اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم بسم اللَّه
الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.
مسئلهاي که ديروز عنوان شد و به نظر ما
اشکال داشت. بنا شد که امروز مسئله را تکرار کنم شايد از شما استفاده کنم و رفع
اشکالها بشود.
مشهور در ميان فقهاء اين است که سفيه اگر حج
واجب به ذمه او باشد اين ميتواند حج بجا بياورد و راجع به امور مالي ولّي او بايد
اجازه بدهد و اما اگر حج مستحبي بخواهد بجا بياورد گفتهاند که جايز نيست، جايز
نيست به اين معنا که گفتهاند ميتواند محرم بشود و اما ولّي او را محلّش ميکند
که خاصه گفتهاند محلّش ميکند بدون هدي يا صومي، همين جوري - محرم شده است - او
را محل ميکند و عامه گفتهاند محلّش ميکند بالصوم. بله گفتهاند که اگر اين سفيه
حج که بجا ميآورد فرقي بين مسافرت و غير مسافرت نداشته باشد يا بتواند تکسّب بکند
آن وقت ميتواند حجّ مستحبي هم جا بياورد و مسئله سه، چهار تا اشکال مهم دارد و
اين اشکالهاي مهم را بايد رفع بکنيم مرحوم صاحب جواهر هم متعرض اشکالها نشده و
همين جور عبارت مرحوم محقق را معنا کردهاند و شرح کردهاند و نسبت به شهرت و بلا
خلاف و امثال اينها هم دادهاند.
اشکال اول اين بود که اين سفيه آيا واجب الحج
ميشود يا نه؟ اگر شما بگوييد تصرف در اموالش نميتواند بکند اين اصلاً واجب الحج
نميشود و اين که فرض کردهاند حتماً واجب الحج ميشود يعني اگر اموالي پيدا بکند
واجب الحج ميشود خب اين هر چه مال پيدا بکند به مجردي که مال پيدا کرد تصرف در
مالش نميتواند بکند. مالک ميشود اما تصرف در مالش نميتواند بکند آن وقت اين هم
که مرحوم محقق فرمودهاند که اگر بتواند تکسّب بکند حج مستحبي ميتواند بجا بياود
اشکالش اين است که خب اين ميتواند تکسب بکند اما بمجردي که تکسب ميکند محجور
ميشود يعني همان مالي را که به دست ميآورد تصرف در آن مال نميتواند بکند مثلاً
ميتواند برود با خدمه و آنجا پول بگيرد براي هديش در آن کار کردنش مالک ميشود
اما محجور است و اين که فرض شده در حج واجب اين واجب الحج ميشود خب يک کسي بگويد
نه اين اصلاً واجب الحج نميشود. حالا اگر بگوييد واجب الحج ميشود خب راجع به غير
سفيه هم بايد بگوييد اين مسئله چرا خصوصيت به سفيه دارد؟ مثل صغير اين ميتواند حج
مستحبي بجا بياورد و ميتواند مثلاً تکسب بکند ميتواند برود مکه، صغير است بچه
13،10 ساله است و اين همان جوري که سفيه را ميگوييد که «حللّه الولّي» در اين جا
هم بفرماييد «حللّه الولّي»، يا اين که نه «لا حللّه الولّي» ميتواند حج مستحبي
بجا بياورد و از جمله خدمه ميشود ميرود حج را بجا ميآورد بدون اين که تصرف در
اموالش بکند و همچنين مملوک و امثال اينها اين 6 تا که گفتهاند و اختصاص دادن
مسئله رابه سفيه اين ظاهراً وجهي ندارد.
و اشکال ديگر که در مسئله بود اين که اين
تکسبي که شما فرموديد خب اين تفاوت ندارد تکسب بتواند بکند يا تکسب نتواند بکند
براي اين که آنجا هم که تکسب ميکند محجور ميشود يا بايد بگوييد ميتواند حج بجا
بياورد مطلقا يا بايد بگوييد نه مطلقا، اما اين که صورت تکسب را بگوييد ميتواند و
صورت عدم تکسب را بگوييد نميتواند ظاهراً وجه ندارد. لذا در مسافرت که اين روزي
100 تومان ميگيرد به مجردي که 100 تومان را ميگيرد محجور است و تصرف در اين مال
ديگر نميتواند بکند، اين جورنيست که بتواند تصرف بکند اگر ميتوانست حرف خوبي بود
که در مسافرت اگر تکسب بکند مالک ميشود خب نميشود پس فرقي بين تکسب در مسافرت و
تکسب در غير مسافرت ندارد بين اين که اين پول ارث به او رسيده باشد يا خودش کاسبي
کرده باشد فرق ندارد. اين به مجردي که پول به دستش ميآيد و مالک ميشود محجور است
و تصرف در مال نميتواند بکند همه حرفها در هدي است. بايد اين هدي را بتواند بکشد
خب نميشود اگر مسافرت نداشت اين مال را نداشت حالا به مجردي که مال پيدا ميکند
محجور ميشود يعني فرقي بين مسافرت و غير مسافرت نيست اين سفيه در وطنش کار بکند
پول به او ميدهند مالک ميشود اما تصرف در اموال نميتواند بکند در مسافرت هم پول
به او بدهند اين مالک ميشود اما تصرف در اموال نميتواند بکند، مئسه هدي او که
عمده است ميماند.
