اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله
الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
فرمودند که اگر ظرف آب غصبی باشد اما خود آب مباح است آیا میتواند وضو بگیرد
یا نه؟ سه تا قول در مسئله بود
یک قول نمیتواند، تصرف در غصب است و حرام است نمیگذارد که آن وضو مأموربه
باشد.
یک دسته هم فرموده بودند که اشکال ندارد، اجتماع امرونهی است مانعی ندارد حرام
باشد اما مأموربه هم باشد.
قول سوم فرموده بودند که آن آب اگر منحصر باشد نمیتواند، اما اگر منحصر نباشد
ولو کار حرام کرده اما وضو صحیح است مثلاً میتواند برود سر حوض وضو بگیرد اما از
ظرف غصبی از آفتابه غصبی وضو میگیرد این جا حرام است اما وضو صحیح است اما اگر آب
منحصر به همین آفتابه باشد ونتواند جایی دیگر وضو بگیرد آب منحصر باشد به ظرف غصبی
گفتهاند اینجا نمیتواند و حتماً باید تیمم کندکه فرق گذاشته بودند بین آنجا که
منحصر باشد نمیتواند اما اگر منحصر باشد میتواند، معصیت کرده اما وضو صحیح است.
برای این قول سوم دلیل آوردهاند اینکه آنجا که منحصر باشد این امر به وضو
ندارد امر به تیمم دارد و چونکه امر به وضو ندارد نوبت تیمم است این نمیتواند
وضو بگیرد و اما آنجا که منحصر نباشد امر به وضو دارد و این به سوء اختیارش غصب
را قبول میکند و الا مأمور به است منهی عنه است و آن امر ونهی با هم تهافت ندارد
این به سوء اختیار انتخاب میکند آن ظرف غصبی را نه ظرف مباح را و چون مأموربه است
لذا وضو صحیح است اما معصیت کرده است.
مرحوم سید در عروه میفرمایند که ظرف اگر غصبی باشد و منحصر نمیتواند وضو
بگیرد بلکه منحصر هم نشد نمیتواند معلوم میشود قول انحصاریها پیش مرحوم سید مهم بوده است از این جهت اول میفرماید
نمیشود وضو گرفت اگر منحصر باشد بعد ترقی میکند و میفرماید میخواهد منحصر باشد
میخواهد منحصر نباشد این نمیتواند.
اشکالی که به این انحصاریهاست این است که این انحصار باشد یا انحصار نباشد به
سوء اختیاش قبول میکند غصب را، اما مأمور به آن مقام فعلیت است میخواهد منحصر
باشد میخواهد نباشد هیچ تهافتی بین امر و نهی ندارد یعنی توضأ و لاتغصب در مقام
انشاء در مقام فعلیت نه آن منافات با آن دارد نه آن منافات با آن دارد، کی منافات
پیدا میشود؟ این بخواهد جمع بین هردو بکند در شیئ واحد یعنی ظرف غصبی را با آن
وضو بگیرد به آن میگویند مقام تنجز به آن میگویند مقام مأتی به اینجاها تهافت
پیدا میشود منحصر باشد این به سوء اختیارش این ظرف را انتخاب کرده منحصر هم نباشد
این به سوء اختیارش این ظرف را تعیین کرده لذا چه انحصار چه غیر انحصار به آن میگویند
لایتوضأ به آن میگویند لاتغصب لذا از نظر فعلیت تکلیف هیچ فرقی بین انحصار و غیر
انحصار ندارد شما اگر امتناعی باشید مطلقا باید بگویید وضو باطل است اگر مجوزی
باشید مطلقا باید بگویید وضو صحیح است برای اینکه از نظر مقام فعلیت این مأمور به
است شکی نیست از نظر تنجز و اینکه این انتخاب میکند این ظرف را اگر بگویید مأمور
به نیست، مطلقا مأموربه نیست اگر هم بگویید مأمور به است، مطلقا مأموربه است و اینکه
اگر ظرف منحصر شد مأمور به نیست اما اگر متعدد شد مأموربه است هیچ وجه ندارد مقام
