوييم كه اهل چيزى باشد حالا احتياج به دقت داشته باشد مثل فلسفه و فقه و اصول
وقتى دقت درباره او كرد و مجتهد در آن دفن شد ما به آن مىگوييم خبره و يا متخصص.
امّا خيلى از چيزها احتياج به تخصص ندارد نظير جغرافيا، جامعهشناسى، معمارى، نظير
همين لغت كه به قول همين آقايان موارد استعمال لغت را ذكر مىكند نظير مرحوم كلينى
كه خبره در روايات اهل بيت است حالا كسى
بگويد كلينى خبره نيست، يا علامه مجلسى خبره نيست، مرحوم صدوق خبره نيست، آيا
مىشود اين را گفت؟
مخصوصا مرحوم
كلينى كه شما از اوّل كافى تا آخر كافى شايد پنجاه مورد پيدا نكنيد كه ايشان فتوا
داده باشند و ايشان فقط روايت نقل كردهاند حالا شما بگوييد مرحوم كلينى چون تحقيق
نكرده است پس خبره در روايات اهل بيت نيستند.
مسلم است كه شما
به هر طلبه مبتدى اين را بگوييد قبول نمىكند و همچنين مابقى علومى كه احتياج به
تحقيق ندارد امّا احتياج به موارد استعمال
دارد احتياج به جمع آورى دارد.
طرز جمع كردن
كلينى مقدم است بر همه حتى بر جمع كردن شيخ طوسى و مرحوم صدوق.
آن اسلوبى كه به
موارد استعمال مىدهيد آن سليقهاى كه در روايات اهل بيت مىدهد.
مثلاً صاحب برهان
كه موارد استعمال است يعنى هر آيهاى رواياتى نقل كرده كه ايشان يك فتوا هم ندارد
اخبارى منش بوده و مدعى بوده كه قرآن با
عقل ما حجت نيست و بايد با روايات تفسير بكنيم لذا يك فتوا هم ندارد.
حالا ما بگوييم
صاحب برهان، صاحب نورالثقلين، سيوطى در المنشور اينها متخصص اين فن نيستند چون
موارد استعمال را نقل كردهاند نه تحقيق
طبرسى «رضوان اللّه تعالى عليه» اين را بگوييم متخصص است امّا در المنشور قولش
حجت نيست چون خبره نيست نمىتواند انسان اينها را قبول كند آشناى علمى ولو اجتهاد هم پيدا نشود من عقيده دارم كه
اين خبره حجت است حالا آشناى علمى ولو تحقيق در آن نداشته باشد و فقط آشنا به
موارد استعمال باشد اين خبره است و قولش حجت است و قول راستى اين جورى است. يك حرف
ديگر هست و آن اين است كه تشخيص حقيقت از مجاز اين يك كار مشكلى است و خيلى اجتهاد
و تتبع مىخواهد و انصافا ار كسانى كه بيش از همه در اين باره تحقيق كردهاند
المنجد است راستى موارد استمعال را حقيقت از مجاز، قريب را از مجاز بعيد خوبى
تشخيص داده است و آن زحمتى كه مسلمانها بايد
در لغات خودشان بكشند.
اين ارمنى گرچه
عرب است اين مضران لبنانى اين كار را كرده است و انسان مىبيند كه به طور غير
مستقيم و نا خود آگاه اجتهاد حسابى در لغت كرده است. همچنين صاحب قاموس اين منتهى
الارب، انصافا كتاب خوبى است همين مجمع البحرين خودمان مجمع البحرين خودمان در
حالى كه آقاى طريحى را مىخواهند بگويند كه لغوى نيست امّا مىبينيم كه از نظر لغت
هم كمبود ندارد از همه و حتى از مصباح المنير بسيارى از لغتهاى خوب را مىبينيم آورده
است شاهكار مرحوم طريحى اين است كه تطبيق داده بر روايات اهل بيت لغت نقل مىكند
بر طبق لغت آيهاى يا روايتى را نقل مىكند ديگر اجتهاد چى است ما هر كتاب لغتى را
اجتهاد دارد حالا اگر اجتهاد هم نداشته باشد اين لغت طرز جمع كردن او و طرز تتبع
او و بالاخره لغات را به يك وضع خاص مىآوردهاند اينها همه به ما مىگويد خبره
است همچنين اين راغب اصفهانى خدمت بزرگى به قرآن كرده است حالا ما بگوييم مفردات
راغب حجت نيست براى اينكه راغب خبره نيست
چرا خبر نيست؟ چون مرواد استعمال را نقل كرده است. خيلى بى انصافى است.
اين آقا كه
مىگويد لغوى موارد استعمال را ذكر مىكند مىگوييم متخصص در نقل موارد استعمال
هست يا نه مىگويد بله مىگوييم همين
تخصص هست و هر لغوى اين تخصص را دارد و ما بيش از اين نمىخواهيم اين صغرى قضيه كه
قول لغوى خبره است.
از نظر كبرى هم
گفتهاند خبره است به چه دليل حجت باشد عرف حجت مىداند عقلاء وقتى كه شبههاى و
مباحثهاى بين دو طلبه شد دست خود را دراز مىكند و مجمع البحرين را و كتاب لغت را
مىآورد و مىگذارد مقابلت آن هم ساكت مىماند معناى حجت يعنى همين. معناى حجت
يعنى مجادله و مباحثه را قطع كردن بله مىتواند بگويد اين كتاب را قبول ندارم يك
كتاب ديگر را مثل قاموس را مىآورد ساكت مىماند اگر گفت اين را هم قبول ندارم با
يك كتاب ديگر ساكت مىشود امّا اينكه بتواند بگويد اين حجت نيست نمىتواند ما آنكه
مىخواهيم. در اينها عدالت و اسلام نيست بلكه توثيق مىخواهيم و معلوم است آن كه
اين المنجد را نوشته است مرد موثقى در خودش است چنانچه قاموس هم موثق در كار خودش
است مرادم اينجا است كه قطع مخاصمه مىشود اگر اين را هم بگويد اين لغوى را قبول
ندارد كتاب لغوى دوم را كه پهلوى او گذاشتند نمىتواند بگويد قبول ندارم بگويد
اطمينان ندارم مىگويند اطمينان تو كه شرط نيست بلكه خبره شرط است.
