بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یفْقَهُوا قَوْلی»
بحث درس اخلاق ما دربارۀ فضیلتهای فراموش شده بود. در دو جلسۀ گذشته، از خلوص بهعنوان یکی از فضیلتهای مهم که در جامعه فراموش شده است نام بردیم. این مبحث، از نظر اخلاق، مبحثی فوقالعاده مهم و یک بحث زیربنایی است. با نگاهی به آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت«سلاماللهعلیهم» در این باره، درمییابیم که اخلاص در عمل، زیربناست و اگر نباشد، اعمال انسان فایده ندارد؛ حتی اگر اعمال کسی به اندازۀ کوه باشد، در واقع کاه است، اگر مثل دریا باشد، بدون خلوص، درحقیقت قطره است، گردوی پوچ است و ارزش ندارد. در جلسات گذشته فهمیدیم که وقتی رنگ خلوص به اعمال بخورد، قطره را دریا میکند و به ذره، ارزش کوه میبخشد.
بنابراین انسان باید در زندگی از نظر گفتار و کردار و حتی از نظر افکار، مخلِص باشد تا به سعادت و رستگاری دست یابد.
پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» در روایتی میفرمایند: «الْعُلَمَاءُ كُلُّهُمْ هَلْكَى إِلَّا الْعَامِلُونَ وَ الْعَامِلُونَ كُلُّهُمْ هَلْكَى إِلَّا الْمُخْلِصُونَ وَ الْمُخْلِصُونَ عَلَى خَطَر»[1]
همه در معرض هلاکت و نابودی هستند مگر آنان که عالم به دین بوده، نسبت به احکام، اعتقادات و اخلاق دین آشنایی داشته باشند. همۀ آنان هم هلاک خواهند شد، به جز دستهای از آنها که بر طبق علمشان عمل کنند. از بین علمای عامل نیز به غیر از افراد مخلص، همه نابودند میگردند. افراد با اخلاص نیز در مخاطرۀ عجیبی هستند، یعنی به دست آوردن خلوص مشکل است، اما لازم است.
هرکسی به اندازۀ خلوصش، به خداوند تعالی تقرّب پیدا میکند و انسان مخلص که به خدای خویش نزدیک شده، از شرّ شیطان در امان است؛ زیرا شیطان حق ندارد به طرفش بیاید.
قرآن کریم در این باره میفرماید: «إِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یتَوَكَّلُونَ، إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یتَوَلَّوْنَه»؛ شیطان با کسی کار دارد که زیر پرچمش باشد و اما اگر مخلص باشد و زیر پرچم خدا باشد، حتماً و یقیناً و بدون شبهه، شیطان برای او کاربرد ندارد.
در روایتی از پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» که تواتر لفظی دارد و در کتب معتبر اهل سنّت و شیعیان نقل شده، میخوانیم: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیاتِ وَ إِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى»؛ یعنی اعمال انسان متوقف بر خلوص و قصد قربت اوست. در ادامۀ روایت نیز میفرمایند: هرکس برای خدا کار کند، معلوم است که پاداشش خداست و هرکه برای غیر خدا کار کند، پاداشش همان غیر خداست.
در جلسات قبل گفته شد که گناه ریا، در سرحد شرک است. علاوه بر اینکه عمل را باطل میکند، گناه آن در سرحد شرک است. قرآن کریم میفرماید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذی ینْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِر»[4]؛ مواظب باشید که عملتان را با دو چیز باطل نکنید، یکی اینکه منّت بر سر دیگران نگذارید، اگر کار خوبی برای آنها انجام دادید بهواسطۀ منّت گذاشتن عمل باطل میشود. دیگری هم اینکه مواظب باشید ریا در کار نباشد که عمل باطل میشود. بعد قرآن میفرماید: نه فقط عمل باطل است، بلکه گناه آن هم در سرحد کفر است؛ لذا بحث اخلاص فوق العاده مهم است و یکی از بحثهای زیربنایی در اخلاق است.
خلوص به اقسامی منقسم میشود. برخی از آن اقسام عبارتند از:
قسم اوّل؛ خلوص در عبادت: بر اساس قسم اوّل خلوص، عبادتی که انسان انجام میدهد، مانند نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد و امثال اینها، باید خالصانه و فقط برای خدا باشد.
خداوند متعال عبادت و دینداری خالصانه را از بندگان میخواهد. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّین»[5].
خداوند تعالی امر و دستوری به بندگان ندارد، مگر عبادت و آن هم عبادتی که رنگ خدا داشته باشد.
نقل شده است که بهلول رد میشد، دید شخصی مسجد میسازد. گفت: اجازه میدهید من هم یک به اندازۀ یک خشت در ساخت مسجد مشارکت کنم؟ سازندۀ مسجد به او اجازه داد. بهلول یک آجر برداشت و روی آجر نوشت مسجد بهلول و بالای درب مسجد نصب کرد. صاحب مسجد آمد و فریادش بالا رفت و گفت: من مسجد میسازم و به نام بهلول باشد؟ آجر را بردارید و دور بیندازید. بهلول رسید و گفت: چرا عصبانی هستی؟ اگر مسجد را برای خدا ساختی، چه به اسم من باشد و چه به اسم تو و اگر هم مسجد را برای مردم ساختی که آنها ببینند و آفرین بگویند، ارزش ندارد.
