جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: ایثار و گذشت
    موضوع درس:
    شماره درس: 10
    تاريخ درس: ۱۳۹۹/۲/۱۶

    متن درس:

    أَعُوذُ بِاللَّهِ‏ مِنَ‏ الشَّيْطَانِ‏ الرَّجِيم‏

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

     

    اَلْحَمْدُ لِلّهِ‌ رَبِّ‌ العالَمينَ وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ‌ عَلی ‌خَيرِ خَلقِهِ‌ اشْرَفِ‌ بَرِيَّتِهِ‌ ابِي‌الْقاسِمِ‌ مُحَمَّدٍ صَلَّی ‌اللهُ‌ عَلَيهِ‌ وَ عَلی آلِهِ‌ الطَّيّبينَ‌ الطّاهِرينَ‌ وَ عَلي‌ جَميعِ‌ الأَنبِيآءِ‌ وَ المُرسَلينَ‌ سِيَّما بَقِيَّةِ اللهِ‌ فِی ‌الأَرَضينَ وَ لَعْنَةُ اللهِ‌ عَلی ‌أعْدآئِهِمْ‌ أجْمَعينَ‌.

     

    بحث دیروز دربارۀ رذالت کینه بود و فهمیدیم که این کینه توزی، فوق‌العاده خطر دارد. حتی می‌رسد به آنجا که گاهی پسر، پدر را می‌کشد و گاهی زن، شوهر را می‌کشد و گاهی شوهر، زن را می‌کشد و وقتی ریشه یابی کنیم، می‌بینیم که یک کینه‌ای در دل دارد و آن کینه زمینه پیدا کرده برای آدم کشی و لذا حتی رسیده به آنجا که پسر، پدرش را کشته است، مثلاً برای اینکه در تقسیم ارث به او کم داده است یا شوهر، نیش و تهمتی به خانم زده است. یا اینکه به خاطر چیز کم ارزش، کینۀ بزرگی در دل پیدا شده و این کینه کم کم ریشه دار شده است و زمینه پیدا شده برای اینکه بتواند آن کینه کار کند. طوفانی و شعله ور شده و آتشش منجر به آدم کشی شده است و منجر به این شده که خانه را آتش بزند و منجر به اینکه طرف را آتش بزند. لذا من از همه تقاضا دارم مواظب باشید که کینۀ کسی در دل شما نباشد. مخصوصاً کینۀ زن راجع به شوهر یا شوهر راجع به زن.

    بحث امروزمان راجع به ضد کینه، یعنی گذشت و ایثار و فداکاری است. اگر کسی به شما بدی کند، باید عفو کنید. باید کینۀ او را به دل نگیرید. حتی قرآن می‌فرماید اگر می‌خواهی تو را در قیامت بیامرزم، باید عفو کنی و کینۀ کسی را در دل نگیری:

    «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لاٰ تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اَللّٰهُ لَكُمْ وَ اَللّٰهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[1]

    باید عفو و گذشت کنی و باید کینۀ کسی را به دل نگیری، اگر می‌خواهی خدا تو را در روز قیامت بیامرزد. یعنی اگر عفو نکردی و اگر کینۀ کسی را در دل گرفتی، در روز قیامت خدا تو را نمی‌آمرزد و وای به کسی که در روز قیامت مورد عفو خدا نشود. به شما بگویم که همه و حتی انبیاء باید با عفو خدا به بهشت بروند. عمل کسی نمی‌تواند کسی را بهشتی کند، عمل را وقتی با نعمت بسنجیم، عمل ما یک قطره است و تازه همان قطره هم از خداست و خدا توفیقش را عنایت کرده است. لذا در روز قیامت هیچکس نمی‌تواند بدون عفو خدا به بهشت رود. و این آیه می‌فرماید اگر می‌خواهی مورد عفو واقع شوی، باید در دنیا عفو داشته باشی و این صفت عفو  و گذشت و فداکاری در تو زنده باشد، و فقط صرف عفو هم نیست بلکه باید در اثر عفو بعد عفو و گذشت بعد گذشت، کم کم این حالت وصفی برای انسان شود تا به او عَفُوّ و جوانمرد بگویند، تا کینه نتواند کاری کند و تا بتواند این عفو و گذشت و فداکاری خود به خود و ناخودآگاه کار کند؛ لذا اگر بخواهید آن رذالت نباشد، باید گذشت و عفو داشته باشید و باید گذشت و مهربانی به جای بدی داشته باشید تا کم کم آن کینه برود و درخت رذالت کنده شود و درخت فضیلت به جای آن کاشته شود. با گذشت و فداکاری در خانه و در جامعه، این درخت را بارور کنید، تا کم کم این درخت فضیلت بارور شود و به طور ناخودآگاه در زندگی شما کار کند.