فعلیت را که تقیدش نمیکند آن مقام فعلیت هست همیشه لاتغصب وتوضأ در هر مقامی هست
این آقای مکلف است که گاهی به سوء اختیارش انتخاب میکند ظرف غصبی را منحصر باشد
یا غیر منحصر خب اگر متناعی شدیم لاتوضأ دارد نوبت تیمم است باید تیمم کند تیمم
نکرده وضویش باطل است واگر هم منحصر نباشد باز این به سوء اختیارش انتخاب کرده این
ظرف آب غصبی را اگر امتناعی شدید باید بگویید باید وضو بگیرد نمیتواند مأمور به
نیست اگر هم مجوزی شدید باید بگویید که میتواند گناه کرده اما وضو صحیح است و این
که آن صورت امر دارد آن صورت امر ندارد علی الظاهر هیچ وجهی برایش دیده نمیشود
گرچه عرض کردم قول از بعضی از بزرگان است مرحوم سید هم در عروه اشاره دارند یعنی
قول مهم است اما با بل اضرابی میفرمایند ولو منحصر نشود نمیتواند گفتم مرحوم سید
از نظر اصول اجتماعی هستند امتناعی نیستند یعنی در جایی که جمع بین امر ونهی بشود
ایشان میفرمایند که مجوزی، تصرف در آن گناه است اما اگر عبادتی به جا بیاورد عبادت
صحیح است همین مثال دیروز هم مرحوم سید در حاشیه برمکاسب دارند که اگر عبدی مولایش
بگوید این لباس مرا بدوز و در این خانه هم نرو و این عبد برود در این خانه لباس را
بدوزد خب برای اینکه لباس را دوخته پاداش دارد برای اینکه در خانه رفته کتک دارد
در خانه غصبی لباس را دوخته عرفاً عقلا میگویند پاداش لباسی که دوخته بده کتکی هم
که برای تصرف در غصب است این کتک را هم بزن مرحوم سید از نظر اصول اجتماع امر و
نهیی هستند اما در فقه که میآیند امتناعی میشوند شاید هم امتناعیش برای همان حرف
دیروز است که مرحوم آخوند در کفایه دارد میگویند مبعد نمیتواند مقرب باشد و حیث
اینکه مبعد است در خانه غصبی بخواهد نماز بخواند مبعد است نماز که قصد قربت میخواهد
نمیتواند مقرب باشد پس نماز باطل است اما دیروز میگفتیم که همین مثال مرحوم سید
در اصول بس است که مانعی ندارد شیئ واحد ذوعنوانین باشد به یک عنوان مبغوض مولا
باشد به عنوان دیگر محبوب مولا باشد لذا این مجمع البحرین مجمع العنوانین در خارج
من جهه مبعد است من جهه مقرب است پس میتواند مبعد مقرب باشد مقرب مبعد باشد دیگر
حرفها دیروز زده شد اگر شما مجوزی باشید کاری به وضوهم ندارد نماز در مکان غصبی
هم همین است و هرکجا که شیئ واحد در خارج معنون به عنوانین شد اگر شما امتناعی
باشید باید بگویید عمل باطل است دیگر فرقی بین توصلی و تعبدی هم ندارد این عمل را
میگویید منهی عنه است لذا اگر یادتان باشد مرحوم آخوند بحث اجتماع امر و نهی را
منجرش کردند بردند در نهی در عبادت گفتند که آن نهی مقدم است وقتی مقدم شد این
منهی عنه است نه مأموربه نهی در عبادت است و عبادت فاسد است لذا اگر امتناعی شدید
نظیر نهی در عبادت است هرکجا که در رسالهها اینجور آمده هر کجا باید بگویید که
این عمل باطل است چه تعبدی چه توصلی و اگر هم مجوزی شدید همه جا باید بگویید که
این عمل صحیح است اما کتک هم دارد برای آن جهت نهیی که این مرتکب شده هم کتک دارد
هم عبادت صحیح است چه تعبدی باشد چه توصلی، و دیروز میگفتم که اینکه در انحصار–
انحصارش را حالا میگوییم- دیروز عرض میکردم اینکه بعضی گفتهاند مأموربه نیست
برفرض هم مأموربه نباشد ملاک هست برفرض هم ملاک نباشد یا شک در ملاک باشد ترتب هست
