اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا
قولی.
مرحوم سید در عروه 10 مورد را راجع به
غسل فرمودهاند مستحب است معمولاً محشین بر عروه هم امضا فرمودهاند 4 موردش را
جسله قبل گفتم.
مورد پنجم فرمودهاند که امرار الید
علی الاعضا لزیاده الاستظهار، خوب است انسان، مستحب است انسان دست بمالد به اعضای
بدن برای اینکه معلوم شود، بهتر معلوم بشود آب رسیده است.
دلیل خاصی در مسئله نداریم لذا این
فرمایش ایشان اگر مرادشان مقدمه العلمیه باشد یعنی دست بمالد برای اینکه بفهمد
بداند سر تا پایش را آب گرفته، اگر این باشد خب این مقدمه العلمیه پیش ما پایهای
ندارد اما مرحوم سید و امثال ایشان این را واجب میدانند لذا در باب وضو در باب
غسل میگویند یک مقدار بیشتر بشوید تا یقین پیدا کند آنچه واجب است شسته است، در
این جا هم بگوییم مرادشان این است که دست بمالد تا یقین کند آنچه بناست بشوید
شسته است خب این مستحب نمیشود، بنابر فتوی ایشان واجب میشود و اگر غیر از این
مرادشان است چنانچه این کلمه لزیاده الاستظهار معنایش این است که میداند سر را
شست سر و گردن شسته شد حالا در حالی که میداند مستحب است دست بمالد، طرف راست را
میداند شست زیر بغل شسته شد، پشت شسته شد و بالاخره عورتین تا پا میداند شسته شد
اما مستحب است لزیاده الاستظهار یک قدری دست بمالد خب این یک دلیل حسابی میخواهد
که نظیر آن ادلهای که مثلاً در باب وضو میفرمودند که مستحب است دو مرتبه بشوید،
صورت را شست تمام شد میخواهد برود سر دستها مستحب است یک مرتبه دیگر هم بشوید یا
در باب غسل حالا میرسیم سه مرتبه شستن، لذا برمیگردد به اینکه یک شستن و یک
شستن دیگر به واسطه دست مالیدن، خب اگر دلیل باشد یک تعبد است میگوییم اما در
مسئله روایتی نیست، اینکه میدانم این است که بعد از آنکه میداند سر و گردن
شسته شد این مستحب است که دست بمالد روی سر روی ریش روی ابروها روی گردن لزیاده
الاستظهار، لذا یک دفعه شک دارد آیا اعضا شسته شد یا نه؟ باید با دست بمالد یا آب
بریزد تا یقین کند شسته شد خب اینکه بحث ما نیست این واجب است، یک دفعه میداند
شسته شد منباب مقدمه العلمیه باید دست بمالد این هم که میشود واجب، نمیشود
مستحب، یک مرتبه هم اعضا را میداند شسته شد تمام شد لزیاده الاستظهار برای اینکه
بیشتر شسته بشود دست بمالد خب این بیشتر شسته بشود دست بمالد نظیر آنجاست که
مستحب است دو مرتبه بشوید یک دفعه میگوییم دو مرتبه بشوید که مسئله بعدی است یک
مرتبه میگوییم یک مرتبه بشوید یک مرتبه دست بمالد، آن یک مرتبه بشوید واجب، یک
مرتبه دست بمالد مستحب، خب اگر روایت در مسئله باشد لذا اگر دلیلی در مسئله باشد
اینطور میشود که چنانچه مثلاً در باب غسل میگویند سه مرتبه بشوید بگوییم که
مستحب است سه مرتبه بشوید یک مرتبه هم دست بمالد لزیاده الاستظهار، روایت در مسئله
پیدا نکردیم الا کسی بگوید آقا اجماع در مسئله هست قانون تسامح در ادله سنن
استحباب درست میکند برای خاطر آن شهرتی که در مسئله هست آنوقت این زیاده
الاستظهار یعنی امرار الید علی الاعضا مستحب است به قانون تسامح در ادله سنن، اگر
اینجور شهرتی در مسئله باشد با قانون تسامح در ادله سنن بگوییم استحباب درست میکند
اگر شما از آن کسانی باشید که قانون تسامح در ادله سنن را تجاوز بکنید به شهرت هم
بگویید اگر احتمال باشد هست بعد هم بگویید استحباب درست میکند نه رجاء، مثل اینکه
مرحوم سید در عروه هر دو را قائل است یعنی هم قانون تسامح در ادله سنن را میگوید
لازم نیست روایت باشد هم اینکه محتمل الوقوع باشد کفایت میکند یکی هم ایشان
استحباب درست میکند همینطور که مرحوم آخوند در کفایه هم استحباب درست میکند
تبعا للقدماء، با این حرفها امرار الید علی
الاعضا لزیاده
الاستظهار را درست بکنیم.
