أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
دلیل هشتمی که مرحوم صاحب جواهر و دیگران آوردند برای اینکه باید خانم وجه و کفین را بپوشاند و مرد هم باید به او نگاه نکند ولو ریبه و شهوتی هم نباشد. روایات باب 104 ازابواب مقدمات نکاح، جلد چهارده وسائل.
این روایتها زیاد است و هم صحیح السند دارد و هم ضعیف السند دارد و به یک مضمون است. مثلاً نگاه کردن، النَّظَرُ سَهمٌ مَسْموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبلیسَ. یا نگاه کردن، زنای چشم است. نگاه کردن، نفاق را در دل میرویاند، و امثال اینها.
یک قضیهای هم که در وسائل نیامده و مرحوم نوری در مستدرک آوردند و مرحوم صاحب جواهر هم به آن تمسّک کردند، اینکه فضل بن عباس، در منی پشت سر پیغمبر اکرم (ص) سوار بود. یک زن جوانی آمد و از پیغمبر اکرم (ص) مسئله میپرسید و یک وقت پیغمبر متوجه شدند که فضل بن عباس، به این خانم نگاه میکند. صورتش را برگرداندند و فرمودند نگاه کردن مرد جوان و زن جوان به همدیگر، فتنه انگیز است. این روایتها گرچه در آن روایتها مثل این روایتی که خواندم، ضعیف السند است اما روایت صحیح السند هم در این روایتها هست. اما ظاهراً همۀ این روایتها، نگاه آلوده را میگوید و نگاه ریبه و نگاه با شهوت را میگوید و همین قضیۀ پیغمبر اکرم (ص) که صورت فضل بن عباس را برگرداندند، همین را گفتند که خوف فتنه است. یک مرد جوان اگر به یک زن جوان نگاه کند، این ریبه هست که معمولاً هم شهوت هست. النَّظَرُ سَهمٌ مَسْموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبلیسَ؛ قدر متیقنش همین است که نگاه آلوده داشته باشند. معلوم است که نگاه با شهوت و یا نگاه با ریبه، مسلّم است که حرام است و کسی نگفته که حلال است. بحث ما اینجاست که آیا میتواند به صورت زن نگاه کند، بدون ریبه و بدون شهوت. که این هم کم اتفاق میافتد و بعد دربارۀ آن صحبت میکنیم.
یک مردی به صورت یک زن جوانی نگاه کند، ریبه و شهوت هم نباشد، این باید عنین باشد و الاّ خوف فتنه هست. و این روایتها بیش از این دلالت ندارد. لاأقل قدر متیقنش اینست که النَّظَرُ سَهمٌ مَسْموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبلیسَ، نفاق را در دل میرویاند و دل را آلوده میکند. زنای چشم، نگاه کردن به نامحرم است و امثال اینها. قدر متیقنش نگاه آلوده است یعنی نگاه با شهوت و نگاه با ریبه. این هم دلیل هشتمی است که صاحب جواهر آوردند برای اینکه بگویند که نمیشود به صورت زن نگاه کرد، ولو شهوت نباشد، ولو ریبه نباشد. زن هم باید رو بگیرد، ولو شهوت نباشد، ولو ریبه نباشد.
دلیل نهم، مکاتبۀ صفار است. روایت صحیح السند است.
روایت 1 از باب 29 از ابواب شهادات، جلد نوزدهم وسائل
روایت مفصّل است و روایت اینست که: الیجوزُ الشهادة مع النقاب ام لا.
