عنوان: اختلاف مضمون له و ضامن
شرح:

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم . رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی .

مسئله4[1]:

بحث دیروز درباره این مسئله چهارم بود که این مسئله هم اینجا و هم سایر جاها مفید است ، خیلی به درد می خورد.

مسئله را اوّل بخوانیم می فرماید: «اذا انکر الضامن الضمان فاستوفی الحق منه بالبینه» آقای ضامن برای اینکه پول به مضمون له ندهد می گوید من اصلاً ضامن نبودم ، بینه قائم می شود اینکه نه ضامن بودی. خب معمولاً از ضامن پول را می گیرند، مورد ضمان را می گیرند ، حالا آیا این ضامن می تواند مراجعه کند به مضمون عنه و بگوید که پول را داده ام و ضمان بالعوض است باید پول را بدهی یا نمی تواند؟

مرحوم سید فرمودند نمی تواند.

ما گفتیم می تواند.چ

و این می تواند و نمی تواند دیروز گفتم سرچشمه می گیرد از اینکه آیا غیر از بینه و قسم در در باب دعوا می تواند کار کند چیز دیگری یا نه؟ ما گفتیم از روایات استفاده می شود نه. قاضی سه تا ابزار دارد : بینه ، اقرار ، قسم . و روی این سه ابزار باید کار بکند و اگر یک یقینی برایش پیدا شد ، علمی برایش پیدا شد که روی این سه ابزار نباشد ما گفتیم این دعوا نمی تواند کار بکند علم قاضی نمی تواند دعوا را تمام بکند.

و این مسئله خیلی مبتلی به هم هست مثلاً الان با آزمایشهایی که هست قاضی روی آن آزمایشها خیلی کار می کند. مثلاً ادعا می کند که من زنا نکرده ام ، زنا نداده ام نطفه آنها را آزمایش می کنند و بالاخره اثبات می کنند که زنا کردی یا زنانکردی. درباره ولد زنا آزمایش می کنند و می گویند این ولد زنا است یا ولد زنا نیست . ما مدعی هستیم هیچ کدام اینها نمی تواند کار بکند و آنکه درباب قضا و شهادات می تواند کاربکند اقرار است ، قسم است ، بینه است . و دیروز هم عرض می کردم که اینها منافات هم ندارد با اینکه روشن گرایی بکند . فرق است بین اینکه چیزی روشن گرایی بکند یا حجت باشد اینها خیلی با هم تفاوت دارد. العلم ظاهر بذاته مظهر لغیره مثل وجود می ماند تعریف وجود را همین کرده اند الوجود ظاهر بذاته مظهر لغیره خودش که موجود است هرچیزی هم وابسته به آن است. علم این طور است مثل وجود است ظاهر بذاته مظهر لغیره ، این مسلم است العلم ظاهر بذاته مظهر لغیره امّا این علم همه جا حجت است یا نه؟

شیخ انصاری می گویند آری.

ما می گوییم نه.