به آن میگویند غصب نکن حالا وان عصیت و غصب میکنی پس وضو را بگیر، لذا این مسئله
مسئله ترتب است اگر کسی ترتب را قبول داشته باشد که ما داریم مشهور در متأخرین هم
ترتب را قبول دارند ظاهراً فقط مرحوم آخوند است که ان قلت قلت در ترتب دارد و الا
در میان متأخرین مسئله ترتب را قبول دارند لذا اینجا هم اگر کسی بگوید مأموربه نیست
میگوییم که حالا مأموربه نباشد وضو گرفتن ملاک دارد محبوبیت دارد یک کسی مثلاً
مثل مرحوم آقای خویی میگویند ما ملاک را از کجا به دست بیاوریم ما ملاک را از امر
بدست میآوریم امر که نباشد ملاک نیست، فرمایششان ناتمام است برای اینکه ما ملاک
را خوب به دست میآوریم ملاک وضو گرفتن است، میخواهد امر داشته باشد میخواهد
نداشته باشد آن ملاک موجود است برای اینکه ملاک وضو گرفتن است وضو گرفتن که نمیشود
محبوب نباشد لذا امر داشته باشد نداشته باشد این ملاک هست حالا اگر کسی حرف مرحوم
آقای خویی را هم بزند بگوید ملاک نیست، ترتب هست لذا همین جا مرحوم آقای خویی قبول
میکنند اینکه با ترتب مسئله را میشود درستش کرد.
حالا همین مثالی را که زدم ردش کنید، این مثالی که گفتم میرود در خانه ولباس
را میدوزد میگویید نه این حق پول گرفتن ندارد، خب نمیشود دیگر خب مسلم محبوب
مولاست میخواسته لباس را بپوشد الان لباس را میپوشد بارک الله به او میگوید اما
از آن طرف هم میگوید مگر به تو نگفتم توی این خانه نرو توی این خانه رفتی چکار؟
کتک را میخورد دیگر، نمیشود که ما بگوییم کتک را میخورد برای توی خانه رفتن پول
لباس را هم به او نمیدهد میگوید تو حق پول لباس گرفتن از من نداری این خلاصه حرف
است، دیگر هرچه قبول بکند بنابراین فرقی بن انحصار وعدم انحصار نیست.
یک مسئله دیگری بعضی از بزرگان گفتهاند که مشهور هم شده، مرحوم سید میفرماید
بله میتواند وضو بگیرد به این عنوان که آبها را بریزد توی یک ظرف دیگر از ظرف
غصبی آب را بریزد توی ظرف مباح، این کارش گناه است اما بعد هم ظرف را مالک است هم
آب را و وضو بگیرد، مرحوم سید در حالی که امتناعی هستند و میگویند وضو باطل است
از این راه میگویند وضویش صحیح است. آن وقت بعضی از بزرگان دیگر پا را بالاتر
گذاشتهاند گفتهاند که اگر بخواهد وضوی ارتماسی بگیرد نمیشود اما اگر بخواهد
وضوی ترتیبی بگیرد طوری نیست برای اینکه آب را برمیدارد این آب را که برمیدارد
حرام است اما آب کف دستش است دیگر هم آب را مالک است هم دستش را بااین جور وضو میگیرد
هم گناه کرده هم وضویش صحیح است آیا اینها را میشود درست کرد؟ این تمحلهای فقهی
را؟
اشکالی که هست این است اگر شما بگویید این فلم تجدواماء فیتمموا دارد این عدم
وجدان ماء است حالا الان با عدم وجدان ماء میخواهد وضو بگیرد صحیح است یا نه؟
باید تیمم بکند برای اینکه این بالاخره میخواهد گناه بکند حالا حرف مرحوم سید
باشد میخواهد گناه بکند یعنی آب را میریزد توی یک ظرف دیگر، گناه کرد تمام شد
حالا این میتواند این گناه را بکند یا نه؟ پس فلم تجدوا میگوید تیمم کن، گناه
نکن چنانچه آن غرفه یعنی مشت مشت آب را برداشتی، درست است وقتی که آب را برداشت
توی کف دست است آب مال خودش است کف دست هم مال خودش است دیگر غصب نیست اما فلم
