بسم الله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
در چند جلسۀ گذشته مطالبی راجع به فضیلت «عفو و گذشت» بیان شد. در این جلسه به تکمیل شرح فضیلت عفو و تأثیر آن در مردم داری میپردازیم.
جزای بد رفتاری، بد رفتاری یا نیکی؟
در جلسۀ گذشته ضمن شرح مراتب عفو بیان شد که از دیدگاه قرآن شریف، والاترین مرتبۀ عفو، این است که انسان بد رفتاری دیگران را با رفتاری نیکو پاسخ دهد: «ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَة»[1]
قرآن کریم در آیۀ دیگری میفرماید: «وَ جَزَاء سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ»[2] معنای آیۀ شریفه این است که : جزاى بدى، مانند آن، بدى است. پس هر كه بگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او بر عهدۀ خداوند است، به راستى او ظالمان را دوست نمىدارد.
طبق نظر مفسرین، این آیه، جواز قصاص و مقابله به مثل در جنایت و خیانت، (البته با اذن حاکم شرع) را میرساند. اما گویا آیۀ شریفه، حاوی یک نکتۀ ظریف اخلاقی و مشوّق به کار بستن فضیلت شیرین عفو و بخشش است. در واقع، طبق این آیه و نیز بر اساس آیات دیگری که در مراتب عفو بیان شد، قرآن کریم به بندگان میفهماند که اگر در پاسخ به بد رفتاری دیگران، رفتاری به همان بدی، نشان دهید، شما هم مانند آنها بد هستید. یعنی انسان نیکوکار، کسی است که در مواجهه با بد رفتاری دیگران، نیکی کند یا دست کم با سکوت خود، از او بگذرد.
در آیۀ دیگر، در بیان علامتهای بندگان حقیقی خداوند میفرماید: «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً»[3] یعنی انسان با فرهنگ و مؤمن باید در رویارویی با اشخاص بیفرهنگ و بیادب که به جای سلام و احترام، او را مسخره میکنند، به آنها خوبی کند و با رفتار متین و با وقار خود، کاری کند که آن افراد خجالت بکشند و دست از کارهای زشت خود نظیر پرخاشگری و تمسخر بردارند.
پرخاشگری، مانع مردم داری
پرخاشگری، در اثر فقدان عفو و گذشت پدید میآید و هنگامی رخ میدهد که انسان صبر و سعۀ صدر نداشته باشد. متأسفانه در دنیای روز، همه به اندازۀ توان پرخاشگری میکنند. آنچه مایۀ تأسف بیشتر است، اینکه در خانوادهها هم پرخاشگری رایج شده و جوانان راجع به پدر و مادر و در برابر سایر اعضای خانواده پرخاشگری دارند که گناه آن خیلی بزرگ و گاهی در سر حدّ کفر است.
پرخاشگری بالاترین عامل برای محو محبت به شمار میرود و در حقیقت، نشاط اجتماعی و خانوادگی را از بین میبرد. زیرا جامعه و خانوادهای که محبت در آن نباشد، غیر از دردسر چیزی نیست. امروزه در جامعه و در خانوادهها در اثر فقدان عفو، گذشت، ایثار و فداکاری، محبت واقعی بسیار کمیاب است و مخصوصاً بین زن و شوهرها، پرخاشگری جایگزین خوش اخلاقی و مهربانی شده است.
متأسفانه چون معمولاً مردم در اثر گرفتاریها ضعف اعصاب پیدا کردهاند، خواه ناخواه پرخاشگری دارند و در صورت بروز مسائل جزیی، داد و فریاد میکنند. اتفاقاً همین پرخاشگری و تندی، ضعف عصب آنها را بیشتر میکند.
غیبت و تهمت، حاصل دوری از عفو و گذشت
وقتی عفو و گذشت در بین افراد جامعه نباشد، حسّ انتقام در آنان زنده میشود و حاصل آن، غیبت، تهمت و شایعه سازی است. اتهامهای ناروا یا شایعاتی که راجع به اشخاص در برخی از سایتهای اینترنتی یا روزنامهها منشر میشود، از انتقامجویی گردانندگان آن رسانهها سرچشمه میگیرد. به عبارت دیگر چون نمیتوانند رو در رو انتقام گیری پرخاشگري کنند، غیبت میکنند، تهمت میزنند، شایعه میسازند و آن را منتشر میکنند و حتی اگر بتوانند، زخم زبان میزنند.
تصوّر نکنید گناه این کردار زشت و ناپسند، کوچک است، بلکه به اندازهای گناه آن بزرگ است که قرآن میفرماید: «وَيْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»[4] وای به کسی که زخم زبان میزند و پرخاشگر است، وای به کسی که غیبت میکند و بدی دیگران را میگوید. راجع به تهمت هم میفرماید: گمان میکنید قضیه ساده است، در حالی که نزد خداوند بسیار بزرگ است: «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيم»[5]
معانی ویل در قرآن کریم
ویل در قرآن کریم دو معنا دارد: یک معنا، طبق روایات، این است که چاهی به نام ویل در جهنّم وجود دارد و برخی در اثر اعمال خود به درون آن میافتند. معنای دیگر ویل، کاربرد واژه «وای» در فارسی را دارد. نظیر اینکه در زبان فارسی به افراد بدکار گفته میشود: «وای بر تو»، قرآن هم میفرماید: وای به تو از اینکه پرخاشگر هستی، در رو زخم زبان میزنی و پشت سر غیبت میکنی.