آن وقت از همه اينها که بگذريم «حللّه
الولّي» يعني چه؟ ولّي چه کاره است که تحليل بکند؟ اين يک حکم است، حق که نيست اگر
بتواند اين محرم بشود خب محرم شده چه کسي بايد اين را محّل بکند؟ خدا. به واسطه چه؟
بواسطه هدي، و اين «حللّه الولّي» ولّي به او بگويد برو محلّ شو، خب ميگويد
نميخواهم.
لذا «حللّه الولّي» بالصوم ام لا؟ شهيد گفته
است نه، همين جور تحليل بشود و عامه گفتهاند بالصوم، هدي نه. همه گفتهاند عامه،
خاصه گفتهاند که هدي در کار نيست ولّي حق ندارد هدي بدهد به اين، پول بدهد به اين
برود قرباني بکند حالا آيا «حللّه» همين جوري؟ يا «حللّه بالصوم»؟ عامه گفتهاند
بالصوم، مرحوم شهيد گفتهاند احدي از خاصه نگفته، گفته همين جور تحليل، خب اشکال
عمده اينجاست که اين آقا چکاره است که تحليل بکند؟ يک دفعه ميتواند به او بگويد
اصلاً حج جا نياور اين حرف را ما ميزنيم ميگوييم که آقا اين از اول واجب الحج
نيست اگر واجب الحج هم باشد چون که هدي در کار است ممنوع است و اين ميگويد اصلاً
محرم نشو، محرم شدي احرامت هيچ است اما اين که احرامش درست است و همين طور که
بواسطه صيد از احرام بيرون ميآيد بواسطه امر از احرام بيرون بيايد «حللّه الولّي»
چرا؟ حالا يک دفعه بالصوم است که آن بالصوم هم اشکال دارد خود اين اقا چون که هدي
ندارد بايد روزه بگيرد ديگر «حللّه الولّي» ميخواهد وليّ به او بگويد روزه بگير
ميخواهد نگويد روزه بگير اين بايد روزه بگيرد.
عبارتها اين است که اگر حج واجب باشد واجب
است ولّي هدي به او بدهد اما اگر حج مستحب باشد نه، هدي نبايد بدهد و محلّش بايد
کند بالصوم يا نه؟ نه، همين جوري. مثل آدمي که محصور باشد که ديروز مثال ميزدم چه
جور اين خودش خودش را تحليل ميکند يعني مثلاً مو از سرش ميگيرد يا سر ميتراشد و
ميشود محلّ بدون اين که هدي بجا بياورد يا اين که اگر ميتواند هدي را جا ميآورد
بدون اين که اعمال بجا بياورد و ما نحن فيه شما يا ميفرماييد که اين ميتواند
محرم بشود خب اگر ميتواند محرم بشود اين «حلّله الوليّ» چيست؟ خب مسلم اين اگر
هدي را جايز بدانيد جايز و الا بايد خودش را محلّ بکند بواسطه صوم و روزه بگيرد و
اما «حلّله الوليّ بالهدي» خب اين حرف خوبي است آدم بزند اما فقهاء نميگويند که
بگويد در حج مستحبي وقتي که جايز باشد اين محرم بشود محرم شد حالا که محرم شد
اضطرار پيدا ميکند به پول، محجورها اگر اضطرار به پول پيدا بکنند وليّ بايد پول
به آنها بدهد مثل مفلس، مفلس زنش درد زايمان گرفته و الان ميخواهند ببرندش
بيمارستان و 100 هزار تومان پول ميخواهد خب مفلس است اما حاکم شرع پول را به او
ميدهد چنانچه خورد و خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج و اينها را گفتهاند که در
مفلس استثناء است و در سفيه استثناء است و در صغير. پول دارد صغير، چه کسي بايد
ادارهاش بکند؟ ولّي، از پول چه کسي؟ از پول خود صغير. خب در اينجا هم بفرماييد که
اين جايز است محرم بشود و وقتي محرم شد ديگر واجب است براي تحليلش هدي، حالا که
لازم شد ميشود از لوازم زندگياش، وليّ واجب است اين را تحليل کند بالهدي، تحليل
هم نه، پول به او بدهد، خودش خودش را تحليل بکند اصلاً وليّ کارهاي نيست «حللّه»
اصلاً معنا ندارد هدي ميدهد به او و آن آقا که سفيه است اما بالغ و عاقل است همين
جور که محرم شده اعمال حج را بجا آورده من جمله هدي را هم بجا ميآورد و بعد هم
تقصير ميکند و محلّ ميشود.
