جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    اعتقادات / اندیشه‌های ناب/سیمای زن در اسلام / متن کتاب
    فصل ششم: زن و شبهات

    81- بعضي از خانم‌هاي تحصيل كرده و روشنفكر گمان مي‌كنند در قوانين اسلامي يا در جامعة‌ اسلامي، به‌ آنان ظلم شده است، در اين‌ باره چه توصيه‌اي مي‌فرماييد‌؟

    كلّي‌گويي در اين‌گونه مسائل نه تنها روش صحيح و درستي نيست، بلكه به نتايج نادرستي هم منتهي مي‌شود‌. در منابع غنيّ اسلام و در حقوق ديني، آنچه كه با واقعيّت نظام هستي مطابقت دارد، به عنوان «حق» تعيين شده است، نه آنچه كه برخاسته از خواسته‌هاي نفساني انسان‌هاست‌؛ زيرا خواسته‌هاي نفساني ملاك حق و حقيقت نمي‌باشد‌. در اسلام براي ترسيم و تعيين حقوق زن‌، برّرسي دو عنصر و دو جهت به شكل هماهنگ‌، لازم و ضروري است: اوّل شناخت درست اصل «انسانيّت» كه امري است مشترك بين همة‌ آدميان اعمّ‌ از زن و مرد‌. و دوّم شناخت صحيح «ماهيّت و هويّت صنفي زن» كه واقعيّت مختصّ به خود اوست. براي تشخيص درست اين دو جهت‌، هيچ كس اصلح از خالق و آفريدگار انسان‌ها نيست و خداي تعالي هم در اين زمينه مثل زمينه‌هاي ديگر مورد نياز انسان‌، به‌وسيلة وحي‌، حقايق را تبيين فرموده است و شرح اين حقايق هم برعهدة قرآن ناطق يعني ائمّة اطهار و حضرات معصومين( است‌. لذا براي تشريح خطوط كلّي حقوق زن اعمّ از حقوق مختصّ او يا حقوقي كه بين او و مرد مشترك است‌، بايد به اصول و منابع اسلامي مراجعه كنيم، نه به خواسته‌هاي نفساني خودمان‌. آنگاه روشن مي‌شود كه در قوانين اسلامي به زن ظلم شده است يا اينكه حقوق زن به شكل كامل و ارتقاء يافته و منطقي اداء شده است‌.

    82- معناي «كشت‌زار بودن زنان براي مردان»[1] چيست‌؟

    معناي سادة آن اين است كه رَحِم زنان به منزلة زمين كشت‌زار و نطفة‌ مردان به منزلة بذر است كه اگر شرايط رشد و حياتِ مادّي و معنوي مهيّا باشد‌، در اين زمين رشد مي‌كند‌. اگر شرايط رشد در آن زمين مهيّا نباشد، به صورت بدي رشد مي‌نمايد‌. بنابراين‌، زن به منزلة‌ كشت‌زاري است كه خوب و بد شدن ميوه‌، بستگي كامل به آن كشت‌زار دارد‌.

    83- تفسير آية شريفة‌: (الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ)[2] چيست‌؟

    اوّلاً قوّام بودن مرد مربوط به مديريت اجرايي و مسئوليّت وي در خانه است‌، زيرا مرد در مسائل اجتماعي و در تلاش براي تحصيل مال و تأمين جهات اقتصادي زندگي و نيازهاي خانه و خانواده‌، توانايي بيشتري دارد و لذا در كشورِ خانه‌، مسئوليّت اين كشور با مرد است‌، چنان‌كه تنظيم و سامان‌دادن خانه و امور فرزندان و تربيت آنان، با زن است‌، و بنابراين قوّام بودن مرد‌، به معناي قيموميّت كلّي مرد بر زن نيست و مربوط به مسئوليّت خانه و زندگي و تأمين مخارج و هزينه خانواده است.

    ثانياً قوّام بودن در اين جهت، يك وظيفه و يك مسئوليّت است، نه يك برتري و فخر براي مرد در مقابل زن‌، زيرا ملاک برتري و فخر‌، امور معنوي است و نه اين‌گونه امور. آنچه گفته شد يك امر عقلي هم هست كه عقلاء عالم، به همين تقسيم بندي امور قائلند و آن را خلاف حقوق زن يا وجه برتري معنوي مرد بر زن نمي‌دانند.

    84- در تفسير آية شريفة: (الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ ...) دامنة اين قيموميّت تا كجاست؟

    همان‌گونه که قبلاً بيان شد، اين آية مباركه، در مقام بيان برتري مرد بر زن نيست؛ بلكه در مقام بيان يك وظيفة خطير و يك مسئوليّت سنگين براي مرد است و آن عبارت است از قوّام بودن مرد در منزل و زندگي، يعني ادارة‌ خانه به عنوان يك جامعة كوچك. علّت اينكه اين مسئوليّت بر عهدة‌ مرد نهاده شده است، در دنبالة‌ همين مطلب، در آية شريفه آمده است: (الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلي‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ)؛[3] چون توانايي مرد در‌ مسائل اجتماعي و شِمّ‌ اقتصادي و تلاش براي تحصيل مال و تأمين مالي خانه و همسر و فرزندان و خلاصه ادارة منزل‌، بيشتر است‌، او مسئول اين امر قرار داده شده، ولي اين مسأله دليل برتري وجودي مرد بر زن نيست؛ بلكه مرد بر زن «فضيلت تعقّلي» دارد، همان‌گونه كه زن هم بر مرد «فضيلت عاطفي» دارد. پس قوّام بودن در اين جهت‌، نشانة‌ برتري و كمال وجودي نيست‌، همان‌گونه كه رياست يك اداره نسبت به كارمندان آنجا‌، برتري و كمال وجودي ندارد و چه بسيار كارمنداني كه برتري وجودي كمال و تقرّب الهي آنها از يك رئيس بيشتر است‌.

    نکتة ديگر آن‌که: اين قيموميّت، مربوط به زن در مقابل شوهر است، نه مربوط به مطلقِ زنان در مقابل مطلقِ مردان؛ به اين معنا كه اين قيّم بودن، مربوط به منزل و در محور اصول خانواده است‌.

    85- تفسير آية شريفة (وَ اضْرِبُوهُنَّ ...) چيست‌؟ آيا اين وظيفة مرد است يا حاكم شرع‌؟

    اوّلاً: براي فهم صحيح (وَ اضْرِبُوهُنَّ) بايد به كلّ آية‌ شريفَة 34 سورة نساء و لااقلّ به اين قسمت از آيه به طور كامل و مجموع توجّه كنيم: (وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً)؛[4] خداي متعال در اين قسمت از آيه مي‌فرمايد: زناني را كه احساس مي‌كنيد به دنبال مخالفت و عدم انجام وظايف خود هستند، بايد ابتدا پند و اندرز دهيد و در قدم اوّل با نصحيت، آنان را آگاه كنيد. اقدام بعدي آن است كه از راه عاطفه وارد شويد و با استفاده از زمينه‌هاي عاطفي‌، يعني ترك هم‌خوابگي كه يك مسئلة عاطفي است‌، زمينة اصلاح رفتار نادرست وي را فراهم آوريد و در مرحلة سوّم اگر هيچ يك از اقدام‌هاي قبلي‌، مفيد واقع نشد با زدن‌‌، از ادامة‌ مخالفت وي و عدم رعايت حقوق همسر توسط او جلوگيري كنيد‌، البتّه با حفظ شرايط خاصّ آن كه بعداً توضيح خواهيم داد‌.

