بسم الله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
در جلسات گذشته بیان شد که عمل به «امر به معروف و نهي از منکر» محتاج برخورداری از صبر اجتماعي است. همچنين بيان شد که رستگاري، در اثر ايمان و انجام عمل صالح و اهميت به امر به معروف و نهي از منکر، نصيب انسان ميشود.در اين جلسه به ادامۀ بحث پيرامون مراتب امر به معروف و نهي از منکر ميپردازيم.
مراتب امر به معروف و نهي از منکر
مرتبۀ اول: حب و بغض قلبي
اوّلين مرتبه از امر به معروف و نهي از منکر اين است که انسان به مؤمنين محبّت بورزد و اعمال نيکوي آنها را دوست بدارد و نسبت به کافرين و گناهکاران و اعمال ناپسند و زشت، بغض داشته باشد.
ائمۀ طاهرين«سلاماللهعلیهم» با بيان روایت: «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض»[1]، اصل و مغز دين را محبّت و بغض دانستهاند. معناي تامّ اين روايت در خصوص برخورداري از ولايت اهل بيت«سلاماللهعلیهم» و محبّت آنان و مودّت ورزيدن به آن ذوات مقدّس و همچنين دشمن دانستن دشمنان آن بزرگواران، صادق است. همانطور که در زيارت عاشورا و سایر زیارات خطاب به اهلبيت «سلاماللهعلیهم» ميخوانيم:
«إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُم»[2]
يعني من علاوه بر آنکه شما را دوست ميدارم، به دوستان شما محبّت دارم و نسبت به دشمنان شما و بدخواهان شما، دشمني و بغض دارم. امّا بايد دانست که این روايت شریف، منحصر در معنايي که بيان شد نيست و مصاديق آن فراگير و عمومي است.
به عبارت ديگر، اهل بيت«سلاماللهعلیهم» به ما ميفهمانند که بايد نسبت به اهل ايمان و افراد با تقوا محبّت داشته باشيم و آنان را دوست خود بدانيم و ضمن اداي احترام به آنها، از رفتار پسنديدۀ ايشان خشنود باشيم. همچنين راجع بع اهل گناه و معصيت و کساني که با رفتار زشت و ناپسند خود نسبت به ديانت و صفات پسنديدۀ اخلاقي و انساني، بيتفاوت و بياعتنا هستند، بغض داشته باشيم. البته اين بغض به معناي بيتفاوتي نسبت به افراد گناهکار جامعه نيست. بلکه مؤمنين وظيفه دارند علاوه بر تلاش براي هدايت گناهکاران، به آنها دعا کنند و دوست داشته باشند آنان را از منجلاب گناه نجات دهند، امّا به طور کلي بايد نسبت به گناه و معصيت و اعمال منافي عفّت و مخالف ديانت، حالت تدافعي و مخالفت داشته باشند و با محبت ورزيدن به اهل معصيت، مشوّق گناه آنان نشوند.
به بیان دیگر، مؤمن بايد به گونهاي با گناهکار برخورد داشته باشد که گناهکار به زشتي عمل خود و کراهت مؤمن از آن عمل ناپسند پي ببرد و از کردار زشت خود دست بردارد.
همچنين اهل ايمان بايد هنگام برخورد با افراد مؤمن و متّقي، به ايشان بفهمانند که از کردار پسنديده و صفات اخلاقي و دينداري آن افراد مسرور و خوشحالند و احترام ويژهاي براي آنها قائل باشند؛ هرچند آن افراد از مرتبۀ اجتماعي يا علمي ويژهاي برخوردار نباشند.
مرتبۀ دوم: تذکّر لساني
مرتبۀ بعدي امر به معروف و نهي از منکر اين است که انسان با تلطّف و مهرباني و به گونهاي که احتمال تأثير داشته باشد، به گناهکار، تذکّر زباني بدهد. در واقع، از آنجا که مؤمنین باید نسبت به هم محبّت داشته باشند و سکوت و بيتفاوتي انسان در مواجهه با گناه کسي که او را دوست ميدارد، خطاست، اهل ایمان وظیفه دارند متذکّر بروز خطا يا گناه همديگر باشند.