لذا مشهور در ميان فقهاء گفتهاند «حلّله
الوليّ» بدون صوم، بدون هدي. مرحوم صاحب جامع المقاصد گفته «حلّله بالهدي» عامه
گفتهاند «حلّله بالصوم» مرحوم شهيد ميفرمايند احدي نگفته «حلّله بالهدي، حلّله
بالصوم» پس بنابراين «حلّله الوليّ» همين جوري بگويد برو محلّ شو. لذااين اشکالهاي
اين مسئه است و اين «حلّله الوليّ» وليّ اولاً کاره نيست براي اين که او نميتواند
تحليل بکند، تحليل مال خداست و يک حکم وضعي است و اصلاً ولي تصرف در احکام وضعيه
که نميتواند بکند بايد مثلاً بجاي «حلّله الوليّ» بگويند «اعطاه» پول هدي را يا
«اعطاه الهدي» و آن آقا تحليل بشود، خودش را تحليل بکند بالهدي که اين را جامع
المقاصد گفته است آنکه فقهاء فرمودهاند حالا عبارت هم نارساباشد اين جوري است که
اين چون سفيه است بالاخره بايد محلّ بشود و برود دنبال کارش وليّ به او ميگويد که
برو محلّ شو، برو سر بتراش، خب اين برو سر بتراش اشکال من اينجاست که اگر از اول
جايز بوده که اين محرم بشود خب ميشود از لوازم زندگيش و حتماً بايد هدي را به او
بدهد و اگر از اول اين نتواند محرم بشود که نميتواند براي اين که امر مالي است
اين اصلاً محرم نيست تا محلّ بشود و اين که ما بگوييم اين ميتواند محرم بشود اگر
حج واجب باشد «حلّله الوليّ» بالهدي، «حللّ» هم نگفتهاند، فقهاء راجع به اينجا
نگفتهاند تحليل، گفتهاند که هدي او را ميدهد. عبارت را ببينيد «لا خلاف في ان
السفيه کالرشيد بالنسبة الي العبادات فاذا احرم بحجة واجبة» براي اين که عبادت است
و ميتواند عبادت بجا بياورد «لم يمنع مما يحتاج اليه في الاتيان بالفرض» آن آقاي
ولّي حق ممانعت از تصرف در اموالش را ديگر ندارد نگفته حللّه يا غير حللّه گفته نه
اصلاً اين آقاي وليّ نميتواند بگويد که پول خرج نکن. لذا اين مسئله، المسئلة
الخامسة لا خلاف في انّ السفيه کالرشيد بالنسبة الي العبادات فاذا احرم بحجة واجبة
لم يمنع مما يحتاج اليه في الاتيان بالفرض» حج واجب را بجا بياورد اين وليّ حق
ندارد بگويد که تصرف در اموال نميتواني بکني نه. بايد يک ميليون خرج کند و حجش را
برود مالش است و اين وليّ نميتواند بگويد که خرج نکن چنانچه هدي را هم نميتواند
مانع بشود از اينکه هدي نکن، «لم يمنع مما يحتاج اليه في الاتيان بالفرض و ان احرم
تطوعاً فان استوت نفقته سفراً و حضراً لم يمنع» اين خدمه ميشود و همه چيزش مال آن
مخدوم است يعني او را ميبرند و تفاوتي نميکند بين اين که در حضر باشد يا در سفر
باشد بلکه در سفرش اصلاً لازم نيست که آن وليّ خرج و مخارج بدهد، کسي ديگر خرج و
مخارج ميدهد گفتهاند ميتواند حج بجا بياورد خب اين خوب است «و کذا ان امکنه
تکسب ما يحتاج اليه» اين اگر بتواند در مسافرت کاسبي بکند ميتواند حج برود خب
حرفش اين است که به مجردي که کاسبي ميکند و پول پيدا ميکند ممنوع از تصرف است بعد
