بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحث ما در اين چند هفته راجع به کار و تلاش و کوشش بود. يعني مقدسترين چيزها و همه چيز مربوط به آن. هر عزت و شوکتي و هر درجهاي در دنيا و آخرت مرهون کار و تلاش و کوشش است. به قول قرآن حيات طيّب در دنيا و آخرت مرهون کار و تلاش و کوشش است:
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»[1][1]
هرکه حيات طيب در دنيا و حيات طيبتر در آخرت بخواهد، بايد کار صالح و شايسته مدام در زندگي او باشد.
اين کار را منقسم کردهاند به پنج قسم: کار عبادي، کار فرهنگي، کار توليدي، کار توزيعي و کار خدماتي.
راجع به کار عبادي صحبت کردم و ديديم از نظر قرآن اگر کسي کار عبادي نداشته باشد، اگر کسي متقي نباشد، بيچاره و بدبخت است. نه تنها شخصيّت فردي و شخصيّت اجتماعي ندارد، بلکه زندگي او تباه است. به قول قرآن زندگي منهاي تقوا، تاريک است. زندگي منهاي تقوا، نظير کسي است که ساختماني لب درّۀ سيلزده بسازد.
در اين کار عبادي في الجمله صحبت کردم و هرکه بخواهد عاقبتبهخير باشد، بايد متقي باشد.
راجع به کار فرهنگي نيز في الجمله صحبت کردم. آن ملتي که سواد ندارد و فرهنگ ندارد، معلوم است بايد در مقابل ديگران متواضع باشد. بدبختترين افراد و بدبختترين اجتماع، اجتماعي است که از نظر علمي احتياج به ديگران داشته باشد. لذا همه بايد کار و تلاش و کوشش کنند و از نظر علمي خودکفا باشند. هر ملتي که از نظر علمي خودکفا نشد، بايد ديگران ذخائرش را ببلعند و اين هم در مقابل استکبار و در مقابل ظالم متواضع باشد و زير بار ظلم رود و بدترين بدبختيها اينست که فردي يا اجتماعي نه تنها زير بارظلم رود، بلکه تواضع هم داشته باشد.
سوّم، کار توليدي نظير زراعت و صنعت است. ما اگر اقتصاد ميخواهيم، بايد اقتصادمان اقتصاد مقاومتي باشد و ملتي که اقتصاد مقاومتي نداشته باشد، اقتصاد او مريض است، بلکه اقتصاد ندارد و زير دست است و بايد از ديگران استفاده کند. در اين باره هم فيالجمله صحبت کردم و ديديم اگر ملتي بخواهد آقا باشد، بايد از نظر توليد خودکفا باشد.
چهارم، کار توزيعي است که هفتۀ گذشته قول دادم که امشب دربارۀ آن صحبت کنم.
مراد از کار و تلاش و کوشش توزيعي اينست که آن توليد را به طور شايسته تقسيم کند. مثل کاسبها و تاجرها و بانکها و مؤسسات عمومي اگر بدي در آنها نباشد و بالاخره کاسب و تاجر. حال گاهي کاسب جزء يا تاجر جزء است، اما گاهي تجارت و کسب عمومي و ملي و جهاني است. همۀ اينها بايد باشد و ملتي که تجارت نداشته باشد، اگر توليد هم داشته باشد، توليدش را ديگران ميخورند و يا از بين ميرود.
چند روز قبل سايتها خيلي اصرار داشتند در اينکه ميخواهند سيبزمينيها را امحاء و نابود کنند و آتش بزنند و زير خاک کنند. معلوم است ملّتي که تجارت سالم و کسب سالم نداشته باشد، به همين جاها ميرسد.
اين کار توزيعي که کار توليدي متوقّف بر آن است، اين نيز متوقّف بر کار توليدي است و شرايطي دارد. اگر شرايطش باشد، معلوم است چشم روشني براي دنيا و ملّت و براي فرد خواهد شد. اصلاً کار توليدي متوقّف بر توزيع است.