اساساً امر به معروف و نهي از منکر به معناي نظارت مؤمنين بر همديگر است و از اين جهت «نظارت ملي» ناميده ميشود. به عبارت دقيقتر همۀ افراد جامعه وظيفه دارند ناظر بر کردار و گفتار همديگر باشند و با خوشرويي يا ترشرويي و همچنين تذکّر لساني، مشوّق اعمال نيکو و حسنات و خيرات و مانع ظهور و بروز گناه در جامعه شوند.
اصلاح وضعیت حجاب و عفاف وظیفۀ کیست؟
البته همانطور که بيان شد، تذکّر لساني بايد همراه با ملاطفت و مهرباني و با احتمال تأثير باشد و مهمتر آنکه، منجر به ايجاد بحران و تنش در اجتماع نشود. مثلاً در جامعۀ فعلي که وضعيت حجاب و عفاف، بسيار نگرانکننده است، تذکّر لساني چند جوان مؤمن و انقلابی، به افراد بيحجاب و بدحجاب، احتمال تأثير ندارد و از اين جهت که در جامعه تنشزا است، صحيح نيست. در چنين وضعيت اسفناکي، اصلاح ناهنجاريهای اجتماعی وظيفۀ مسئولان مربوطه است که اگر در انجام وظيفه کوتاهي کنند و براي بهبود وضعيت اخلاق جامعه و حجاب و عفاف، چارهاي نينديشند، مقصّرند و بايد پاسخگو باشند.
وظیفۀ مؤمنین برای اصلاح اخلاق جامعه
امر به معروف و نهی از منکر، که وظیفۀ همگانی است، باید با رعایت آداب و مراتب آن همراه باشد و هرگاه احتمال تأثیر آن نرود یا موجب ایجاد بحران و تنش اجتماعی گردد، وظیفه از افراد غیر مسئول برای سایر افراد اجتماع که نسبتی با آنها ندارند، ساقط است و این وظیفه، به عهدۀ مسئولان خواهد بود. امّا اگر همۀ مؤمنين و همۀ افراد جامعه، به گناهکاران، با استدلال و با تواضع و مهرباني تذکر زباني بدهند، حتماً تأثير خواهد داشت و چون در وضع فعلي، همه به اين وظيفۀ اساسي عمل نميکنند، امر به معروف و نهي از منکر چند جوان نسبت به افراد کوچه و خيابان تأثير ندارد و از آنجا که بحران آفرين و تنشزا است و مورد سوء استفادۀ بدخواهان و بيگانگان واقع ميشود، به صلاح نيست.
افراد مؤمن و متّقي، در وضعيّت فعلي وظيفه دارند در خانواده، دوستان و اطرافیان، آمر به معروف و ناهی از منکر بوده، مراقب کردار و گفتار همديگر باشند. اهل ایمان باید مانع بروز هرگونه گناه و معصیت، در بین افراد خانواده، دوستان و آشنایان شوند. یعنی علاوه بر اصلاح وضعیّت حجاب و عفاف اطرافیان، با نظارت ملّي، مانع حقّالنّاس مالی و آبرویی دیگران باشند و به خصوص اجازه ندهند مجالس و جلسات دوستانه و فامیلی، به غيبت، تهمت يا شايعه آلوده گردد. گاهي مشاهده ميشود افراد در جلسهاي نشستهاند و به راحتي شاهد غيبت، تهمت و شايعه هستند و در اين خصوص هيچ عکسالعملي از خود نشان نميدهند. اين سکوت و بيتفاوتي با نظارت ملّي سازگاري ندارد و اگر همديگر را دوست دارند، بايد با تذکّرِ زبانی، همراه با مهرباني و از سر خيرخواهي، مواظب گفتار و کردار هم باشند. اگر نظارت ملّي به اين صورت در بين مؤمنين نهادينه شود، کسي جرأت اهانت يا تهمت يا شايعهسازي ندارد و جامعه با حاکميّت صفا، صميميّت و صداقت در آن، سالم و اسلامي ميشود.
