اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم بسم اللَّه الرحمن
الرحيم رب اشرحلى صدرى و يَسِّرلى امرى و احْلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
الحمدللَّه مسئله اجاره تمام شد و مسايل خوبى بود
انصافاً و يك مسئله مانده است كه چيزى هم ندارد. آن مسئله را مىخوانيم. و بعدش
انشاءالله كتاب مضاربه، آن هم، هم مسئله روز است و هم مسايل خيلى مهمى دارد از نظر
فقهى، از نظر اصولى مسايل خيلى خوبى دارد. اما يك مسئله مهمى كه مرحوم سيد متعرض
نشدهاند براى اين كه در آن زمان نبوده است و از مسايل مستحدثه است. و اين مسئله
را بايد متعرض بشويم و معمولاً هم جايى نيست اگر هم باشد خيلى مختصر است و آن
مسئله سرقفلى است كه اين مسئله مربوط به همين كتاب اجاره است و بايد مفصل در اين
باره صحبت بكنيم. اما اين هم مطالعه مىطلبد و هم فكر مىخواهد و هم آمدن با من تا
انشاءاللَّه از فكر شما استفاده بكنيم.
مسئله 4):20)
بنابراين مسئله 20 را الان مىخوانم چيزى ندارد و
ديگر انشاءاللَّه از حالا وارد مسئله سرقفلى مىشويم ببينيم از خدا چه مىآيد. اما
تقاضا دارم روى اين مسئله سرقفلى فكر كنيد در اين كتابهاى مسايل مستحدثه بعضى
اوقات آمده است اما مفصل نيست و انشاءاللَّه شما فكر كنيد، مفصل بشود در اين مسئله
صحبت كرد.
مسئله 20 كه خيلى حرف ندارد اين است كه »اذا استوجر
للصلاة عن الميت فصلى و نقص من صلاته بعض الواجبات الغير الركنية سهواً« نماز استيجارى
دارد مىخواند حمدش يادش رفت و رفت به ركوع خب اين نماز درست است حتى اگر در هر 4
ركعت حمد و سوره و تسبيحات اربعه يادش رفت و رفت به ركوع خب نماز درست است. ذكر
ركوع يادش رفت، ذكر سجده يادش رفت، محلش گذشت خب نماز درست است اينها جبران هم
ندارد يعنى ديگر لازم نيست بعد از نماز حمد و سوره بخوانيم يا ذكر ركوع بگوييم،
ذكر سجده بگوييم و يا اين كه نه، مثل تشهد كه جبران دارد، تشهد يادش رفت، بعدش خب
بايد سجده سهو بجا بياورد قضاى تشهد را هم بخواند حالا خواند. اين نماز درست است
از نظر فقهى. آيا برائت ذمه پيدا مىشود يا نه؟ يعنى ديگر پولى كه گرفته براى نماز
استيجارى اين پول مالش مىشود يا نه؟
مرحوم سيد مسئله را 3 تا فرض برايش مىكنند
مىفرمايند:
يك دفعه اين سهو كم است مثلاً در نماز ظهر در ركعت
اول حمد و سوره يادش رفت، رفت به ركوع. مىفرمايد اين كه كم است، متعارف است، مسلم
است كه نماز درست است و اين هم برائت ذمه پيدا مىكند، ديگر تقسيط هم معنا ندارد و
آن پولى كه مالالاجاره است همهاش را بايد بگيرد.
قسمت دوم مىفرمايند آنجا كه زياد باشد اين كثير
السهو است و در اين يك سال نماز هميشه سهو كرده و آن هم زياد. يا اين كه در روزهاش
كثير السهو است و بعضى اوقات نشسته درست غذا خورده و هر روز اتفاق افتاده.
مىفرمايد اگر اين زياد باشد تقسيط مىشود. و بايد حسابش را بكنيم ببينيم كه اين
چه مقدار كم كرده، آن هم مالالاجاره را همان مقدار كم بكند مثلاً در يك سال نماز
اگر 100 تا حمد نيامده به همان اندازه 100 تا حمد تقسيط بشود.
