أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
فرمودهاند: واستثنى جماعة الوجه و الكفّين،فقالوا بالجواز فيهما (3) مع عدم الريبة والتلذّذ، و قيل بالجواز فيهما مرّة و لايجوز تكرار النظر، و الأحوط المنع مطلقاً.
بالاخره بنا شد که زن به بدن مرد و مرد به بدن زن، نگاه نکند؛ ولو بدون ریبه و ولو بدون شهوت، نگاه نکند مگر در ضرورت. حال این استثنا از آن قاعدۀ کلی است. همینطور که میفرمایند در مسئله سه قول است و همیشه هم این سه قول بوده است. هم در میان قدماء و در میان متأخرین و در میان متأخر متأخرین. یک قول که مشهور است، گفتند نمیشود به بدن زن نگاه کرد، ولو به صورتش؛ ولو به دستها تا مچ؛ مگر اینکه ضرورتی در کار باشد. این مشهور در میان فقهاست. اما مرحوم شیخ طوسی و عدهای بعد از مرحوم شیخ طوسی، من جمله شیخ انصاری (رضوان الله تعالی علیه)، گفتند اگر ریبه نباشد و اگر تلذذ نباشد، میشود به وجه و کفین نگاه کرد. یک قول سومی هم هست که مرحوم محقق در شرائع دارند و مرحوم علامه در بعضی از کتابهایشان دارد و آن را هم باید بگوییم که یک قول مشهوری است که گفتند نگاه اول طوری نیست اما تکرار نگاه نمیشود. اگر نگاه بیفتد طوری نیست و اما اگر بخواهد این نگاه را ادامه دهد و تعمق کند، گفتند این نمیشود؛ که مرحوم صاحب عروه میگویند: و قيل بالجواز فيهما مرّة و لايجوز تكرار النظر.
قول سوم هم که مشهور در میان قدماء و متأخرین و من جمله صاحب جواهر است، میفرمایند که نه، مطلقا نمیشود الاّ اینکه ضرورتی در کار باشد. مرحوم صاحب عروه نتوانستند جازم شوند و احتیاط کردند اما احتیاط واجب کردند. لذا میفرمایند: و الأحوط المنع مطلقاً الاّ لضرورةٍ. این سه قول ناشی شده از روایات اهل بیت (علیهمالسلام)؛ و بعضی گفتند که جایز است و یک روایاتی آوردند و بعضی هم گفتند جایز نیست و روایاتی آوردند. تقریباً وقتی بررسی کنیم، میبینیم که بیش از ده دلیل برای مجوزیها دارند و ده دلیل هم امتناعیها دارند. و مرحوم صاحب عروه با آن آشنایی کامل به فقه، نتوانستند ترجیح دهند بین این روایتها و لذا احتیاط واجب کردند. حال بحث امروزمان راجع به مجوزیها، مثل شیخ انصاری و بعضی از محشین بر عروه و باید بگوییم از زمان شیخ انصاری به این طرف شهرتی پیدا کرده است اما همین شهرتی که پیدا کرده، میبینیم که محشین بر عروه و همۀ مراجع الاّ شاذاً؛ از حرف مرحوم سیّد بدون حاشیه رد شدند. مجوزیها، دلیل اولشان، قرآن است. «ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها». گفته این میگوید که زن میشود زینت در صورت را نپوشاند. خواه ناخواه به طریق اولی صورتش را بدون زینت، میتواند نپوشاند. بعضی هم زینت را ما یتظهر به گفتند و اصلاً معنا کردند که یعنی صورت. «ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها» یعنی الاّ وجه و کفین. گفتند این ما ظهر منها صورت است و وجه و کفین است و این صورت است که پیداست و دست است که پیداست بنابراین قرآن میفرماید که اگر نپوشاند طوری نیست. این دلیل قرآنی است. گفتند این الاّ ما ظهر منها را از کجا میگویید صورت و باید شما فرض کنید که در وقت آمدن قرآن، صورت زنهای متشرعه و زنهای مسلمان، باز بوده و حالا قرآن میگوید که «ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها»؛ لذا از کجا میگویید که مراد از ظهر یعنی وجه و کفین، یعنی صورت و دستها. این را از کجا درست کردید؟. لذا آنچه میشود گفت که در بعضی از روایات هم آمده اینست که «ولايبدين زينتهنَّ إلاّ لباسش. براندازی کردن به چادر و پشت سر زن و جلوی زن و اینهاست. گفتند استثنا هم منقطع است و عالی در میآید. شارع مقدس میخواهد بگوید که المرأة عورتین؛ سر تا پا پوشیده شود و استثنای منقطع آورده، الاّ ما ظهر منها. مثل: ما جاءک الاّ الحمار و همینطور که ما جاءک القوم الاّ الحمار تأکید است، استثنای منقطع برای تأکید آورده میشود. میخواهد بگوید همه و همه آمدند؛ لذا به جای اینکه بگویم جاءک القوم کلّهم به جای این کلّهم میگوید الاّ الحمار. اینجا هم همینطور است. استثنا، استثنای منقطع است. ولایبدین زینتهنّ، همه و همه الاّ چادر. بعد فرمودند که یک قرینه هم هست و آن قرینه را چه کار میکنید؟ برای اینکه بعد قرآن میفرماید ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ. این قرینه است که ما ظهر منها یعنی لباس. آن وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ، همه را میگوید. همه و همه چه زینت و چه ما یتزیّن به، از این نظر فرق نمیکند. لذا، وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ، یعنی صورت تو برای شوهرت است. حال اگر ما یتزیّن به، بگوید، میگوید زینت تو برای شوهرت و اگر هم خود زینت را معنا کنید، زینت تو از شوهرت است. الاّ بعد که خویشان است و این الاّ لبعولتِهنّ از شوهر تا خویشان است. گفتند این هم قرینه است. و ما بخواهیم الاّ ما ظهر منها را بگوییم استثناست و وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ، آن را تخصیص میدهد. ما میگوییم آن قرینه است برای اینکه آن مخصص نباشد. اگر هم بخواهید تخصیص دهید باید تخصیص مسلّم باشد برای اینکه تا مخصص محرز نشود که نمیتواند تخصیص دهد. عموم وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ؛ میگوید سر تا پا. ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها، استثنای منقطع است یعنی لباس. آنگاه یک مسئلۀ دیگر هم هست که بعد دربارهاش صحبت میکنم و این خیلی مشکل است که انسان بگوی. آنوقتها حنا بوده و سرمه و امثال اینها که به چشمشان سرمه میکشیدند وبه دستهایشان هم حنا میکشیدند و حالا زیرابرو برمیدارند و همان سرمه هم هست و بعد هم ناخنهایشان بلند است و لاک میمالند. حال یک زن بخواهد اینگونه به کوچه بیاید و شما هم فتوا دهید که طوری نیست. خیلی مشکل است که انسان بتواند اینطور فتوا دهد که این آرایشهایی که حالا اینها میکنند، طوری نیست. آنگاه میآید و آرایش هم میکند تا تو ببینی. میگفت آمد در مقابلم و گفت ببین که چقدر خوشگلم، چرا مرا نگاه نمیکنی. حال بگویید قرآن هم میگوید ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها؛ زن بزک کند و به کوچه بیاید، طوری نیست. خیلی جرأت میخواهد که انسان این را بگوید؛ و چیزی که بعد صحبت میکنیم، اینست که اصلاً آن روایتها هم که اسم سرمه و حنا و آن بزکهای آن زمان را باید بگوییم اعراض اصحاب روی اینهاست. کدام فقیهی میتواند فتوا دهد که اگر یک خانمی بزَک کرده به کوچه بیاید، طوری نیست. به عبارت دیگر حجاب اسلامی. سر تا پا پوشیده و صورت باز اما بَزَک کرده به کوچه میآید. گمان نکنم هیچ فقیهی بتواند اینطور فتوا دهد. لذا این، إلاّ ما ظَهَر منها را مثل اینکه چارهای نداریم جز اینکه غیر از این معنا کنیم. بگوییم وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ؛ آرایش تو و بَزَک تو از شوهرت و اما اگر بخواهی به کوچه بروی، چادر سرت کن و اگر چادرت را ببینند، طوری نیست. یک کسی بگوید اینکه اگر چادر را ببینند طوری نیست، یعنی چه؟ میگوییم روایت دارد که اصلاً به زن نگاه نکن و زن را براندازی نکن و به پشت سرش نگاه نکن. حال اگر بدون شهوت و بدون ریبه باشد، اگر نگاه کنی، حرام نیست. یا اینکه حرف من شاید بهتر باشد که ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها؛ استثناء، استثنای منقطع است و آورده شده برای تأکید؛ یعنی سر تا پای خانم باید پوشیده باشد. این دلیل اول است.