تجدوا میگوید نکن این کار را، تو عدم الوجدان ماء هستی باید تیمم بکنی، نهی نهی
شرعی است نظیر نهی عقلی است مثل آنجاست که آب نداشته باشی، چه جور اگر آب نداشتهباشی
لم تجدوا ماء فتیمموا میگوید تیمم کن حالا هم آب نداری شرعاً یعنی حق تصرف در این
آب را نداری دیگر، نداری، فلم تجدوا میگوید تیمم کن لذا اینکه مرحوم سید تمحل
عقلی میکنند میگویند آب را بریز توی یک ظرف دیگر وقتی ریختی گناه کردی اما میتوانی
وضو بگیری ما میگوییم نه، گناه نمیتواند بکند لم تجدوا ماء است وقتی لم تجدوا
است این وضو باطل است لذا الممنوع الشرعی کالممنوع العقلی تفاوت که نمیکند اگر
این ممنوع است نمیتواند این کار را بکند لم تجدوا برایش صادق است باید تیمم کند
در حالی که میتواند ظرف را عوض بکند اما چون گناه کرده مثل آنجاست که اصلاً آب
ندارد تفاوت که نمیکند لذا اگر نهی دارد نمیتواند اگر نهی ندارد میتواند یعنی
یا اجتماعی میشوید یا امتناعی اگر امتناعی شدید نمیتواند این کار را بکند اگر هم
اجتماعی شدید میتواند دیگر لازم هم نیست غرفه غرفه بردارد و آب را بریزد توی ظرف
دیگر و گناه کرده علیکل حال گناه کرده برای اینکه آن وقت هم که آب را بریزد توی
ظرف دیگر گناه کرده، گناه کرده وضویش صحیح است خب اجتماعیها میگویند گناه کرده
وضویش صحیح است ولو اینکه آب را قسمت نکنیم لذا همان وقتی که میخواهد این کار را
بکند میگویند نکن، نکن یعنی چه؟ یعنی تو آب نداری، لم تجدوا، نکن، وقتی لم تجدوا
است باید تیمم کنی، در غرفه غرفه هم برداشتن یک اشکالی دیگر دارد آنکه مرحوم سید
میگویند آب را بریز توی یک ظرفی، کار حرام کرده اما میتواند وضو بگیرد برای اینکه
مأموربه میشود که ما میگوییم نه، اما آنکه غرفه غرفه بردارد یعنی مشت مشت آب را
بردارد بزند به صورتش بزند به دستها این عرفاً تصرف در غصب است و وقتی عرفاً تصرف
در غصب شد دیگر فرق نمیکند بین وضوی ارتماسی و وضوی ترتیبی، بنابراین این تصرف در
غصب میگوید لاتصرف میگوید لا تغصب، حالا این گاهی دستش را میزند توی آب وضوی
ارتماسی میگیرد میگوید لاتغصب، گاهی هم آب را برمیداردبه صورتش میزند میگوید
لا تغصب، تصرف در غصب است وقتی تصرف در غصب شد هم مأموربه است هم منهی عنه اگر
بگویید امر ندارد دیگر همهاش امر ندارد و عرفاً این استعمال است این تصرف است
تصرف در غصب جایز نیست.
آن اشکال به مرحوم سید نیست که مرحوم سید میگویند آب را بریز توی یک ظرف
دیگر، تمام شد، آن کار حرام را به جا آوردی و این مأموربه میشود این اشکال وارد
نیست اما آن اشکالی که مشت مشت بردار این عرفاً استعمال است، عرفاً تصرف در غصب
است و عرفاً که تصرف در غصب شد لم تجدوا ماء میگوید این کار را نکن بلکه تیمم کن
یعنی همان اجتماع امر ونهی میآید این جا اگر امتناعی شدید باید امتناعی بشوید اگر
مجوزی شدید باید مجوزی بشوید. حالا علی کل حال این حرف است اگر قبول دارید این حرف است قبول ندارید این حرف است خب مسئله غصبی تمام
شد.
مسئله سومی که آن هم مسئله مهمی است واگر ما بتوانیم حلش بکنیم خیلی چیزها حل
میشود مرحوم سید در عروه و دیگران میفرمایند اگر ظرفی پیش مشرکین باشد پیش کفار
باشد ما ندانیم که استعمال نجس یعنی استعمال تر با این کرده یانه؟ این ظرف پاک است.
