بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
فصل نوزدهم بحث ما دربارۀ معاد بود. يعنی وقتی انسان مرد و به عالم برزخ رفت و عالم برزخ تمام شد، نوبت به معاد میرسد، يعنی معاد روز قيامت.
اين معاد اوّلاً ناگهانی است، به اين معنا که عالم نابود میشود. آنچه مسلّم است اين منظومۀ شمسی ما نابود میشود، اما همۀ اين کرات نابود شود، در قرآن و روايات نيامده و آن کرات و کهکشانها مربوط به اين عالم هم نيست و آنچه مربوط به عالم است، خورشيد و سیارههايش است. خودش با يازده سیاره که يکی از آن سیارهها کرۀ زمين است، معلّق در فضاست. به قول قرآن ستون هم دارد، اما ستون نامرئی دارد:
«بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا»[1][1]
ستونش هم اينست که قوۀ جاذبه در خورشيد اين سیارهها و از جمله اين کرۀ زمين را در فضا نگاه داشته است. اگر فقط اين قوۀ جاذبه بود، همۀ سیارهها در خورشيد جذب میشدند و آب میشدند. پس هرکدام از اين سیارهها و از جمله زمين ما، يک قوۀ دافعه هم دارند که آن قوۀ دافعه موجب میشود، قوّۀ جاذبۀ خورشيد آنها را جذب نکند. لذا قرآن میفرمايد خيال نکنيد اينها معلّق در فضا هستند و ستون ندارند، بلکه ستون دارند امّا تو نمیبيني.
به صورت علمی نگاه کن و ببين. دو ستون از برای اين منظومۀ شمسی ما هست. چيزی که جوانها بايد به آن توجه داشته باشند، اين کهکشانها و ستارهها شماره ندارند و از ميليون و ميليارد بالاتر است و هرکدام از آنها يک منظومۀ شمسی است. شايد هم به قول اميرالمؤمنين جنبندهها و آدمهايی در آنجا زندگی کنند. اينها ربطی به هم ندارند و ربطش اينست که پروردگار عالم همۀ اينها را معلّق در فضا نگاه داشته است. وقتی روز قيامت میشود مربوط به آن کهکشانها نيست، بلکه مربوط به منظومۀ شمسی ماست. خيلی آسان قوۀ جاذبه از خورشيد گرفته میشود:
«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ»
قوۀ دافعه از آن يازده سیاره و از جمله از زمين ما گرفته میشود:
«وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ»
اين منظومۀ شمسی در فضا پرتاب میشود و نابود میشود و هيچ چيز باقی نمیماند.
قرآن در اين باره مختلف صحبت کرده است اما بالاخره همۀ صحبتها را جمع کنيم به اين برمیگردد که وقتی میخواهد قيامت به پا شود، قوۀ جاذبه از خورشيد و قوۀ دافعه از سیارههای مربوط به خورشيد گرفته میشود و دو ستونی که قرآن میگويد: «بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» وجود ندارند و نمیشود معلق در فضا باشند و بنابراين در فضا پرتاب میشوند و همه چيز نابود میشود. آنگاه هيچ چيزی روی اين کرۀ زمين و در اين منظومۀ شمسی نيست.
قرآن در اين باره میفرمايد نفخ صور. البته معنای اين را نمیفهميم، اما در روايات ما هست و در قرآن هم زياد است و در همين جا میفرمايد:
«وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَ کُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ»[2][2]
اسرافيل در شيپورش میدمد و عالم نابود میشود. عالم يعنی کرۀ زمين و منظومۀ شمسي.
«وَ الْأَرْضُ جَميعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمينِهِ»[3][3]
اين سماوات يعنی خورشيد و سیارههايش که نابود میشوند و هيچ چيز باقی نمیماند.
قرآن خطاب میکند که پروردگار عالم در وقتی که هيچ چيز و هيچ کس نيست،خطاب میکند:
«لِمَنِ الْمُلْکُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»[4][4]
به غير من چه کسی هست؟! آنگاه خدا جواب میدهد که هيچکس نيست. اين آيه و آيۀ «کُلُّ شَیءٍ هَالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»[5][5]، با تفسير ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» به ما میفهمانند که چهارده معصوم«سلاماللهعليهم» نیستی ندارند و آنها هستند. همه چيز نابود است به جز صورت خدا يعنی وجهالله و امام صادق«سلاماللهعليه» میفرمايند وجهالله ما هستيم.[6][6] يا در همين آيۀ «وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شَاءَ اللَّهُ» و اين «إِلاَّ مَنْ شَاءَ اللَّهُ» بايد افرادی باشند و اين افراد چهارده معصوم«سلاماللهعليهم» هستند. لذا سنّيها بلد نيستند، اما شيعيان که تفسير را از ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» گرفتهاند، بلد هستند و میگويند پروردگار عالم تجلّی کرد با همۀ اسماء و صفاتش و حتّی اسماء و صفات مستأثرهاش و از اين تجلّی اهلبيت پيدا شد. البته يک تجلّی ذاتی ديگری در ازل هم کرده است و از آن تجلّی ذاتي، قرآن پيدا شد. اين دو، دوشبهدوش يکديگر عندالله هستند.