پس لازم است عبادت و نیکوکاری انسان برای خدا باشد، نه برای تحسین و خوشایند غیر خداوند.
قسم دوّم؛ خلوص خانوادگی: خلوص در خانه به این معناست که خانم برای خدا شوهرداری، بچهداری و خانهداری کند؛ مرد هم در ادارۀ خانه کوشا باشد و بالاخره رفاه همسر و فرزندان را تأمین کند. به این خانواده، خانوادۀ خالص میگویند که در پی خلوص نشاط و شادابی هم خواهند داشت. چنین زن و مردی، هر دو ثواب جهاد در راه خدا را دارند. راجع به زن، در روایات میخوانیم: «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»و در خصوص مرد، فرمودهاند: «الْكَادُّ عَلَى عِیالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ».
اما اگر خلوص در روابط خانوادگی حاکم نباشد، زحمات زن و شوهر، ذرهای ارزش ندارد، کارهای آنها برکت ندارد و در آن خانه اختلاف زیاد میشود.
وقتی زن و شوهر خلوص داشته باشند، برای رضای خدا از خطا و اشتباه همدیگر میگذرند و هرکدام بدرفتاری دیگری را ندیده میگیرد. اعضای این خانواده، در اثر رفتار خاصانۀ آن زن و شوهر رفاه و آسایش دارند.
قرآن کریم در این باره میفرماید: «وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم»؛ باید از بدی یکدیگر گذشت کنید و ایثار و فداکاری در خانه حکمفرما باشد؛ علاوه بر آن، بدی یکدیگر را به دل نگیرید. اگر خانم یک نیشی زد، آقا به دل نگیرد و اگر آقا یک بداخلاقی کرد، خانم به دل نگیرد. به دل گرفتن رفتارهای نادرست، کینهتوزی است و آدم کینهتوز وضعش در روز قیامت خیلی خراب است و مورد عفو خداوند واقع نخواهد شد.
افزون بر این، قرآن میفرماید: اگر یکی از زن و شوهر بدی کرد، دیگری خوبی کند: «وَ تَغْفِرُوا». مثلاً اگر مرد یا زن عصبانی شد و حرفهای نامربوط زد، دیگری قهر نکند، در مقابلش نایستد، بلکه به او خوبی کند. حتی اگر خودش تقصیر ندارد، در عذرخواهی سبقت بگیرد و بگوید ببخشید که شما را عصبانی کردم. در این صورت، رحمت خدا در آن خانه نازل میشود. ولی اگر کسی اهل عفو و گذشت و صفح و غفران نباشد، زندگی را برای خودش میخواهد، نه برای همسر و فرزندان، و این از انسانیت به دور است. انسانیت اینست که زندگی را برای دیگری بخواهد. به عبارت دیگر، چون خداوند میخواهد، تشکیل خانواده دهد و صددرصد گذشت و ایثار و فداکاری داشته باشد و خالص باشد.
قسم سوّم؛ خلوص اجتماعی: معنای خلوص اجتماعی آن است که انسان برای خدا، به خلق خدا خدمت کند.
خدا رحمت کند سعدی را که این شعر را از آیات قرآن کریم و از روایات گرفته است:
بنی آدم اعضای یکدیگر است که در آفرینش ز یک گوهرند
چـو عضوی به درد آورد روزگـار دگر عضـــو ها را نمانــد قـــرار
توکز محنت دیگران بی غمـی نشایــد کــه نامت نهنــد آدمــی
در روایات فراوانی، دربارۀ آنکه به فکر دیگران نباشد فرمودهاند: نشاید که نامت نهند مسلمان.
یک جملۀ مهم و آموزنده در روایات آمده است که معنا و مفهوم آن در یش از صد روایت تکرار شده است. در یکی از آن روایات از زبان امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میخوانیم: «إجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا»[9]؛ خودت را ميزان بين خود و ديگران قرار بده؛ بنابراين آنچه براى خود دوست دارى، براى ديگران هم دوست بدار، و هرچه براى خود نمىخواهى براى ديگران هم نخواه.
حال کدام یک از ما این طور هستیم؟! آیا شما دوست دارید که به یک اداره مراجعه کنید و کارمند اداره، کار مربوط به شما را انجام ندهد، بلکه بیاعتنایی هم بکند؟! آیا آزرده خاطر نمیشوید؟ پس اگر دوست ندارید با شما چنین رفتاری شود، خودتان وقتی پشت میز هستید، دیگران را آزرده خاطر نکنید.
آیا شما دوست دارید کسی فریبتان دهد و غِش در معامله کند و گرانفروشی کند؟! اگر دوست ندارید، خودتان با مردم چنین رفتار نکنید. آیا شما دوست دارید که کسی پشت سر شما غیبت کند؟! پس خودتان هم غیبت نکنید و آبروی مردم را نریزید.