مسلمانان باید دوست و خیرخواه یکدیگر باشند، وگرنه بین آنان تفرقه ایجاد میشود و مفاسد فراوان دیگری در پی دارد. از این جهت قرآن کریم مسلمانان را از آنچه موجب تفرقه میشود، با جمله تنبیهی «وای بر تو» بر حذر میدارد.
بخشش و نیکی، در برابر شکايت و انتقاد بیجا
در تاريخ آمده است كه از فرماندار حمص[6] به مركز حكومت اسلامى شكايت بردند كه او روزها دير از منزل بيرون مىآيد، شبها در محل كارش نيست و روزهاى جمعه از خانه خارج نمیشود. از طرف حکومت، او را به مدینه احضار كردند و به او گفتند كه طومارى عليه تو با چنين مطالبى آمده، آيا جوابى براى آنها دارى؟!
او شکایات را پذيرفت و گفت: آنها تهمت نزدهاند، ولى من در مقابل هر كدام از آنها جوابى دارم كه بيان مىدارم و شما قضاوت نماييد. تأخیر صبحها به خاطر اين است كه ما کنیز نداریم و پختن نان در خانه به عهده من است و هر روز صبح قبل از خروج از خانه نان میپزم. اما اينكه شبها پيدايم نيست، به جهت آن است كه من شبانهروزم را بين خدا و بندگانش قسمت نمودهام، روزها را براى خدمت به خلق گذاردهام و شبها را براى عبادت الهى و اگر من در شبها به راز و نياز با پرودرگارم نپردازم و از او نيرو نگيرم، نمىتوانم آنطور كه شايسته بندگان اوست، در روز خدمتگزار باشم. در خصوص ایراد سوّم نیز پاسخ داد که من به غير از اين لباسى كه پوشيدهام، لباس ديگرى ندارم. روزهاى جمعه كه به حمام مىروم، همسرم لباسم را مىشويد و نمیتوانم از خانه خارج شوم.
با شنيدن پاسخ مستدل و منطقى فرماندار، نه تنها ايرادى بر او وارد نداستند، بلكه به عنوان قدردانى از وی، مبالغ قابل توجهی پول به او جايزه دادند و او به حمص برگشت.
حال از این فرماندار انتظار میرود که موقع بازگشت به شهر محل حکومت خود چه برخوردی با مردم داشته باشد؟ آیا مردم منتظر نبودند که با آنان پرخاشگری و تندی کند و بر آنها به جهت انتقاد و شکایت از او سخت بگیرد؟ امّا او به جای سختگیری و پرخاشگری، نه تنها آنان را بخشید و بر انتقاد آنها خرده نگرفت، بلکه پولهایی که به شخص او جایزه داده بودند، به مسجد برد و اعلام عمومی کرد كه مقدارى پول غير بيتالمال و شخصى نزد من است، هركه نياز دارد، بيايد. سيل فقرا و ضعفا به مسجد سرازير شد و او به همه آنان کمک کرد. مقدار كمى پول برای او باقى ماند. او عازم منزل شد و ما وقع را براى همسرش بازگو كرد.
همسرش به او گفت: خوب است با اين مقدار پول كنيزى بخریم تا هم براى من همكار خانه باشد و هم تو از نان پختن در خانه آسوده شوى. اما فرماندار گفت: صبر کن، شايد كار لازمترى پيش آيد.
اتفاقاً چند روز بعد شخصى مقروض به درب خانه فرماندار مراجعه كرد و اظهار داشت كه زمان اداى قرض من فرارسيده و من از پرداخت آن عاجزم. فرماندار فوراً پولها را براى او آورد و بعد از همسرش پرسيد: راستى به نظر تو آيا اين كار بهتر بود يا آن؟ حالا اگر همكارى نباشد، خودمان مىتوانيم با هم كارهاى خانه را انجام بدهيم، و خانم فهميدهاش اظهار داشت كه واقعاً، اين كار بر پيشنهاد من مقدم بود و برترى داشت.
با اين وصف، آيا ميتوان عفو و گذشت آن استاندار را با پرخاشگری و کینهتوزی در جامعۀ فعلي سنجید؟ او نه تنها شکايت مردم را به روی آنها نياورد، بلکه مبالغ اهدايي که به خودش تعلّق داشت را بين همان مردم تقسيم کرد. مسلمان واقعی باید چنین باشد و به دستورات قرآن و عترت عمل کند.
