أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
در مسئلۀ 30 فرمودند: الخنثی مع الانثی کالذکر و مع الذکر کالانثی.
این مسئله، مسئلۀ مشهوری در میان اصحاب است و اینکه خنثی به مرد نامحرم و به زن نامحرم، نمیتواند نگاه کند. نه به مرد میتواند نگاه کند و نه به زن؛ و مرد و زن هم نمیتوانند به او نگاه کنند. زن نمیتواند و مرد هم نمیتواند. این یک مسئلۀ مشهوری در میان اصحاب شده است و ما همیشه به این مسئله اشکال داشتیم و آن اینست که میخواهند با علم اجمالی جلو بیایند و بگویند علم اجمالی، منجز تکلیف است هم برای خنثی و هم برای دیگران. راجع به نگاه کردن این خنثی به مرد یا به زن، علم اجمالی طرف ندارد برای اینکه این خنثی یا مرد است یا زن. اگر مرد باشد که به مماثل میتواند نگاه کند و اگر زن باشد به مماثل میتواند نگاه کند. بنابراین اینکه میگویند این نمیتواند به مرد و زن نگاه کند، برای اینکه اجمالی دارد که یا مرد است یا زن؛ ما میگوییم علم اجمالی شما طرف ندارد. مثل آنجاست که میداند یا عبای خودش نجس است و یا عبای آن طلبه که با او معاشرتی ندارد. آن طلبه که با آن معاشرت ندارد، آن عبا محل ابتلای این نیست و آنچه محل ابتلاست، عبای خودش است که نمیداند پاک است یا نجس است و رُفع مالایعلمون میگوید پاک است. کلّ شیء طاهر میگوید پاک است. لذا این خنثی هم میتواند به مرد نگاه کند و هم به زن نگاه کند. حتی راجع به ازدواجش هم ما همین را میگوییم که این چون علم اجمالی آن طرف ندارد، میتواند با یک مرد ازدواج کند و چنانچه میتواند با یک زنی ازدواج کند اما جمعش نمیشود. این راجع به خود خنثی است. راجع به آن طرف، یعنی مرد آیا میتواند به این که نمیداند آیا زن است یا مرد، نگاه کند یا نه؟ این هم الان که میخواهد نگاه کند، نمیداند که آیا این زن است یا مرد است، آن ادلّهای که میگوید به نامحرم نگاه نکن، نمیتواند برایش کار کند برای اینکه اگر مماثل باشد، میتواند به او نگاه کند و اگر هم مماثل ندارد، نمیتواند به او نگاه کند و الان نمیداند که آیا میتواند به این نگاه کند یا نه، رُفع مالایعلمون میگوید طوری نیست. زن هم همینطور است. نمیداند که آیا میتواند به این نگاه کند یا نه. لذا اگر مماثل باشد که میتواند نگاه کند و اگر مماثل نباشد، نمیتواند نگاه کند و حالا این نمیداند که مماثل است یا نه، علم اجمالی طرف ندارد، بنابراین میتواند به این نگاه کند. دربارۀ خنثی ما یک حرف دیگری هم داریم و آنست که این ممکن است جنس ثالث باشد، یعنی نه مرد باشد و نه زن. لذا اینکه مشهور در میان اصحاب شده است و اینکه این خنثی نمیتواند به مرد و زن نگاه کند و مردها نمیتوانند به این نگاه کنند و زنها نمیتوانند به این نگاه کنند، علی الظاهر میخواهند با علم اجمالی جلو بیایند و ما میگوییم این علم اجمالی یک طرفش محل ابتلا نیست و نمیتواند منجّز باشد. بله یک مسئلۀ دیگر جلو میآید که این مسئله دربارۀ اینکه مرد و زن به این نگاه کنند نمیآید اما راجع به خودش اینکه امروز به حمام زنانه برود و فردا به حمام مردانه برود، این یقین پیدا میکند که مخالف قطعیه، عملیه کرده است. برای اینکه اگر زن بوده به حمام مردانه رفته و اگر مرد بوده به حمام مردانه رفته، لذا مخالفت قطعیه، عملیه است که این را هم ما در اصول گفتیم که مخالفت قطعیه، عملیه اگر طولی باشد، چه