دیگر خواه ناخواه نمیدانم چرا نگفتهاند؟ راجع به لباسهایش هم همین است راجع
به خانه و زندگیش هم همین است، یکدفعه میدانیم مثلاً روی این فرش که این زندگی میکند
پای تر روی ان گذاشته خب اگر میدانی هیچ، برای اینکه میدانیم که این فرش را نجس
کرده ولی یک دفعه نمیدانیم برای اینکه ممکن است با پای تر روی این فرش هیچ وقت
نیامده باشد ولو دو سه سال چند سال هم این فرش را خریده باشد حالا الان این فرش
پاک است یا نجس؟ کل شیئ طاهر میگوید پاک است یا ظرفی پیش مشرکین پیش یهودیهاست
مثلاً چای آوردند برای شما و توی استکان خیلی تمیز و قوری خیلی تمیز و الان نمیدانید
دست به این زده یا نه؟ برای اینکه ممکن است در همان ماشینهای ظرف شویی شسته باشد
و دست هم نزده باشد و آن آب را هم با لوله در سماور ریخته باشد و بالاخره این چای
دست کافر به آن نخورده، پاک است یا نجس؟ مرحوم سید میگویند پاک است کل شیئ طاهر و
این مسئله را اگر بشود درست بکنیم آن وقت خیلی چیزها درست میشود به من میگفتند
حضرت امام رضوان الله تعالی علیه وقتی فرانسه بودند در آن منزلی که بودند همان
دفعه اول که رفتند وضو گرفتند آمدند حوله که حوله تمیزی بود دست نخورده بود آن را
دادند به ایشان ایشان با همان حوله دست و صورتش را خشکاندند یک کسی به آقا گفت آقا
این کافر است این جا ایران که نیست این جا فرانسه است همه اینها کافرند مشرکند
نجسند ایشان فرمودند که من نمیدانم دست خورده یا نه، کل شیئ طاهر حتی تعلم و حق
هم با حضرت امام است دیگر اگر کسی احتیاط بازی نخواهد دربیاورد همینطور که اینجا
مسئلهاش را راجع به اوانی فرمودند نباید مرحوم سید فقط راجع به اوانی فرموده
باشند راجع ظروف فرموده باشند باید فرموده باشند هرچه پیش کافر است پیش مشرک است
ما اگر شک کردیم یا مظنه حتی، مظنه هم که مظنه غیر حجت حجت نیست مظنه که حجت نیست،
یقین میخواهیم دلیل میخواهیم، مظنه هم داریم این این حوله را مثلاً تر بوده و
برداشته و خشکانده است آورده است مظنه هم داشته باشیم فایدهای ندارد اگر هم شک
داشته باشیم فایدهای ندارد، کی نجس است؟ وقتیکه بدانیم کافر با دست تر به این
حوله دست گذاشته، من دستم تر بود مالیدم به کت یهودی، حالا دست من نجس شد یا نه؟
اگر دستم تر بود و به دستش مالیدم خب دست من نجس شد اما به کتش مالیدم نجس شد یا
نه؟ نه یعنی نمیدانم، کل شیئ طاهر حتی تعلم، رفتم خانه ارمنی چیز از او بخرم و آن
جا روی فرشش دیدم آب ریخته من هم دست گذاشتم پا گذاشتم روی آن فرش نشستم آیا نجس
شدم یا نه؟ نه برای اینکه نمیدانم با پای تر روی این فرش رفته یا نه؟ کل شیئ
طاهر حتی تعلم لذا نباید مرحوم سید فقط روی اوانی، چون این جا بحث ما بحث اوانی و
ظروف است از این جهت ایشان فرمودهاند که ظروف مشرکین و و الا شما بفرمایید هرچه
مربوط به مشرکین است هرچه مربوط به کفار است واین خیلی مبتلا به هم هست حالا برای
شماها مبتلی به نباشد آن کسانی که در غرب زندگی میکنند خیلی مبتلا به است اگر
نتوانید اهل کتاب را بگویید که طاهرند که باید بگوییم طاهرند دیگر، اگر نتوانید
بگویید دیگر خواه نا خواه این مسئله خیلی مسئله را آسان میکند مخصوصاً اینکه