6) تخلیل الحاجب لزیاده الاستظهار
انسان دست بمالد به ابروهایش برای اینکه شستن آن ظاهر تر بشود این دیگر از آن
مسئله قبلی خیلی مشکلتر است برای اینکه اگر فرموده باشند تخلیل الشعر لزیاده
الاستظهار خیلی بهتر بود تا تخلیل الحاجب یعنی روی سرش مو هست مخصوصاً مثل خانمها
یا مثلاً عانهاش مو دارد خیلی خب این میداند شسته شد، اگر نمیداند شسته شد باید
بشوید تا بداند، و اما اگر میداند شسته شد باز مستحب است برای اینکه شستهتر
بشود این موها را تخلیل الحاجب بکند یعنی دست بمالد روی موها موها را زیر و رو
بکند لذا همان حرفی که در آن پنجم زدیم در این ششم هم میآید با یک اشکال مهمتر و
آن این است که این تخلیل الحاجب چرا؟ باید بگویند تخلیل الشعر لزیاده الاستظهار،
لذا یک اشکال این است چرا انحصار دادند به تخلیل الحاجب؟ حالا دادند، دلیل براین
چیست؟ اگر از باب مقدمه العلمیه باشد که واجب است، اگر شک در شستن داشته باشد که
واجب است اگر هم بداند شسته شد دیگر یک دلیل میخواهد که بگوید مستحب است مثل دفعه
اول شسته شد یقین دارد شسته شد مستحب است یک بار دیگر هم بشوید بگوییم یک بار دیگر
دست بمالد دلیل پیدا نکردیم اگر دلیلی پیدا کردید بفرمایید تا ببینیم چیست؟ مگر
باز همان قانون تسامح در ادله سنن را بیاوریم جلو بگوییم که شهرت گفته و آن شهرت
کاشف از نص معتبر نیست اما برای ما استحباب درست میکند و مرحوم سید که گفتند
تخلیل الحاجب برای اینکه شهرت گفته، ایشان با قانون تسامح در ادله سنن فرموده است
که تخلیل الحاجب لزیاده الاستظهار لقاعده التسامح فی الادله السنن، خیلی زور میگوید
اینها، ولی علی کل حال راهش این است مگر اینکه یک دلیلی پیدا بکنیم علاوه بر
شستن امرار الید بگوید علاوه بر شستن تخلیل الحاجب بگوید دیگر آن دلیل برای ما کار
میکند دیگر تعبد است آن سه چهار تا قبلی را تسامح در ادله سنن نمیگفتم برای اینکه
همهاش ارشاد بود عقل دلالت میکرد دیگر میگفتیم آن دلیلها کار میکند اما در
این پنجم و ششم دیگر باید بگوییم یک تعبد است اگر نصی در کار باشد، یک تعبد است
اگر قانون تسامح در ادله سنن بتواند برای ما کار بکند خب این هم ششم.
هفتم فرمودهاند غسل کل من الاعضاء الثلاثه ثلاثا یعنی در حقیقت مستحب است انسان سه مرتبه غسل بکند
مثل وضو که مستحب است دو تا وضو بگیرد این هم مستحب است سه تا غسل بکند، در باب
وضو سابقاً گفتیم که صورت را میشوید با یک مشت دو تا مشت سه تا مشت چهار تا هرچه
بخواهد بعد دست میمالد به عنوان شستن صورت، صورت شسته میشود تمام میشود حالا که
میخواهد برود سر شستن دست راست مستحب است یک مرتبه دیگر بشوید نه دست مالیدن و
تخلیل الشعر و اینها نه، مستحب است یک مرتبه دیگر بشوید که در حقیقت روی شستنها
دو مرتبه وضو بگیرد، آن راجع به وضو دلیل هم داشتیم لذا مشهور در رسالهها هم
نوشته دفعه اول واجب، دفعه دوم مستحب، نه آب ریختن، مشت زدن نه، شستن، اول واجب،
دوم مستحب سوم حرام، آن وقت اگر راجع به دست چپ نباشد کار حرام کرده وضویش درست
است اگر راجع به دست چپ هم سه مرتبه شست دیگر وضویش تا آنجا صحیح است اما مسح سر
و مسح پاها را نمیتواند بکند وضو باطل است حالا این جا میفرمایند که مستحب است