کسی گفته حرام است برای اینکه اگر عرضی باشد، علم اجمالی منجز است و نمیداند این ظرف نجس است یا آن. اما علم اجمالی در اینجا طولی است یعنی الان یکی از این جاها محل ابتلایش است و دومی محل ابتلایش نیست. الان که میخواهد به حمام زنانه برود، این حمام زنانه محل ابتلایش است و نمیداند که برود یا نه، کل شیء جایز میگوید که میتواند. این تمام شد . حال اگر مرد هم بود تمام شد. علم اجمالی هم که منجز تکلیف نبود و اگر هم به راستی این مرد بود و به حمام زنانه رفت، رفع مالایعلمون میگوید که تکلیف برداشته شد و رفعیت از تکلیف شد. فردا هم به حمام مردانه میرود. الان نمیداند که آیا میتواند به حمام مردانه برود یا نه و به حمام زنانه هم نمیخواهد برود، پس طوری نیست. علم اجمالی منجز تکلیف نیست و بعد میداند که گناه کرده، یا اولی و یا دومی. میگوییم علم اجمالی طولی منجز تکلیف نیست و نمیتوانیم بگوییم یا دیروز و یا امروز گناه کرده است. باید همین الان بداند که اگر ادا را بجا آورد گناه است و اما اینکه علم اجمالی طولی باشد، چون احدهما از محل ابتلا بیرون میرود، باید بگوییم که منجز تکلیف نیست و اینکه مشهور شده که علم اجمالی طولی منجز تکلیف است برای اینکه بعد میداند که گناه کرده، ما میگوییم از کجا بعد میداند که گناه کرده است. این امروز که رفع مالایعلمون دارد و معنای رفع مالایعلمون اینست که اگر هم گناهست، مرفوع است و فردا هم رفع مالایلعمون دارد و معنایش اینست که اگر گناهست، مرفوع است. لذا علم اجمالی اگر طولی باشد، اصلاً نمیتواند منجز تکلیف باشد. آنجا میتواند منجز تکلیف باشد که عرضی باشد. لذا این مسئله که ایشان میفرمایند که الخنثی مع الانثی کالذکر، بیچاره این خنثی که با زنها مثل مرد است. و مع الذکر کالانثی، و با مردها مثل زن است. یعنی این بیچاره نمیتواند به حمام مردانه برود و به حمام زنانه هم نمیتواند برود و به مردها نمیتواند نگاه کند و به زنها هم نمیتواند نگاه کند و مردها و زنها هم نمیتوانند به این نگاه کنند تا آخر. و روی این عرضی که من میکنم، دلیل اینها فقط همین علم اجمالی است. و ما میگوییم علم اجمالی در مسئلۀ ما منجز تکلیف نیست برای اینکه راجع به این خنثی، طولی است و نه عرضی و راجع به زنها و راجع به مردها هم، علم اجمالی محل ابتلا نیست. برای اینکه این اگر زن باشد، زنها میتوانند به او نگاه کنند و اگر مرد باشد، مردها میتوانند به او نگاه کنند. بنابراین مرد با رفع مالایعلمون به او نگاه میکند برای اینکه علم اجمالی ندارد و زن هم با رفع مالایلعمون به او نگاه میکند برای اینکه علم اجمالی طرف ندارد و محل ابتلا نیست. حال چون مسئله مشهور در میان اصحاب است و حرفی هم روی آن نزدند یعنی معمولاً مسئله را همه چه در اینجا و چه در جاهای دیگر متذکر شدند و خیلی سرسری از مسئله گذشتند برای اینکه در ذهن مبارکشان بوده که علم اجمالی منجز تکلیف است، بنابراین این خنثی علم اجمالی دارد که یا مرد است یا زن است، بنابراین آن علم اجمالی میگوید به مردها نگاه نکن و به زنها هم نگاه نکن و راجع به خودش هم مردها علم اجمالی دارند که یا زن است و یا مرد، بنابراین باید به او نگاه کنند و زنها هم علم اجمالی دارند و باید به او نگاه نکنند. لذا با همین سادگی از مسئله گذشتند و دردسر عجیبی برای این خنثیهای بدبخت درست کردند.