قسمت سوم را مرحوم سيد مىفرمايند كه اين اجاره بر
اجزاء نشده، اجاره شده براى اين كه نماز تحويل بدهد، نماز صحيح، مىفرمايد اگر
مورد اجاره اين باشد، سهوش كم باشد يا سهوش زياد باشد چون كه نماز درست است بايد
همه مالالاجاره را به او بدهند و اين استحقاق همه مالالاجاره را دارد. خب اين هر
سه وجه درست است.
اما چيزى كه بايد توجه به آن داشته باشيم اين است كه
شاذ است كه اجاره بشود روى اجزاء يعنى شايد 1 درصد هم اتفاق نيفتد كه اجاره رفته
باشد روى اجزاء. يك سال نماز و روزه يعنى ذمه ميت را تو برىء بكن به يك سال نماز
و روزه خب اين اگر باشد مرحوم سيد مىفرمايند كه ولو خيلى هم سهو در آن واقع شده
چون نماز صحيح است برائت ذمه ميت مىشود بنابراين استحقاق همه اجرت را دارد و
معمولاً هم همين طور است يعنى در عبادات اجاره مىآيد روى صحت، روى مجموع من حيث
المجموع نه، روى آن عنوان نماز صحيح و عنوان نماز صحيح يك دفعه حمد و سوره يادش
مىرود خب نماز صحيح است، يك دفعه حمد و سوره را مىآورد خب نماز صحيح است چون شرط
ذكرى است ديگر. با حمد و سوره بخواند برائت ذمه مىشود، بدون حمد و سوره هم بخواند
برائت ذمه مىشود و متعارف همين است و متعارف اين است كه اجاره مىآيد روى صحت نه
روى اجزاء ديگر فرقى بين اين كه آن سهوها كم باشد يا سهوها زياد باشد نيست. ولى
اگر آمد روى اجزاء يعنى مثلاً پول را تقسيطش كردند روى صلاة كه يك سال نماز و هر
نمازى اولهالتكبير و آخرهالتسليم، اين خيلى كم است ايشان مىفرمايند اگر اين جور
تقسيطى باشد خب اگر آن سهوها كم باشد استحقاق همه اجرت را دارد چرا؟ مسئلهاش را
ديروز فرمودند حالا هم مىفرمايند براى اين كه متعارف اين است كه از اين سهوها
مىشود و چون متعارف اين است مورد اجاره هم متعارف است ولو روى اجزاء هم آمده باشد
اما مورد اجاره متعارف است و متعارف اين است كه غالب مردم الا من شذّ توى نمازشان
سهو مىكنند حمد را نمىخواند، سوره را نمىخواند و چون متعارف اين است ديروز
فرمودند امروز هم مىفرمايند، درست هم هست اين كه استحقاق همه اجرت دارد و اما اگر
غير متعارف شد ديگر مورد اجاره نيامده الا بعض و پول هم تقسيط مىشود مثل آن كه
مثلاً 30 تا روزه بود اين 28 تا روزه گرفت و مُرد خب تقسيط مىشود يا يك سال نماز
بود و اين دو ماهش را خواند و ديگر نخواند تقسيط مىشود اينجا هم اگر غير متعارف
باشد تقسيط مىشود.