خودداري انسان از گناه، براي سلامت جامعه کافي نيست
خودداري انسان از گناه، براي سلامت جامعه کافي نيست و علاوه بر آن، بايد در برابر ديگران هم احساس مسئوليت کند و براي آنها آمر به معروف و ناهي از منکر باشد تا در ثواب عمل آنان شريک گردد. پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» فرمودند:
«مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»[3]
بر اين اساس، اگر آدمي ديگران را به انجام واجبات و اعمال نيک نظير نماز جماعت و خدمت به خلق خدا تشويق کند، از ثواب عمل پسنديدۀ آنان بهرهمند ميشود و اگر کسي باعث گناه ديگران شود يا با وجود توانايي، مانع معصيت افراد جامعه نشود، در گناه آنان به همان اندازه شراکت دارد.
تقيّد به ظواهر شرع و اجتناب از گناه و انجام واجبات، به صورت فردي کافي نيست و براي سلامت فرد و اجتماع نتيجه ندارد، بلکه انسان بايد علاوه بر خودسازي به ديگرسازي بپردازد و نسبت به افراد اجتماع که براساس اشتراک ايمانی به آنها علاقهمند است، احساس مسئوليت داشته باشد و آنها را از گناه و معصيت باز دارد و به انجام واجبات و فرائض ديني و اعمال حسنه تشويق نمايد.
گناه، برندهتر از کارد و کشندهتر از زهر
اجتناب انسان از گناه و بيتفاوتي او نسبت به گناه ديگران، نظير آن است که خود از خوردن يک غذاي زهرآلود و سمّي پرهيز کند، امّا ديگران را از خوردن آن منع نکند و به راحتي شاهد خوردن آن غذا توسط اشخاص ديگر و مسموميّت آنان شود. اين، در حالي است که گناه و آثار شوم آن، از هرگونه سم و زهر مهلکي خطرناکتر و مضرتر است؛ زيرا غذاي سمّي جسم آنان را معيوب ميکند يا نهايتاً آنها را ميکشد، اما گناه، روح انسان را از بين ميبرد و دل او را ميميراند و او را به سقوط و تباهي ابدي در دنیا و آخرت ميکشاند. امام صادق«عليهالسّلام» ميفرمايند: «گناه، از کاردي که گوشت را پاره پاره ميکند، برای گناهکار، برندهتر است[4]. معلوم است که چنین کارد برندهای، روح و دل انسان را قطعه قطعه ميکند و از بين ميبرد.
وظيفۀ پدر و مادر در بازداري فرزندان از گناه
در اين خصوص پدران و مادران وظيفۀ سنگيني دارند و ممانعت آنها از گناه فرزند و تشويق او به انجام واجبات و اعمال نيکو، کمترین وظيفۀ آنهاست. البته بايد آداب امر به معروف و نهي از منکر را مراعات کنند و مثلاً اگر دختر آنها بر اثر رفت و آمد با دوست بد، در رعايت حجاب سستي ميکند، وظيفه دارند با تلطّف و مهرباني و ارائۀ استدلال و با فروتني و از سر خيرخواهي و محبت، اشتباه بزرگ او را متذکّر شوند و او را از مسير انحرافي نجات دهند و به راه راست هدايت کنند. اگر پدر و مادر مشاهده کردند فرزند آنها دروغ ميگويد، بدگويي ديگران را ميکند و حرفهاي رکيک ميزند، بايد با مهرباني و تشويق فراوان، از همان کودکي او را به راستگويي، صداقت و امانتداري دعوت کنند و صفات حسنۀ اخلاقي را در وجود کودک خود نهادينه کنند.