    ثانياً: بنابر آنچه گفته شد، معلوم مي‌شود آية شريفه مربوط به جايي است كه مرد نتواند حقّ خود را از زن بگيرد و در بن بست واقع شود و اقدام‌ها و تدابير لازم همانند پند و اندرز يا استفاده از شيوه‌هاي عاطفي مؤثّر واقع نشود‌، چنان‌كه زن نيز اگر نتواند حقّ خود را از مرد بگيرد و در بن بست واقع شود‌، مي‌تواند به وسيلة زور‌، حقّ خود را از شوهر استنقاذ[5] كند‌،‌ ولي چون نوعاً نمي‌تواند چنين كاري بكند، بايد با مراجعه به حاكم و محاكم صالحة قضايي و حقوقي‌، به دنبال أخذ حقّ خود باشد و حكومت و حاكم هم در اين صورت‌، موظّف به رفع ظلم و أخذ حقّ وي مي‌باشند‌. به اين ترتيب‌، آية شريفه در اين قسمت‌، يك امر طبيعي را متذكّر شده است و اين مطلب نه طرفداري خاصّ و قائل شدن موقعيّت ويژه براي مرد است و نه استخفافِ منزلت و يا ظلم و تضييع حقوق زن‌، بلكه يك قانون حقوقي و روش پذيرفته شده در همه جا و نزد همه كس مي‌باشد كه براي پيشگيري از مفاسد و گناه يا مقابله با آن‌، بايد روش‌ها و تدبيرهاي لازم به صورت ترتيب‌، اتّخاذ گردد‌، كه اوّلين مرحلة آن سخنِ اندرزگونه و قول معروف و نصيحت با زبان منطقي و دلسوزانه است و آخرين مرحلة آن استفاده از تنبيه بدني مشروط به شرايط خاصّ خود و مشروط بر كارآمد نبودن راه‌هاي مسالمت آميز است‌.   

    ثالثاً: چون قرآن كريم عهده دار بيان كليّات هر مسأله است و تشريح و تبيين جزئيّات هر مسأله به عهدة ولايت يعني بر عهدة عترت و حضرات معصومين( است‌، بنابراين در اين مسأله هم بايد براي فهم چگونگي و جزئيات امر به عترت مراجعه كنيم‌. در خصوص تعبير (وَ اضْرِبُوهُنَّ)، رواياتي وارد شده است كه در تفاسير قرآن هم ذكر كرده‌اند و فقهاء عظام هم براي استنباط اين موضوع بدان استناد كرده‌اند. مثلاً در روايتي منسوب به رسول خدا$ آمده است كه اين تنبيه بايد غير شديد باشد‌،[6] پس اين تنبيه‌، نه براي تشفّي خاطر كه براي تنبّه و تذكّر است و لزوم پرهيز از به كارگيري شدّت در آن لحاظ شده است‌. و يا مثلاً در روايت ديگري از قول حضرت امام باقر% آمده است كه منظور از اين ضرب‌، زدن با مسواك است‌.1 كنايه از اينكه يك ضرب بسيار خفيف است؛ زيرا مسواك در قديم يك چوب بسيار كوتاه و كوچك و سبك بوده است‌.

    رابعاً: از آنچه گفته شد معلوم مي‌گردد كه اين سير تربيتي، يك حق براي مرد است، نه يك تكليف و وظيفه‌اي كه بايد حتماً آن را انجام دهد. به تعبير ديگر مجوّزي است براي اتّخاذ تدابير لازم از سوي مرد براي جلوگيري از نشوز همسر خود‌، و در عين حال در ادامة آيه تصريح مي‌فرمايد كه مرد، هيچ حقّي در آزار دادن همسر خود در صورت اصلاح و اطاعت ندارد و جملة (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً) كه در آخر آيه آمده است‌، به منزلة هشداري به مردان ستمكار و متجاوز به حقوق زنان خود مي‌باشد‌.

    خامساً: در مجموع آية شريفه 34 سورة نساء ‌(‌كه در ابتدا هم تذكّر داده شد كه براي تفسير درست (وَ اضْرِبُوهُنَّ) بايد به همة آيه توجّه كرد‌( بخشي از قوانين و نظام حقوق خانواده به شكل جامع و متناسب با تكوين و هماهنگ با نظام طبيعي‌، تشريع شده است و اين نشان دهندة ضرورت توجّه به قوانين تكوين و تشريع در جعل مقرّرات حاكم بر خانواده است‌.

    سادساً: چنانكه بارها گفته‌ايم‌، قانونِ تنها و صِرف مسائل فقهي، نمي‌تواند فضاي خانه و خانواده را به يك فضاي نمونه تبديل نمايد‌. اخلاق در خانه و خانواده‌، مقدّم بر قانون و فقه است و همة مردان و زنان بايد توجّه داشته باشند كه اگر اخلاق اسلامي و رفتارهاي صحيح اخلاقي در فضاي منزل و در فضاي مشترك همسري حاكم شود، نوبت به استفاده از قانون در اين‌گونه موارد نمي‌رسد و مهر و عطوفت و همدلي و يكدلي‌، فضاي زندگي را پُر خواهد كرد‌.

    86- آية (وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ...)[7] در مقام بيان چه چيزي است‌؟

    اين آية‌ شريفه در مقام بيان اين مطلب است كه همسران پيامبر گرامي$ را پس از مرگ آن حضرت، نمي‌توان به همسري گرفت، از اين‌رو با كناية (أُمَّهاتُهُمْ) آورده شده است‌.

    87- چرا خداوند متعال در آية «تطهير»[8]، دو مسئلة مهم تطهيرِ اهل بيت( و موضوع مربوط به زنان پيامبر را يك جا بيان نموده است‌؟

    ابتدا بايد بدانيم آنچه در نزد ما مسلّم است و روايات بسياري نيز بر آن دلالت دارد‌، اين است كه قرآني كه در دست ماست‌، همان قرآن زمان نبيّ مكرّم$ نازل شده به قلب مقدّس ايشان است كه به امر خداوند تعالي‌، پيامبر اكرم$ به كُتّاب وحي[9] فرموده است و ذرّه‌اي كم يا زياد يا جابه‌جا نشده است و تمام كلمات‌، همان كلمات نازل شده به قلب رسول‌الله$ مي‌باشد که تنظيم آيات و چگونگي قرار گرفتن آن هم به امر الهي بوده است‌.