یک خانمی میخواهد شهادت بدهد، آیا با روبنده میتواندشهادت بدهد یا نه باید روبنده را باز کند تا او را بشناسند. فأجاب علیه السلام انّها جائز؛ که در آن روایت فرموده تَنقّب و تَشهَد. که این تنقّب و تشهد را صاحب جواهر فرمودند بنابراین نمیشود به صورتش نگاه کرد. لذا حضرت فرمودند نقابش را بیندازد و با روبنده شهادت بدهد. که معلوم میشود آن وقتها در زمان ائمۀ طاهرین (ع)، مسلمانها مثل الان که خلیج فارسیها همینطور هستند، نقاب داشتند و روبنده داشتند و صورت باز نبوده است. حال این شبهه دارد که این زنی که میخواهد شهادت دهد، آیا با نقاب میشود یا نه؟. در باب شهادت مثل باب احرام که در باب احرام باید نقابش را بردارد، در اینجا هم باید نقابش را بردارد؟. در باب نماز که میتواند نقابش را بردارد، در اینجا هم میتواند نقابش را بردارد یا نه؟ حضرت فرمودند چه داعی دارد که نقابش را بردارد. تَنقّب و تشهد؛ با نقاب شهادت میدهد. بعد روایت دیگر دارد که اگر نمیتوانند او را بشناسند و نمیدانند که این کیست و باید صورتش را ببینند، آنگاه اشکال ندارد که نقابش را برارد. صاحب جواهر و دیگران به این تمسّک کردند. بنابراین نمیشود نگاه به صورت زن کرد و باید نقاب باشد، حتی در باب شهادت.
این روایتها بهتر از آن روایاتی است که الان خواندیم اما بالاخره دلالت ندارد و دلالت همین مقدار دارد که زنی را که نقاب دارد، او را مجبور نکنید که در باب شهادت، نقابش را بردارد. او میخواهد نقابش را برندارد. اما حالا آقا واجب است که این نقاب را داشته باشد و یا واجب است که ما به صورتش نگاه نکنیم، این دلالت ندارد. به همین اندازه دلالت دارد که این خانم با روبنده و با نقاب میتواند شهادت بدهد. اما اینکه این خانم با روبنده نمیتواند و باید همه جا نقاب بیندازد من جمله در باب شهادت و ما هم باید به این زن که نقاب ندارد، بدون شهوت نگاه نکنیم، این روایتها هیچکدام دلالت بر بحث ما ندارد. این هم روایات نقاب است که روایات نقال را میگویند بهتر از روایات دیگر است برای اینکه زن باید صورتش را بپوشاند و مرد هم باید نگاه نکند.
آیهای که بسیاری از بزرگان و من جمله صاحب جواهر استدلال کردند بر اینکه باید صورتش را بپوشاند، آیه آیهای است که مربوط به پیره زنهاست. آیۀ 60 از سورۀ 24، سورۀ نور: الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ. آن زنهایی که هیچ کس نگاه شهوت آمیز به آنها نمیکند، لا يَرْجُونَ نِكاحاً؛ یعنی مثلاً هفتاد ـ هشتاد سالۀ شکسته شده. این مانعی ندارد که بدون لباس بیرون بیاید. اما به شرطی که خودش را زینت نکرده باشد. یعنی مثلاً سرمه در چشمش نباشد و خضاب در دستش نباشد و النگویش پیدا نباشد. غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ.
أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ را بعضیها گفتند که معلوم میشود که اصلاً بدون لباس میتواند بیرون بیاید. اما این معنایش نیست و اگر ثیاب گفته به اعتبار افراد است و معنایش همینطور که بزرگان گفتند و مفسرین و بزرگان مثل صاحب جواهر فرمودند، مراد چادر است. یعنی این زن با مانتو میتواند بیرون بیاید. حال الان اینطور شده که جوانها با مانتو میآیند و پیره زنها با چادر روگرفته میآیند. آیۀ شریفه میگوید به عکسش طوری نیست. اگر با مانتو بیرون بیاید، به شرطی که زینت نکرده باشد، طوری نیست. الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ. مفهوم گیری کردند و گفتند پس معلوم میشود که غیر از