شیخ انصاری فرمودند العلم حجة – نگفتند ظاهر بذاته گفتند حجة مثل بالاتر از بینه ، بینه برای این است که علم پیدا شود یا مظنه پیدا می شود العلم حجة لاتناله ید الجعل اثباتاً و لانفیاً شارع نمی تواند بگوید که حجت است الا ارشاد بکند والا لغویت لازم می آید نمی تواند هم نفی بکند چون تناقض لازم می آید این طور که مرحوم شیخ انصاری فرموده اند . اگر بخواهد بگوید حجت نیست تناقض لازم می آید ولی ما آنجا گفته ایم همه جا گفته ایم اینجا می گوییم که شارع مقدس که نمی گوید تو نبین ، نفهم . می گوید که بله ظاهر بذاته مظهر لغیره امّا حکم مرا اثبات بکند همه جا اینجور نیست ، نظیر علم موضوعی می شود و چه جور علم را درج در موضوع می کند تابع آن علم است، علم طریقی باشد ، علم از راه خاص باشد جزء موضوع باشد تمام موضوع باشد، نظیر آن می شود و الاعلم طریقی است همین علم طریقی را شارع مقدس می گوید که علم از راه متعارف این حجت است کار به باب قضا و شهادت هم ندارم . امّا اگر از راه غیر متعارف شد حجت نیست مثلاً یک کسی تسخیر اجنه کند خب اجنه با او حرف بزنند و یقین پیدا کند ، این حجت است ؟ نه. بالاتر از اینها یک کسی تسخیر ملائکه بکند – می کرده اند و می کنند – بعضی از بزرگان تسخیر ملائکه می کنند ملائکه راهنمای اینها است حالا این ملائکه اگر چیزی گفتند این حجت است ؟ نه. ظاهرٌ بذاته مظهر لغیره هست یا نه؟ آری . از راه رمل و اسطرلاب ، علوم غریبه زیاد است از راه سحر ، خب از را رمل و اسطرلاب راستی علم می آورد یعنی ظاهر بذاته مظهر لغیره است امّا همه این علوم غریبه را شارع قبول ندارد. قبول ندارد به این معنا که می گوید حکمی از احکام روی این اثبات بشود نه. جن بگوید که پول فلان جاست بروید بردارید حالا این را می توانم بروم بردارم ؟ نه . آیا حاکم می تواند تسخیر ملائکه – قاضی از اوّلیاء الله است- بنشیند و کاری به مدعی و بینه نداشته باشد و کاری به بینه و قسم و اقرار نداشته باشد و با آن تسخیر ملائکه ، ملائکه به او الهام کنند اینجور کن ، آن جور کن ، این جور کن... می تواند؟ نه . یقین هم پیدا می شود امّا نمی شود . چرا؟ برای اینکه شارع مقدس می فرماید احکام من از راه متعارف باید اثبات بشود اگر غیرمتعارف شد . نه. در موضوعات هم همین است . موضوعاتی که احکام روی آن آمده باید متعارف باشد اگر موضوع غیر متعارف شد حکم ندارد مثلاً مثل خون و رنگ خون . خب این علم امروز می گوید که معنا ندارد که رنگ باشد خون نباشد و وقتی هم بگذارد آن را زیر مکبرات خون می بیند همان رنگ را خون می بیند حتی آن گلبولهای سفید و قرمز آن را می بیند که می لولند. اینخون است امّا شارع چه ؟ شارع می گوید نه متعارف چون که رنگ خون را می گوید خون نیست و لو فلاسفه می گویند محال است که خون نباشد فلاسفه می گویند که عرض بلا معروض محال است اگر عرض بخواهد موجود در خارج باشد باید معروض داشته باشد باید جوهری باشد و این قائم به آن باشد. رنگ عرض است اگر بخواهد در خارج موجود بشود باید خون باشد تا این عرض عارض بر آن جوهر باشد خب این دو ، دو تا چهارتاست در فلسفه . چنانچه این میکروسکوپها خب می نمایانند دو ، دو تا چهارتاست، حسابی می نمایاند. بخاری که از چیز نجس بلند می شود ، از آب متنجس بلند می شود این بخارچیست؟ خب علم می گوید ذرات آب است این جور شده است می رود به سقف ، به سقف می خورد آب می شود و برمی گردد پس این بخار آب است . فلسفه می گوید آب است و علم روز می گوید آب است، عرف می گوید بخار است، می گوید بخار غیر از آب است ، آب هم غیر از بخار است شارع مقدس می گوید چون موضوعات من عرفی است و من احکام را آورده ام روی موضوعات عرفی بنابراین بخار را بگو پاک است و لو از روی عذره باشد. ولو از روی بول باشد و این بخار به بدن تو هم سرایت بکند امّا چون بخار است پاک است. پاک است به این معنا ، شارع مقدس نمی گوید بخار ، آب نیست. شارع مقدس خلاف علم صحبت نمی کند . شارع مقدس می فرماید تسهیلاً للامر احکام من روی موضوعات عرفی می آید ، نه موضوعات دقی فلسفی و نه موضوعات علمی. موضوعات علمی علم است، یقین آور است . موضوعات فلسفی علم است علم آور است ظاهر بذاته مظهر لغیره است امّا موضوع حکم من نیست . اگر می گویم پاک است یعنی آن را که مردم بگویند بخار است . اگر هم می گویم نجس است آن را که مردم بگویند آب است و مردم بخار را نمی گویند آب است پس پاک است. این ادعای ماست . در علم قاضی هم ما همین را می گوییم ، می گوییم در علم قاضی شارع مقدس می گوید قاضی تو اگر علم به واقع پیدا کردی ظاهر بذاته مظهر لغیره . اگر تسخیر جن و ملائکه کردی و قاتل را پیدا کردی ظاهر بذاته مظهر لغیره . اگر با امّارات با تلسکوپها ، با میکروسکوپها قاتل را پیدا کردی یا ولدحلال و حرام را پیدا کردی ظاهر بذاته مظهر لغیره ، اینها رامن منکر نیستم امّا می گویم باب قضا و شهادات باید بگردد روی بینه و اقرار و قسم . ولو تو علم داری علمت حجت نیست ، حجت نیست اینکه نه ظاهر بذاته مظهر لغیره نیست . حجت نیست و وقتی حجت نشد قاضی نمی تواند روی علم خودش حکم بکند که این پول مال آن است یا این خانه مال آن است یا قاتل آن است، مقتول آن است یا این ولد حلال است یا ولد زنا است. چرا؟ برای اینکه شارع گفته که با بینه کار کن ، با اقرار کار کن ، با قسم کار کن و این از نظر عرفی و از نظر عقلی و اینها هم خیلی شاهکار خوبی است برای اینکه اگر علم قاضی بیاید روی کار خیلی جاها تقلب پیدا می شود حقه بازی ها درست می شود، رشوه خواری ها درست می شود بعضی اوقات هم شارع مقدس اصلاً نمی خواهد اثبات بشود تهدید کرده امّا نمی خواهد رجم واقع بشود این رنجش رجم واقع بشود امّا برای خاطر اینکه این کار زشت در خارج واقع نشود یک حکم بالایی ، رجم ، امّا از آن طرف به قاضی گفته علم تو حجت نیست و باید بینه و آن هم در اینجا 4 تا بینه . در حالی که یک بینه هم اقرار بدهد معمولاً مرحوم آقا ضیاء عراقی خبر واحد حجت است از راه اطمینان و راستی هم خبر واحد ظن متآخم به علم می آورد . اگر یک نفر موثق پیش شما ، موجه الان وارد این جلسه بشود و بگوید مثلاً درصحن مدرسه زید هست . خب همه شما اطمینان پیدا می کنید دیگر چه رسد پشت سر او یک آدم موثق دیگر بیاید . معلوم است علم پیدا می شود امّا همین دو تا آدم موجه شهادت بدهند کالمیل فی المکحلة من دیدم این زن شوهردار زنا داد، شارع مقدس می گوید نه. علم هست امّا می گوید این علم حجت نیست . باید سومی و چهارمی باشد.