    دوّم: موارد متعدّدي در قرآن كريم وجود دارد‌ که مانند آنچه در مورد آية‌ تطهير واقع شده است، مسائل خاصّي در بين آيات ديگر قرار گرفته است.[10]

    سوّم: آنچه مسلّم است اين است كه زمان نزول آية‌ تطهير، با زمان نزول آيات مربوط به همسران پيامبر اكرم$ فرق دارد و از حيث زمان نزول‌، هيچ پيوستگي بين اين آيات نيست؛ ولي اينكه چرا اين آية مباركه در كنار اين آيات آمده‌، سؤالي است كه در تفاسير قرآن كريم براي آن پاسخ‌هايي گفته شده است كه تفصيل اين پاسخ‌ها را بايد به كتب تفسيري[11] و علوم قرآني مراجعه كرد‌، البته از نظر اينجانب‌، اين پاسخ‌ها نوعاً و بلكه هيچ كدام جامع نيستند و حقّ آن است كه بگوييم قرآن شريف براي تفسير حقايق مربوط به خود و براي پاسخ به سؤالات پيرامون خود و براي روشن كردن محكم‌ها و متشابه‌هاي[12] خود‌، به «ولايت» نياز دارد‌. از متشابهات قرآن‌كريم‌، همين جمع مزجي بين برخي از آيات است كه از جمله در آية تطهير و آيات مربوط به همسران نبيّ مكرّم$ واقع شده است و در خصوص چرايي و علّت آن بايد به خدمت امام معصوم% كه قرآن ناطق است برويم‌. اميدواريم در زمان ما‌، ظهور امام عصر«ارواحنافداه» واقع گردد و متشابهات و سؤالات مربوط به قرآن را از محضر آن عزيز جويا شويم‌.

    88- آيا آية  (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ)[13] زنان را نيز شامل مي‌شود؟

    اين آيه از عمومات قرآني است و اصولاً خطابات قرآني عامّ است و به دليل «تغليب»[14] به شكل مذكّر نازل شده است و بنابراين همة انسان‌ها اعمّ از زن ومرد بايد رابطه مساوات و مواسات را رعايت كنند و اين مضمون همين آية مباركه است‌.

    89- چرا خطاب‌هاي قرآن كريم، مثل (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا)‌ و... معمولاً به لفظ مذكّر است؟

    اين‌گونه خطاب‌ها كه فراوان است‌،‌ اختصاصي به لسان قرآن ندارد و در همة‌ محاورات بشري و در همـة ملل‌، چنين است‌. لسان قرآن در اين‌گونه موارد‌، لسان فرهنگِ محاوره است و ادبّيات همـة ملّت‌ها نيز در اين جهتِ خطابات عمومي يكسان است كه به جهت اقتضاء «قاعدة تغليب»‌، خطابات عمومي به شكل مذكّر آورده مي‌شود‌، وگرنه در خطابات الهي‌، ذكورت و انوثت تأثيري ندارد، مگر در موارد خاص كه معيّن شده است‌.

    90- چرا حضرت علي% در نهج البلاغه مي‌فرمايند‌: «غيرت زن كفر است ولي غيرت مرد از ايمان است»؟

    معناي غيرت در كلام شريف اميرالمؤمنين% «غَيْرَةُ الْمَرْأَةِ كُفْرٌ»‌[15]، كه نظير آن در روايات ديگر هم مي‌باشد‌، «حسد»‌ است‌. چنانكه تفسير غيرت به اين معنا، در صريح كلام معصوم% واقع شده است‌: «قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ%: غَيْرَةُ النِّسَاءِ الْحَسَدُ وَ الْحَسَدُ هُوَ أَصْلُ الْكُفْرِ إِنَّ النِّسَاءَ إِذَا غِرْنَ غَضِبْنَ وَ إِذَا غَضِبْنَ كَفَرْنَ إِلاَّ الْمُسْلِمَاتُ مِنْهُنَّ»[16]؛ قال الصّادق%:‌ «‌إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَجْعَلِ الْغَيْرَةَ لِلنِّسَاءِ وَ إِنَّمَا تَغَارُ الْمُنْكِرَاتُ مِنْهُنَّ فَأَمَّا الْمُؤْمِنَاتُ فَلَا إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ الْغَيْرَةَ لِلرِّجَال»‌.[17]

    91- معناي اين فرمايش حضرت علي% كه در نهج البلاغه مي‌فرمايند‌: «زن همه‌اش بدي است و بدترين چيز او اين‌كه از او چاره‌اي نيست»،[18] چيست‌؟

    اين روايت به سنگيني مسئوليّت زندگي و خانه اشاره دارد و اينكه در عين حال، گريزي از پذيرفتن اين مسئوليّت و وظايف و مشكلات آن نيست‌. بنابراين كلمه «‌المرأة» در اين روايت و امثال آن، كنايه از زندگي و مسئوليّت خانه و ازدواج است و كلمة «شَرّ»‌ اشاره به سنگيني اين مسئوليّت و مشكلات خاصّ آن دارد‌. ولي با اين همه، بايد چنين مسئوليّتي را پذيرفت؛ زيرا زندگي مشترك موجب تكامل انسان‌هاست و مردان و زنان به يكديگر نياز دارند‌.

    92- در كلام امير المؤمنين% اشاره به «نقصان عقل و نقصان رأي و نظر در زنان»[19] و «پرهيز از مشورت با زنان»[20] شده است‌؛ فلسفة اين بيانات چيست‌؟

    در فهم فلسفة اين بيانات، بايد به دو نكتة‌ مهم توجّه داشت‌:

    الف(‌ زن يك «‌وجود عاطفي» است و از اين حيث‌، بر مرد برتري دارد و مرد نيز يك «‌وجود تعقّلي» است و از اين جهت‌، بر زن برتري دارد‌، ولي در عين حال‌، هر دوي آنها به تنهايي ناقص‌اند و بايد مكمّل يكديگر باشند و اساساً ممكن نيست كه زندگي تمدّني بدون شراكت اين دو با يكديگر‌، شكل‌ بگيرد‌. از اين‌رو در برخي مسئوليت‌ها كه جنبـة مديريّت اجتماعي دارد‌، فكر مرد مقدّم است و در برخي از جهات مثل امر تربيت‌، فكر زن مقدّم مي‌شود.[21]

    ب( عقلي كه در زن و مرد متفاوت است‌، عقل ابزاري و اجرايي است‌؛ يعني عقلي كه در مسائل علمي و اجتماعي و مديريّتي استفاده مي‌شود‌، نه عقل عملي كه مايـة تقرّب به خداوند تعالي است‌؛ زيرا‌، اموري نظير اخلاص، محبّت، تقوا و عدالت به عقل عملي مربوط مي‌شود‌؛ زيرا در اين عقل‌، كه معيار برتري و افضليّت هم همين است‌، فرقي ميان مرد و زن نيست و لذا خداوند سبحان در قرآن کريم نمي‌فرمايد كه برترين شما‌،‌ مجتهدين يا متخصّصين هستند، بلكه مي‌فرمايد: برترين شما‌، باتقواترين‌ها هستند: (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ)؛[22]

    چنان‌كه قبلاً نيز توضيح داديم‌،‌ بين زن و مرد‌، در جهت كسب تقوي و عدالت و تقرّب به خداي سبحان‌، فرقي نيست‌. به تعبير استاد بزرگوار ما علاّمه طباطبايي)‌، عقلي كه در مردان بيش از زنان است‌، يك «فضيلت زائده‌اي» است‌، نه «‌معيار أفضليّت»‌.