دلیل دومی که آوردند، صحیحۀ علی بن سوید است.
روایت 3 از باب 1 از ابواب نکاح محرم؛ در همین جلد چهاردهم وسائل:
روایت از نظر سند اشکالی ندارد: قلت لأبي الحسن (ع): إنّي مبتلي بالنظر إلي المرأة الجميلة فيعجبني النظر الیها فقال: یا علی لا بأس إذا عرف اللّه من نيتّك الصدق، و إيّاك و الزنا، فإنّه يمحق البركة و يهلك الدين.
این ظاهرش اینست که عاشق یک زنی هستم و مبتلای او هستم و خوشم میآید که به او نگاه کنم. حضرت فرمودند طوری نیست. مواظب باش که زنا نکنی، طوری نیست. آیا میشود این را گفت؟ اینکه مبتلا به یک زنی هستم و از او خوشم میآید و دوست دارم که به او نگاه کنم، حضرت فرمودند: لابأس. مواظب باش که زنا نکنی و مابقی طوری نیست. و اینکه مرحوم شیخ انصاری روی این روایت خیلی پافشاری دارد و عجب هم هست که مرحوم شیخ انصاری با آن همه زهد و تقوا و احتیاط که در مکاسب شیخ انصاری یک جرئت روی فتوا نمیشود پیدا کرد اما اینجا تمسّک به صحیحۀ علی بن سوید کردند و میگویند نگاه کردند به وجه و کفین طوری نیست؛ و این روایت حتماً معرضٌ عنها عندالاصحاب است. مخصوصاً که مرحوم نجاشی از این علی بن سوید در زهد و تقوایش، خیلی تعریف میکند. علی بن سوید، انصافاً آدم خوبی است. من خیال میکنم که میخواستند یک تهمت به علی بن سوید بزنند و یک روایت اینگونه علیه او جعل کردند. هم امام را خراب کردند و هم راوی را؛ که حضرت فرمودند طوری نیست. بنابراین اگر مرحوم شیخ انصاری این روایت را نیاورده بود، من اصلاً این روایت را نمیخواندم. معلوم است که روایت معرضٌ عنهاست. معلوم است که نمیشود به این روایت تحبط کرد چه رسد که استدلال کنیم که به وجه و کفین جایز است بدون شهوت و ریبه. این میگوید یعجنبی یعنی با شهوت و با ریبه و آنهم زن جوان. إنّي مبتلي بالنظر إلي المرأة الجميلة فيعجبني؛ یک زن زیبایی است و من عاشق او هستم و مبتلا به اینکه به نظر او نگاه کنم و خوشم میآید که به او نظر کنم و حضرت فرمودند لابأس. حضرت باید گفته باشند که غلط میکنی. این حرفها چیست که نزد من میزنی. باید فراموشش کنی و باید اصلاً با او ترک رابطه کنی. حضرت میفرمایند: لا بأس إذا عرف اللّه من نيتّك الصدق. آنگاه من نیتّک الصدق را معنا میکنند که و ایّاک و الزنا. این هم دلیل دومشان است برای اینکه میشود به وجه و کفین نگاه کرد.
دلیل سوم: صحیحۀ فضیل است.