روی اقرار خب راستی در زمان امیرالمومنین می آمد اقرار می کرد در همان اقرار اوّل طوری بود که امیرالمومنین یقین پیدا می کردند نه از راه علم امّا من ، از راه علم عادی . مردم یقین پیدامی کردند که این زن زنا داده ، توجیه اش می کردند می گفتند حالا برو تا ببنیم چه می شود، دفعه دیگر می آمد اقرار می کرد خب همه یقین داشتند تا بالاخره چهارتا اقرار . با همان اقرار اوّل و اقرار دوّم یقین پیدا می شود امّا شارع مقدس می گوید این یقین حجت نیست. حجت نیست یعنی حکم من نیامده روی این یقین ، حکم من آمده روی چهارتا اقرار می خواهد یقین پیدا بشود می خواهد یقین پیدا نشود. و این خیلی هم نتیجه دارد و ما بخواهیم با علم قاضی و با علم روز و با علم فلسفه و با علوم غیرمتعارفه و اینها بیاییم جلو هیچ جا نمی توانیم بیاییم جلو شارع مقدس هیچ جا حجت نکرده است اینها راه و روش پیامبراکرم همین بوده روش ائمه طاهرین همین بوده و بعدش هم دیگر مشهور در میان فقهاء روش ، سنت همین بوده است و نگذرید از این قضیه ، مسلم است ما نمی گوییم که ظاهر بذاته مظهر لغیره نیست مسلم العلم ظاهر بذاته مظهر لغیره الا اینکه ظاهر بذاته مظهر لغیره موضوع از برای احکام شارع هست یا نه؟ ما می گوییم که نه، باید ببینیم کجا هست و کجا نیست . در بینه در اقرار هم باید بطور متعارف باشد . اگر اقرار زیر شکنجه شد خب همه می گویند حجت نیست . بینه حتی احتمال دادیم که یک چیزی در کار باشد از همین حجت بینه پسر راجع به پدر ، پسر طلبه است فاضل است مجتهد است و همه قبولش دارند حالا مال پدرش را فلانی خورده و این هم می داند حالا این مجتهد می آید در مقابل قاضی شهادت می دهد شهادتش قبول نیست ، دو تا پسرش می آیند شهادت می دهند شهادتشان قبول نیست هردو مجتهدند ، هردو موثقند قبول نیست. چرا؟ برای این که شارع مقدس فرموده بینه باید از اغیار باشد، برای اینکه جلو هر مفسده ای را بگیر به طور کلی دیگر حکم را آورده گفته باید از اغیار باشد لذا احکام تابع مصالح و مفاسد نفس الامری است و اینجاها شارع مقدس مصلحت نفس الامری را در این دیده که علوم غریبه را بگوید حجت نیست ، مسلم است.