    93- معني اين‌ روايت شريف در‌ نهج البلاغه‌ كه‌ مي‌فرمايد: «الْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ» چيست‌؟

    متن كامل روايت اين است كه‌: «الْمَرْأَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسْبَة»[23]؛ معناي فرمودة‌ اميرالمؤمنين% اين است كه زن‌داري و ادارة همسر و خانه، داراي مشكلات خاصِّ خود از قبيل مشكلات اقتصادي‌، تربيتي و نظاير آن است، ولي در عين حال همراه با بالاترين لذّت‌ها نيز مي‌باشد؛ زيرا زندگي منهاي تشكّل خانه و خانواده‌، مرگ تدريجي است و نه حيات طيّبه. حيات طيّبة انساني، مرهون تشكيل خانواده است و البته خانواده هم همراه با مشكلات و رنج‌هاي خاصّ خود مي‌باشد‌. روايات ديگري هم كه نظير اين روايت است به همين معناست و ممكن است معاني ديگري هم براي اين گونه روايات باشد كه در اين مقام نمي‌گنجد‌. ولي علي ايّ حال‌، اين روايات هيچ اهانت و جسارتي به مقام زنان نيست و كلمة «الْمَرْأَةُ» در اين روايات‌، كنايه از زن‌داري يا كنايه از خانه و خانواده است‌.

    94- معني اين روايت شريف كه اميرالمؤمنين% ‌فرمودند: «الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ»[24] چيست‌؟

    اين روايت اشاره به نحوة وجود زن از حيث ظرافت و لطافت او دارد و به همين جهت او را به گُل تشبيه فرموده است‌. بنابراين در برخورد با او در تحميل امور بر او و در نحوه و سير تربيت‌، بايد مراعات اين جهتِ ظرافت و لطافت‌، انجام شود‌.

    95- معني اين روايت كه مي‌فرمايند‌: «الْوَفَاءُ مِنَ الْمَرْأَةِ مُحَال‏»[25] چيست‌؟

    اين‌گونه روايات به عنوان قضاياي حقيقيّه[26] نيست‌، بلكه نظير آن روايت است كه مي‌فرمايد: خداوند چند دسته را به چند گناه عذاب مي‌كند‌، از جمله فقهاء‌ را به وسيلة حسد و امراء‌ را به‌وسيلة ستمگري‌.[27] معناي اين روايت اين نيست كه اصل فقه يا حكومت بد است، يا اينكه فقهاء حسود و حاكمان ستمگر هستند، بلكه به اين معناست كه فقيهان بايد مواظب باشند، چرا كه در معرض حسدورزي هستند و حاكمان بايد مواظبت كنند، زيرا در معرض ستمگري هستند! در روايت مورد سؤال هم‌، منظور آن است كه زنان چون از ظرافت روحي خاصّي برخوردار هستند و چنانكه توضيح داده شد‌، داراي وجود عاطفي مي‌باشند‌، لذا زود رنج بوده و از اين جهت در معرض بي‌وفايي هستند و از همين حيث هم سفارش و تأكيد شده است كه برخورد با زنان بايد برخورد ظريفانه و از سرِ لطافت باشد و نه يك برخورد خشن و از سر خشونت‌. بنابراين اين‌گونه روايات در حقيقت هشدارهاي تربيتي ائمّة طاهرين( است و ناظر به تربيت‌هاي عمومي و جهات و اسرار تربيتي انسان‌هاست و به عنوان قضيّة ‌حقيقيّه تلقّي نمي‌شود و بايد به درستي و از سوي اهل علم و فنّ و فهم‌، تفسير و ترجمه و شرح گردد‌.

    96- آيا اين مطلب كه «‌چون زن‌ها از نظر جسمي ضعيف هستند و بعضي عبادات را انجام نمي‌دهند، پس از نظر روحي پايين تر از مردها هستند» صحيح است‌؟

    اين مطلب‌، بر خلاف نصّ صريح و مكرّر قرآن كريم است‌:

    1.‌ (أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏[28]) 

    2.‌ (وَ‌ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً[29])

    3.‌ (مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ[30])

    4.‌ (مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ‏‌[31])

    5.‌‌ (إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً)[32]

    در اين آيات مباركه و نظاير آن‌، لطايف و حقايقي است كه بايد به محلّ آن و تفاسير قرآن مراجعه شود‌.

    97- مي‌دانيم عبادت در سازندگي معنوي نقش زيادي دارد. آيا ترك عبادت توسّط بانوان در ايّام عادت، باعث توقّف اين سازندگي نيست و آيا در اين موضوع عدالت رعايت شده است‌؟ حكمت آن چيست؟

    اوّلاً‌: مستحبّ است كه زن در همان حالت‌، هنگام نماز‌، وضو بگيرد و در سجّادة خود بنشيند و به جاي اقامة نماز‌، به ذكر و دعا مشغول شود‌، و اين حركت به قاعدة «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِه»‌[33]، اگر سازندگي بيشتري از برخي از جهات نداشته باشد و ثواب و پاداش آن افزون‌تر نباشد‌، كمتر نيست‌. بنابراين توقّف و منع در سازندگي نيست‌.

    ثانياً زن در ايّام عادت‌، همانند انسان مريض و بيمار است كه با حالت خاصّ و با آنچه ماية رنج است روبروست‌، چنانكه خداوند سبحان نيز در قرآن شريف مي‌فرمايد‌: (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذىً[34]). از اين جهت خداوند متعال براي تخفيف‌، رفعِ وجوب فرموده و آنان را از بعضي عبادات منع فرموده است، همان‌گونه براي هر انسان بيمار‌، تخفيف‌هايي در احكام پيش‌بيني شده و اين تخفيف‌ها‌، مقتضاي عدالت است و عدم آن با عدالت سازگاري ندارد‌.

    98-  دليل تقدم زن‌ها در بلوغ و تكليف نسبت به مردها چيست‌؟

    اوّلاً: از نظر خلقت‌، رشد زن از حيث جسمي و روحي‌، بسيار زودتر از مرد است.

    ثانياً تكليف و بلوغ‌، در نزد اهل معنا‌، يكي از الطاف جليّة[35] خداوند تعالي بر مكلّفين است، زيرا زمان دعوت به بندگي و پذيرفتن انسان در دايرة عبوديّت است و به همين دليل براي بلوغ‌، جشن تكليف برگزار مي‌شود‌. بنابراين تقدّم زن بر مرد از حيث بلوغ و تكليف‌، در حقيقت يكي از برتري‌هاي معنوي زن بر مرد است؛ چرا كه زودتر از او به ميهماني عبوديّت خداي سبحان دعوت شده است و به فيض تكليف و بلوغ در درگاه الهي‌، راه يافته است. بر اين اساس‌، مسألة تقدّم بلوغ زن بر مرد‌، يك شرافت است، چرا كه همان‌گونه كه امام‌ سجّاد% در مناجات خود مي‌فرمايند‌: «يَا مَنْ ذِكْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاكِرِينَ»[36]، پس ذكر الهي و تشرّف به بارگاه عبوديّت او‌، يك شرافت است و نه يك مشقّت و از اين جهت زنان بر مردان برتري و شرافت دارند‌.