سه تا غسل بکند یعنی سر و گردن را بشوید که تمام بشود حسابی، یقین کند سر و گردن
شسته شد دودفعه سر وگردن را بشوید، سه مرتبه سر و گردن را بشوید بعد برود طرف دست
راست و دست راست را همهاش را بشوید طرف راست را، دودفعه سه مرتبه؛ غسل کل من
الاعضاء الثلاثه ثلاثاً خب دلیل برای مسئله نداریم و اگر بتوانید یک دلیلی برای
مسئله درست بکنید خیلی خوب است، بلکه روایت محمد بن مسلم که سابقاً خواندیم راجع
به آب ریختن بود که فرمودند سه تا مشت آب بریزد روی سر آن وقت بعد دیگر دلک بکند
یعنی بشوید اما راجع به طرف راست و طرف چپ فرمودند دو دفعه، دو تا مشت آب لذا یک
جا پیدا کنیم برای سر و گردن، طرف راست، طرف چپ که بفرماید سه مرتبه بشوید نداریم،
آب ریختن هم که مربوط به بحث ما نیست راجع به سر هست راجع به طرف راست طرف چپ
نیست،
روایت را بخوانم روایت 1 ار باب 26 از
ابواب جنابت صحیحه محمد بن مسلم قال سئلته عن غسل الجنابه فقال تبدء بکفیک
فتغسلهما ثم تغسل فرجک ثم تصب علی رأسک ثلاثاً ثم تصب علی سایر جسدک مرتین فما جری
علیه الماء فقد طهر، سه تا مشت آب بریزد روی سر دو تا مشت آب بریزد طرف راست، طرف
چپ به هر اندازه که شستی همان جا طاهر میشود دیگر از جنابت بیرون میآیی، اگر
مرحوم سید از این شستن بفهمد ظاهراً شستن نیست برای اینکه آب ریختن الا شستن است
همان باب وضو هم آب ریختن الا شستن است انسان ممکن است یک مشت آب بریزد شسته میشود
آن وقت مستحب باشد یک مشت آب دیگر بریزد میشود دو شستن، ممکن هم هست چهار پنج تا
مشت آب بریزد و دست بمالد حسابی میشود یک شستن، دو دفعه چهار پنج تا مشت آب بریزد
دست بمالد میشود دو شستن لذا مشت آب ریختن نیست، شستن، و روایت محمد بن مسلم راجع
به آب ریختن است نه شستن، آن وقت اگر مرحوم سید بگویند نه راجع به شستن است میگوییم
خب شما میفرمایید که شستن کل من الاعضاء الثلاثه ثلاثاً این اتفاقاً روایت میگوید برای سر سه مرتبه
برای طرف راست دو مرتبه باز روایت را ببیند سئلته عن غسل الجنابه فقال تبدء بکفیک
فتغسلهما این را دیروز در بارهاش صحبت کردیم دو تا دست را تا مچ بشوید برای اینکه
از آلودگی بیرون بیاید ثم تغسل فرجک عورتین هم که نجس است آن را هم بشوید پاک بکند
حالا که بدن پاک شد دستها پاک شد ثم تصب علی رأسک ثلاثاً سه تا مشت آب بریزد روی
سر، مرحوم سید مثل اینکه از این فهمیدهاند یعنی یک مشت آب بریزد بشوید یک مشت آب
بریزد بشوید یک مشت آب بریزد بشوید، خیلی بعید است این معنا باشد، حالا اگر این
معنا باشد بعد فرمودند ثم تصب علی سایر جسدک مرتین مثل باب وضو که دو مرتبه بشوید
طرف دست راست طرف چپ میفرماید دو مرتبه بشوید، ثم تصب علی سایر جسدک مرتین فما
جری علیه الماء فقد طهر که یک اشکال هم در روایت هست یعنی نفهمیدگی ما راجع به
روایت و این که تصب علی سایر جسدک مرتین این یعنی چه؟ با دو تا مشت آب که نمیشود
طرف راست را بشویی، بگوییم مراد تصب علی سایر جسدک مرتین یعنی شستن یعنی هفت هشت
ده تا مشت آب بریزد از بالا به پایین هی بشوی تا برود فما جری علیه الماء فقد طهر،
آن وقت حرف مرحوم سید درست میشود اما مرتین است مرات نیست راجع به سر بگوییم تصب
یعنی بشوید سه مرتبه آن درست میشود میشود سر و گردن سه مرتبه طرف راست با هفت