    دیدیم بعضی از خانم‌ها و بعضی از آقایان در خانه، صبر و استقامت و گذشت و ایثار و  فداکاری در زندگیشان حکمفرماست، لذا در حالی که اختلاف هم هست، اما زندگی شادی دارند و اگر این گذشت نباشد، اختلاف زندگی را از هم می‌پاشد.

    آیه‌ای در قرآن هست که مربوط به زن و شوهر است و آیه خیلی عالیست و مربوط به بحث ماست. قرآن می‌فرماید زن و شوهر باید چنین باشند:

    «إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»[2]

     اگر می‌خواهید در خانه رحمت خدا مثل باران ببارد، گذشت داشته باشید. قرآن می‌فرماید این هم کم است، مواظب باشید ناگهان کینه توز نشوید. اگر بدی آمد، اصلاً بدی را نادیده بگیرید و به دل نگیرید تا اینکه نوبت به گذشت برسد. قرآن می‌فرماید باز هم کم است؛ اگر یکی بدی کرد، دیگری خوبی کند. مثلاً اگر آقا یک پرخاشگری کرد، خانم فوراً یک خوبی کند و تقصیر را تقصیر خودش بگذارد و بالاخره به جای بدی، تلطف و مهربانی کند. اگر مثلاً خانم بی‌ادبی در خانه کرد و قهر و بی‌محلی کرد و این آقا از خانه بیرون رفت، در وقتی که به خانه برمی‌گردد حتماً باید با هدیه‌‍‌ای بیاید. یا اگر می‌تواند و امکانات دارد، با یک حلقۀ طلا و یا لاأقل با یک شاخۀ گل بیاید بدون اینکه به روی خانم بیاورد که صبح چه شد. قرآن می‌فرماید این باید باشد. اگر مثلاً در خانه ناراحتی جلو آمد و بالاخره پرخاشگری و بدی از زن یا از شوهر جلو آمد، در روایات می‌خوانیم این زن و شوهر حق ندارند قهر کنند و اگر قهر کردند، مورد لعن خدا هستند. در روایت می‌خوانیم اگر این ادامه پیدا کرد و این زن و شوهر خوابیدند، تا صبح مورد لعن ملائکه هستند و وای به خانه‌ای که مورد لعن ملائکه شود. و وای به خانه‌ای که ملائکه زن و شوهر و خانه را لعن کنند. این آیۀ شریفه می‌فرماید اگر می‌خواهی رحمت خدا مثل باران در خانه نازل شود، باید گذشت داشته باشی. قرآن می‌فرماید: مسلمان! این کم است، باید اصلاً به دل نگیری تا اینکه کوتاه بیایی. باز هم کم است و اگر یکی بدی کرد، دیگری باید خوبی کند آنگاه: «فَإِنَّ اَللّٰهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»

    اگر همین آیه در خانه‌های ما حکمفرما باشد، آنگاه یک طلاق پیدا نمی‌شود و یک اختلاف خانوادگی پیدا نمی‌شود و خانه مورد رحمت خداست و خانه‌ای که مورد رحمت خدا باشد، اولاد صالح و شایسته در این خانه دارد و این خانه شاد است. دست عنایت امام زمان روی این خانه است و اسلام جداً این را می‌خواهد.

    این دو آیه‌ای که خواندم فقط این دو آیه نیست بلکه بیش از صد آیه در قرآن هست که ما باید در مقابل بدی‌ها کوتاه بیاییم، مخصوصاً در خانه؛ زن راجع به شوهر و شوهر راجع به زن.