شرط اوّلش اينست که اين کسب و تجارت از خودش باشد و از ديگران نباشد. يعني خودکفا باشد. اگر ملتي تجارت و کسبش از ديگران شد و به عبارت ديگر صادرات نداشت، بلکه همه چيز در زندگي او از واردات بود؛ خوراکش وارداتي بود، ماشين سواري او وارداتي بود و زندگي تجملي او وارداتي بود و بالاخره کسب و کار توزيعي او روي توزيع دشمن، يعني روي واردات ميگشت، معلوم است که اين ملت سرافراز نخواهد شد. معلوم است اين ملت به بدبختيها گرفتار خواهد شد. البته اين را نيز توجه کنيم که در کار توليدي صحبت کردم و گفتم ما از نظر توليدمان بايد خودکفا باشيم و احتياج به ديگران نداشته باشيم. در وقتي ميتوانيم خودکفا باشيم که مثلاً صنعت ما نمره اول باشد. بعد از سيچهل سال هنوز ماشينهاي خارجي روي دست ماشينهاي داخلي را آورده است. مردم زير بار صنعت ايران نميروند و اين خيلي ننگ و زشت است. کار محکم و سالم را ما بايد بکنيم براي اينکه ما مثل پيغمبري داريم که روايت هست که پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به دست مبارکشان کسي را در قبر گذاشتند و معلوم ميشود آدم خوبي بوده است. پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» محکمکاري ميکردند و لحد را خيلي محکم میساختند. کسي گفت يا رسول الله! اين چه فايده دارد، يک ساعت ديگر خراب ميشود و بالاخره لحد فرو ميريزد و شما اينقدر محکمکاري ميکنيد؟! آقا يک جمله دارند و يک سرمشق براي همۀ ما و مخصوصاً جوانهاي ماست؛ فرمودند: «أنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَهُ»[2][2]
خدا دوست دارد کسي را که محکم کار باشد و کارش، روي دست ديگران باشد و بالاخره اينطور نباشد که صنعت ديگران بهتر از صنعت اين باشد و اين به صنعت ديگران احتياج داشته باشد براي اينکه مرغوبتر و بهتر است.
ما در اين سيچهل سال بايد از نظر توليد در همه چيز خودکفا شده باشيم و هيچ احتياجی به غربيها و شرقيها نداشته باشيم، اما مهمتر از اين، ما بايد در اين سيچهل ساله جنس و کار و صنعتمان محکمتر و عاليتر و زيباتر از دنيا باشد؛ اما اينطور نيست و ننگ است. و خدا ما را دوست ندارد، براي اينکه محکمکار و زيباکار نيستيم و بالاخره کار توليدي ما نقص دارد.
در توزيع نيز بايد چنين باشد. اوّل چيزي که در توزيع هست، اينکه بايد چيزي را که توزيع ميکند زيبا و محکم و عالي باشد و اتّفاقا ما در اين سيچهل ساله اين نقص را داريم. اوّلاً نتوانستهايم از نظر صنعت به جايي برسيم، به طوري که نه تنها هواپيما نداريم، بلکه قطعات يدکي هم نداريم. اين ننگ است و گناهش بزرگ است، اما مهمتر اينکه آنچه را که ساختهايم ناقص است. کار استکبار جهاني زيباتر و محکمتر و خواه ناخواه مشتري بيشتري دارد و خيلي وقتها کار توليدي ما روي دست ما ميماند. اين خيلي مصيبت است. مصيبت فقط اين نيست که کسي پدرش بميرد و يا کسي فقير باشد، يکي از مصائب بزرگ اينست که ملّتي توليد نداشته باشد و احتياج به ديگران داشته باشد در صنعت و زراعت؛ اما مشکل بالاتر از اين، اينکه اگر صنعتي هم دارد، صنعت زيبا و عالي و محکم و مورد رغبت نباشد.
لذا اول چيزي که در کار توزيعي هست، اينکه بايد محکم و زيبا باشد. به طوري که ديگران به صنعت ما رغبت داشته باشند و اينکه صنعت ما صادرات داشته باشد.