»اذا استوجر للصلاة عن الميت فصلى و نقص من صلاته بعض
الواجبات غير الركنيّه سهواً فان لم يكن زائداً علىالقدر المتعارف الذى قد يتفق«
كه خودشان هم مىگويند الذى قد يتقق. »امكن اين يقال ينقص من اجرته شىء« چرا؟
ديروز فرمودند حالا هم مىفرمايند براى اين كه معمولاً كسى كه يك سال نماز بخواند
در آن سهو ديده مىشود »و ان كان الناقص من الواجبات و المستحبات المتعارفه از يد
من المقدار المتعارف« اين دو صورت. مىفرمايند »ينقص من الاجرة بمقدار السهو«
تقسيط مىشود »الا ان يكون المستأجر عليه الصلاة الصحيحة المُبرئة للذمه« خب اين
را مسلم گفتم كه 1 در هزار هم پيدا نمىشود كه مورد اجاره اجزاء باشد بله مورد
اجاره همين است، الصلاة الصحيحة و وقتى صلاة صحيحه شد ديگر آن سهو كم باشد يا زياد
باشد اين استحقاق همه اجرت را دارد براى اين كه نماز صحيح را تحويل داده و ذمه ميت
را برىء كرده است »الا ان يكون المستأجر عليه الصلاة الصحيحه« لذا آن اجزائى كه
فرض كردهاند 1 در ميليون است، اصلاً غير متعارف است و چنين چيزى نيست. حالا اگر
پيدا بشود تقسيط مىشود »و نظير ذلك اذا استوجر للحج فمات بعد الاحرام« روايات
فراوانى داريم اگر كسى حج تمتع مىخواهد بجا بياورد و رفت و مُحرم شد و داخل در
حرم شد، مثلاً رفت مكه، هنوز اعمال را بجا نياورده، مُرد، روايات فراوانى داريم
اين براى خودش باشد يا براى غير، حج بجا آورده شده است، پرودگار عالم اين ناقص را
بجاى آن كامل مىپذيرد خب حالا اگر كسى اجير شد براى حج و رفت و وقتى داخل در حرم
شد مُرد خب برائت ذمه آن ميت شده است بنابراين استحقاق همه اجرت را دارد. مگر اين
كه كسى قيد بكند بگويد اگر مُردى تقسيط، پول مقدمات را مىدهم و ذىالمقدمات را
ديگر نمىدهم خب آن حرف ديگرى مىشود اما اين شاذ است، 1 در ميليون هم نيست. آن كه
اجير مىشود روى اين است كه اين حجى كه به ذمه ميت است را برىء بكند خب مسلم اين
كه وارد حرم شد و مُرد ذمه ميت برىء مىشود اين گويا حج تمام بجا آورده است،
پروردگار عالم تقبل ناقص بجاى كامل مىكند. مىفرمايد »و نظير ذلك اذا استوجر للحج
فمات بعدالاحرام و دخول الحرم حيث ان ذمة الميت تبرء بذلك« به همين وارد شدن در
حرم. »فان كان المستأجر عليه ما يُبرء الذمه استحق تمام الاجرة« كه معمولاً اين
جور است و الا اگر اين نباشد، روى اجزاء باشد اين مقدمات را بجا آورده، ذىالمقدمه
را بجا نياورده، به اندازه مقدمه استحقاق اجرت دارد، مابقىاش را نه »و الاّ - اگر
ابراء ذمه نباشد - قتبّعض و يسترد ما يقابل به بقية الاعمال« خب الحمدللَّه اين
كتاب اجاره كه كتاب مشكلى، مسايل خيلى بالائى داشت تمام شد.
و امّا مسئله سرقفلى
الان يك مسئله مسلم روز است و يك كسى مغازهاى اجاره
كرده باشد و سرقفلى هم نداده باشد به آن صاحب و حالا اجاره تمام شده و بخواهد
مغازه را تحويل بدهد، مثلاً سر قفلى آن شده دو، سه ميليون، نمىدانم 100 ميليون.