روش موعظه از ديدگاه قرآن کريم
قرآن کريم در سورۀ لقمان، روش موعظه و نصيحت و به خصوص روش تربيت صحيح و اسلامي فرزند را با بيان نحوۀ موعظۀ لقمان حکیم و روش نصيحت فرزند توسط او، به ما آموزش ميدهد:
«وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ»[5]
براساس اين آيۀ شريفه، وقتي لقمان ميخواهد فرزند خود را از شرک ورزيدن به حق تعالي نهي کند، ابتدا با جملۀ محبتآميز «يا بُنيَّ» نسبت به او ملاطفت ميکند و با مهرباني او را مورد خطاب قرار ميدهد. سپس موعظۀ خود را بيان ميکند و بلافاصله، استدلال آن موعظه را ارائه مينمايد. بدين ترتيب ميگويد: اي پسر عزيزم، به خدا شرک نورز، زيرا شرک، ظلم بزرگي است.
بنابراين امر به معروف و نهي از منکر، به خصوص از سوي پدر و مادر، بايد با مهرباني، فروتني، احترام و با اقامۀ دليل باشد و پدر و مادر هنگام موعظۀ فرزند، بر اعصاب خود مسلّط باشند و با آرامش و بدون هيچگونه تندي و عصبانيّت، فرزند خود را نصيحت کنند، زيرا تندي، فرياد و عصبانيّت در توصيه و موعظه، نه تنها تأثير ندارد، بلکه اثر سوء و نتيجۀ منفي به همراه خواهد داشت.
همچنين توصيه و نصيحت تحميلي و اجباري، هيچگاه نتيجه ندارد. موعظه بايد با دليل و برهان همراه باشد که شخص مقابل، به علّت زشتي کار خود پي ببرد تا از انجام آن خودداري کند و توصيۀ اجباري و تحميلي، اگر چه ممکن است به صورت موقّتي با عمل همراه باشد، امّا بذر لجاجت و لجبازي را در نهاد آن شخص، میکارد و به محض رفع اجبار، به همان حالت اوّل و حتّي بدتر از آن برميگردد.
ذکر يک مثال براي موعظۀ حسنه
گناهان چشم، زبان و گوش بسيار مهم هستند و در سقوط و انحراف انسان تأثير به سزا دارند. از اين رو امر به معروف و نهي از منکر راجع به اين گناهان، وظيفۀ اساسي همگان مخصوصاً پدر و مادر نسبت به فرزند و دوستان نسبت به يکديگر است. امّا اگر مثلاً پدر و مادر با تندي و عصبانيت به فرزند خود بگويند: نگاه آلوده نداشته باش، سخنان رکيک بر زبان جاري نکن و به موسيقي مطرب و تحريک آميز گوش نده، موعظۀ آنها اثربخش نيست؛ بلکه آنها بايد با مهرباني، در فضايي سرشار از محبّت و دوستي و با جملات و کلمات محبّتآميز به فرزند خود بگويند: فرزند عزيزم، نگاهآلوده، نگاه شهوت انگيز و حتّي نگاه بيهوده، براي آيندۀ تو و براي سعادت تو مضر است و به نفع تو است که از چنين نگاههايي پرهيز کني. بعد به او بگويند: پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلم» ميفرمايند: «إِيَّاكُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَإِنَّهُ يَبْذُرُ الْهَوَى»[6] فرزند عزيزم بنابر فرمايش پيامبر گرامی، نگاه اضافي و بيهوده، بذر هوي و هوس را در دل تو ميکارد و هوي و هوس، عامل سقوط و انحراف تو و مانع پیشرفت معنوي و حتي مانع موفقيّت در امور دنيايي توست و به اين دليل براي توصيۀ خود، به اقامۀ دليل و بيان استدلال متوسّل شوند.
