بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یفْقَهُوا قَوْلی»
بحث درس اخلاق پیرامون فضیلتهای فراموش شده بود. در جلسۀ قبل بیان شد که یکی از فضایل فراموش شده، «خلوص» است.
قرآن شریف بر ضرورت اخلاص در عمل پافشاری دارد. در روایات اهلبیت«سلاماللهعلیهم» نیز تأکید زیادی بر خلوص دیده میشود. بر این اساس، انسان باید با صفا و با صمیمیت و با صداقت باشد و هر عملی که بهجا میآورد، رنگ خدا داشته باشد، یعنی با خلوص نیّت همراه گردد و تملّق و تظاهر و ریا، در کار نباشد. البته بسیار مشکل است، اما بسیار لازم است.
اگر کسی خلوص در کارها نداشته باشد، اعمال او ذرهای ارزش ندارد. عمل انسان، حتی اگر بهظاهر مثل کوه بزرگ باشد، بدون خلوص، به کاهی ارزش ندارد. امّا اگر خلوص در کار باشد و اعمال و گفتار و کردار انسان رنگ پیدا کند، ولو کاه باشد، کوه میشود. اگر به حَسَب ظاهر کم ارزش باشد، اما به دنیا و آنچه در دنیاست، ارزش پیدا میکند.
در تاریخ و در روایات میخوانیم که امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در جنگ خندق عمرو بن عبدود را که دشمن اسلام و دشمن مسلمانها بود، کشتند. کشتن او پیروزی بزرگی برای مسلمانها بود.
پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: «لَضَرْبَةُ عَلِی یوم الخَنْدَق أفْضَل مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَینِ»[1]؛ ضربتى كه على«سلاماللهعلیه» درجنگ خندق به عمرو بنعبدود زد،افضل از عبادت جن و انس است.
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» یک نفر یعنی یک دشمن سرسخت خدا را بیشتر نکشت، اما کشتن یک دشمن سرسخت، با توجه به خلوص ایشان، بالاتر از عبادت جن، انس و ملائکه شناخته شده است.
همۀ انسانها از زمان حضرت آدم تا قیامت چقدر عبادت میکنند؟! ملائکه و آن هم حَمَلۀ عرش چقدر عبادت میکنند؟! عبادتهای ملائکه قابل شمارش نیست. قرآن کریم راجع به آنان میفرماید: «لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ»[2]؛ ملائکه سرپیچی ندارند و آنچه خداوند به آنها امر فرموده، انجام میدهند. همچنین انبیاء الهی«سلاماللهعلیهم» مقدس بودهاند و عبادات ایشان قابل اندازهگیری نیست. اما پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم»میفرمایند: فضیلت ضربت امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»، از همۀ عبادات انسانها و ملائکه بیشتر است.
این ارزش عمل، در اثر خلوص امام علی«سلاماللهعلیه» پدید آمده است. در تاریخ آمده است که عمرو بنعبدود یک آب دهان به صورت امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»انداخت. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»در آن هنگام، با اینکه بر وی مسلّط بودند، او را نکشتند، بلکه برخاستند، کمی قدم زدند و بعد فقط برای خدا سر از تنش جدا کردند. این بهخاطر آن بود که ذرّهای نیّت غیر خدا و برای تشقّی خاطر در جهاد ایشان و در کشتن او راه نیابد.[3]
گفت بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی؟
گفت من تیغ از پی حق میزنم
بندۀ حقّم نه مأمور تنم
بنابراین خلوص نیّت به اعمال انسان ارزش میبخشد. ریا و تظاهر نیز عمل را نابود میسازد و ارزش آن را از بین میبرد. قرآن کریم میفرماید: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِر»[4]؛ اگر عمل نیکی بهجا آوردید، مواظب باشید که با منّت و همراه با اذیّت نباشد. مواظب باشید ریا و تظاهر در کار نباشد، که عمل را باطل و پوچ میکند، گناهش نیز در سرحدّ کفر است.
تملّق، چاپلوسی، تظاهر و ریا، گناهان بزرگی است و علاوه بر حبط عمل، ایمان انسان را از بین میبرد. پیدا شدن صفا و صمیمیت و صداقت و خلوص، انصافاً کار مشکلی است. کم پیدا میشود که تظاهر در فردی، اصلاً نباشد و اصلاً زیر و رو نداشته باشد و کار را فقط و فقط برای اینکه خوب است، انجام دهد و کار و کردار و گفتارش برای خدا باشد.
یک آیهای در قرآن است، راجع به اینکه ما باید در همۀ کارها خلوص داشته باشیم. چه کارهای فردی، چه خانوادگی و چه اجتماعی. اما آیه تأکید بسیار بالایی دارد. میفرماید: یا رسول الله! به اینها بگو که تنها موعظۀ من اینست که خلوص داشته باشید: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا»[5]؛ بگو تنها موعظۀ من اینست. درحالی که کل قرآن کریم موعظه است و قرآن کتاب اخلاق است؛ یعنی سر تا پا موعظه و سرتا پا نصیحت است و کتاب آدمسازی است و کتابی است که میتواند صفات رذیله را به کلی از بین ببرد و کتابی است که میتواند فضائل را در دل بکارد و پرورش دهد و میوهدار کند و شجرۀ طیّبه شود و از میوهاش هم خود استفاده کند و هم به دیگران فایده برساند. اما میفرماید: «قُل اِنّما اَعِظُکُم بِواحِدةِ...» بگو تنها موعظۀ من همین است. به عبارت دیگر قرآن میگوید: موعظهای بالاتر و بهتر از خلوص ندارم.