مخصوصاً الان اين مغازههاى توى بازار 50 ميليون، 100 ميليون سرقفلى آن است. اين
مغازه را همين جور تحويل بدهد مردم به او مىخندند. اصلاً وضع الان اين جور شده كه
قضيه سرقفلى يك قضيه خيلى روشن خيلى رسا حتى در ميان متشرعه است و اصلاً فكر اين
را نمىكنند كه كجايش درست است؟ كجايش درست نيست؟ آيا مىتواند اين پول را بگيرد؟
نمىتواند اين پول را بگيرد؟ و اين سرقفلى را الان يك استحقاق بازارى مىدانند، يك
استحقاق عرفى مىدانند. اين سرقفلى منقسم مىشود به اقسامى: ببينيم كدام قسمها
درست؟ كدام قسمها نادرست؟
يك قسمت كه در رسالهها آمده كه درست است و من 2 تا
اشكال روى آن دارم اين دو تا اشكال را شما جواب بدهيد تا رسالهها درست بشود. در
رسالهها آمده اگر كسى مغازهاى را اجاره كرد و بعد اين مغازه را اجاره داد به كس
ديگرى خب حق دارد، سابقاً خوانديم كه اين مستأجر مالك منفعت است، مىتواند منفعت
را به ديگرى واگذار بكند. توى رسالهها نوشتهاند اگر اين مالك منفعت باشد مثلاً
مغازه را اجاره كرده پنج ساله حالا يك سالش گذشته، چهار سال باقى مانده، مىدهد به
يك كسى اجاره، سرقفلى هم مىگيرد، در رسالهها دارد اين درست است براى اين كه
منفعت را ولو بدون سرقفلى مالك شده، منفعت را ولو با اجاره ماهى 1000 تومان مالك
شده اما اين مىتواند منفعت را واگذار بكند مثلاً به ماهى 100 هزار تومان و 100
ميليون هم سرقفلى بگيرد اين صورت اول كه در رسالهها مىگويند جايز است.
اين دو تا اشكال دارد
اشكال اولش اين است كه بدون اجازه از صاحب ملك مىشود
يا نه؟ سابقاً مسئلهاش را گفتيم. گفتيم اگر مىخواهد خانه را اجازه بدهد چون كه
عين امانت است پيش او بايد با اجازه صاحب ملك اين را واگذار كند به ديگرى. اين
مالك منفعت است مسلّم و چون مالك منفعت است مىتواند منفعت را واگذار كند به غير،
حرفى نيست. اما حالا كه اين منفعت را ديگرى مىخواهد استفاده بكند متوقف بر اين
است كه خانه را به او بدهند و خانه مال غير است و چون خانه مال غير است بايد اجازه
از غير بگيرد يعنى از صاحب ملك و اين خانه را بدهد به او تا از آن استفاده بكند.
بنابراين اگر بدون اجازه صاحب ملك باشد اين كه در رسالهها آمده، نمىشود. و
معمولاً هم اين جورى است كه صاحب ملك راضى نيست كه اين مغازه را بدهد به ديگرى و
مثلاً 100 ميليون بگيرد و اجارهاش را هم زيادتر بگيرد حالا ولو مدت اجاره همان
مدتى باشد كه اين اجاره كرده است. اين مسئله بايد صاف بشود يعنى بايد بگوييم اين
جايز است به شرط اين كه اجازه بگيرد از صاحب ملك.
الا اينكه از اول شرط بكند بگويد كه من اين مغازه را
اجاره مىكنم پنج ساله به شرط اين كه اگر اجاره دادم طورى نباشد كه آن آقاى صاحب
ملك كه عين را امانت پيش اين مىگذارد با شرط آن آقا بگويد من عين را به ديگرى
مىدهم. اگر اين شرط نباشد خب اين عين امانت است پيش اين آقا و بخواهد بدهد به
ديگرى خيانت در امانت است مثل اين كه عبا را من از شما عاريه مىكنم، حالا عبا را
مىدهم به پسرم برود ميهمانى، خب مسلم اگر اين عبا خراب شد ضامن هستم و اصلاً حرام
هم هست. من نمىتوانم اين كار را بكنم.