اين اوّلین شرطي است که در هرکاري هست و گفتم اين جمله، جملۀ محکمي از پيغمبر بود که میخواستند لحد قبر درست کنند و خيلي محکمکاري ميکردند. حال اگر ملتي بخواهد اتومبيل درست کند، ببينيد که پيغمبر دربارهاش چه ميگويد! يا ملتي بخواهد صنعت تحويل جامعه دهد و تحويل ايران دهد، ببينيد اهلبيت«سلاماللهعليهم» دربارهاش چه ميگويند!
اين شرط اول است و بد است که من بگويم که نداريم و ما محکم کار و زيباکار نيستيم. ما سر هم انداز هستيم و اين سر هم اندازي به مسلمان نميخورد و مسلمان سرهم انداز نيست. مسلمان آنست که باطنش بهتر از ظاهرش است و آن مسلماني که ظاهرش بهتر از باطنش باشد، پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: «لَيسَ مِنّا»، اين اصلاً مسلمان نيست.[3][3]
شرط دوّم در اين کار توزيعي اينست که بايد انصاف باشد. بايد جنسي را که به ديگران ميدهيم با انصاف اين جنس را توزيع کنيم و آدم بيانصاف از نظر اهلبيت«سلاماللهعليهم» مسلمان واقعي نيست. اصلاً بازار بايد تک نرخي باشد و روي اين تک نرخي در اقتصاد ديني و اقتصاد روز خيلي سفارش شده است.
اقتصاددانان خيلي سفارش روي اين انصاف دارند. به اندازهاي که پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» ميفرمايند: آقاي تاجر و آقاي کاسب! چيز بخر و چيز بفروش و هرگاه احتياج شبانهروز تو تمام شد، هرچه خريدي به همان قدر بفروش و چيزي روي آن نگير و هرچه خريدي به همان قدر بفروش.[4][4] اين اسلام است و اين گفتۀ پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» است. يک نرخ در همه جا حکمفرما باشد. تکنرخي و انصاف باشد. دربارۀ انصاف اگر خيلي بالا رويم اينست که لاأقل يک دهم باشد، امّا به قول عوام بير بير هم خيلي کم است (یعنی این سود را سود حساب نمیکنند) و اين خيلي مصيبت است. روايتي داريم و روايت را ميخوانم و ببينيد که به راستي بايد براي اين کارها و وضعمان گريه کنيم يا نه!
امام صادق«سلاماللهعليه» يکي از افراد امين را خواستند و خدمت حضرت آمد. اين فرد غلامي بوده که امام صادق«سلاماللهعليه» او را آزاد کرده است. امام صادق«سلاماللهعليه» فرمودند: من از نظر اقتصادی در مضيقه هستم، لذا تصميم گرفتهام مضاربه کنم. پول از من و کار از تو و هرچه درآمد داشت، تقسيم ميکنيم. ميگويد: امام صادق«سلاماللهعليه» هزار درهم به من دادند. آن وقتها پول کيسهاي بود و اين شخص ميگويد یک کيسه هزار درهم به من دادند که من مضاربه کنم. من جنسي را خريدم و با قافله از مدينه به سمت شام حرکت کردم. ميگويد نرسيده به شام قافلۀ تجّار از شام برميگشت. از آنها پرسيديم اين جنسي که ما داريم در شام کساد است يا نه؟ گفتند: بازار گرم است. ميگويد: ما تصميم گرفتيم الان که جنسمان داغ است، دو برابر بفروشيم. ميگويد به شام آمديم و ديديم که خوب ميخرند و من جنس را دوبرابر فروختم و هزار درهم، دو هزار درهم شد و خيلي خوشحال شدم که توانستم خدمتي به امام صادق«سلاماللهعليه» کنم و هزار درهم ايشان را دوهزار درهم کردم. آمدم خدمت امام صادق و خودم چيزي برنداشتم و کیسهها را در مقابل امام صادق«سلاماللهعليه» گذاشتم. امام صادق«سلاماللهعليه» تعجّب کردند و نگاه خيرهاي به پولها کردند و پرسيدند اينها کجا بوده است؟ قضيه را گفتم که بازار گرم بود و توانستيم دوبرابر بفروشيم و هزار درهم از شماست و آن هزار درهم استفاده هم از شما باشد. آقا امام صادق هزار درهم خودشان را برداشتند و هزار درهم را در مقابل من گذاشتند و فرمودند: اين پولها به درد ما نميخورد. بالاخره امام صادق پول را قبول نکردند و مضاربه را فسخ کردند و پولشان را برداشتند و آنچه او استفاد کرده بود به او دادند. امام صادق«سلاماللهعليه» جملهاي دارند و جمله خيلي تکاندهنده است. امام صادق«سلاماللهعليه» فرمودند:
«مُجَالَدَةُ السُّيُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَال»[5][5]
با دشمن شمشيربازي کني يا پول حلال به دست آوري، آن شمشير بازي آسانتر از به دست آوردن پول حلال است. بالاخره امام صادق«سلاماللهعليه» پول را قبول نکردند و گفتند اين کاسبي نشد.