روایت 1 از باب 190 از ابواب مقدمات نکاح جلد دوازده وسائل:
سئلت أباعبدالله علیهالسلام: عن الذراعين من المراة هما من الزينة التى قال الله: و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن قال: نعم و ما دون الخمار من الزينة و ما دون السوارين.
گفتند این روایت میگوید وجه و کفین طوری نیست. برای اینکه فرمودند پایینتر از مقنعه طوری نیست و پایینتر از النگوها هم طوری نیست؛ پس یعنی وجه و کفین. این که مرحوم شیخ انصاری و دیگران اینطور معنا کردند و مادون را معنا کردند یعنی پایینتر. اما اگر کسی معنا کند که ظاهراً هم همین است و ما دو الخمار من الزینة یعنی شعر و ما دون السوارین، یعنی ذراعین؛ یعنی زیر النگو و زیر مقنعه، زینت است. معنایش اینست که به مو نمیشود نگاه کرد و به زیر النگو هم نمیشود نگاه کرد. اما ما دون را معنا کنیم یعنی از النگو پایینتر بیا؛ یعنی دست و از مقنه پایینتر بیا؛ یعنی صورت. اگر اینطور که من عرض میکنم، روایت دلالت عکس پیدا میکند. لاأقل دلالت میکند؛ او از ذراعین سوال کرد و حضرت فرمودند بله، زینت است و ما دون الخمار، زینت است و ما دون السوارین هم زینت است. لذا هم مو و هم ذراعین است. اما حالا آیا میشود به صورت نگاه کرد یا نه؟ به زیر النگوها و به کفین میشود نگاه کرد یا نه؟ روایت اینجا ساکت است.
از کجامعنا کنیم که حضرت فرمودند ذراعین، زینت است اما پایینتر از ذراعین که ما دون السوارین است و دون یعنی پایینتر. لذا در حقیقت نمیدانیم که روایت را چطور معنا کنیم. اگر معنا کنیم که ما دون الخمار من الزینة، یعنی ما دون الخمار، یعنی تحت آن خمار و ما دون السوارین، یعنی کفین. لذا اینطور که من معنا میکنم، میشود ما دون الخمار، یعنی زیر مقنعه و ما دون السوار، یعنی زیر النگوها. همۀ اینها زینت است. اما حالا آیا میشود به وجه و کفین نگاه کرد یا نه؛ روایت دلالت ندارد. این هم صحیحۀ فضیل بود.
دلیل چهارم:
سه روایت به یک مضمون است که اولش صحیحۀ ابی جارود است که این صحیحۀ ابی جارود را نمیدانم که چه شده که مرحوم صاحب وسائل، در وسائل نیاورده است و آنچه در وسائل هست، روایت 3 و 4 از باب 109 از مقدمات نکاح است و سه روایت یک مضمون است. ابی جارود را معمولاً گفتند ضعیف است. حال اگر ابی جارود هم ضعیف باشد اما سند آن روایت 3 و 4 بسیار خوب است و ابی جارود هم بسیار خوب است برای اینکه همین روایت ابی جارود را که نمیدانم چرا مرحوم صاحب وسائل، نیاوردند؛ این مستدرک آورده.
روایت 3 از باب 84 از ابواب مقدمات نکاح از مستدرک الوسائل؛ جلد دوم مستدرک. آنگاه این ابی جمیله از علی بن ابراهیم نقل میکند و علی بن ابراهیم در اول تفسیرش، قول داده و گفته هرچه در این تفسیر من هست، مثل ابن قولویه است و سندش صحیح است و من نقل نمیکنم مگر از موثق. و علی بن ابراهیم، اگر بالاتر از نجاشی نباشد، مثل نجاشی است. ابن قولویه اگر بهتر از شیخ طوسی در فهرست یعنی اهل رجال نباشد، کمتر هم نیست و اینها توثیق کردند. حال اگر هم کسی بگوید که ابی جمیله، خودش ضعیف است؛ آن روایت 3 و 4 که مرحوم صاحب وسائل آوردند، موثق و صحیحه است و باید بگوییم که سه روایت به یک مضمون، دلیل چهارم است. حال من اینجا نوشتم دلیل چهارم اما در حقیقت سه روایت را که اضافه کنیم آنگاه میشود دلیل چهار و پنج و شش.