نکوهش اتلاف وقت با اعمال لغو و بيهوده
در اينجا جا دارد به يادآوري يک تذکّر اخلاقي بپردازيم. متأسفانه در جامعۀ فعلي اعمال لغو و بيهوده و بدون نتيجه فراوان يافت ميشود. اگر انسان مرتکب گناه چشم، گوش و زبان شود که دچار خسران عظيم ميشود، امّا بحث ما در اعمال لغو و بيهوده است که نتيجۀ دنيوي يا اخروي خاصي ندارد. در کلام اهل بيت«سلاماللهعلیهم»از «فضول العين»[7] و «فضول الکلام»[8] مذمّت شده و به ترک آن امر شده است. همچنین خداوند متعال در سورۀ مؤمنون ميفرمايد:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ، وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»[9]
اين آيات، پس از آنکه افراد مؤمن را رستگار و سعادتمند ميشمارد، برخي از صفات آنها را بيان ميدارد و ميفرمايد: مؤمنین کساني هستند که مقيّد به نمازند و نماز را دوست دارند و نماز خود را در اوّل وقت، با جماعت و با ادب حضور ميخوانند و از نماز شب هم غافل نيستند. سپس ميفرمايد: مؤمنين کساني هستند که از اعمال لغو و بيهوده اعراض دارند و دوري ميجويند.
تخیّلات و توهّمات، ناشی از نگاه بیهوده
نگاه اضافي و صحبت اضافي و بيهوده، لغو است. اگر انسان در خيابان در حال راه رفتن و طيّ مسير است، بايد سر به زير باشد؛ زیرا نگاه بيهودۀ او به اطراف، مصداق لغو است. همين نگاههاي بيهدف و بيهوده است که هوي و هوس و تخيّلات و توهّمات شيطاني را در دل انسان بارور ميکند و ارتکاب گناه و معصيت را در پي خواهد داشت.
مذمّت اتلاف وقت با دیدن فیلم و سریال
نعمت چشم، يکي از ارزشمندترين نعمتهاست و بايد از آن به بهترين وجه استفاده کرد، امّا متأسفانه بسياري از مردم چندين ساعت از وقت گرانبهاي خود را صرف ديدن فيلم و سريال بيهوده و بينتيجه با چشم ميکنند. عمر انسان بايد صرف تلاش براي آباداني دنيا و آخرت شود و چشم، وسيلۀ بسيار مناسبي براي مطالعه، تحقيق و فراگيري نکات آموزندۀ علمي، اخلاقي و معنوي است. جاي تأسف دارد که برخي چند ساعت در مقابل تلويزيون مينشينند و در پاسخ به اين سؤال که در ازاي چند ساعت ارزشمند که صرف کرديد و دو نعمت ارزشمند چشم و گوش خود را در اين راستا به کار گرفتيد، چه دستاورد علمي، اجتماعي، اخلاقي يا سياسي داريد، هيچ پاسخي براي ارائه ندارند.
بازپرسی در قیامت
آن کساني که در دنيا پاسخي براي اين سؤال ندارند، در قيامت و در اولين بازپرسي، متوقف خواهند شد. پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلم» فرمودند: بنده، در قيامت، پيش از آنکه قدم از قدم بردارد، در يک بازپرسي، بايد به چهار پرسش اساسي پاسخ دهد:
«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ لَا يَزُولُ الْعَبْدُ قَدَماً عَنْ قَدَمٍ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا ذَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْت»[10]
بر اين اساس، بندگان، قبل از رسيدن به صف محشر و پيش از آغاز محاسبۀ حساب، بايد پاسخدهند که عمر خود را چگونه گذراندند؟ جواني خود را در چه راهي صرف کردند؟ مال خود را چگونه بهدست آورده، در چه مسيري صرف کردند؟ و محبت آنها به اهل بيت«سلاماللهعلیهم» چه ميزان است؟
اگر کسي نتواند در آن بازپرسي به اين سؤالات پاسخ دهد، متوقف ميشود و عبور او و رسيدن به منازل ديگر قيامت، مشکل است.