پسر دید که آمدند پدرش را کشتند و مالش را هم بردند و شخص را هم شناخت ، این آقا دوتا پسر دارد که هردو مجتهد هستند و هردو نفر موثقند ، مافوق عدالت هستند این دوتا آمدند پیش قاضی و به قاضی گفتند آقای قاضی دیشب فلانی با فلانی آمد پدر ما را کشتند و مال پدرم را هم بردند قاضی می گوید خیلی خوب شما چون پسر او هستید قولتان حجت نیست بروید بینه بیاورید یا قاتل اقراربکند یا قسم بخورید وقتی قسم را برگرداند آن وقت من حکم می کنم امّا شما مجتهد که می گویید من دیدم که اینها پدر ما را کشتند این حجت نیست . نمی گوید که شما دروغ می گویید. قاضی تکذیب نمی کند قاضی حق ندارد که کسی را تکذیب بکند لذا این دو مجتهد عادل را تکذیب نمی کند می گوید بله. شما می دانید، امّا برای من فایده ای ندارد من باید بینه داشته باشم ، بینه ندارم لذا دیگر حس و حدس و علوم غریبه و علوم غیرغریبه و همه اینها مثل هم است و تاین مثالهایی که من دارم می زنم مسلم پیش فقهاء هم هست یعنی هیچ فقیهی تا حالا اینجور نگفته که در آنجایی که اقرباء می آیند شهادت می دهند این قاضی اگر علم پیدا کند حجت است اگر علم پیدا نکند حجت نیست احدی نگفته در حالی که مسلم خیلی جاها علم پیدا می شود در حالی که علم پیدا می شود امّا می گویند نه ، بینه باید از اغرباء باشد نه از اقرباء . در حالی که قاضی هم علم دارد الان .