مىماند اينكه
شارع مقدس امضاء نكرده است اينكه مرحوم آخوند و شيخ بزرگوار مىگويند در كلمات شارع مقدس كتاب لغت
نبوده.
عرض مىكنيم به
شيخ اين قصضيه زنبوريه تو مغنى چى است يعنى وقتى توى لغت گير كردند سيبويه با
كسائى ديد كه باند بازى است ديد اين آخوند دربارى است و مىخواهند اين را هو كنند
لذا گفت اين تشخيص با عرب العرف بيابك گفت به هارون الرشيد كه اين عربها آمدهاند
با تو كار دارند و اين عربها را بخواه اينها رفتند و عربها را پول دادند و دمشان
را ديدند و آمدند نتوانستند لفظ قول كسائى را بگويند لذا ائن اليه را گفتند عرف
همين است كه كسائى مىگويد سيبويه گفت به هارون به آنها بگو كه لفظ را بگويند
نگذاشتند و آنها رفتند و سيبويه هم آمد و از غصه مرد.
حالا به شيخ
بزرگوار مىگوييم اين حجت است يا نه لغت كه لازم نيست باشد بايد امام صادق قول عرب
را قبول داشته باشند يعنى عربها در زمان امام صادق كليله و دمنه را آوردند كار
خوبى بود امّا دكانى بود عليه امام صادق، فلسفه يونان را كه آوردند در مقابل امام
صادق كار خوبى بود امّا آنها
مىخواستند سوءاستفاده بكنند آمدند دكان مقابل امام صادق درست كردند حالا ما
بگوييم اين ترجمهها كه شده حجت نيست اينها كه مسلم در زمان ائمه طاهرين بود و هيچ
جا ردعى نشده است و امضاء شده است در مرئى و منظر ائمه طاهرين مترجم بوده است كتاب
لغت لازم نبوده است افرادى كه مىآمدند خدمت پيامبر اكرم مترجم داشتند و همچنين
پيش از ائمه طاهرين اين ايرانىها كه مىرفتند پيش پيامبر مترجم داشتند.
حالا ما بگوييم
قول مترجم حجت نيست قول مترجم يعنى قول لغوى و
بيش از اين نيست يك حرف ديگر هم در مسئله است كه اگر اين جور بياييم جلو كه
شيخ بزرگوار نيامدهاند خيلى عالىتر مىشود به جاى اينكه ما بگوييم قول لغوى حجت
است يا نه بگوييم خبره حجت است يا نه. قول خبره حجت است يا نه يك كلى بگوييم كه
اين خيلى چيز براى ما اثبات مىكند.
و چرا اين بحث در
اصول نشده است نمىدانم. معمولاً شيخ بزرگوار كه همه اين چيزها را نشان ما داده
يعنى انصافا فقه و اصول اين جورى كه الان
داريم مباحثه مىكنيم شيخ به ما نشان داده.
شيخ بزرگوار بحث
را اين جورى كرده باشد كه قول خبره حجت است يا حجت نيست و نمىدانم چرا بحث
نكردهاند.
شما بحث كنيد
بگوييد قول خبره يعنى قول مجتهد در اجتهاد قول طبيب در طبابتش قول مهندس در مهندسى
قول معمار در معمارى قول در مضر در
تفسيرش قول راوى در روايتش تا آخر.
ديگر اين بحثهاى
صغرى و كبرى هم جلو نمىآيد پس ما اصلاً كارى به لغت نداريم مىگوييم خبره حجت است
به چه دليل ديگر نمىخواهد كتاب لغت داشته باشيم براى اينكه امام صادق (ع) قول
طبيب را جهت مىداند قول معمار را حجت مىدانستند امام صادق (ع) قول هر خبرهاى را
حجت مىدانستند و امضاء هم مىكردند.
در مرئى و منظر
پيامبر اكرم پيامبر اكرم و اميرالمؤمنين (ع) طبيب مىآوردند و قولشان را حجت
مىدانستند خبره حجت است قولش.
لذا اين جورى
مىشود كه خبره حجت است من جمله قول لغوى اهل خبره است قولش حجت است اگر اين جورى بحث كرده بودند
مىتوانيم بگوييم قرآن هم امضاء كرده است «فاسئلوا اهل الذكر ان كنت لا تعلمون»
اين آيه شريفه كه مىگويد اهل ذكر يعنى خبره ائمه طاهرين سلام اللّه عليهم اهل
ذكرند يعنى در متخصص در اسلام. مجتهد جامع الشرائط اهل ذكر است و مضر اهل ذكر است لغوى
هم اهل ذكر است يعنى ذكر در فن خودش.
فاسئلوا اهل الذكر
معنايش اين نيست كه فاسئوا ائمه طاهرين فقط را آن مصداق كامل اهل ذكر است اهل ذكر
يعنى متخصص آيه شريفه يك ارشاد
است شما وقتى مريض شديد به طور ناخود آگاه مىرويد دكتر يا بخواهى خانه بفروشى به
طور ناخود آگاه مىروى دنبال معمار.
براى لوله كشى
خانه به طور نا خود آگاه مىروى پيش لوله كش و همچنين تا آخر.
اينجا ديگر بحثى
نداريم.
و صلى اللّه على
محمد و آل محمد.