افسوس سالخوردگان به خاطر از دست دادن نعمت جوانی
نعمت عمر و نعمت جواني بسيار ارزشمند است و بايد از آن به خوبي استفاده شود. حتي اينکه برخي ميگويند: عمر طلا است، ارزش عمر را تنزّل ميدهند؛ زيرا اگر از عمر به خوبي استفاده شود، حتي يک ساعت آن، ميتواند انسان را به بهشت و به سعادت و کمال ابدي برساند و عاقبت او را به خير کند. ارزش و بهاي بينظير نعمت جواني را افراد سالخورده که از آن بهرهمند نيستند، بهتر ميفهمند. حتي دانشمندان، علما و مراجع تقليد که در جواني بسيار در تحصيل علم کوشيدهاند و از لحظات عمر خود بهره جستهاند، هنگام پيري و ناتواني که ديگر توان و نشاط لازم را ندارند، افسوس دوران جواني را ميخورند و آرزوي برخورداري از نيروي جواني را دارند.
ضرورت بهرهمندي جوانان ايراني از نعمت عمر و جوانی
جوانان ايراني بايد بيش از اين فعّاليت داشته باشند و در عرصههاي علمي، فرهنگي، توليدي و خدماتي، نهايت استفاده را از گوهر گران سنگ وقت و فرصت ببرند.
متأسّفانه آمار بهرهمندي جوانان ايراني از وقت و ميزان مطالعه يا ميانگين فعّاليت در کشور ما در مقايسه با ساير کشورها، وضعيت نامطلوب و تأسّفباري دارد و عيب بزرگي براي جوانان ايراني محسوب ميشود. تأسّف بيشتر و خسارت عظيمتر، هنگامي است که علاوه بر اتلاف وقت و از دست دادن فرصتها، عمر گرانبهاي انسان صرف گناه و معصيت شود.
امروزه بسياري از جلسات، ميهمانيها و جشنهاي عقد و عروسي، افزون بر فرصتسوزي، با گناهاني نظير غيبت، تهمت و شايعهپراکني طي ميشود. به جاي آنکه افراد حاضر در جشن عروسي يا ميهماني، چند ساعت از آموختههاي علمي و معنوي همديگر بهره ببرند و جلسات خود را به محيط فراگيري علم و دين مبدّل سازند و به تهذيب نفس و خودسازي اخلاقي يکديگر کمک کنند، چند ساعت غيبت ميکنند، تهمت ميزنند و نسبت ناروا و ناپسند به ديگران ميدهند و متأسفانه تصور ميکنند اتّفاق خاصي نيفتاده و به آنها خوش گذشته است، در حالي که قرآن کريم اين گناهان را بسيار بزرگ ميشمرد و مسلمين را از ارتکاب اينگونه اعمال ناپسند بر حذر ميدارد:
«وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ»[11]
امر به معروف و نهي از منکر مراتب ديگري نيز دارد که برخي مربوط به حکومت و بعضي بر عهدۀ مردم است. انشاءالله در جلسات بعدي به ادامۀ بحث خواهيم پرداخت.
پينوشتها
=============
1. تفسير فرات الکوفي، ص 430.
2. کامل الزيارات، ص 176و 303 و 315.
3. الفصول المختاره، ص 136.
4. الکافي، ج 2، ص 272.
5. لقمان، 13.
6. عدّةالداعي، ص 313
7. ر.ک: بحار الانوار، ج 69، ص 199؛ مجموعه ورام، ج 1، ص 234.
8. ر.ک: الکافي، ج 1، ص 17؛ غرر الحكم و درر الكلم، ص 212؛ مكارم الأخلاق، ص 467 .
9. مؤمنون، 1 تا 3.
10. جامع الاخبار، ص 175.
11. نور، 15.