    99- آيا زنان به كمال نهايي انسانيّت مي‌رسند‌؟

    قرآن كريم‌، رسيدن به كمالات انساني را مشروط به ذكورت و مرد بودن نفرموده است‌، بلكه تصريح مي‌فرمايد كه در نيل به درجات صلاح و سداد‌، ميان زن و مرد‌، تفاوتي نيست‌.[37] حضرت فاطمة زهراء& نمونة كامله‌اي است كه حجّت خداي متعال بر ائمّة طاهرين( بوده‌اند و نيز دختر ايشان حضرت زينب& كه ايشان نيز زينت و فخر پدر و مادر و همة ائمّة طاهرين( بوده‌اند و حتّي به مقامي دست يافتند كه ولايت موقّّته از سوي امام حسين% و امام سجّاد% به ايشان اعطاء گرديد.

    100- چرا از ميان زنان كساني به پيامبري برگزيده نشدند‌؟

    تفصيل پاسخ به اين سؤال را در بيان جواب سؤال 67 آورديم‌. در اينجا براي توضيح بيشتر‌، اين نكته را اضافه مي‌كنيم كه‌:‌ خداوند تعالي‌، حكيم‌، عالم‌، قادر و رحيم است و اگر زن براي مقام پيامبري يا وصايت و ولايت‌، زمينه و موقعيّت لازم را مي‌داشت و خداوند اعطاء نمي‌نمود‌، علاوه بر اينكه با قاعدة لطف منافات دارد‌، با حكمت و علم و قدرت و رحمت خداوند هم در منافات است‌. پس نتيجه مي‌گيريم كه موقعيّت‌هاي ويژة تكويني زن به گونه‌اي است كه در اين زمينه با مرد تفاوت دارد‌.

    101- تفاوت زن و مرد در برخي از احكام مانند نصف بودن ارث زن، يا نصف بودن دية او، همچنين شهادت دو زن به جاي يك مرد و‌... در چيست‌؟

    احكام شريعت مقدّسة‌ اسلام بر دو قسم است‌: قِسم اوّل «احكام ارشادي» است كه عمده احكام ابواب معاملات در علم فقه‌، اين چنين است. و معناي حكم ارشادي اين است كه فقهاء و اهل تحقيق و اجتهاد‌، حكمت آن حكم را مي‌فهمند و مي‌دانند‌. و امّا قسم دوّم «احكام تعبّدي» است كه عمده احكام ابواب عبادات در علم فقه‌، اين چنين است و معناي حكم تعبّدي آن است كه حكمت آن حكم را فقهاء‌ و اهل تحقيق و اجتهاد‌، نمي‌دانند‌، لكن چون صادق مصدَّق[38] آن حكم را مقرّر فرموده است‌، مي‌دانند كه كاملاً به جا است و داراي مصالح نفس الامري و مصلحت و حكمت واقعي است‌. و مواردي كه در سؤال فوق آمده است از همين قبيل است‌. اگر چه در خصوص هر يك‌، پاسخ‌هاي ديگري هم داده شده كه ذكر و تفصيل آن در اين مقام نمي‌گنجد‌، لكن يكي از مناسب‌ترين پاسخ‌ها‌، همين است كه گفته شد و اين پاسخ را بزرگان علم و دين نظير شيخ الرّئيس ابوعلي سينا و صدرالمتألّهين و حاجي سبزواري و حضرت امام خميني و علاّمه طباطبايي# هم در اعتقاديّات نظير بحث معاد جسماني و هم در فقه نظير بحث در مورد سؤال و هم در قوانين اجتماعي نظير سيره‌هاي عرفي و عقلايي‌، مورد استفاده قرار داده‌اند‌.

    102- چرا شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است‌؟‌

    وجود زنان يك وجود عاطفي است و از اين جهت در اموري مانند تربيت‌، بدون ترديد از مردان‌، كه داراي وجود تعقّلي هستند‌، برتر مي‌باشند‌. بدين جهت اموري نظير قضاوت و شهادت‌، متناسب با طبيعت زنان نيست‌، زيرا شهادت‌، امري است مستند به حسّ‌ و مشاهده‌، و حال آنكه حضور و شهود زنان در همه جا همراه با محذورات يا محدوديّت‌ها است، ولي در مورد مردان اين‌گونه نيست‌. البته بايد توجّه داشت كه اين‌گونه تفاوت‌ها ميان زن و مرد، دليلي بر كمال مرد يا نقص زن نيست؛ زيرا كمال و نقص مربوط به ارزش‌هاي معنوي است كه در آن جهت مرد و زن يكسان هستند و هيچ فرقي بين زن و مرد در دستيابي به ارزش‌هاي معنوي و تقرّب به خداوند و نِيل به تقوي كه ملاك فخر و شرافت و كرامت است‌، وجود ندارد‌. تفاوت بين زن و مرد در مورد سؤال يا نظاير آن‌، نه از ارج و منزلت زنان مي‌كاهد و نه به مقام و جايگاه مردان مي‌افزايد‌، چرا كه هيچ تلازم عقلي يا نقلي بين مسئلة‌ شهادت يا ديه يا قضاوت يا قصاص و امثال و نظاير آن با كمالات معنوي و ارزش‌هاي قدسي وجود ندارد كه در نتيجه محدوديّت زنان در اين‌گونه امور‌، موجب محدوديّت مقام و منزلت معنوي آنان باشد‌. علاوه بر آنكه در اين‌گونه امور‌، نوعاً تفاوت‌ها بر اساس تعبّد به دستور شارع است و انسان متعبّد كه به دنبال دستيابي به رضاي شارع است مي‌داند كه در تشخيص مصالح عالم و آدم‌، اعمّ از زن و مرد‌، هيچكس به اندازة‌ خالق و آفريدگار عالَم و آدم‌، صالح نيست‌.