    قرآن شریف بعضی اوقات حکایت‌هایی دارد. قرآن کتاب حکایت و قصه نیست و همان جا که قصه می‌گوید بعد هم می‌گوید از این قصه‌ها برداشت اخلاقی کن. بهترین راه برای جا انداختن مطلب یک حکایت یا یک مثال و قصه است و قرآن این کار را می‌کند. قرآن یازده جا به ما می‌گوید سیری در تاریخ کن و از احوال دیگران پند بگیر. از احوال بی ادب پند بگیر و بی‌ادبی نکن و از احوال خوبان پند بگیر و در زندگی پیاده کن. بعد از یازده جا، ثلث قرآن بلکه بیشتر، تاریخ است. معلوم می‌شود که تاریخ یک معلم اخلاق است. البته خواندن تاریخ با برداشت اخلاقی از تاریخ است.

    قصۀ حضرت یوسف خیلی چیزها دارد که انسان اگر به راستی این حکایت سورۀ یوسف را با پند گرفتن برداشت کند، یک انسانی که صفت رذیله ندارد، انسان با فضیلتی تحویل جامعه دهد.

    راجع به بحث ما، می‌دانید که برادران یوسف خیلی به یوسف بدی کردند. حضرت یوسف را به زور و فریب از پدر گرفتند به عنوان تفریح و او را آوردند و اول زجر حسابی به او دادند. قرآن می‌فرماید آدم وقتی نانجیب شد، بدی او چرا ندارد و بدی او از نانجیبی او سرچشمه گرفته است. وقتی آدم حسود شد، بدی می‌کند. بالاخره بعد از زجرها این بچه را در چاه انداختند. خدا او را حفظ کرد و اینها مترصد بودند که چه می‌شود. فردا فهمیدند که این بچه را از چاه بیرون آوردند. دو سه نفر آنها بر سر قافله آمدند و بالاخره بچه را به قیمت کمی فروختند. در روایات آمده به هیجده درهم فروختند.[3] آنها می‌خواستند حضرت یوسف نباشد، اما خدا می‌خواست باشد و بالاخره حضرت یوسف به سلطنت رسید. حضرت یوسف به واسطۀ مظلومی و تقوایش به سلطنت رسید. بعد از مدتی رفت و آمد، بالاخره برادرها حضرت یوسف را شناختند و وقتی حضرت یوسف دید که اینها سرشان از خجالت به زیر افتاد، فرمود:

    «قٰالَ لاٰ تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ اَلْيَوْمَ»[4]

    گذشته‌ها گذشته است و اصلاً فکر نکنید.

    قرآن تا اینجا دارد و اما روایتی داریم که آن روایت عجیب است. معلوم است وقتی انسان صفت کینه توزی را نداشته باشد و صفت عفو در عمق جانش ریشه‌دار باشد، اینطور می‌شود. حضرت یوسف برای احترام اینها به سر سفره می‌آمد. وقتی حضرت یوسف وارد می‌شد اینها سر به زیر بودند و تسلسل خواطر و تداعی معانی اینها را می‌برد به وقتی که این بچه التماس می‌کرد و اینها کتک می‌زدند و در وقتی که این بچه را در چاه انداختند و بعد هم فروختند.

    حضرت یوسف زمانی قبل از غذا نطقی کرد و گفت برادران من چرا ناراحت هستید؟ من اگر سلطنت دارم در اثر شماست و اگر شما نبودید، من هم بچه‌ای مثل شما بودم و اگر شما مرا در چاه نینداخته بودید، من به سلطنت نمی‌رسیدم. من اگر مقامی دارم به واسطۀ این کار شماست که مرا در چاه انداختید. اما حضرت یوسف به این هم اکتفا نکرد و در آخر سوره جملۀ عجیبی دارد. بالاخره حضرت یعقوب با مادر و برادرهای حضرت یوسف، پیش حضرت یوسف آمدند و حضرت یوسف روی تخت سلطنتی نشسته بود و پدر و مادرش هم پیش ایشان نشستند و آنها هم تعظیم کردند و نشستند. اول حرف حضرت یوسف به یعقوب بعد از سلام و علیک این بود که قرآن می‌گوید حضرت یوسف به پدر و مادرش گفت مادرم! پدرم! از برادرها ناراحت نشوید که مرا در چاه انداختند. اینها نینداختند بلکه شیطان وسوسه کرد:

    «مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ اَلشَّيْطٰانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي»[5]

    شیطان بین من و برادرهایم کدورت انداخت که به اینجا رسید و تقصیر شیطان است و نه تقصیر برادرهایم.