لباسشوییها و ظرفشویی وامثال اینها که اصلاً دست به آن خورده نمیشود،
اتوماتیکی است اینها همه میگوییم پاک است چنانچه هرچه از غرب آورده بشود از بلاد
کفار حتی چین که اینها اهل کتاب هم نیستند خیلی از آنها هرچه از کفار آورده بشود
و مربوط به حیوان نباشد کل شیئ طاهر حتی تعلم، هرچه، اگر مربوط به حیوان هم شد آن
بحث قبلی ماست، ما میگوییم که اصاله عدم تذکیه ندارد وقتی نداشت اصاله الطهاره
دارد اما خوردن گوشت از مهمانی آنها این نمیشود برای اینکه الا ما ذکیتم قرآن میگوید
باید تذکیه را احراز بکنید، لذا اگر از خارج آمده باشد مثلاً ماهی از خارج آمده خب
آن دیگر لازم نیست که مسلمان باشد که، همینمقدار که از آب بیرون بیاورد دیگر این
پاک است حالا ماهیها را از خارج آورده، پخته هم آورده من نمیدانم پاک است یا
نجس؟ کل شیئ طاهر حتی تعلم مثل ادکلنها عطرها داروها حتی مثلاً داروها آورده نمیدانم
آیا آن چیزی که در این هست برای اینکه خراب نشود میگویند باید یک مقدار الکل
داشته باشد نمیدانم آیا الکل نجس است یا الکل پاک؟ کل شیئ طاهرحتی تعلم یا در
داروخانهها روی آن نوشته که 5 درصد این الکل دارد پاک است یا نه؟ کل شیئ طاهر حتی
تعلم، دیگر این جا اصاله الحل هم دارد نمیدانم میشود بخوریم یا نه؟ کل شیئ لک
حلال حتی تعلم اصاله الحل و اصاله الطهاره برای ما کار میکند در همه جا الا آنجا
که مربوط به حیوانات است دیگر باید ببینید تقلید از کی میکنید، مشهور در میان
رساله نویسها میگویند این نجس است. اما ما میگوییم پاک است، اصاله عدم تذکیه
ندارد، پاک است، اما اگر بخواهی بخوری و مربوط به حیوان باشد، گوشت از خارج آوردهاند
و نمیدانی ذبح شرعی شده یا نه؟ این گوشت را نمیشود خورد اما این گوشت پاک است
اگر اصل عدم تذکیه داشتیم آن نمیشد اصاله الطهاره جاری بکنیم اما اصاله عدم تذکیه
که نداریم نوبت میرسد به اصل عملی اصل عملی کل شیئ لک حلال است کل شیئ طاهر است
مگر کسی اصاله عدم تذکیه جاری بکند، مرحوم آقای خویی هم میگویند پاک است خیلی از
محشین برعروه میگویند پاک است اما خوردنش حرام است این حرف من نیست و حق مطلب
همین است پاک است اما خوردنش حرام است خیلی چیزها پاک است خوردنش حرام است آب دماغ
پاک است خوردنش حرام است آب دهان مرحوم حاج اقا مصطفی آخر کار یک شوخی هم برایتان
بکنم برای حضرت امام طلب مغفرت بکنید مرحوم آقا مصطفی خدا رحمتش کند خیلی خوب
بودند همه چیزشان خوب بود یک رفیق خوبی برای من بود ایشان میگفتند که به حضرت
امام گفتم آب دهان را خوردن این حرام است یا نه؟ فرمودند تا ببینیم آب دهان کی
باشد اگر آب دهان بعضی باشد از الذلذات است اگر آب دهان یک معمولی پیرمرد پفی باشد
خبیث است حرام است بنابراین مانعی ندارد ما آب دهان بچه، بچه خودش خب میلیسدش
دیگر بچهاش را دوست دارد حسابی میلیسدش خب این اگر بخواهد یک آدم را این جور
بکند خبیث است حرام است بچهاش باشد حلال است الذلذات است لذا مانعی ندارد در
اصاله عدم تذکیه قائل بشویم به حرمت اما در حالی که قائل به حرمتیم بگوییم که کل
شیئ طاهر میگوید پاک است بحث فردا راجع به ظروف طلا و نقره، یک مطالعه خوبی روی
آن بکنید.
وصلی الله علی محمد و آل محمد