مسئلۀ 31 یک مسئلۀ فوق العاده مشکلی است و من ندیدم که کسی جزماً روی این مسئله فتوا بدهد، چه قدماء و چه متأخرین و چه مرحوم سیّد در اینجا و چه محشین بر عروه و آن نگاه کردن مرد به زن و نگاه کردن زن به مرد است. استثنای این هم نگاه به وجه وکفین است. یعنی الان آنچه در رسالهها هست و مرحوم سیّد هم روی آن فتوای حسابی میدهند، اینست که مرد نمیتواند به بدن زن نگاه کند و زن هم نمیتواند به بدن مرد نگاه کند. این یک ضرورت است و مسلّم است. و اما به وجه و کفین یکدیگر میتوانند نگاه کنند یا نه؟. اینکه حالا مشهور به حجاب اسلامی شده برای اینکه با مانتو که نمیتواند صورتش را بگیرد و میتواند سرش را باز بگذارد. لذا این حجاب اسلامی که مشهور شده، اگر با شهوت و ریبه باشد که نمیتواند و در این که حرفی نداریم اما بدون ریبه که این هم کم پیدا میشود اما بگویید که شماها حسابی مقدسید و میشود ریبه و بدون شهوت به وجه و کفین میشود مرد به زن و زن به مرد نگاه کرد یا نه؟
مرحوم سیّد در اینجا احتیاط وجوبی میکنند و بعضی از فقهای بزرگ، أقرب میگویند برای جواز و محشین بر عروه هم همینطور شده است. یک عدهای طرفدار مرحوم سیّد، احتیاط واجب میکنند. یک دسته هم میگویند الأقرب الجواز و یک دسته میگویند الأقوی عدم الجواز. اما کسی را پیدا کنیم که به راستی جزماً بگوید به وجه و کفین میشود نگاه کرد و بلااشکال است، نداریم. یک کسی را هم پیدا کنیم که بگوید به وجه و کفین نمیشود نگاه کرد، جزماً. این را هم پیدا نکردیم. همۀ اینها یا احتیاط واجب میکنند و یا احتیاط مستحب میکنند با أقوی و أقرب و لایبعد و امثال اینها جلو میآیند و باید یک هفته هم دربارۀ این صحبت کنیم. برای اینکه آن جوازیها، هفت هشت ـ ده تا دلیل دارند و آن امتناعیها هم هفت هشت ـ ده تا دلیل دارند. این ده بیست دلیل را باید حسابی بررسی کنیم برای اینکه مسئلۀ روز هم هست. لذا الان چادر دمُده شده و این ننگ بزرگی برای جمهوری اسلامی است که چادر را از دست داد و ضد ارزش شد. لذا حالا ارزش این شده که لاأقل صورتشان باز باشد. موها هم میدانند که صدِ نود، ارزش شده است. لذا باید یک بحث مفصلی در این هفته راجع به این مسئله بکنیم و ببینیم که آیا میشود این حجاب اسلامی را جا انداخت. به این معنا که چادر نه و صورت باز اما قرص صورت و دستها باز اما تا مچ. برای این زنها که مقیدند و چادر ندارند. آیا میشود این را برای جوازش جا انداخت. مرحوم سیّد احتیاط واجب میکند و میگوید نه، اما مشهور فعلاً این شده که جایز است. فعلاً مسئلۀ ما اینست که: لایجوز النظر الی الأجنبیه و لا للمرأه النظر الی الأجنبی من غیر ضرورة. اول به طور کلی بحث میکنند و بعد میفرمایند: واستثنی جماعة الوجه والکفین و بعد میفرمایند: الأحوطُ اینکه باید وجه و کفین را بپوشاند و مردها هم حق نگاه کردن به او را ندارند. حال الان بحثمان راجع به غیر از وجه و کفین است. یعنی نگاه کردن مرد به گردن زن و به غیر از وجه و کفین یعنی به زیر النگوها و یا به سینه یا پای زن و همچنین نگاه کردن زن به مرد، یعنی نگاه کردن به مابقی وجه و کفین. زن، پوشاندن بدن و مرد هم پوشاندن بدن. راجع به زن، ضرورت در دین و در فقه است که مرد نمیتواند به بدن زن غیر از وجه و کفین، نگاه کند یعنی بدون ریبه و بدون شهوت سینۀ زن باز است و میخواهد به سینۀ او نگاه کند، آیا میشود یا نه؟ گفتند ضرورت در فقه و ضرورت در اسلام عزیز است که نمیشود نگاه کرد. یا مثلاً آستینهای مانتویش بالا رفته است. آیا میشود به بالاتر از مچ نگاه کرد یا نه؟ گفتند ضرورت در فقه است که نمیشود نگاه کرد. اما به عکسش آیا مرد میتواند با آستین کوتاه در اجتماع بیاید یا نه؟ گفتند میشود. اما اینکه آن مرد بخواهد با آستین کوتاه به کوچه بیاید، آیا میشود یا نه؟ در این اختلاف شده و بعضی گفتند آری و بعضی گفتند نه. مرحوم سیّد میفرمایند پوشاندن لازم نیست اما نگاه کردن زن حرام است. لذا این چیزی که حالا مشهور شده و بد شهرتی هم شده که مردها با آستین کوتاه و سینۀ باز بیرون میآیند. مثلاً یقۀ ما طلبهها روی منبر باز است و نامحرم سینۀ ما را میبیند، آیا این درست است؟ مشهور گفتند نگاه کردن زن به این سینه حرام است اما گفتند مرد اگر نپوشاند، طوری نیست و مرحوم سیّد اینطور فتوا میدهد. حال یکی یکی جلو برویم. فعلاً راجع به نگاه کردن مرد به بدن زن به غیر از وجه و کفین که گفتند ضرورت در اسلام است و ضرورت در فقه است که این حرام است مگر ضرورتی در کار باشد. فرض ما هم اینست که شهوت نیست؛ فرض ما اینست که ریبه و خوف افتنان و اینها هم نیست بلکه همینطور میخواهند با هم حرف بزنند، آیا میشود یا نه؟ گفتند ممکن است به وجه و کفینش را بگوییم که مرحوم سیّد میگویند نه؛ اما به سینه و بالای مچ و به پا و به گردن و زیر چانه را گفتند نه، این مسلّم نمیشود. هم واجب است که او بپوشاند و هم واجب است که این نگاه نکند. ادلّهای که اقامت شده، گفتند علاوه بر ضرورت، آیۀ شریفه: قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون* و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن (سوره نور، آیه 30). گفتند این اطلاق دارد. نگاه زن به مرد و نگاه مرد به زن، مطلقا نمیشود الا ما أخرجه الدلیل. لذا مرحوم سیّد میگوید الا ما أخرجه الدلیل نداریم، لذا نمیشود و حتی به صورتش هم نمیشود برای اینکه قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن؛ و این دلیل را مرحوم صاحب جواهر فرمودند و مرحوم شیخ انصاری فرمودند و الان هم مثل این محشین بر عروه استدلال همین کردند، من جمله مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خوئی و دیگران که در اینجا تقریر دارند. و من جمله از حرفهای مرحوم سیّد هم فهمیده میشود که به همین آیۀ غض اهمیت میدهند و میگویند اطلاق دارد و بالاخره زن نباید به مرد نگاه کند و مرد هم نباید به زن نگاه کند. ایرادی که هست، اینست که این مرد به زن نگاه کند و زن به مرد نگاه نکند، این با شهوت یا مطلقا را گفتند؟ اگر کسی بگوید قدر متیقّن از آیۀ شریفه، نگاه کردن مرد به زن و زن به مرد اما مع شهوةٍ و مع ریبةٍ است. اگر کسی این را بگوید آنگاه آیۀ شریفه دلالت ندارد. دلالت آیۀ شریفه این میشود مطلقا زن به مرد و مرد به زن نمیتواند نگاه کند، مع شهوة و مع ریبة و اما اگر شهوت و ریبه نباشد، آنگاه آیه دلالت ندارد و باید به دنبال روایتها برویم و ببینیم که روایتها چه میگوید. اما این حرف را که من عرض میکنم، معمولاً فقها قبول ندارند و میگویند آیۀ غض اطلاق دارد و اطلاق آیۀ غض میگوید مطلقاً نمیشود نگاه کرد. اگر این باشد، خواه ناخواه اینطور میشود که مرد به زن و زن به مرد نمیتواند نگاه کند از سر تا پا. اگر میخواهید وجه و کفین را خارج کنید، باید