رواية أبي الجارود عن أبي جعفر(ع) في قوله تعالي: "ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها " حضرت فرمودند: هی الثیاب و الکحل و الخاتم و خضاب الکف و السوار.
فرمودند ما ظهر منها، اینهاست. و قرآن میگوید نگاه کردن به اینها طوری نیست. یکی به لباس و یکی به سرمه و یکی به انگشتر و به خضاب کف یعنی حنا و به النگو.
سند خوب است و دلالت هم خیلی واضح است. یک روایت هم نیست که بگوییم ضعیف السند است که مرحوم آقای خوئی میگویند ضعیف السند است و یک روایت هم نیست بلکه سه تاروایت صحیح السند و ظاهرالدلاله میگوید که نگاه کردن به لباس و سرمه و انگشتر و حنا و به النگو، طوری نیست. چیزی که هست، اینست که اولاً این سوار یعنی النگو، مسلّم است که آنها هم که میگویند به وجه و کفین میگویند و یک نفر را پیدا نکردیم که بگوید به موضع سوار یعنی موضع النگو و به النگو نگاه کردن یعنی بالای مچ، نه از قدماء و نه از متأخرین و نه از مجوزین و نه از غیرمجوزین و حتی همین مرحوم شیخ انصاری و امثال اینها که میگویند جایز است، میگویند که وجه و کفین؛ اما اگر بالاتر برود یعنی مثلاً مچ؛ گفتند مسلّم نه. لذا موضع السوار را کسی نگفته است. لذا اگر بگویید که این سوار را هیچ فقیهی نگفته و آنها هم که گفتند، گفتند به وجه و کفین اما بالاتر از کف که النگو باشد و موضع سوار باشد و خود سوار باشد، این را هیچ کس نگفته است و وقتی هیچ کس نگفته باشد، روایت معرضٌ عنها عندالاصحاب میشود که نه مجوزیها روی این فتوا دادند و نه غیر مجوزیها. این یک حرف است و یک حرف دیگر هم، اینست که عرض کردم؛ یعنی زینت آن زمان اینها بوده که نسبت به ما دادند. این که خصوصیت ندارد. زینت صورت طوری نیست. ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها؛ یعنی زینت صورت طوری نیست. حال یک خانمی سر تا پا پوشیده اما بَزَک کرده در کوچه میآید و بگویید ولايبدين زينتهنَّ إلاّ ما ظَهَر منها؛ امام باقر هم فرموده که لباست هرچه شفاف باشد و هرچه شهوت انگیز باشد و سرمه و زیر ابرویت و انگشترت و ناخن بلندت و لاک مالیدن و النگو و ساعت، طوری نیست. چه فقیهی میتواند ملتزم شود. اگر ملتزم شوید، باید اینطور بگویید. و یک نفر نمیتواند ملتزم شود. بنابراین باید بگوییم که این سه روایت که عمده هم همین سه روایت است، دلالتش خوب است و سندش هم خوب است اما کلّما زاد فی صحتّه زاد فی سقمه. هرچه سند بهتر، چون اعراض اصحاب روی آنست، ضعفش بیشتر میشود. هرچه دلالت واضحتر، روایت ضعیفتر میشود برای اینکه اگر مثلاً یک اهمالی از نظر سند و از نظر دلالت بود، ممکن بود بگوییم اختلاف در میان فقها، اما سند خوب و دلالت هم خوب است اما هیچ فقیهی روی این فتوا نداده.
حال روی این فکر کنید و ببینید که آیا از قدماء و متأخرین و کسانی مثل مرحوم محقق و مرحوم شهید و مرحوم صاحب جواهر و مرحوم شیخ انصاری پیدا میکنید که فتوا دهند که زن اگر با زینت در کوچه بیاید، طوری نیست. ظاهراً نداریم.
مطالعه کنید تا فردا. ان شاء الله
و صلّی الله علی محمد و آل محمّد