يك اشكال ديگر هم اين است كه خيلى خوب حالا اين
سرقفلى را 50 ميليون گرفت حالا اجارهاش تمام شد حالا كه اجاره تمام شد اين ملك
بايد برگردد به صاحب اول، اين 50 ميليون چطور مىشود؟ چه كسى بايد بدهد؟ اين 50
ميليون از كيسه چه كسى رفته است؟ اگر بگوييم كه آن آقايى كه اجاره كرده از كيسه او
رفته خب خوب است، اما نيست اين جور در خارج، اگر بگوييم اين آقا بايد 50 ميليون
بدهد كه اين را اجاره داده خب اين هم كه ديگر سرقفلى نمىشود معنايش اين است كه 50
ميليون گرفته و 4 سال ديگر 50 ميليون را مىدهد به همان آقا، اين ديگر فرض نمىشود
يعنى اگر يك كسى مثلاً مغازه را اجاره بدهد 4 ساله كه بعد از 4 سال 50 ميليون را
پس بدهد خب اين مىشود رهن، اين نمىشود سرقفلى معنايش اين است كه من مالك منفعت
هستم مىدهم به شما 4 ساله ماهى 10 هزار تومان و رهن هم مىگيرم مثلاً 100 ميليون
تومان خب اين خوب است و سر 4 سال كه مىشود ديگر اجاره تمام مىشود آن 100 ميليون
تومان را آن آقا بايد برگرداند به اين موجر دوّم ملك را هم بدهند به موجر اوّل و
اين 100 ميليون تومان آقايان ديگر در رساله كه نوشتهاند نگفتهاند كه حالا اين
100 ميليون چطور مىشود گويا فرض كردهاند اين 100 ميليون را اين آقايى كه موجر
دوم است مالك مىشود خب حالا كه اين مالك شد، سر 4 سال كه اجاره تمام شد و اين ملك
را بايد بدهد به صاحبش، اين 100 ميليون هم هيچى، خب مسلّم نيست اين جور، يعنى
اصلاً توى خارج مىخندند به ما كه بگوييم كه مثلاً مغازه را اجاره كرده 5 ساله، يك
سال در مغازه بوده، بعد مغازه را بدهد، به ديگرى و 100 ميليون تومان بگيرد و
مستأجر دوّم سر 4 سال كه مىشود 100 ميليون را از هيچ كسى نبايد بگيرد. آن كه داده
است از جيبش رفته است خب اين ديگر سرقفلى نيست معنايش اين است كه اين مغازه را
بدهد به آن، آن در حقيقت 4 سال اجاره داده اين مغازه را به 100 ميليون تومان به
ماهى 10 هزار تومان، اين غير از آن است كه توى رسالههاست اين اشكال دوم را نيز
بايد رفعش بكنيد و نمىشود رفعش كرد.
آن كه در رسالهها آمده و من دو تا اشكال روى آن دارم
اين است كه در رسالهها آقايان مىنويسند سرقفلى جايز است وقتى كه از اجاره چيزى
باقى باشد و اين، آن منفعت را واگذار كند به ديگرى به ماهى 10 هزار تومان با
سرقفلى، 100 هزار تومان هم بگيرد مىگويند اين جايز است. اشكالى كه من دارم: 1-
اين اصل اجاره صحيح است اما بايد خانه را، مغازه را بدهد به ديگرى كه ديگرى
استفاده كند، به چه حق مىتواند مغازه را بدهد به ديگرى؟ اين مالك منفعت است، مالك
عين كه نيست. عين امانت است پيش او. بايد اجازه بگيرد از آن مالك اول. اگر مالك
اول اجازه بدهد خيلى خوب و اگر اجازه ندهد حق ندارد مغازه را بدهد به ديگرى. اين
اشكال اول است.