اگر کار فرهنگی میکنید، با خلوص و اگر کار اجتماعی میکنید، با خلوص و اگر کار اقتصادی میکنید با خلوص و اگر کار خدماتی دارید، با خلوص انجام دهید و اگر کار عبادی میکنید نیز برای عبادت خود خلوص داشته باشید. اگر هم کار اجتماعی میکنید و کار برای دیگران است، باز هم خلوص داشته باشید.
استاد بزرگوار ما امام خمینی«قدّسسرّه» در درس فقه و اصول، از هر فرصتی برای اخلاق استفاده میکردند و بارها و بارها به ما سفارش میکردند و همین آیۀ شریفه را میخواندند. سپس میگفتند: اول خلوص و بعد کار؛ تا آن کار رنگ خدا پیدا کند و آن کار برای خدا شود.
از جمله عواملی که به علم، مال و فعالیّت انسان بها میدهد و آن را پربرکت میکند، خلوص است. آنچه سبب میشود کار بیبرکت و بیفایده شود و عاقبت نیکو نداشته باشد، تظاهر و ریا و به رُخ کشیدن برای دیگران است. اگر انسان بر سر دیگران منّت بگذارد، گناه روی گناه است و اگر هم منّت نگذارد، همین مقدار که به رُخ دیگری بکشد، ریا میشود و بالاترینِ گناهان است.
به رُخ کشیدن عمل برای دیگران، خودنمایی، تعریف از خود و گفتن مکرّر جملاتی شبیه من آنم که چنین میکنم و من آنم که چنین میگویم؛ گناهش خیلی بزرگ است و نوعی شرک محسوب میشود.
تظاهر انصافاً ناپسند است و اثر عکس هم دارد، انسان را زمین میزند. هرچه تعریف از خود بیشتر شود، زمین خوردن انسان بیشتر و محتملتر میشود. عمل همراه با تظاهر و خودنمایی نیز بیبرکت است و بدون نتیجه و بدون ارزش خواهد ماند. خداوند هم چنین عملی را از انسان نمیپذید.
از امام صادق«سلاماللهعلیه»روایت شده است که خداوند متعال میفرماید: «من شریک خوبی هستم، هرکس در انجام کاری دیگری را با من شریک کند، پس آن کار را به شریک واگذارمیکنم و هیچ عملی را جز با اخلاص نمی پذیرم».[6]
متأسفانه اخلاص فضیلت فراموش شده در جامعۀ فعلی است و ریا، خودنمایی و تظاهر جای آن را گرفته و رذیلتی فراگیر شده است. تخیّل نکنید افراد ریاکار، افراد دیگری هستند، خیر، بیشتر مردم در معاشرتهای معمول اجتماعی دچار تظاهر و دورویی هستند و اخلاص در عمل را به کلی فراموش کردهاند.
نمونۀ آن، کسانی هستند که پشت سر مردم حرف میزنند و غیبت میکنند. این افراد منافق و ریاکارند. تا وقتی کسی مقابل آنهاست، سلام و تعارف میکنند و با احترام ظاهری با وی روبرو میشوند، امّا وقتی غایب است، در غیاب او شروع به بدگویی و غیبت میکنند. این نحوه معاشرت، به جز تظاهر و نفاق و دورویی نامی ندارد. چنانکه امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند: «الْغِيبَةُ آيَةُ الْمُنَافِقِ»[7]؛ غیبت، نشانۀ منافق است.
نمونۀ دیگر فقدان خلوص و رواج تظاهر، در معاملات و در کسب و کار برخی از مردم است. فروشنده، علاوه بر اینکه لازم است از اجحاف، گرانفروشی، احتکار و نظیر این گناهان پرهیز کند، باید از ارائۀ تعریف جنس و تملّق در جنس نیز خودداری کند. جلب نظر مشتری، با دروغ و فریب یا با بیان جملاتی نظیر: جنس من خیلی عالیست و مثل آن در بازار وجود ندارد، تظاهر محسوب میگردد. بدتر، آن است که در وقت خرید یک کالا برای آن عیبتراشی کند تا از قیمت آن بکاهد و در وقت فروش، عیوب آن را بپوشاند و با تعریف و تملّق، مشتری را برای خرید فریب دهد.