زيارت جامعه خوب زيارتی است و امام زمان«ارواحنافداه» به علامۀ مجلسی فرمودند: «نعمت الزيارة». علامه مجلسی میگويند خدمت آقا رسيدم و زيارت جامعه را مداحوار برای آقا خواندم و آقا فرمودند جلو بيا و من جلو رفتم و نزد قبر امام هادی و امام عسکری«سلاماللهعليهما» بوديم. حضرت فرمودند «نعمت الزيارة»، اين زيارت خوب زيارتی است. پرسيدم آقا اين از جدتان است و اشاره کردم به قبر امام هادي«سلاماللهعليه»؛ فرمودند آري.[7][7] اين زيارت خيلی پرمحتواست، يعنی نداريم سرّی از اسرار اهلبيت که در اين زيارت نباشد. همۀ اسرار را امام هادی«سلاماللهعليه» در اين زيارت آورده است، از جمله همين بحث ماست. میفرمايد:
«خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ»
شما در ازل خلق شدهايد و در عرش خدا و پيش خدا هستيد.
«حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»[8][8]
خدا منّت بر سر ما گذاشت و شما يکی پس از ديگری به اين دنيا آمديد. لذا از ازل تا ابد اينها هستند. بله پروردگار عالم واجب است و اينها ممکن هستند. پروردگار عالم خالق و اينها مخلوق هستند؛ اما اين مخلوقات ابدی و ازلی هستند:
«کُلُّ شَیءٍ هَالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»
يعنی وقتی نفخ صور میشود، و من گفتم شايد معنايش اينست که قوۀ جاذبه و قوۀ دافعه از منظومه شمسی گرفته میشود و در فضا پرتاب میشوند و همه میميرند به جز چهارده معصوم. اما اين طول میکشد و چقدر طول میکشد که هيچکس نيست به جز خدا. يعنی کرۀ زمين آب شده است. قرآن گاهی میفرمايد کوهها مثل پنبۀ زده شده میشود. گاهی میفرمايد نابود میشود و گاهی میفرمايد: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتُ»[9][9]، يعنی در هم پيچيده میشود. همۀ اينها برمیگردد به اينکه مدّتها خدا هست و چهارده معصوم و به قول قصهگويان «يکی بود و يکی نبود، غير خدا هيچکس نبود.» در اين وهله هم «يکی بود و يکی نبود و غير خدا هيچکس نبود» و فقط وجه الله بودند و وجه الله قرآن يعنی چهارده معصوم.
پروردگار عالم زمانی ارادۀ حکيمانهاش تعلّق میگيرد که قيامت برپا شود. خدا اوّل کاری که میکند، زمين مسطحی را ايجاد میکند شايد معنای «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتُ» همين باشد، يعنی تبديل میشود. يعنی زمين ما يک زمين مسطحی میشود و کوه و دشت و غيره نيست و يک زمين مسطحی است که انسانها بتوانند در آنجا زندگی کنند. اين اوّل کار خداست برای اينکه قيامت به پا شود. بعد از آنکه پروردگار عالم جای اينها را تعيين کرد، يک نفخ صور میشود و آن صور از اسرافيل بود و اين صور از ميکائيل است. اينطور که در روايات و در قرآن آمده در شيپور میدمند؛ اما بهتر از همه چيز آنچه میفهميم اينست که در سورۀ يس میفرمايد:
«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ»[10][10]
فلاسفه اسم اين را «کُن» وجودی گذاشتهاند. کُن وجودی يعنی ارادۀ حق اينست که همۀ مردم زنده شوند. از قرآن استفاد میشود که وحوش هم زنده میشوند:
«وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ»[11][11]
اما آنچه میخواهيم اينکه همۀ انسانها زنده میشوند و پروردگار عالم همۀ انسانها را با ارادۀ ازلی در آن زمينی که ساخته است، جمع میکند و به اين محشر میگويند. يعنی جمعشدن مردم در يکجا.
پس همۀ مردم جمع میشوند برای اينکه خوبها به جزای خود برسند و به بهشت روند و بدها به کيفرشان برسند و به جهنم روند. وقتی همه در يک جا جمع شدند، قرآن میفرمايد:
«وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقينَ ، وَ بُرِّزَتِ الْجَحيمُ لِلْغاوينَ»[12][12]
بهشت را میآورند و جهنم را میآورند؛ اما معلوم نيست که از کجا میآورند.
کسانی که زير رحمت الهی و نسيم بهشت هستند،صف محشر برای آنها خيلی خوب است و در سايۀ بهشت و نسيم بهشت، حساب و کتاب دارند و اين طول میکشد. قرآن میفرمايد:
«کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ»[13][13]
اين محشر پنجاه هزار سال طول میکشد.