پیره زن، یعنی زن جوان حتماً باید چادر داشته باشد و حتماً باید رو بگیرد و پیره زن است که میتواند رو نگیرد و یا چادر نداشته باشد. مفهوم حجت است و میشود مفهوم لقب. برای اینکه آنچه قرآن میفرماید اینست که تخفیفی برای خانمهاست. آن خانمی که به او نگاه شهوتآمیز نمیکنند. اصلاً فرض اینطور است. الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً؛ معنایش اینست که یک خانمی که کسی به او نگاه شهوت آمیز نمیکند و به جای اینکه به او بگویند خانم، میگویند نه نه؛ و یک زن از کار افتاده. این طوری نیست که بدون چادر باشد اما اگر چادر داشته باشد، بهتر است. قرآن میفرماید اگر چادر داشته باشد، بهتر است. زینت هم نکرده و این میتواند بدون چادر در پیش خویش و قومهای نامحرم خودش و معلوم نیست که قرآن کوچه هم مرادش باشد. این برای پیره زنهاست. حال برای جوانها، آیه ساکت است. نفیاً یا اثباتاً، آیه ساکت است. مگر اینکه مفهوم گیری کنیم و مفهوم، مفهوم لقب شود و مفهوم لقب حجت نیست. این آیه بهتر از آن هفت ـ هشت دلیلی است که آوردند. لذا بزرگان هم فرمودند این آیة العجوزة، بهترین آیات است برای اینکه بگوییم زن باید چادر داشته باشد و باید روبنده داشته باشد و باید اگر کسی روبنده ندارد، به صورتش نگاه نکند ولو شهوت نباشد، ولو ریبه نباشد. منطوق آیه، دلالتش خیلی خوب است؛ اما مفهوم آیه، مفهوم لقب میشود مفهوم لقب؛ مثل همین عیسی رسول الله، حال معنای اینست که موسی لیس برسول؛ دلالت ندارد.
ادلۀ اینها تمام شد. تقریباً مرحوم صاحب جواهر و دیگران و خصوصاً مرحوم صاحب جواهر، 9 دلیل آوردند برای اینکه زن باید رو بگیرد. مرد هم باید به او نگاه نکند؛ ولو شهوت نباشد، ولو ریبه نباشد. مرحوم صاحب جواهر در آخر کار میبینند آنچه که میخواهند، نشد. میفرمایند تا این اندازه باید بگوییم که زن اگر میخواهد رو نگیرد، نگیرد اما مرد حتماً باید به او نگاه نکند. و صاحب جواهر در آخر کار میفرمایند که اگر هم کسی بگوید راجع به وجه و کفین؛ میگوییم اگر وجه و کفین را این زن نپوشاند، طوری نیست اما مرد، ولو شهوت و ریبه هم نباشد، اما نمیتواند به صورت این نگاه کند. بعد میفرماید این یک ملازمۀ عرفی است و این ملازمۀ عرفی را نمیشود فراموش کرد. اگر به او میگوییم بپوشان باید به این هم بگوییم که نگاه نکن و اگر به این میگوییم نگاه نکن، معنایش اینست که او هم باید بپوشاند. لذا این ملازمه را سه ـ چهار مرتبه، مرحوم صاحب جواهر گفتند که مانعی ندارد که بگوییم زن میتواند صورتش را نپوشاند اما مرد باید نگاه کند، سه چهار مرتبه میفرمایند اما در آخر کار این قضیۀ ملازمه را جلو میآورند که قضیۀ خوبی است و ملازمۀ عرفی است که اگر به زن بگویند نپوشان، مرد هم لازمه اینست که میتواند نگاه کند و اگر به مرد هم بگویند نگاه نکند، لازمه اینست که زن هم باید بپوشاند. هفت ـ هشت ده دلیل، آن مجوزیها آوردند که خواندیم و درست نبود. یعنی به راستی یک فقیه نمیتواند روی آن مجوزیها فتوا دهد. هفت ـ هشت ده دلیل هم این مانعیها آوردند که این هم درست نبود و کسی نتوانست به راستی روی این فتوا دهد. لذا مثل مرحوم سیّد در عروه احتیاط واجب کردند که اول میفرمایند زن نمیتواند به مرد نگاه کند و مرد هم نمیتواند به زن نگاه کند و بعد میفرمایند استثناء شده وجه و کفین و در وجه و کفین، سه قول است. یک قول میگوید میتواند بدون شهوت و بدون ریبه نگاه کند. یک قول میگوید نمیتواند، والأحوط اینکه نمیتواند. بدن المرأة كلها عورة.