یک دلیل بیاورید و آن دلیل آیۀ شریفه را تقیید کند و بگوید: قل للمومنین یغضوا من ابصارهم الاّ وجه و کفین و قل للمومنات یغضضن الاّ وجه و کفین. و الاّ میگویند این آیۀ غض اطلاق دارد و راجع به مرد و زن است. در اینجا نگاه کردن به در و دیوار و زمین و آسمان که مراد نیست. بلکه قل للمومنین یغضوا من ابصارهم، پهلوی هم گذاشته شده یعنی زن به مرد و مرد به زن. و مع شهوة و مع ریبة هم ندارد. زن باید به مرد نگاه نکند و مرد هم باید به زن نگاه نکند. بالاخره غض بصر یعنی نگاه نکردن و یعنی این کار را ترک کن. این غض بصر را بعضیها گفتند یعنی نگاه نکردن. یعنی زن به مرد نگاه نکند و مرد هم به زن نگاه نکند. بعضیها گفتند غض در لغت به معنای فروبستن است و چون نمیخواهند بگویند چشمهایت را برهم بگذار، آنگاه مثال میزنند که مثل گاو که راه میرود و میگویند راه رفتن را از گاو یاد بگیر یعنی خیلی با طمأنینه و سر به زیر. یعنی چشمها مثل گاو باشد. بعضیها اینطور معنا میکنند. باز همین میشود که مرد باید در مقابل زن سر به زیر باشد و زن هم در مقابل مرد سر به زیر باشد. مثل مرحوم آقای خوئی و امثال اینها هم میگویند ترک نظر. باز همین میشود یعنی ای زن نظر کردن به مرد را ترک کن و ای مرد نظر کردن به زن را ترک کن. همه برمیگردد به یک معنا که ظهور عرفی آن هم هست، اینکه نمیخواهد چشمها را بر هم بگذارید اما باید زن به مرد و مرد به زن نگاه نکند.
روی این فکر کنید و اگر عرض من درست باشد نمیشود به آیه تمسّک کرد اما اگر عرض من درست نباشد و بگویید اطلاق دارد و اینکه عرض من درست باشد به این معنا که مشهور من جمله مرحوم شیخ انصاری که در مکاسب هم دارند، میگویند که قرآن چون در مقام تشریع حکم است، نمیتوانیم از آن اطلاق گیری کنیم. چون در مقام تشریع است و نه در مقام خصوصیات. لذا میگویند که آیات شریف حتی أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا را درحالی که الف و لام جنس هم هست، مرحوم شیخ انصاری در مکاسب میگویند از أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا، نمیشود اطلاق گیری کرد و بگوییم هر بیعی و هر ربایی. این هر در آن نیست. و آنچه هست اینست که طبیعت بیع حلال است و طبیعت ربا حرام است اما حالا کجا؟ آیا کالی به کالی را میگیرد یا نه؟ آیا ریای از کافررا میگیرد یا نه؟ مرحوم شیخ انصاری میگویند آیه در مقام بیان نیست و نمیتواند بگیرد. و این حرف، انصافاً حرف متینی است. لذا آن آیات و روایاتی که در مقام تشریع حکم باشد، اطلاق گیری از آنها مشکل است و وقتی اطلاق گیری مشکل باشد، باید قدر متیقن بگیریم و قدر متیقن اینجا مخصوصاً با ذلک اذکی لهم. قُل للمؤمنین بَعضوا مِن أَبصارهم و یَحفظوا فُروجِهم ذلک اذکی لهم. این قرینه هم باشد. حال این قرینه باشد یا نباشد، بالاخره قدر متیقن اینست که نگاه ریبهای، زن به مرد نباشد و مرد به زن هم نباشد. سیاق هم مربوط به اینجا نیست. بعداً راجع به سیاق آیه و اینکه آیه چه میفرماید و اینها صحبت میکنیم فعلاً آنچه تمسّک شده به این آیۀ شریفه است. اگر شما بتوانید از آیۀ شریفه که مرحوم صاحب جواهر اطلاق گرفتند و معنایش اینطور میشود که نگاه کردن مرد به زن و مرد به زن مطلقا نباشد الاّ ما أخرجه الدلیل.
حال روی این فکر کنید و دو سه دلیل دیگر هم دارند برای فردا. ان شاء الله
و صلّی الله علی محمد و آل محمّد