الان اقتصاد ما مريض است و يکي از عللش اينست که نه تنها تکنرخي نداريم و يک دهم سود نداريم، بلکه بعضي اوقات کار ميرسد به اينجا که با رباخواري و سود و امثال اينها، خانۀ مردم را با سه چهار ميليون جمع ميکنيم. خيلي وقتها آمدهاند پيش من و گفتهاند خانهام را بانک به هفت هشت ميليون جمع کرده است. خانه چندين ميليون قيمت داشته و چون اين نتوانسته است سود و ربا را بدهد، خانه جمع شده است.
چند روز قبل خانمي پيش من آمد و گفت يک شلوار بچهگانه هفتۀ گذشته براي بچهام به شش هزار تومان خريدهام و الان برای دیگری به سيزده هزار تومان خريدم. هر مغازه يک نرخي دارد و هرکه به هرچه بتواند ميفروشد و اين نميشود. بايد هرکسي هرچه ميتواند استفاده کم بگيرد. اين مسلماني و قانون مواسات است. هرچه کمتر باشد، خوشحالتر باشد. اگر توزیع روي بيانصافي رفت، اول مصيبتش اينست که اين پول برکت ندارد و اين عاقبتبهخير نميشود. زحمتها ميکشد براي جمع کردن براي اولاد و ناگهان ورشکسته ميشود يا بدتر از ورشکسته شدن، پولش به دست ورثه ميافتد و ورثه کشت و کشتار ميکنند براي تقسيم ارث و بعد اصل ارث نابود ميشود. ميگويند پول عاقبتبهخير نشد. در روايات داريم چيزي که موجب ورشکستگي ميشود و چيزي که موجب ميشود عاقبت انسان بهخير نشود، بيانصافي است. البته بيانصافي، در اقتصاد هست و در غيراقتصاد هم هست. بيانصافي راجع به اينکه آنچه او ميداند، ميخواهد در جامعه حکمفرما شود. انصاف و عدالت در حرف زدن و کار کردن هم هست و آن بحث ديگريست که الان مورد بحث ما نيست.
اين چيزها خيلي حرف دارد و اصلاً اقتصاد وابسته به همين حرفهاست.