راجع به مجوزیها، مرحوم آقای خوئی گفتند برائت. گفتند حالا که دلیل نداریم، برائت میگوید جایز است. برائتشان را من اشکال کردم و گفتم که با ظهور عرفی میجنگد و ظهور مقدم است یا برائت؛ گفتیم ظهور مقدم بر برائت است. لذا به برائت مرحوم آقای خوئی این اشکال را کردیم. در آخر کار گفتیم که یک کسی بگوید ضرورت فعلی، یعنی فعلاً ضرورت است، یعنی این وضع را ما درست کردیم. در سال اول انقلاب یک بی چادر در تمام ایران نبود. یعنی زن قبول کرده بود که باید چادر داشته باشد. اما همۀ ما آوردیم تا اینجا که الان چادر، ضد ارزش شده است. حال در این وضع میگفتیم، نگاه کردن مرد به زن در وضع فعلی، بدون شهوت و بدون ریبه، اگر بخواهیم بگوییم نه، اختلال نظام لازم میآید. ضرورت است. الضرورات تبیح المحذورات. و یک کسی بگوید که بدون شهوت و بدون ریبه میشود به صورت زن نگاه کرد و زن هم لازم نیست که رو بگیرد، این حرفها مشکل است، مخصوصاً که کسی هم نگفته است. این یک مسئله. اما یک مسئلۀ دیگر هم که این را گفتند، ظهور عرفی، سیرۀ متشرعه است. سیرۀ متشرعه که دلیل اول صاحب جواهر بود؛ اینست که زنها از مردها رو میگیرند. و این کاری به حالا ندارد بلکه این سیره در زمان ائمۀ طاهرین بوده است. روایاتش را خواندیم و از روایات به خوبی استفاده میشود و حتی در ذیل آیۀ غض، مفسرین و شیعه و سنی گفتند که نقاب بوده است و نقاب میزدند. اما بعضی از لاابالیها نقابشان را بالا میزدند و صورتشان پیدا بود. آیۀ شریفه آمد که: قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن.
همانطور که علامه طباطبایی روایت نقل کردند و گفتم که روایت را هم شیعه و هم سنّی نقل کرده است. وقتی آیۀ حجاب آمد، يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا. علامه طباطبائی روایت را از درالمنصور میگیرد اما شیعه هم روایت را نقل کرده است. سنّیها هم در کتابهایشان نقل کردند. وقتی آیۀ حجاب آمد، زنها رفتند فی کیسة سود. یعنی سرتا پا پوشیده و آن هم با لباس مشکی. لذا این چادر مشکی از کجا پیدا شده؛ ازروایات و از تاریخ و از این حرفها فهمیده میشود که در زمان پیغمبر اکرم (ص) بوده و بعد هم در زمان ائمۀ طاهرین (علیهمالسلام) بوده است و همه رفتند، فی کیسة سود. این سیرۀ صاحب جواهر و این ظهور متشرّعه است. لذا از آن روایتی که میگوید تنقّب و تشهد، معلوم میشود که روبنده بوده و بعضی از آنها لاابالی بودند و روبنده نمیزدند. لذا بعضیها روبنده نمیزدند و اینکه بعضی این روایت را که نقل میکنند، گفتند پیغمبر اکرم به او نگاه میکرد. حال اینکه از کجا پیغمبر اکرم (ص) به او نگاه میکرد. گفتند پیغمبر اکرم (ص) وقتی جواب مسئلهاش را میدادند به او نگاه میکردند. نه، خیلی اتفاق میافتد که مثلاً زنی میآید و صورتش هم باز است و از شما مسئله میپرسد و شما صورتتان پایین است و نگاه شهوت آمیز که به او نمیکنید، نگاه خریداری هم به او نمیکنید. این زیاد است. این سیره بوده و این ارتکاز متشرّعه بوده است و یک ظهور است. و این را بگوییم ظهور عرفی. آنگاه این ظهور عرفی، برمیگردد به اینکه ولو برای بعضی هم که غالباً اینطور است. یعنی صدِ نود به بالا اگر زن به مرد نگاه کند و مرد به زن نگاه کند، در وضع فعلی، شهوت انگیز است. طلبه