ميفرمايند «و لو لم يکن کذلک» اگر سفر و حضر تفاوت دارد و پول بايد خرج کند يا
امکان تکسب ندارد «و لو لم يکن کذلک بل احتاج في السفر الي ما يزيد علي نفقته في
الحضر من ماله المحجور عليه حلّله الوليّ» اين بجاي اين که بگويند يمنع آنجا خيلي
عبارت عالي بود ميفرمودند که «لم يمنع مما يحتاج اليه في الاتيان بالفرض» بجاي
اين که گفتهاند «حلّله الوليّ» بايد بگويند که «يمنع» از اين که اين اصلاً حج بجا
بياورد، اما بجاي اين گفتهاند اين ميتواند محرم بشود و براي محلش پول نميدهد و
ميگويد که برو محّل شو،خيلي ايراد واضحي است اگر بخواهيم بگوييم بايد بگوييم در
حج واجب يمنع الولي از اين که من اول الامر حج بجا بياورد و اگر هم بدون اجازه ولي
بجا آورد اصلاً محرم نميشود. چرا محرم نمي شود؟ براي اين که حج احتياج دارد به
هدي و اين نداشته و دانسته محرم شده. مثل کسي است که ميداند هدي ندارد دانسته
بخواهد محرم بشود اصلاً محرم نميشود ميداند محصور است، ميداند مکه که برود
نميگذارند اين هدي بجا بياورد خب حالا مسجد شجره محرم بشود، محرم نميشود اين
سفيه هم همين طور است ميداند که تصرف در اموالش نميتواند بکند بنابراين پول
نميتواند خرج بکند هدي نميتواند بگيرد بايد بگويند که اين لا يجوز اين که حج بجا
بياورد لا اقل بگويند يمنع الولي يا آنجا گفتند لم يمنع از تصرف در اموالش چه
بکند؟ خب بايد مبدل به صوم بشود همان که عامه ميگويند که «حلّله الوليّ بالصوم»
وليّ نه، خودش حالا که محرم شده محلّ ميشود بالصوم، حللّ نفسه بالصوم و اما اين
«حلّله الوليّ من الاحرام محافظة علي ما له بل في القواعد و المحکي عن المبسوط و
التحرير احلّه بالصوم و ظاهرهما تعيينه به»، به صوم «دون الهدي مراعاةً لحفظ المال
لکن عن الشهيد اني لم اقف علي کون التحليل بالصوم الا من طرق العامة» بعد هم آن دو
تا روايتي که ديروز خواندم راجع به آن کسي که محصور بشود، آن روايتها را مرحوم
صاحب جواهر ميخواهند بياورند و بگويند همان جوري که در آنجا صيد لازم نيست و
ميتواند خود را بدون صيد محلّ بکند در اين جا هم همين طور اما «حلّله الوليّ» باز
نيست در باب آنجا که محصور بشود نگذارند، مثلاً يک فرسخي مکه جلويش را گرفتند
گفتند اين جواز تو جواز بين المللي است و نميشود به مکه وارد شوي، برگرد خب اين
الان محرم است چکار بايد بکند؟ گفتند محلّ شو. به چه محلّ شود؟ گفتهاند اگر
ميتواني هدي اگر نميتواني بدون هدي تقصير کن، خب راجع به سفيه هم بايد اين جور
باشد «حلّله الوليّ» معنا ندارد اگر هم بخواهيم بگوييم آنچه در باب حصر است در
اينجا هست اين هم باز يک نحو قياس است سنيها ميتوانند بگويند چنانچه سنيها راجع
به حصرش هم ميگويند صوم، اينجا هم راجع به سفاهتش بگوييم صوم، اين سه چهار تا
اشکال هست.