2- يك اشكال ديگر كه مهمتر از اين است اين استكه
مغازه را اجاره كرده بود 10 ساله به ماهى مثلاً 10 هزار تومان، حالا يك سال در اين
مغازه ايستاد و بعد مغازه را اجاره داد به ديگرى - حالا آن اشكال اول عينش را درست
كنيم بگوييم اجازه گرفته - و 100 ميليون تومان گرفت. حالا سر 5 سال شد خب اجاره
تمام شد، اجاره كه تمام شد آن دوّمى بايد برود پيش صاحب ملك و ملك را اجاره بكند و
الا غصب است براى اين كه اين ديگر اجارهاش تمام شده خب حالا مىرود پيش آن و
مغازه را اجاره مىكند به ماهى 10 هزار تومان حالا اين 100 ميليون چطور مىشود؟
بايد بگوييد اين 100 ميليون از كيسه اين آقا رفته است. براى اين كه اين 100 ميليون
را آن كسى كه اجاره داده حق داشته چون 4 سال باقى مانده و اين به ازاء آن 4 سال
100 ميليون گرفته است. آن صاحب ملك هم كه هيچ. چون صاحب ملك مالك منفعت نبوده، 100
ميليون هم هيچى. آن آقايى كه حالا سرقفلى داده و 4 سال تمام شده اين 100 ميليون از
كيسه اين بايد برود و اين بخواهد 100 ميليون را از ديگرى بگيرد نمىشود.
اينها كه هست الان در رسالهها لاابالىگرى كه نيست.
در ميان مردم لاابالىگرى است مىگويد من 100 ميليون مىدهم و بعد هم از روى مغازه
بلند نمىشوم خب اين لاابالىگرىهاى آنان را بگذاريد كنار. فرض ما اين است كه
مىخواهد ابالىگرى كند، راستى متدين است، مىخواهد درستش بكند، خب مغازه را صاحب
ملك اجاره داده بود به يك كسى بدون سر قفلى به ماهى 10 هزار تومان 5 ساله، يك سالش
تمام شد. يا اصلاً تمام نشد همان روز بعد اين آقا اجاره داد به ديگرى به 100
ميليون سرقفلى و ماهى 10 هزار تومان اجاره خب معنايش رهن نيست - معناى سرقفلى غير
از رهن است - اگر رهن باشد خوب است وقتى كه اجاره تمام مىشود اين آقايى كه اجاره
كرده و 100 ميليون تومان داده، 100 ميليون را بايد آن اجاره دهنده برگرداند به آن
اجاره كننده و آن هم برود يا مغازه را رد كند به صاحبش يا برود از صاحبش اجاره
بكند خب اين نيست، معناى سرقفلى اين است كه اين 100 ميليون را، آن كه اجاره مىدهد
مالك است. رهن نيست - مالك است يعنى چه؟ يعنى به ازاء آن منفعت، هم اجاره گرفته،
هم سرقفلى گرفته، اين را در رسالهها مىگويند جايز است، مىگوييم خيلى خب جايز
است يعنى تا حالا اشكال پيدا نمىشود براى اين كه اين منفعت را مالك بوده، منفعت
را فروخته به 100 ميليون خب اين مالك منفعت چند سال بوده؟ 4 سال. در حقيقت 4 سال
منفعت را فروخته به 100 ميليون، سرِ سال پنجم كه اجاره تمام شد آن مستأجر دومى
بايد ملك را ردّ كند به صاحبش براى اين كه نمىشود كه ردّ نكند، حالا كه نمىشود،
نمىشود هم آن آقاى اجاره دهنده اين 100 ميليون را بدهد به صاحب، براى اين كه مالك
بوده، نداده است كه رهن باشد، مالك بوده خب اين 100 ميليون از كيسه چه كسى رفته
است؟ آن اجاره دهنده دوم. يعنى در حقيقت بايد برود از صاحب ملك يا اجاره كند با
سرقفلى، يا اجاره كند بدون سرقفلى، اين 100 ميليون در عرض 4 سال از جيب آقاى اجاره
كننده دوم رفته است و آقايان كه فرض كردهاند سرقفلى را مىگويند، اين مىتواند دو
دفعه اجاره بدهد به ديگرى و اين نمىشود. براى اين كه به ازاء اين 4 سال اين 100
ميليون گرفته، مالك هم مىشود حسابى ولو اين كه نتواند عين را هم تحويل بدهد، باز
هم مالك مىشود براى اين كه منفعت را اجاره داده است به 100 ميليون، مثل اين كه
منفعت را فروخته آن هم مىشود اما 4 ساله.