    این قصۀ قرآن است. می‌خواهد به ما بفهماند که عفت انسان را به کجا می‌رساند و بی عفتی انسان را به کجا می‌رساند. کار بد انسان را به کجا می‌رساند و کار خوب انسان را به کجا می‌رساند. حضرت یوسف همین جمله را به برادرها گفت که:

    «مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يُضِيعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِينَ»[6]

    اگر شما به این وضع افتادید و من به سلطنت رسیدم، به خاطر تقوا است و تقوای من مرا به اینجا رساند و اگر می‌خواهید خدا به شما لطف کند، متقی باشید.

    بالاخره همین سورۀ یوسف بحث ما را زنده می‌کند که ما اگر می‌خواهیم انسان کامل باشیم و روسفید خدمت مولا امیرالمؤمنین باشیم، باید در زندگی گذشت داشته باشیم. آقا! خانم! مخصوصاً جوان‌ها! بدانید که توافق اخلاقی بین دو نفر صددرصد ممکن نیست. حتی بعضی از فلاسفه می‌گویند این انسان منحصر به فرد است و همه چیز او با دیگری تباین دارد؛ لذا اگر بین زن و شوهر پنجاه درصد توافق اخلاقی باشد، خوب است. اگر بین دو رفیق شما با اجتماع پنجاه درصد توافق اخلاقی داشته باشید خوب است اما اگر هفتاد درصد شد یعنی زن و شوهر هفتاد درصد توافق اخلاقی داشتند، این خانم و آقا نمونه هستند. حال سی درصد باقی می‌ماند و قرآن می‌گوید این سی درصد گذشت و ایثار و فداکاری است. گناه جدال به اندازه‌ای بزرگ است که در سرحد کفر است. این جدال باعث می‌شود سر سفرۀ افطار هرکسی چیزی بگوید و بالاخره به نزاع کشیده شود. پس ما باید مراء و جدال نداشته باشیم و در زندگی در مقابل حرف‌ها و کارها کوتاه بیاییم. آن سی درصد که تخالف است، با گذشت و ایثار و فداکاری، صددرصد می‌شود و زندگی هم شاد می‌شود و الاّ تا آن سی درصد نباشد، زندگی ناشاد است و در آن بگو مگو هست و در زندگی اختلاف بین زن و شوهر و بین اولاد و زن و شوهر است و این سی درصد دست ماست، با کوتاه آمدن و با عفو  و گذشت و با نادیده گرفتن و به دل نگرفتن. تا اینکه صد در صد شود و زندگی شاد شود.

    حتی قرآن می‌فرماید آقا و خانم اگر یکی کوتاه نیامد، تو کوتاه بیا و خوبی کن. اگر او فحش می‌دهد تو تلطف و مهربانی کن و در مقابل بی ادبی او ادب کن تا اینکه خانه شاد باشد. حتی اسلام راجع به دشمن می‌گوید عفو و گذشت و فداکاری کن.