سوم اينکه اگر ميتواند نسيه دهد، حتماً نسيه دهد. البته به کساني که بيچاره و درمانده و وامانده هستند و نه نسيههاي امروزي. نسيههاي امروز نسيه نيست، بلکه رباخواري و بازي است. تاجر و کاسب به راستي نسيه دهد. مثلاً کسي ندارد و درمانده است و اين پول به عنوان قرض الحسنه به او دهد و بعد همان پول را پس بگيرد. اين به اندازهاي اهميّت دارد که قرآن بهخصوص دربارۀ آن صحبت ميکند و ميفرمايد: «فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ»[6][6]
نسيه بده و اين نسيه دادن تو يک نحو قرضالحسنه است و اگر ندارد، به او مهلت بده تا هروقت که ميتواند بدهد. اين هم به اندازهاي اهميت دارد که در روايات داريم اگر کسي به ديگري کمک کند، خيلي ثواب دارد. کمک به مسلمانها از حج و عمره و از هر جهاد و از هر کربلايي بالاتر است. هر ثوابي را که شما حساب کنيد، در مقابلش خدمت به خلق خدا و کمک به مستضعفين و کمک به درماندگان، ثوابش بيشتر است؛ پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» ميفرمايند: قرضالحسنه دادن يعني هجده برابر کمک کرده است.[7][7] انسان بتواند قرضالحسنه بدهد يعني همان پولي که داده، پس بگيرد، ولو از نظر قدرت خريد هم خيلي تفاوت ميکند. معلوم است اگر کسي يک ميليون بدهد و يک سال ديگر يک ميليون بگیرد، از نظر قدرت خريد تفاوت ميکند و اين ثوابها به خاطر همين قدرت خريد است و بالاخره قرضالحسنه خيلي ثواب دارد. کمک کردن به درمانده و محتاج و اين بايد باشد. اتفاقا بانکها این کار را ندارند و کارکرد و تأخير سود روي سود و امثال اينها را دارند. بازار بدتر از بانکها و بانکها بدتر از بازار شده و اینها مصيبت بزرگي در توزيع و کار توزيعي شده است. گرچه در روايات داريم که «الکاسب حبيب الله»، ولی با این حال، ناگهان با این اوضاع موجب ميشود که گرانفروشيها و تورمها و رکودها باشد و همۀ اين تورمها و رکودها و همه اين تنزّل پولها گسترده شود. اين تنزل پول را سبک نشماريد. من يادم هست که در اول نظام ما دلار هفت تومان بود و ريال صعوديها سه تومان بود. يک وقتي ميخواستند يک بازار آشفته در مدينه درست کنند و من يادم نميرود که خيلي عصباني شدم و اينطرف و آنطرف زدم که ريال که نميشود گران شود. گران شدن دلار، يعني بدبختي که ما الان اين بدبختي را داريم. خيلي عجيب است و هفت تومان الان شده چندين هزار تومان. اينها از کجا سرچشمه گرفته است؟ به اسلام عمل نميکنيم و وقتي به اسلام عزيز عمل نکرديم، خودمان بدي داريم و آتش را ميافروزيم و خشک و تر ميسوزند.
اين کار توزيعي ما الان يک مصيبت بزرگي براي جامعۀ ما شده است. اقتصاد ما حسابي مريض است براي اينکه کار توزيعي ما مريض است و اگر ما مملکت ميخواهيم و آقايي و سرافرازي ميخواهيم و اگر ميخواهيم حرف اول را در دنيا بزنيم، بايد اقتصادمان را سالم کنيم. اگر اقتصاد سالم نشود، نميتوانيم حرفمان را در دنيا بزنيم. اين تحريمها چه مصيبت بزرگي شده و چه حربۀ عجيبي براي استکبار شده است و از اينجا سرچشمه ميگيرد که اقتصاد توزيعي ما مريض است، لذا کار به اينجا رسيده که دلار دست دشمن ما يعني امريکا و صهيونيسم است و ناگهان هزار تومان روي دلار رفت و اين کار را امريکا کرد و البته ايادي او هم صعوديها و قارونهاي خليج فارس است.
ما مسلمانها ذخيره داريم و اقتصادمان بايد خيلي بالا باشد. ريال ما بايد هزار تومان باشد، اما کار توزيعي ما خراب است و به اسلام عزيز عمل نميکنيم و انصاف نداريم و در خريد و فروشمان رباخواري داريم.
ميخواستم دربارۀ ربا صحبت کنم، اما نشد؛ اين مصيبتي که قرآن ميگويد نابودت ميکند: «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِي الصَّدَقاتِ»[8][8]
آنچه آبادت ميکند توزيع خدماتي و آنچه نابودت ميکند رباخواري و ربادادن است.
. هداية الأمة، ج 6، ص 298.
. بقره، 276: «خداوند ربا را نابود مىكند و بر صدقات مىافزايد.»