خلوص اجتماعی یعنی اینکه همه در جامعه یار و یاور یکدیگر باشند. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» علاوه بر تأکید بر تقویت جماعت مسلمین، میفرمایند: «هُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ»[10]؛ یعنی مسلمانها همه يكدست و متحدند و در مقابل دشمن قرار دارند.
این مسأله لازم است در معاشرت مردم با یکدیگر و در معاملات و نظایر آن مراعات گردد. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: «أَلَا وَ مَنْ غَشَّنَا فَلَیسَ مِنَّا»[11]؛ هر مسلمانی که غِشّ در معامله کند، مسلمان نیست. همه باید در اجتماع امین یکدیگر باشند. وقتی خلوص و خیرخواهی در معاشرت و در معاملات نباشد، جامعه دچار ناامنی خواهد شد و هیچ کس به دیگری اطمینان ندارد، مردم همدیگر را امین نمیدانند، اکثر جنسها نامرغوب است، غِشّ در معامله فراوان است، گرانفروشی زیاد است و بالاخره در ادارهها کارشکنی میشود. وقتی فساد اداری و فساد اجتماعی و فساد اقتصادی در جامعه باشد، چطور میتوانیم بگوییم افراد آن جامعه خلوص دارند؟!
قسم چهارم؛ خلوص سیاسی: اسلام سیاست دارد و به قول مرحوم آیتالله مدرس«ره» سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست. همه باید سیاستمدار باشند، فهم سیاسی داشته باشند و مواظب باشند که فریب نخورند. اما سیاست فعلاً به آنجا رسیده که بعضی روزنامهها، فحشنامه است؛ برخی رسانهها و سایتها، تهمتنامه است؛ جوانها به بزرگترها جسارت میکنند و بالاخره به دیگران توهین میکنند. این سیاست بازی است و خلوص در این سیاست نیست. مسلّم است که همه باید سیاستمدار باشند، اما تحمیل عقیده به دیگران، آن هم به زور و با فحش و تهمت و آبروریزی، سیاست نیست. اینکه به نام سیاست آبروی دیگران را میبرند، چه سیاستی است؟! این سیاستی است که در آن خلوص نیست.
قسم پنجم؛ خلوص در کار و فعالیّت: معنای این قسم از خلوص آن است که محصول کار و فعالیّت انسان باید محکم و مستحکم و بدون سرهمبندی باشد.
اگر کالای خریداری شده، زود خراب شود، اگر در امور ساختمانی سرهمبندی شود و در اثر کار معیوب در لولهکشی، برق ساختمان و نظایر آن خسارت حاصل شود، معلوم میشود افراد سازنده در کار خود خلوص ندارند. بعضی اوقات یک سرهمبندی موجب میشود که یک ساختمان به طور کلی تخریب شود و خسارتهای جانی و مالی غیر قابل جبران بر جای بگذارد.
پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» لحد جوانی که از دنیا رفته بود را بستند، اما خیلی محکم بستند. از ایشان سؤال شد با وجود اینکه خاک روی لحد میریزیم و لحد پایین میرود، این محکمکاری برای چیست؟! در پاسخ فرمودند: «... وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا فَأَحْكَمَهُ»[12]؛ خدا دوست دارد بندهای را که وقتی کاری را انجام میدهد، محکمکار باشد.
سرهمبندی یعنی دزدی، سرهمبندی یعنی کلاه گذاشتن سر مردم، سرهمبندی یعنی پول گرفتن و کار نکردن، سرهمبندی یعنی مردم را فریب دادن؛ و این سرهمبندی در بعضی از ادارهها، بازارها و در بین بعضی از صاحبان حرف و مشاغل، بهخصوص امور ساختمانی هست.
انسان باید صادق، خالص و محکمکار باشد و آنچه برای خود میپسندد، برای دیگران هم بپسندد و آنچه برای خود نمیپسندد، برای دیگران هم نپسندد تا بتوان او را خالص نامید.
مبحث خلوص ادامه دارد و در جلسات بعدی، انشاءالله دربارۀ آن صحبت خواهیم کرد.
[1]. مجموعه ورام، ج2، ص118.
[2]. نحل، 99 و 100: «چرا كه او را بر كسانى كه ایمان آوردهاند، و بر پروردگارشان توكل مىكنند، تسلطى نیست، تسلط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمىگیرند.»
[3]. دعائم الإسلام، ج1، ص156؛ صحیح البخاری، ج 6، ص 118.
[4]. بقره، 264: «صدقههاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنید، مانند كسى كه مالش را براى خودنمایى به مردم، انفاق مىكند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد.»
[5]. بیّنه، 5: «و فرمان نیافته بودند جز اینكه خدا را بپرستند، و در حالى كه به توحید گراییدهاند، دین [خود] را براى او خالص گردانند.»
[6]. الکافی، ج 5، ص 9.
[7]. الکافی، ج 5، ص 88.
[8]. تغابن، 14: «و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید، به راستى خدا آمرزنده مهربان است.»
[9]. نهجالبلاغه، نامۀ31.
[10] . الكافي، ج1، ص403.
[11]. وسائل الشیعه، ج 17، ص 283.
[12]. علل الشرائع، ج1، ص310.