در قرآن اختلاف است و يک جا میفرمايد پنجاه هزار سال و يک جا میفرمايد هزار سال. از امام صادق«سلاماللهعليه» پرسيدند اين تفاوت را چطور درست کنيم؟ امام صادق«سلاماللهعليه» فرمودند پنجاه هزار سال است و پنجاه موقف دارد و هر موقفی هزار سال است. اين خيلی سخت است و حتّی پنجاه ثانيه و دقيقۀ آن هم سخت است. بعضی اوقات میرسد به اينجا که اعضاء و جوارحش حرف میزنند:
«الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا يَکْسِبُونَ»[14][14]
اين زن بیحيا و زنی که با آن وضع در کوچه میآيد، در روز قيامت گنگ میشود و بدنش شهادت میدهد که اين در کوچه آمد و نامحرم او را ديد.
آدم ظالم و مالمردمخور هم لال است. اعضاء او پيش ملائکه شهادت میدهند. دستش میگويد تو دزدی کردي. اين هولزده میشود و به دست و پا میگويد
«لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا»
چرا عليه من شهادت میدهيد؟ آنها نيز جواب میدهند که خدا میگويد بگو و ما هم میگوييم:
«قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیءٍ»[15][15]
اين خيلی سخت است، ولو اينکه بهشتی هم باشد، امّا حساب و کتاب دارد.
دو دسته هستند که يک دستۀ آنها در رفاه و آسايش هستند و کسانی هستند که مهر ولايت به پيشانی آنها میخورد و به امر اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» آنها زير لوای حمد و لب حوض کوثر میآورند و از دست اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» آب کوثر میخورند و پنجاه هزار سال، برای آنها يک لحظه است.
معلوم است خدمت حضرت زهرا«سلاماللهعليها» بودن برای خانمها از هر بهشتی بالاتر است. خدمت اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» بودن و از دست ايشان آب کوثر خوردن، از هر بهشتی بالاتر است.
اين دسته، از اهل محشر جدا هستند. پس کار کنيد و حيف است که اين مقامها را از دست بدهيد. لذا اينها حساب و کتاب و سختگيری ندارند و خيلی خوش و خرم هستند. اينها بايد «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» باشند، يعنی شيعۀ اعتقادی و شيعۀ شعاری و شيعۀ عملگرا. آنکه عفّتش به حضرت زهرا«سلاماللهعليها» بخورد و نمازش به امام حسين«سلاماللهعليه» و روز عاشورا بخورد و خدمت به اجتماعش به زينب و عيال زينب برای خدمت به اسلام بخورد. اينها حساب و کتاب ندارند.
يک دسته هم هستند که خيلی برايشان مشکل است و قرآن میفرمايد تجمّلگراها هستند. تجملگرائی موجب شده گناه روی گناه میکنند؛ میفرمايد:
«وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ ، في سَمُومٍ وَ حَميمٍ ، وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ ، لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ ، إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ ، وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ»[16][16]
دستچپيها خيلی شوم و بدبخت هستند و زير دود و هُرم جهنّم هستند و اينها تجمّلگراها هستند و تجمّلگرائی اينها موجب شده گناه روی گناه آيد. تجمّلگرائی آنها موجب مال مردمخوری شده است و موجب بیحجابی و بدحجابی شده است. تجمّلگرائی آنها موجب توهين به ديگران و زخم زبان به ديگران شده است. تجمّلگرائی آنها موجب تکبّر بر ديگران شده است. اين پنجاه هزار سال برای اينهاست. اين خيلی مشکل است که پنجاه هزار سال در اين محشر بماند و بعد هم او را به جهنّم ببرند.
. الرعد، 2: «بدون ستونهايى كه آنها را ببينيد.»
. النمل، 87: «و روزى كه در صور دميده شود، پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس اُفتد، مگر آن كس كه خدا بخواهد. و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند.»
. الزمر، 67: «و حال آنكه روز قيامت زمين يكسره در قبضه [قدرت] اوست، و آسمانها درپيچيده به دست اوست.»
. غافر، 16: «امروز فرمانروايى از آنِ كيست؟ از آنِ خداوند يكتاى قهّار است.»
: القصص، 88: «جز ذات او همه چيز نابودشونده است.»
. ابراهیم، 48: «روزى كه زمين به غير اين زمين، و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدّل گردد.»
. يس، 82: «چون به چيزى اراده فرمايد، كارش اين بس كه مىگويد: «باش»؛ پس [بىدرنگ] موجود مىشود.»
. التكوير، 5: «آنگه كه وحوش را همى گرد آرند.»
. الشعراء، 90 و 91: «و [آن روز] بهشت براى پرهيزگاران نزديك مىگردد. و جهنّم براى گمراهان نمودار مىشود.»
. المعارج، 4: «روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است.»
. يس، 65: «امروز بر دهانهاى آنان مُهر مىنهيم، و دستهايشان با ما سخن مىگويند، و پاهايشان بدانچه فراهم مىساختند گواهى مىدهند.»
. فصلت، 21: «چرا بر ضدّ ما شهادت داديد؟ مىگويند: همان خدايى كه هر چيزى را به زبان درآورده ما را گويا گردانيده است.»