اگر کسي که فاقد الطهورين است ما ميگوييم
فاقد الطهورين بايد نماز بخواند و نمازش هم صحيح است و قضا هم ندارد اما مشهور در
ميان فقهاء گفتهاند فاقد الطهوريننماز برايش واجب نيست چرا؟ گفتهاند چون فاقد
الطهورين است نه وضو ميتواند بگيرد نه تيمم و نماز متوقف بر اين است و نميتواند
وقتي نتوانست اصلاً نماز واجب نيست. ما نحن فيه هم همين طوراست اين آقا حجش را
ميداند نميتواند هدي بجا بياورد مثل آنجا که ميداند نه ميتواند وضو بگيرد نه
ميتواند تيمم کند در باب نماز چون که «لايترک بحال» گفتهاند که اين در باب رکوعش
مبدلّ ميشود به ايماء، حالا راستي اگر آن ايماء را هم نتوانست خب ديگر خواه
ناخواه بايد بگوييد که «اذا انتفي الجزء انتفي الکل، اذا انتفي الشرط انتفي
المشروط» راستي اگر نتوانست سلام نماز را بدهد اين آيا نماز برايش واجب است يا نه؟
خب نه، عامه ميگويند بدل دارد سلام نماز به هر چه محل ميشود به هر چه، که آن
علامه «رضوان اللَّه تعالي عليه» يک هوچي بازي در آورد در مقابل شاه خدا بنده و
همان هوچي بازي علمي علامه عامه را ساقط کرد و شاه خدا بنده تحريک شد و بالاخره
دين تشيع از همان جا يک رسميتي پيدا کرد و من جمله در همين تحليل گفت ابوحنيفه
ميگويد به هر چه ولو به اخراج حدثي باشد اما شماها نمي گوييد حالا که نشد پس
بنابراين اگر کسي بداند نميتواند از نماز خارج بشود خب حالا نماز برايش واجب است؟
براي اين که اگر سلام نباشد و به واسطه روگردان از قبله باشد نماز باطل است اصلاً
شما ميگوييد نماز باطل است بايد سلام باشد حالا اين طرف و آن طرف نبريد مرا.
علي کل حال اين جوري است که اين اقا يک دفعه
ميفرماييد که ميتواند محرم بشود - حرف ما اين است- اگر ميتواند محرم بشود ديگر
خواه ناخواه بايد تصرف در اموالش هم بتواند بکند، از لوازم زندگيش ميشود ولّي هم
حق ندارد ممانعت بکند به قول همان عبارتها لم يمنع من التصرف في ماله و اگر گفتيد
يمنع من التصرف في ماله ديگر حج واجب و مستحب ندارد اين اصلاً واجب الحج نيست و
اگر هم محرم بشود احرامش اصلاً منعقد نميشود اين حرف من است و قاعده همين را
اقتضا ميکند قاعده فقهي اما فقهاء نفرمودهاند اينها است که گفتم و اين سه، چهار
تا اشکال به قول فقهاء هست و اين که من تکرار کردم امروز براي اين که اين سه، چهار
تا اشکال را رفع بکنيد تا قول فقهاء درست بشود، قول شهرت و الا اگر نتوانيم درست
بکنيم مجبوريم بگوييم اين آقا آيا ميتواند محرم بشود يا نه؟ فقهاء همه گفتهاند
ميتواند محرم بشود چه حج واجبي چه حج مستحبي، خب اگر ميتواند محرم بشود ديگر
خواه ناخواه از لوازم زندگيش ميشود اين که تصرف در اموالش، هم براي خرج و مخارج
هم براي هدي بتواند بکند و اگر فرموديد نميتواند تصرف در اموالش بکند بايد
بفرماييد که من اول الامر هم نميتواند محرم بشود اگر هم محرم بشود احرام نميشود
مثل کسي است که سلام نماز را نتواند بدهد من اول الامر اللَّه اکبر نميتواند
بگويد و اللَّهاکبر هم بگويد و رکعت اول دوم و سوم و چهارم را هم بخواند و تشهد
را هم بخواند و نتواند سلام بدهد عامه ميگويند به هر چه، رو را از قبله برگردان
اين جاي سلامت. شيعه ميگويد نه، وقتي شيعه ميگويد نه ديگر خواه ناخواه به مجردي
که رو را از قبله برمي گرداند نماز ميشود باطل. من اول الامر اصلاً نماز ميشود
باطل. آن وقت وقتي چنين باشد من اول الامر اللَّهاکبر نميتواند بگويد در باب حج
مسلم است که قدرت بر هدي لازم است و الا واجب الحج نيست لذا در حج واجب و در حج
مستحب همين را ميگوييم در آن صومش آنجاهاست که بعد برايش چيزي جلو بيايد يعني پول
نداشته باشد پولش را دزدها برده باشند بي پول باشد آنجا گفتهاند که يبدل بالصوم و
اما من اول الامر پول نداشته باشد وبگويند ميتواند محرم بشود، نه، اصلاً
نميتواند از اول محرم بشودو اين را مسئلهاش را در باب حج هم عنوان کردهاند که
اصلاً نميتواند محرم بشود.
وصلي اللَّه علي محمد و آل محمد.