بنابراین قضا و شهادات باید بگردد روی بینه ، روی اقرار ، روی قسم چیزهای دیگرش هم همین طور است «کل شیی لک حلال حتی تعلم انه حرام کل شیی طاهر حتی تعلم انه نجس» خب اینها یک احکامی هستند اگر روی موضوعاتش یک مقدار فکر کنید عالم نجس است حالا یقین ما ، یقین این جوری حجت است؟ خب همه گفته اند نه. گفته اند فکرش را نکن با کل شی طاهر برو جلو . در آن روایت زراره در استصحاب همین است آمد گفت یابن رسول الله دماغم خون افتاد، چکید و نمی دانم به لباسم چکید یا روی زمین؟ فرمودند که: «لا تنقض الیقین بالشک» بگو به لباسم نچکید . گفت یابن رسول الله اگر نگاه کنم حتی تعلم است می دانم به لباسم چکید یا نه فرمودند ، نه، لازم نیست . این یعنی چه؟ یعنی من می گویم که این حتی تعلم در موضوعات لازم نیست تفحص کنید. درموضوع طهارت و نجاست لااقل . و چونکه تقحص نمی کنید و شک باقی است بگو پاک است حالا راستی الان این بازار ، این نانوایی ها این نانهایی که ما می خوریم این پنیرهایی که ما می خوریم این غذاها پاک است ؟ این بازار مسلمانها که 95 درصد خمس نمی دهند بازار حلال است؟ این رباخواری ها این رشوه خواری ها این بحرانهایی که درست می شود که این بازاری ها درست می کنند خب اینها همه حلال است به قول خود شیخ انصاری اگر بخواهیم غیر از این بگوییم باید برویم توی بیابان علف بیابان بخوریم و آب چشمه و بعد هم می گویند فتأمل ، آنجا هم معلوم نیست بشود حلال بخورید . پس بنابراین چه؟

فکرش را نکن . می گفت آمد پیش میرزای بزرگ «رضوان الله تعالی علیه» گفت آقا این حبی که – شاید وسواسی هم بود- شما توی دالان خانه اتان است 18 سال است این عربها ، این عجمها این لاابالی ها می آیند از حُب آب می خورند هنوز یقین پیدا نکرده ای که حُب نجس است فرمودند فکرش را نکن . با فکرش را نکن بگو کل شیی ظاهر حتی تعلم انه نجس . به قول آقای سید محمد باقر درچه ای این آیت الله العظمی فرموده بودند که شارع مقدس روزی چندین تُن نجاست خورد مردم می دهد با کل شیی ظاهر حتی تعلم انه نجس به همه حرام- غیر از این هم چاره ای نیست باید بگردد زندگی – می خوراند با کل شیی ظاهر حتی تعلم انه حرام. اگر هم بخواهد یک مقدار دقت بکند می شود وسواسی . وامصیبتاست دیگر . اگر یک مقدار بخواهد دقت بکند اصلاً دیگر توی یک راه هایی می افتد – خدا درجاتشان عالی است عالی تر کند- مرحوم آیت الله العظمی آقای خوانساری آقای سید احمد که در تهران یکی از مراجع بزرگ بودند به قول حضرت امّام از نظر علم و عمل همه می دانند چقدر بالا بوده است ایشان پول توی بانک نمی گذاشتند و سهم امّام را جمع می کردتد توی یک صندوق نسوز ، اوّل ماه همان کسی که متصدی بود و پولها را نگه می داشت می برد قم و شهریه می داد با یک اهل علم ، من گفتم خب این احتیاط توی بانک نمی گذاریم امّا این پولها از کجا آمد ؟ خب از بانک.