هشت ده تا مشت آب را جاری بکند بر همه بدن اما مرتین، آن وقت میشود باب وضو، این
ظاهراً چونکه امر مستحبی بوده مراجع، محشین بر عروه به آن خیلی اهمیت ندادهاند
چنانچه معمولاً هم میبینیم در عروه وقتی به باب کراهت و باب مستحب میرسد محشین
اصلاً فتوی ندارند یا این که یک جمله کوتاهی این مکروهات این مستحبات از باب رجا
یا از باب استحباب طوری نیست یعنی قانون تسامح در ادله سنن اما حالا کاری به محشین
نداریم خود مرحوم سید با آن جلالتش چه میخواهد بگوید این جا چه جوری این حرف را
درست بکنیم؟ خود مرحوم سید که میفرماید که غسل کل من الاعضاء الثلاثه ثلاثاً این
را از کجا گرفتهاند؟ برای اینکه روایت محمد بن مسلم راجع به سر میگوید ثلاثاً
راجع به بدن میگوید مرتین باز برگردیم به همین بگوییم که آقا این را شهرت گفته
مرحوم سید هم گفتهاند شهرت دلیلشان چه بوده؟ نمیدانیم اما مرحوم سید دلیلشان
همین شهرت بوده، خب شهرت این جور که نمیتواند چیزی اثبات بکند، ضمیمه بکنیم قانون
تسامح در ادله سنن را بگوییم که اگر شهرتی روی یک حرفی باشد روی یک حکمی باشد و
دلیل نباشد تسامح در ادله سنن میگوید این محتمل الواقع است پس بیاور آن را
مستحباً آن وقت حرفها درست میشود من خیال هم میکنم مرحوم سید این هفت هشت ده
مورد را همین مرادشان بوده، خب این هم هفتم.
هشتم فرمودهاند بسم الله الرحمن
الرحیم بگوید خب حالا به چه دلیل؟ یک دفعه میرویم روی قاعده کلی کل امر ذی بال لم
یبدء ببسم الله فهو ابتر و انسان هر لقمهای هم که بر میدارد مستحب است بسم الله
الرحمن الرحیم بگوید خب خوب است انسان مستحب است وقتی میخواهد هر کاری بکند بسم
الله الرحمن الرحیم بگوید منجمله میخواهد غسل بکند بسم الله بگویداما این چه
ربطی به این دارد که مستحب است از مستحبات غسل، دیروز اسمش را میگذاشتیم جزء
الفرد، جزء غسل کردن بسم الله الرحمن الرحیم باشد خب نیست این جور، بسم الله
الرحمن الرحیم مثل اینکه خوردن بسم الله الرحمن الرحیم میخواهد کل امر لم یبدء
ببسم الله فهو ابتر لذا این حرف مرحوم سید شرط است میفرمایند که یشترط در این غسل
10 چیز شرط است اما مستحبا، گاهی شرط واجب گاهی شرط مستحب اگر شرط واجب باشد جزء
ماهیت میشود اگر شرط مستحب باشد جزء الفرد میشود لذا اگر بسم الله را بگوییم
الحمدالله را هم باید بگوییم کل امر لم یبدء بالحمدلله رب العالمین فهو ابتر لذا نمیدانیم
که مراد مرحوم سید چیست؟ بسمالله الرحمن الرحیم در هر امری مستحب است میخواهد
قرآن بخواند مستحب است میخواهد غذا بخورد مستحب است میخواهد وضو بگیرد غسل بکند
مستحب است هر کاری، اما خصوص غسل جزء غسل جزء مستحبی بسم الله باشد نیست این جور،
لذا روایت هم اگر باشد باز از راه کل امرلم یبدء ببسم الله فهو ابتر است از آن راه
است که خود آن بسم الله مستحبذاتی دارد دیگر برای همه کار انسان بسم الله بگوید
این مستحب است معلوم است و روایت هم داریم و آن کل امر لم یبدء ببسم الله فهو ابتر
علاوه بر آن روایات داریم برای هر کاری که میخواهید انجام بدهید بسم الله بگویید
از خانه بیرون میآیید داخل در خانه میشوید کاری را میخواهید شروع بکنید منجمله
غسل وضو نماز خب اینها همه خوب است.