فرضى كه در رسالهها نوشته و مىگويند صحيح است،
مىگويند سرقفلى درست است، همه آقايان هم در رسالهها نوشتهاند من جمله خود من هم
نوشتهام، دو تا اشكال دارد اين دو تا اشكالش را بايد جواب بدهيد، اگر دو تا اشكال
را بتوانيد جواب بدهيد آنچه در رسالههاست درست است و الا نه.
اين فرض بعيد است كه با علم مستأجر به اينكه سر 5
سال، ديگر استحقاق ندارد پس آن استحقاق دارد، آن ندارد در حاليكه آن وقتى كه اجاره
تمام مىشود خودش را مستحق مىداند اين كه 100 ميليون دادهام، 100 ميليون را بايد
بگيرم حالا يا باقى باشم روى مغازه، يا اين كه بدهم به ديگرى و 100 ميليون را
بگيرم. اما بله يك صورتش مىشود كه اصلاً وجود خارجى ندارد و آن اين است كه مغازه
را اجاره كرد. 5 ساله، يك سال روى مغازه بوده، و 4 سال باقى مانده، اين 4 سال را
مىتواند اجاره بدهد به ديگرى - به ماهى 10 هزار تومان اجاره كرده - بدهد به 100
هزار تومان طورى نيست - بدون سرقفلى بوده - با سرقفلى بدهد آن هم طورى نيست اما
اين آقا به او بگويد كه آقا اين 100 ميليونى را كه از تو مىگيريم به ازاء اين 4
سال است. وقتى كه اجاره تمام شد ديگر تو بايد بروى واگذار كنى به صاحبش، و اين كه
نيست، اين وجود خارجى ندارد مسلّم آن كسى كه 100 ميليون را مىگيرد به ازاء 4 سال
كه نمىگيرد. آن به ازاء سرقفلى ميگيرد. معناى سرقفلى اين است كه اين باقى است
هميشه. حالا اگر خودش روى مغازه است باقى است هميشه، اگر هم واگذار به ديگرى كند
استحقاق مىداند كه واگذار كند و 100 ميليون بگيرد. اين صورت اول كه تقاضا دارم
روى آن فكر كنيد و اين دو تا اشكالش را هم رفع بكنيد تا بشود اين صورت را درستش
بكنيم. بنابراين تقاضا دارم روى آن فكر بكنيد اين دو تا اشكال را مىشود رفع كرد
يا نه؟ فروض ديگر هم هفت، هشت فرض هست، خودتان هم باز فكر بكنيد انشاءاللَّه فروض
ابتكارى درست بكنيد، اين سرقفلى را كه حالا يك چيزى شده، ولى اين را عرض بكنم يك
چيزى شده، رباخوارى هم الان يك چيزى شده، الان ربا دادن و رباخوردن يك چيزى شده و آن
اين است كه مردم اگر يك كسى ربا بخورد و براى اين خوب باشد جمع مىشوند آنجا و چه
جمع شدنى! براى چه جمع شدهاند؟ براى ربادادن و آن آقا هم براى ربا خوردن.
بنابراين با شهرت هم ما بخواهيم از ميدان در برويم، نمىشود، خب اگر نشد درست
بكنيم همين جورى كه فقها توى رسالهها بعضىها فرمودهاند سرقفلى مطلقاً حرام است،
خب ما هم مىگوييم سرقفلى مطلقاً حرام است.
و صلى اللَّه على محمّد و آل محمّد.
------------------------------------
4) عروة الوثقى، ج 2، ص 457.