اگر ولایت فقیه می تواند درست کند قبلش را درست می کند بعدش را درست می کند و اگر نتواند کارکند خب نه بعدش را می تواند درست کند نه قبلش را می تواند درست کند امّا عمده این است که شارع مقدس می گوید بابا دقت نکن و از راه غیرمتعارف علم پیدا نکن ، از راه عرف جلو هر کار که مردم می کنند تو هم بکن والا می شوی وسواسی . و در احکام قضا و شهادات هم روی بینه و روی ایمان حکم بکن و روی اقرار . و کاری به لوازم و دقتهای عقلی و این که اگر آن است پس لازمه اش هم هست و پس من علم دارم این که ملزوم هست و نمی شود لازم نباشد و اینها نه. خب شما در اصل مثبت همین را می فرمایید و می گوید در اصل مثبت اصل آن چیزی را که اثبات می کند خب اثبات می کند امّا لوازم آن چیز دیگر نه. حتی میرسد به اینجا که می گوید زید در خانه بود استصحاب کن زید در خانه است حالا انسان در خانه هست یا نه؟ بگو نه. مگر می شود زید در خانه باشد، انسان در خانه نباشد؟ می گوید تو کار به اینها نداشته باش تو با اصل استصحاب زید در خانه بگو در خانه است و امّا بخواهی لوازم را بار کنی لوازم را بار نکن خب شما این جور می گویید . می گوید اصل مثبت حجت نیست، یعنی آن استصحاب فقط موردش برای تو حجت است لوازمش برای توحجت نیست ولو علم هم پیدا کنی یعنی اگر زید در خانه باشد خب فلسفه می گوید انسان در خانه است علم می گوید انسان در خانه است دو ، دو تا چهار تاست که انسان در خانه است امّا همین دو ، دو تا چهار تا انسان در خانه است شارع مقدس می گوید اگر احکامی باربر انسان است بار نکن اگر احکم بار بر زید است بار بکن.

پس بنابراین احکام دست شارع است و شارع مقدس هر جور بخواهد موضوع قرار بدهد می تواند باب قضا و شهادات دست شارع است هر جور موضوع بخواهد قرار بده می تواند موضوع را قرار داده : بینه ، اقرار ، قسم. ما هم همین را می گوییم همه جا، غیر از این هم هیچ جا نمی توانید یعنی از اوّل باب طهارات تا آخر دیات که بروید این جور که من عرض می کنم به غیر از این نمی توانید یک جا پیدا بکنید که غیر از این نباشد همه جا آنچه عرف می فهمد موضوع حکم شارع است، شارع مقدس هم بعضی اوقات اوّلاً که گفته همین طور که عرف موضوع می فهمد تو بفهم . علم دقی فلسفی تو ، علم اصولی تو ، علم طلبگی تو ، اینها حجت نیست . بعد هم تصرف می کند بعض اوقات می بیند صلاح در این است که علم قاضی حجت نباشد لوازم حجت نباشد ، صلاح در این است که دقت در موضوعات نباشد ، می گوید دقت نکن و بگو کل شی طاهر حتی تعلم .

و بعضی اوقات دیگر هم احکام بار می شود مثلاً در باب استنجا خب مسلم پیش فقهاء است که می تواند با آب بشوید و می تواند هم سه تا سیگ به خودش بمالد می شود پال حالا ذرات باقی است خب بله باقی است ، پاک است همه فقهاء می گویند الا شاذاً

ما می گوییم پاک نیست معفو است فرق نمی کند خیلی ، ولی همه فقهاء می گویند پاک است خب به شلوار مالید همه فقهاء می گویند پاک است . چرا؟