    در آية شريفة مربوط به مورد سؤال‌، خداي تعالي مي‌فرمايد‌: (فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ‏‌)، ولي بلافاصله نكته‌اي را ذكر مي‌فرمايد كه بايد به آن دقّت كرد و آن نكته‌ اين است كه اگر شهادت دو زن در حكم شهادت يك مرد است، نه براي آن است كه رتبة‌ معنوي زن يا منزلت او از جهات قدسي و ارزشي‌، ناقص و خدشه‌دار است، بلكه اين مطلب به اين دليل است كه‌:‌ (أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‏‏‌[39]) اگر يكي از اين دو‌، فراموش نمود‌، ديگري به او تذكّر دهد و يادآوريش كند‌. و اين فراموش نمودن به جهت همان نكته‌اي است كه در صدر پاسخ به اين سؤال اشاره شد كه حسّ و شهود و حضور زنان‌، با محذوريّت و محدوديّت مواجه است‌، زيرا زن علاوه بر آنكه مشغول به اموري خاصّ‌ نظير امور خانه و امور فرزندان است و خلاصه با مشكلات مادري و همسري همراه است‌، اين‌گونه از امور نظير شهادت و امثال آن‌، با طبيعتش مقتضي نيست‌.‌ بنابراين در همة‌ اين‌گونه سؤالات بايد به كلّياتي كه در پاسخ به اين سؤال آورده شد‌، كاملاً دقّت شود تا نسبت نادرست به اسلام در خصوص منزلت زن يا حقوق زنان داده نشود‌.

    103- يكي از اشكالاتي كه مسيحيان بر مسلمانان مي‌گيرند در مورد تضييع حقوق زن است‌، چه جوابي براي آنها مي‌فرماييد‌؟

    اسلام در همة قوانين خود و از جمله قوانين و حقوق مربوط به زن‌، داراي معيارهاي قوي و متقن و فطرت پسند است‌. سرّ اينكه جهان غرب و از جمله مسيحيان‌، در اين خصوص به طرح اشكالات و اعتراضات ناموجّهي مي‌پردازند در اين است كه آنها اسلام را با مباني آن نشناخته‌اند‌، چنانكه ديدگاه آنان در انسان شناسي با ديدگاه اسلام به كلّي متفاوت است‌. انسان‌شناسيِ غربيان همانند جهان بيني آنهاست‌. آنها همان‌طور كه جهان را در مادّه و مادّيات و خلاصه در نشئة‌[40] طبيعت خلاصه مي‌كنند و هيچ سهمي براي ماوراء طبيعت قائل نمي‌شوند‌، انسان را نيز در مادّه و مادّيت و در قلمرو طبيعتِ صرف مي‌بينند و خلاصه مي‌كنند‌، در حالي‌كه در اسلام به انسان‌، مطلقاً چنين نگاه محدود و پَستي نشده است‌. اسلام همان‌گونه كه داراي جهان بيني موحّدانه است‌، انسان را نيز در طبيعت و نشئة مادّه خلاصه نمي‌كند و بدين سبب براي همة‌ انسان‌ها اعمّ‌ از زن و مرد، قوانين مطابق با جهان بيني و انسان شناسي الهي وضع كرده و در اين قوانين هم سهم نشئة طبيعي و مادّي به درستي داده شده و هم سهم روح و جنبة ماوراء طبيعي انسان‌ها چه مردان و چه زنان‌، عطا گرديده است. بنابراين براي حلّ اشكالات و شبهات غربيان در مورد حقوق زن بايد به صورت زيربنايي‌، اصول ارزشي اسلام و جهان بيني ديني‌، معيّن و تبيين گردد‌. در غير اين صورت چنين اشكالاتي‌، هيچ‌گاه مرتفع نخواهد شد‌.

    104- بعضي از بانوان مي‌گويند‌:‌ چون علماي ما و مسئولين و برنامه ريزان نوعاً مرد هستند‌، تفكّر آنها مرد سالارانه و مرد گرايانه است و به صورت طبيعي حقِّ زن ضايع مي‌شود‌. جواب اين شبهه چيست‌؟

    اين‌گونه حرف‌ها‌، از منطق و استحكام لازم برخوردار نيست‌. در بيان اين مطالب بايد از كلّي گويي و حرف‌هاي خارج از منطق پرهيز كرد و سخن از سَرِ استدلال و با بيان مصداقِ خارجي گفت‌. علماء اسلام و برنامه‌ريزان جمهوري اسلامي بايد بر طبق موازين شرع و مباني اسلام و ارزش‌هاي الهي برنامه ريزي كنند و در موازين و اصول اسلام هم مردسالاري يا زن سالاري وجود ندارد، بلكه معيار فضيلت و شايستگي به طور دقيق معلوم شده و حقوق انسان‌ها اعمّ از زن و مرد، به طور روشن و مطابق با فطرت انساني تبيين و تعيين گرديده است. هر برنامه‌اي كه بر طبق اين مباني باشد نه تنها تضييع حقوق انسان‌ها اعمّ از مردان و زنان را به همراه ندارد، بلكه تأمين كنندة حقوق آنهاست‌، حال اين برنامه‌ريزي توسّط مردان انجام شود و يا زنان، و بالعكس هر برنامه‌اي كه خارج از حدود الهي و مباني شرعي باشد، باعث تضييع حقوق انسان‌ها اعمّ از زن و مرد است، حال چه برنامه‌ريزان مرد باشند يا زن. پس ملاك چيز ديگري است و معيار امر ديگري است كه بايد آنها شناخته شود.

    105- آيا اين حقيقت دارد كه امام زمان«ارواحنافداه» به دست يك زن يهودي شهيد مي‌شوند‌؟

    صحّت اين مطلب‌، مورد يقين نيست‌.[41]

    106- آيا براي زنان نيز همسران بهشتي وجود دارد‌؟

    آنچه از آيات قرآني متعدّد و از جمله آية شريفة‌: (وَ هُمْ في‏ مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ‏‏‌[42]) استفاده مي‌شود اين است كه اهل بهشت ـ اعمّ‌ از زنان و مردان ـ آنچه را بخواهند‌، به نحو دوام و هميشگي‌، براي آنان موجود است و تعبير «حورالعين» كه در قرآن كريم آمده است به معناي زيبا چشم است و اين تعبير كنايه از شخصي است كه بسيار زيبا است اعمّ از زن و مرد‌، و چنانكه در مفردات راغب هم آمده است «‌حُوْر» جمع «حَوِرْ» به همين معناي زيبا چشم اعمّ از زن و مرد است‌.[43] 

    107- خلقت حضرت حوّا& چگونه بوده است‌؟ آيا از زوايد خاك حضرت آدم% بوده است‌؟ اينكه مي‌گويند خلقت زن فرع بر خلق مرد است، يعني‌ چه‌؟

    مبدأ آفرينش مرد و زن‌، يكي است و هر دو از يك گوهرند و هيچ امتيازي ميان آنها از لحاظ گوهر وجودي نمي‌باشد و آنچه از قرآن كريم استفاده مي‌شود‌، همين است كه حضرت حوّا& همانند حضرت آدم% از يك مبدأ واحد، يعني خاك خلق شده‌اند‌: (يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً‏‏‌[44])؛ (هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها‏‏‌[45] (خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها‏‏‌[46]

    بر مبناي آيات فوق‌، خلقت همة مردان و زنان و نيز خلقت اوّلين مرد و اوّلين زن كه نسل بشر به آنها منتهي مي‌گردد‌، داراي مبدأ واحد است و زن از همان ذات و گوهري خلق شده كه مرد نيز از همان خلق گرديده و نه از يك گوهر ديگر يا فرع بر مرد يا زائد بر او و امثال آن‌. در برخي از روايات نيز به همين مطلب اشاره شده است از جمله در روايتي، زراره كه از اصحاب امام صادق% است، همين مطلب را از ايشان سؤال نموده و ايشان به‌طور مبسوط پاسخ فرموده‌اند.[47]  

    108- ادّعاي اينکه زن(حوّا( باعث خروج حضرت آدم% از بهشت شده، تا چه حدّ صحيح است؟

    از نظر قرآن کريم، حضرت آدم و حوّا و ابليس هر سه تقصير داشته‌اند؛ لذا خطاب (اهْبِطُوا)[48] به هر سه نفر است.