امام صادق«سلاماللهعلیه» در روایتی از قول رسول خدا«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند: «هرکه قصد معامله و خرید و فروش دارد، باید از ابتلا به پنج خصلت خود را حفظ کند، وگرنه باید از خرید و فروش صرفنظر نماید؛ آن پنج خصلت عبارتند از: ربا، سوگند، پوشاندن و کتمان عیب کالا، تعریف و ستایش از کالا در هنگام فروش و بدگویی از کالا در وقت خرید».[8]
معاملۀ خالصانه و بدون تظاهر آن است که با حقیقت همراه باشد و واقعاً همان که هست در معامله بیان و ارائه شود. ایجاد زرق و برق برای اجناس، با استفاده از نور زیاد یا پوشاندن لباس به مانکن جذّاب که به آن جلوۀ غیر واقعی میدهد و نظایر آن نیز تظاهر است و با خلوص منافات دارد. حتی فروختن کالا در تاریکی و در سایه که سبب پنهان ماندن عیوب کالا میشود نیز در روایات مذمّت شده است.[9]
یکسان نبودن جنس یا کالا یا به اصطلاح زیر و رو داشتن اجناس، در تقابل با اخلاص است. پیامبر گرامی«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به میوهفروشی که میوههایش جلوۀ خاصی داشت، ولی ردیف زیر آن متفاوت بود، یعنی زیر و رو داشت، فرمودند: کار تو جمع بین خیانت و غشّ در معامله است.[10]
تظاهر و دورویی در معاشرت با مردم و در معامله، کوه را کاه میکند، دریا را قطره میکند و برکت جنس و پول معامله را از بین میبرد. برخی از مشکلات اخلاقی دخترها و پسرها در خانواده، از تظاهر پدر آنها در کسب و کار و از بیبرکتی درآمد او سرچشمه میگیرد.
این بیبرکتی و تبعات آن، مخصوص کاسبی و مشاغل آزاد نیست، بلکه کارمندان و کسانی که شغل اداری دارند نیز باید در کارشان خلوص را رعایت کنند و با حقیقت باشند تا درآمد آنها برکت کند.
صرفنظر از فساد اداری، که ضربههای مهلکی به کشور و به مردم زده است، بحث فعلی این است که که در ادارهها، دروغ و تظاهر نباشد و با رفتارشان مردم را فریب ندهند. با صمیمیّت و با جدیّت، خالصانه به مردم خدمت کنند و برکات و نتایج آن را در زندگی ببینند. تأخیر در رسیدگی به پروندهها، حوالۀ انجام کار به فردا و روزهای دیگر، کارشکنی در نتیجهگیری، منّت گذاشتن در پی انجام وظیفۀ عادی و نظایر آن، تظاهر است و باید ادارهها نباشد.
انسان باید فقط خدا را حاضر و ناظر بداند. «همه جا محضر خداست، ما در محضر خدائیم، ادب حضور باید مراعات شود». ادب حضور اینست که ما اگر حرفی میزنیم برای خدا باشد و اگر کاری میکنیم برای خدا باشد و اگر خدمتی میکنیم برای خدا باشد و بالاخره اگر فکری داریم، برای خدا باشد. فکر و گفتار و کردار ما برای خدا باشد.
بعضی از افراد هستند که انسان متحیّر میشود از اینکه چقدر خلوص دارند. مرحوم محدّث قمی صاحب مفاتیحالجنان برای فرزند خود نوشته است: بعد از چاپ کتاب «مَنازِلُ الأخِرَة»، پدرم در جلسهای شرکت کرده بود که واعظ آن جلسه، روایاتی از کتاب منازِل الأخرة برای مردم خوانده بود. پدرم که از روایات آن کتاب به وجد آمده بود، به خانه آمد و گفت: ای کاش تو هم منبر میرفتی و روایات آن كتاب را برای مردم میخواندی!
مرحوم محدّث قمی نقل میکند که من چند بار به ذهنم آمد بگویم پدر جان آن کتاب از تألیفات من است، اما خودداری کردم و بالأخره نگفتم. فقط از پدرم خواستم دعا کند که خداوند توفیق مرحمت فرماید.
ما از این دست افراد در بین مؤمنین و در بین علما و مراجع زیاد داریم. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و اهلبیت«سلاماللهعلیهم» دوست دارند همۀ ما چنین باشیم و هیچ کس و هیچ چیز در دل ما نباشد جز خداوند متعال. اگر کار فردی میکنیم، برای خدا باشد و اگر کار اجتماعی و خانوادگی میکنیم، برای خدا باشد و بالاخره هرچه از ما سر زند، هم افکار و هم گفتار و کردارمان، با خلوص و صمیمیت و صفا و صمیمیت باشد.
[1]. إقبال الاعمال، ص 467.
[2]. تحریم، 6: «از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمىكنند و آنچه را كه مأمورند انجام مىدهند.»
[3]. ر.ک: مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 115؛ بحارالأنوار، ج 41، ص 51.
[4]. بقره، 264: «صدقههاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسى كه مالش را براى خودنمايى به مردم، انفاق مىكند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد.»
[5]. سبأ، 46: «من فقط به شما يک اندرز مىدهم كه: دو دو و به تنهايى براى خدا به پا خيزيد، سپس بينديشيد.»
[7]. غرر الحكم و درر الكلم، ص51.