باشد یا غیرطلبه. مسن باشد یا غیرمسن. هرکه باشد. کم پیدا میشود در وضع فعلی کسی از خانه تا بازار بیاید و به خانه برگردد و هیچ کدام از این همه نگاه، شهوت آمیز نباشد و ریبه هم در کار نباشد و خوف افتنان نباشد. یک در صد هم نمیتوانیم پیدا کنیم. بگوییم وقتی چنین باشد، ظهور اصلاً میگوید که نگاه شهوت آمیز است و نگاه ریبه است و حرام است و آن یک در صد هم، الظن یلحق الشی بالاعم الاغلب. برای اینکه همۀ احکام روی ظهورات است. آیا میشود این را گفت؟. این غیر از آن سیرۀ صاحب جواهر است. کسی بگوید که اگر حرف صاحب جواهر باشد، سیره میشود و اصلاً این میشود که این سیره رد نشده بلکه با اینها امضاء شده است. پس نگاه شهوت آمیز نباشد و او هم باید حتماً صورتش را بپوشاند. این عرضی که من میکنم، ظهور عرفی است. مثلاً اگر بخواهیم مصداق پیدا کنیم، بادیه نشینها که صورتشان پیداست، اذا نهی لاینتهین، اینطور هستند. معمولاً نگاه شهوت آمیز در اینها کم است. اما در وضع فعلی، در همین اصفهان ما بگوییم که میشود به مردها بگوییم که جایز است به صورت زن نگاه کنی و این هم بکند و شهوت نباشد و ریبه هم نباشد. این ظاهراً حمل بر فرض نادر میشود. وقتی حمل بر فرض نادر شد، ظهور عرفی اینست که همه باید نگاه نکنند و او هم حتماً باید رو بگیرد. بعد مثالهایی میزنند که مثلاً یک شخصی عنین است، آیا این میتواند به زنها نگاه کند یا نه؟ مرحوم صاحب عروه و محشین و همه گفتند که نمیتواند. یا یک شخصی خجه است، این میتواند به صورت زنها نگاه کند یا نه؟ گفتند نه، باید نگاه نکند. ولو ریبه و شهوت هم نیست. گفتند نمیشود. یا یک شخصی پیر است، آیا میتواند به صورت زنها نگاه کند، درحالی که یا تمایل ندارد و یا اگر تمایل هم داشته باشد، قدرت ندارد. آیا این میتواند نگاه کند؟ همه گفتند نه، نمیتواند. اینها گفتندکه وقتی حکم آمد، ولو یکی دو تا، اما روی آن یکی دو تا حساب نکنید و حساب عموم را بکنید و حساب ظهور عرفی بکنید. به عبارت دیگر اگر بخواهیم مقداری بیشتر این را به کرسی حق بنشانیم، اینکه موضوعات را باید از عرف گرفت. فهم احکام را باید از عرف گرفت و عرف این جملۀ الظن یلحق الشی بالاعم الاغلب را حجت میداند، هم راجع به موضوعات و هم راجع به احکام. حال در اینجا نفرمودند اما بعد که جلوتر میرویم، میبینیم که مرحوم سیّد راجع به این کسانی که تمایل به این زن ندارند، حال یا پیر است یا خجه و یا عنین، گفتند این نمیتواند نگاه کند. گفتند برای اینکه اسلام که حکم روی فرد ندارد و میگوید مرد و زن و زن و مرد. قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن.
مرد نمیتواند به زن نگاه کند و زن هم باید به مرد نگاه نکند، بلکه خودش را بپوشاند. آنگاه اگر این ظهور عرفی مرا حجت کنید، اینطور میشود که این نگاه زن به مرد و مرد به زن، مطلقا جایز نیست مگر لضرورةٍ. این خلاصۀ حرف ماست. ما دلمان میخواست هفتۀ گذشته از شما استفاده کنیم اما تا حالا نشده. حال باز چون این هفته باید در فروعات این بحث صحبت کنیم، باز جا دارد که من از شماها استفاده کنم. ببینید این که من گفتم، اولاً درست است یا نه و غیر از آنچه من گفتم، شما برای نفیاً و اثباتاً چیزی دارید یا نه؟
و صلّی الله علی محمد و آل محمّد