    109- توصيفي كه از حضرت مريم& در قرآن شده است حكايت از كثرت عبادت ايشان دارد؛ آيا ايشان فقط به عبادت مشغول بودند‌؟ در زمان ما‌، چگونه مي‌توان بدين گونه مورد لطف خاصِّ خداوند قرار گرفت‌؟

    اگر انسان‌، كار شخصي و اجتماعي نداشته باشد‌، بهترين كار‌، عبادت خداوند تعالي است و چون حضرت مريم& همسر نداشته‌اند‌ و اشتغال شخصي و اجتماعي نداشته‌اند‌، لذا برترين كار را انجام مي‌داده‌اند‌. لكن اين‌كه چگونه مي‌توان مورد لطف خداوند واقع شد‌، بايد گفت كه اگر شخصي همانند حضرت مريم& اطاعت از فرامين الهي و ترك گناه و خوف از خدا و ترس و پرهيز از وقوع گناه را پيشة خود نمايد‌، مورد لطف خاصّ و عنايت ويژة حضرت حق تعالي واقع خواهد شد‌.

    110- چرا حضرت مريم& بدون شوهرِ انساني بچّه‌‌دار شدند‌؟ و آيا فرشته‌اي با ايشان ازدواج نمود‌؟ و آيا آثار طبيعي قبل و بعد از زايمان براي ايشان حاصل شده بود ‌(‌مثل وجوب غسل و‌...‌(‌؟

    از نظر قرآن شريف‌، ازدواجي در كار نبوده است و پروردگار مهربان چنين اراده فرمود كه «كَلِمَةُ ‌الله»، يعني يك معجزة‌ باهره پديد آيد[49] تا برهان قاطعي براي ديگران باشد‌: (وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتينَ‏‏‌[50])؛ (إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ‏‏‌[51]).

    همچنين آثار طبيعي قبل و بعد از زايمان براي ايشان واقع نشده است، زيرا حضرت مريم& نيز مانند حضرت زهرا& «بتول» بودند و عادت‌هاي زنانه نداشته‌اند.[52]



    [1]. بقره / 223: (نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ) ـ «زنان شما كشتزار شمايند، پس هرگاه خواستيد، به كشت خود درآييد.»

    [2].‌ نساء / 34: «مردان، سرپرست زنانند، به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و (نيز) به دليل آنكه از اموالشان خرج مى‏كنند.»

    [3].‌ نساء / 34: «مردانِ ‏، سرپرست زنانند، به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و (نيز) به دليل آنكه از اموالشان خرج مى‏كنند.»

    [4].‌ نساء / 34: «و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست‏] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاه‏ها از ايشان دورى كنيد و [اگر تأثير نكرد] تنبيه‏شان كنيد، پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنان بهانه مجوييد، كه خدا والاى بزرگ است.»

    [5]. دريافت نمايد‌، باز پس گيرد.

    [6]. تحف العقول، ص 33: «... وَ تَضْرِبُوهُنَّ ضَرْباً غَيْرَ مُبَرِّحٍ ...»

    1. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 69: «انَّهُ الضَّرْبُ بِالسِّوَاكِ.»

    [7]. احزاب / 6: «و همسرانش مادران ايشانند.»

    [8]. احزاب / 33: (إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً) ـ جز اين نيست كه خدا مى‏خواهد آلودگى را از شما اهل بيت بزدايد و شما را كاملا پاكيزه گرداند.

    [9]. نويسندگان وحي.

    [10]. به عنوان نمونه آية 3 از سورة مبارکة مائده نيز همين‌گونه است و در بين بحث از حرمت خون و گوشت مردار، بحث يأس دشمنان از نابودي دين و اکمال دين (مربوط به روز عيد غدير) مطرح مي‌شود و سپس به ادامة بحث حرمت مردار مي‌پردازد!

    [11]. ر.ک: الميزان في تفسير القرآن، ج ‏16، ص 310.

    [12]. منظور از آيات محكم‌، آياتى است كه مفهوم آن به قدرى روشن است كه جاى بحث و گفت‏ و گو در آن نيست. اين آيات در قرآن كريم «امّ‌‏الكتاب» ناميده شده، يعنى اصل و مرجع و مفسّر و توضيح دهندة آيات ديگر هستند. ولى آيات متشابه‌، آن است كه داراى معانى متعدد باشد به گونه‏اى كه مراد اصلى معلوم نباشد.

    [13]. حجرات / 10: «در حقيقت مؤمنان با هم برادرند.»

    [14]. «قاعدة تغليب» اصطلاحي در ادبيات عرب است‌ که به معناي به‌كار بردن لفظ مذكّر براي مجموع مذكّر و مؤنّث‌ مي‌باشد.

    [15]. نهج البلاغة، حکمت 124.

    [16]. الکافي، ج 5، ص 505: «غيرت زنان حسد است و حسد اصل كفر است‌، هنگامي كه زنان عاجز مي‌شوند غضبناك مي‌گردند و هنگامي كه غضبناك شوند كفر مي‌ورزند، جز زنان مسلمان‌.»

    [17]. همان: «خداوند متعال براى زنان غيرت را قرار نداده است، فقط منكرات و افعال قبيح از ايشان سر مى‏زند، البته زنان مؤمنه اين طور نيستند، خداى متعال غيرت را براى مردان قرار داده است.»

    [18]. نهج البلاغه‌، حکمت 238: «الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا.»

    [19]. نهج البلاغه، خطبه 80: «مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ ...»

    [20]. نهج البلاغه، نامه 31: «إِيَّاكَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْيَهُنَّ إِلَى أَفْنٍ»

    [21]. ر.ک: خانواده در اسلام، ص 27.

    [22].‌ حجرات / 13.

    [23]. نهج البلاغه، حکمت 61: «زن كژدمى است، که نيش او شيرين است.‏»

    [24]. نهج‏البلاغة، نامه 31.

    [25]. من لا يحضره الفقيه، ج ‏4، ص 58: «قَالَ الصَّادِقُ%: خَمْسَةٌ مِنْ خَمْسَةٍ مُحَالٌ: الْحُرْمَةُ مِنَ الْفَاسِقِ مُحَالٌ، وَ الشَّفَقَةُ مِنَ الْعَدُوِّ مُحَالٌ، وَ النَّصِيحَةُ مِنَ الْحَاسِدِ مُحَالٌ، وَ الْوَفَاءُ مِنَ الْمَرْأَةِ مُحَالٌ، وَ الْهَيْبَةُ مِنَ الْفَقِيرِ مُحَال‏ ـ امام صادق% فرمودند: پنج چيز از پنج كس محال است: احترام از شخص فاسق، و مهربانى از دشمن، و دلسوزى و يگانگى از حسود، و وفادارى از زن، و مهابت از فقير تهى دست.»