شارع مقدس گفته در این جا به خصوص غائط بعد از سه مرتبه سنگ یا سه تا دستمال مالیدن به خود دیگر پاک است حالا ما علم به وجود ذرات در آن مورد نداریم؟ خب مسلم همه علم دارند. می بیند . می گوید که محل غائط را بشویید اگر بوی آن باقی ماند طوری نیست اگر رنگش هم باقی ماند طوری نیست اگر این رنگ به شلوار رفت و شلوار زرد شد باز هم طوری نیست آنجا که آب است ، آنجا که آب نیست که دیگر هیچ . همان جا که آب است می گوید به طور متعارف خود را بشویید و بعد بلند شوید. بعد می بینید شلوارتان رنگ دارد . می گوید پاک است . و احدی هم تا حال نگفته این پاک نیست این نجس است خب همه می گویند پاک است . چرا؟ شارع مقدس تسهیلاً للامر گفته اینجا پاک است . به قول حضرت امّا «رضوان الله تعالی علیه» بعضی اوقات شوخی می کردند می گفتند امّام صادق «علیه السلام» فرموده ، فضولی موقوف . راستی حرف خوبی است یعنی علم موقوف . تو بخواهی در مقابل امّام صادق «علیه السلام» با علمت بیایی جلو و بگویی من علم دارم ، نمی شود . و نظیرش هم یکی و دو تا و هزار تا نیست هر کجای فقه برویم می بینیم همین است که موضوعات متعارف باید باشد ، موضوعات روی گفته شارع باید باشد اگر شارع مقدس تصرف در موضوعات کرد حجت است و لو علم برای تو پیدا بشود چه باب شهادت باشد چه باب دیات و قصاص باشد چه حق الناس باشد چه حق الله باشد چه عبادت باشد چه معامله و الا اگر این حرف من نباشد حرف شیخ انصاری می شود که باید رفت توی بیابان آنجا علف بیابان خورد و از آب چشمه خورد فتأمل که آن هم فیه ما فیه است. یک دفعه به شما می گفتم یک وسواسی- از آن وسواسی های غریب و عجیب بود- به او می گفتم پیامبراکرم با یک صاع آب هم خودش هم زنش تطهیر می کردند و غسل هم می کردند گفت به جدم نجس کاری می کردند ! ماها معمولاً این جور هستیم . ماها همین الان که شماها دارید اشکال می کنید مِن مِن می کنید معمولاً . امّا آن عصبانی شد عصبانی شد و گفت به جدم نجس کاری می کردند حالا این گفت من می خواستم دو رکعت نماز صحیح بخوانم و پاک گفت رفتم سر نهر و آنجا خودم را آب کشیدم حوله و لنگ را آب کشیدم کفشهایم را آب کشیدم و آمدی یک سنگی برداشتم برای اینکه به آن سجده کنم آن سنگ را هم شستم دو رکعت نماز خواندم بعد از نماز دیدم آن سنگ نجاست با آن هست! با آن استنجا کرده اند ! دو رکعت نماز ما این جوری از کار درآمدد . زیاد است . برای خود من هم اتفاق افتاده است نظیرش. زیاد اتفاق افتاده. من یک وقت مکه بودم می خواستم یک طواف درست بکنم باران آمد حسابی گفتیم دیگر مسجد الحرام پاک شد بلافاصله حوله غیر مستعمل و غسل و پاکی و کفش پاک و آمدم تا صحن مسجد ناگهان یک سنی که دستض خون افتاده بود یک قدری آب ریخت روی دستش و دستش را تکان داد سر تا پای من نجس شد فهمیدم که شارع دلش می خواهد با همان حوله های کذا و همان حال برویم طواف کنیم. دلش این را می خواهد و امّا پاک واقعی اصلاً شارع مقدس دلش نمی خواهد منجر به وسواس گری می شود منجر به حرج می شود منجر به مفاسد اجتماعی می شود منجر به اینکه ما دور از اجتماع بشویم منجر به اینکه ما اصلاً اجتماع را به حساب نیاوریم می شود و خیلی مفاسد.

یکی از آقایان بزرگ در اصفهان ، خدا رحمتش کند خیلی آقای بالایی بود خیلی خوب بود به من گفت شما فقهاء یکی از دو کار باید بکنید یا باید بگویید عالم نجس است و یا باید بگویید متنجس منجس نیست و الا اگر بگویید متنجس منجس است عالم نجس است و شما که می گویید عالم پاک است بی خود می گویید . برای اینکه به این جاها نرسد شارع مقدس این طور که گفتم فرموده است .      

و صلّی الله علی محمد و آل محمد.



[1] - عروة الوثقی ، ج 2، ص 610