نهم دعاهای مأثوره، سه چهارتا را
مرحوم سید نقل کردهاند اما دعاهای در باب غسل زیاد است در وقتی که وارد حمام شدی
این دعا را بخوان، در وقتی که خودت را تطهیر کردی آن دعا را بخوان در وقتی که آب
به سر و گردن میریزی آن دعا را بخوان، در وقت طرف راست طرف چپ، ادعیه فراوان است
لذا این دعاهایی که مرحوم سید در عروه نقل میکند دو سه تاست اما دعاها مرحوم محدث
قمی در مفاتیح دارند چهار پنج تا، پنج شش تا دعا داریم که در باب غسل هست خب این
دیگر حالا بر روی هم هم دعا خواندن معلوم است مستحب است اما باز این حرف را نباید
فراموش بکنیم این دعا جزء است؟ به معنا اینکه اگر یک کسی دعا نخواند مثلاً زن و
شوهر دارند غسل میکنند مرد دعا خواند هفت هشت تا بسم الله هم گفت هفت هشت تا اما
زن فقط غسلش را کرد حالا این دو تا غسل با هم تفاوت دارد؟ اگر بگویید با هم تفاوت
دارد میشود جزء الفرد خیلی خوب است و اما اگر بگویید نه در باب مستحبات این است
هرکه هرچه پول بدهد به همان اندازه آش میخورد آن غسل کرده آن هم غسل کرده این
غسلهایشان مثل هم، آن دعا خوانده آن نخوانده خدا ثواب دعا به آن میدهد به آن نمیدهد،
این دیگر جزء الفرد نیست این دیگر جزء غسل نیست جزء مستحبی، بلکه یک امر مستحبی
است، مستحب در مستحب، گاهی مستحب در واجب است گاهی مستحب در مستحب است گاهی جزء
الفرد است گاهی جزء نیست آنها دیگر یک حرفهای دیگر میشود، این را باید اثبات کنیم
مثل قنوت در نماز، این قنوت در نماز مستحب در واجب است اما روایت روی آن داریم شرط
کرده لذا در رکعت اول نمیشود، در رکعت دوم مستحب است باشد، سفارش هم روی آن خیلی
شده اگر قنوت را نخواند نماز ناقص است، ناقص زینتی، به این میگویند جزء الفرد و
اما مستحب است کل شیئ یکون من القرآن و الدعا و الذکر یستحب فی الصلوه حالا یک کسی
خیلی دعا توی نمازش میخواند این دیگر کاری به نماز ندارد این مستحب در مستحب است
و جایز هم هست انسان توی نماز ذکر بگوید سمع الله لمن حمده، الله اکبر این مستحب
است جزء الفرد است، دارد میرود به سجده سه چهار مرتبه یا الله میگوید، الله اکبر
میگوید سبحان الله میگوید خب روایت داریم این خوب است اما این دیگر جزء الفرد
نیست جزء نماز نیست بلکه مستحب در مستحب است یا مستحب در واجب است طوری نیست.
دهم فرمودهاند موالات، مستحب است
موالات یعنی پی در پی فوراً غسلش را بکند، خب این هم دلیل نداریم، دلیلش را گفتهاند
اینکه برای خاطر اینکه غسلش خراب نشود یک دفعه توی وسط غسل محدث نشود مستحب است
پی درپی، خب اگر این دلیل باشد باز استحباب موالاتی برای غسل درست نمیکند باید
دلیل بگوید که همینطور که موالات در وضو شرط است شرط واجب، موالات در غسل شرط است
شرط مستحب، نداریم دلیل مگر همین دیگر همه اینها با تسامح در ادله سنن حالا اگر
شماها دلیلی پیدا کردید برای این مطالب منجمله همین موالات که راستی جزئش بکند و
بگوید در باب وضو باید موالات باشد و الا وضو باطل است، در غسل اگر موالات نباشد
بد است غسل ناقص است اما غسل صحیح است یک چنین روایتی، ظاهراً نداریم حالا این بحث
تمام شد نمیدانم مرحوم سید کراهات را ده بیست تا مسئله قبل فرمودهاند مستحبات را
این جا فرمودهاند حالا دو دفعه شروع کردهاند یک ده بیست تا مسئله خیلی به درد
بخور را ذکر کردهاند این جور شده، این را هم نمیدانیم چه جور است؟ برای اینکه
رسم مرحوم سید، رسم همه، این است که مسائل را بگویند تمام شود بعد مستحبات را
بگویند بعد مکروهات را بگویند مرحوم سید در باب غسل مکروهات را ده بیست تا مسئله
قبل گفتهاند دو دفعه یک ده بیست تا مسئله گفتهاند، مستحبات را حالا گفتهاند دو
دفعه یک ده بیست تا مسئله گفتهاند یک فکری بکنید ببینید چرایش را میتوانید بدست
بیاورید یا نه؟
وصل الله علی محمد و
آل محمد