    [26]. المنطق، ص 147: «قضاياي حقيقيّه‌، قضايايي هستند كه حكم هم مربوط به افراد بالفعل مي‌باشد و هم افرادي كه وجودشان مفروض است‌؛ مانند آنكه گفته شود: مجموع زواياي مثلث‌ ‌180‌ درجه است‌.»

    [27]. الكافي، ج 8، ص 162: «إِنَّ اللَّهَ يُعَذِّبُ السِّتَّةَ بِالسِّتَّةِ: الْعَرَبَ بِالْعَصَبِيَّةِ، وَ الدَّهَاقِينَ بِالْكِبْرِ، وَ الْأُمَرَاءَ بِالْجَوْرِ، وَ الْفُقَهَاءَ بِالْحَسَدِ، وَ التُّجَّارَ بِالْخِيَانَةِ، وَ أَهْلَ الرَّسَاتِيقِ بِالْجَهْلِ ـ همانا خداوند شش طائفه را به داشتن شش خصلت كيفر مي‌رساند: عرب‌ها را به داشتن تعصّب، دهقانان را به داشتن كبر، فرماندهان و اميران را به سبب ستمگري، فقها را به سبب حسد، بازرگانان را به سبب خيانت و روستانشينان را به سبب جهل و نادانى.»

    [28]. ‌آل عمران / 195: «من عمل هيچ عاملى از شما را، اعم از مرد يا زن تباه نمى‏كنم.»

    [29]. نساء / 124: «و هر كه از مرد و زن كارهاى شايسته كند در حالى كه مؤمن باشد، آنها داخل بهشت مى‏شوند و ذرّه‏اى به آنها ستم نمى‏رود.»

    [30]. نحل / 97:‌ «هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند،‌ در حالى كه مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاكيزه‏اى حيات حقيقى مى‏بخشيم و مسلّماً اجرشان را بر پاية بهترين كارى كه مى‏كردند مى‏دهيم.»

    [31]. غافر / 40: «هر كه بدى كند، جز به مانند آن كيفر نمى‏يابد و هر كه كار شايسته كند، چه مرد باشد يا زن، در حالى كه ايمان داشته باشد، در نتيجه آنان داخل بهشت مى‏شوند و در آنجا بى‏حساب روزى مى‏يابند.»

    [32]. احزاب / 35: «مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ايمان، و مردان و زنان عبادت‏پيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه‏دهنده، و مردان و زنان روزه‏دار، و مردان و زنان پاكدامن، و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مى‏كنند، خدا براى [همه‏] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است.»

    [33]. اشاره به حديث پيامبر اکرم$ که فرمودند: «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ»[الكافي، ج 2، ص 84].

    [34]. بقره / 222: «‌از تو دربارة عادت ماهانة زنان مى‏پرسند، بگو: آن‏، رنجى است‏.»

    [35]. روشن و با شكوه.

    [36]. صحيفه سجّاديه، دعاي يازدهم، ص 62.

    [37]. ر.ک: بقره / 222؛ نساء / 124؛ نحل / 97؛ غافر / 40؛ احزاب / 35 و ...

    [38]. منظور حضرات چهارده معصوم( مي‌باشند.

    [39]. بقره / 282: «پس اگر دو مرد نبودند، مردى را با دو زن، از ميان گواهانى كه [به عدالت آنان‏] رضايت داريد [گواه بگيريد]، تا [اگر] يكى از آن دو [زن‏] فراموش كرد، [زنِ‏] ديگر، وى را يادآورى كند.»

    [40]. عالم و جهان.

    [41]. در مورد اصل بحث شهادت حضرت مهدي«ارواحنافداه» دلايل قطعي و يقيني وجود ندارد. و دلايلي که ذکر شده، مانند روايتي که مي‌گويد به دست يک زن کشته مي‌شوند(الزام الناصب، ص 190) نيز چندين اشکال دارد: اوّل: اين روايت و مشابه آن، معمولاً از حيث سنديّت تمام نيست و نمي‌توان به آن‌ها اعتماد کرد. دوّم: مسألة شهادت حضرت مهدي«ارواحنافداه» با رواياتي که بر اصلاح عمومي جامعة بشري و تکميل عقول در عصر ظهور دلالت دارند، سازگاري ندارد. سوّم: روايات ديگري وجود دارد که در آنها بيان شده حضرت مهدي«ارواحنافداه» به مرگ طبيعي از دنيا مي‌روند.

    [42]. انبياء / 102: «و آنان در ميان آنچه دل‌هايشان بخواهد جاودانند.»

    [43]. المفردات في غريب القرآن، ص 262.

    [44]. نساء / 1: «اى مردم، از پروردگارتان پروا كنيد، آن خدايى كه شما را از يك نفس بيافريد و از جنس او جفت او را آفريد و از آن دو تن مردان و زنان بسيارى را منتشر و پراكنده نمود.»

    [45]. اعراف / 189: «اوست آن كس كه شما را از نفس واحدى آفريد، و جفت وى را از آن پديد آورد.»

    [46]. زمر / 6: «همه شما را از يك فرد انسانى بيافريد، سپس همسر او را از نوع او خلق نمود.»

    [47]. علل الشّرائع، ج ‏1، صص 18-17.

    [48]. بقره / 38: (قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً‏‏‌) ـ «گفتيم كه همگى از آن (ملأ اعلى) فرود آييد.»

    [49]. مريم / 21: (قالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ كانَ أَمْراً مَقْضِيًّا) ـ «پروردگار تو فرمود: آن بر من آسان است و براى اين است كه او را آيتى براى مردم قرار دهيم و رحمتى از جانب ما باشد و اين امرى حتمى است.»

    [50]. تحريم / 12: «و مريم دختِ عمران را، همان كسى كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دميديم و سخنان پروردگار خود و كتاب‌هاى او را تصديق كرد و از فرمانبرداران بود.»

    [51]. آل عمران / 45: «[ياد كن‏] هنگامى كه فرشتگان گفتند: اى مريم، خداوند تو را به كلمه‏اى از جانب خود، كه نامش مسيح، عيسى بن مريم است مژده مى‏دهد.»

    [52]. معاني الأخبار، ص 64: «إِنَّ النَّبِيَّ$ سُئِلَ مَا الْبَتُولُ؟ فَإِنَّا سَمِعْنَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ تَقُولُ إِنَّ مَرْيَمَ بَتُولٌ وَ فَاطِمَةُ بَتُولٌ! فَقَالَ: الْبَتُولُ الَّتِي لَنْ تَرَ حُمْرَةً قَطُّ أَيْ لَمْ تَحِضْ فَإِنَّ الْحَيْضَ مَكْرُوهٌ فِي بَنَاتِ الْأَنْبِيَاء»

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365