    پیغمبر اکرم«صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» در مکه خیلی زحمت کشیده است و خیلی خون جگر خورده است. حضرت خدیجه«سلام‌الله‌علیها» هم هرچه داشت صرف اسلام عزیز کرد، مخصوصاً در سه سال شعب ابی طالب که مسلمان‌ها تشنه و گرسنه بودند و حضرت خدیجه سه سال، این مسلمان‌ها را اداره کرد. از الان تا روز قیامت زنی مثل حضرت خدیجه نخواهد آمد. جدی گذشت و ایثار و فداکاری برای اسلام عزیز داشت و صددرصد عاشق پیغمبر بود. بالاخره دشمنان هرچه کارشکنی کردند نشد و در آخر کار یک قانون وضع کردند. یکی از قوانین این بود که آدم‌های اراذل و اوباش و بچه‌ها را روی کار کنیم که وقتی پیغمبر از خانه بیرون آمدند سنگباران کنیم. پیغمبر اکرم«صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» اول اذان صبح به مسجدالحرام می‌آمدند تا قرآن بخوانند، این بچه‌ها پیغمبر را در راه سنگباران می‌کردند. پیغمبر گاهی به خانه برمی‌گشتند و آنها خانه را سنگباران می‌کردند. گاهی به مسجد می‌رفتند و چون مسجد پیش اینها منزه بود، رها می‌کردند. گاهی هم پیغمبر از دست اینها به بیابان فرار می‌کردند. حضرت خدیجه می‌فهمیدند و امیرالمؤمنین، نوجوان دوازده سیزده ساله‌ای بود که همراه حضرت خدیجه بود و نان و آبی به بیابان می‌آوردند و پیغمبر را گم کرده بودند و بالاخره پیغمبر را زیر سایۀ سنگ یا خاری پیدا می‌کردند. حال اگر غیر پیغمبر بود لاأقل نفرین می‌کرد که خدایا اینها را بکش یا ظلم اینها را از سر من بردار. اما پیغمبر اکرم«صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» زمزمه داشت و زمزمه این بود که:

    «اللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُون‏»[7]

    خدایا اگر می‌خواهی دل من خوش شود، اینها را هدایت کن. این رسم پیغمبر است و قرآن به ما می‌فرماید اگر بهشت و خدا می‌خواهی و اگر می‌خواهی روز قیامت شاد باشی، باید از پیغمبر اکرم«صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» سرمشق بگیری:

    «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِر»[8]

    هرکسی بهشت می‌خواهد، هرکسی رجاء و رحمت خدا می‌خواهد باید از پیغمبر اکرم«صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» سرمشق بگیرد. سرمشق در عبودیت و سرمشق در خدمت به خلق خدا و بالاخره سرمشق در اینکه کار کند و درخت رذالت را از دل بکند و درخت فضیلت را به جای آن غرس کند. کینه توزی کنار رود که از شیطان است و برعکس آن گذشت و ایثار و فداکاری از جانب خداوند رحمان و از پیغمبر اکرم«صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» است و این را به جای کینه توزی قرار دهد. اولا کاری کند که در عمق جانش کاشته شود و بارور شود و آدم عَفُوّی شبیه پیغمبر شود.

    ‌و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته



    [1]. النور، 22: «و بايد عفو كنند و گذشت نمايند. مگر دوست نداريد كه خدا بر شما ببخشايد؟ و خدا آمرزنده مهربان است.»

    [2]. التغابن، 14: «و اگر ببخشاييد و درگذريد و بيامرزيد، به راستى خدا آمرزنده مهربان است.»

    [3]. تفسیر العیاشی، ج 2، ص 172.

    [4]. یوسف، 92: «[يوسف‏] گفت: «امروز بر شما سرزنشى نيست.»

    [5]. یوسف، 100: «پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را به هم زد.»

    [6]. یوسف، 90: «هر كه تقوا و صبر پيشه كند، خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى‏كند.»

    [7]. پيامبر اكرم«صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» در مواضع مختلفى، اين عبارت يا مشابه آن را به‌كار مى‌بردند كه: «خدايا قوم مرا هدايت كن، زيرا آنها نمى‌دانند چه كار بدى مى‌كنند»؛ از جمله پس از آزارها و شكنجه‌هاى مشركان در مكّه (بحار الأنوار، ج ۱۸، ص ۲۴۱)، در جنگ احد (مناقب آل ابى‌طالب، ج ۱، ص ۱۹۲) در فتح مكّه (الخرائج و الجرائج، ج ۱، ص ۱۶۴) و...

    [8]. الاحزاب، 21: «قطعاً براى شما در [اقتدا به‏] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد.»

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365