بخشش و بزرگواري امام حسن مجتبي«ع»
روزي شخص بیادب و رذلی به امام حسن مجتبی«سلاماللهعليه» رسید و به ايشان اهانت و جسارت کرد. امام«سلاماللهعليه» به او فرمودند: چرا عصبانی هستی؟! اگر خانه نداری به خانۀ من بیا و اگر رنجی داری، بیا تا من رنج تو را رفع کنم، اگر خستهای و مسافری، بیا در خانۀ ما استراحت کن و بالاخره او را به خانۀ خود بردند. او هم خجالت کشید و یک شیعۀ حسابی شد و رفت.
اساساً سيرۀ امام دوّم و ساير ائمۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» چنين بوده است که در برابر پرخاشگري و بدي ديگران، نه تنها سکوت، بلکه نيکي ميکردهاند و اين سيره بايد سرمشق زندگي همگان باشد.
عفو و نيکوکاري امام سجاد«ع»
حاکم مدينه در زمان حکومت عبدالملک مروان رفتار ناپسند و ظالمانهاي با امام سجاد«سلاماللهعليه» داشت و طبق گواهي تاريخ، آزار و اذيّت او به قدري بود که امام«سلاماللهعليه» در جلسهاي فرمودند: «دل من را خون کردی». بالأخره ظلم و بدي او دست و پا پیچ خودش شد و او را به صورت بدی عزل کردند. علاوه بر عزل، دستور دادند او را به درخت ببندند و مردم و کسانی که از دست او عصبانی هستند، آب دهان به صورتش بیندازند.
در آن هنگام، امام سجاد«سلاماللهعليه» به سراغ او رفتند و دست تلطف روی شانۀ او زدند و فرمودند: نمیتوانم برای تو کاري انجام دهم، ولي به عبدالملک مروان نامه نوشتم و از او خواستم که تو را عفو کند. انشاء الله نامه به زودی میرسد و او تو را ميبخشد.
ضرورت پيروي از سيرۀ معصومين«ع» در کسب فضائل اخلاقي
بحمدالله شيعيان از نظر اعتقاد و شعار، وضعيّت مطلوبي دارند، امّا در عمل، پيروي کافي از دستورات قرآن و سيرۀ اهل بيت«سلاماللهعليهم» ندارند. مثلاً مؤمنين مشتاق زيارت بقیع هستند، امّا آيا به همان اندازه در پيروي از ائمّۀ بقيع اشتياق دارند؟ تشرّف به بقیع و گريه براي غربت اهل بيت«سلاماللهعليهم» خوب است، امّا انسان بايد از نظر عمل هم شباهت به معصومين «سلاماللهعليهم» پيدا کند.
شيعيان بايد در گفتار و کردار خود، در نماز و عبادت، در عمل به قانون مواسات و در اجتناب از گناه، شبيه اهل بيت«سلاماللهعليهم» باشند. همچنين در کسب فضائل اخلاقي و عمل به آن، از جمله در عفو، گذشت، ایثار و فداکاری، بايد تابع آن ذوات مقدّس باشند.
رابطۀ ايمان و عمل صالح
اساساً از منظر قرآن کريم، ايمان، به تنهايي کاربرد ندارد. از اين رو، قرآن کريم، همواره با جملۀ «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»، برخورداري از ايمان و عمل صالح را به صورت توأمان از مسلمانان ميخواهد. اين آيات نوراني، رستگاری و سعادت دنيا و آخرت را در گرو ايمان و عمل صالح بر ميشمرد.
بر اين اساس، اعتقاد به تشيّع، اگرچه براي رستگاري لازم است، امّا کافي نيست و بايد با عمل صالح و با پيروي از سيرۀ عملي معصومين تکميل گردد.
پرخاشگري، عامل شماتت بيگانگان
تقاضا دارم پرخاشگری را کنار بگذارید. چرا جامعه اینقدر پرخاشگر شده است؟ چرا در خانهها و مجالس، پرخاشگری زیاد است؟ چرا در کوچه و خیابان مردم نسبت به هم تندي و پرخاش دارند؟
حیف است ما که مسلمانيم و دين ما دين رحمت و رأفت و پيامبر ما پيامبر عفو و مهرباني است و چنين امامان و پيشواياني داريم که ظلم دشمنان سرسخت خود را با نيکوکاري و عطوفت پاسخ ميدهند، نسبت به همديگ پرخاشگر باشيم و از اين جهت مورد شماتت بيگانگان واقع شويم.
ننگ است آن کساني که خود در دنيا اقدام به کشتار مسلمانان ميکنند و در اين باره خشونت دارند، محبّت بين خودشان را به رخ ما بکشند و به ما بگویند شما ایرانیها با هم خوب نیستید.
ما باید نسبت به همديگر تولی و نسبت به بدخواهان تبری داشته باشیم. قرآن کريم میفرماید:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِينَ»[7]
ميفرمايد: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هر كس از شما كه از دين خويش برگردد، زود باشد كه خداوند گروهى را بياورد كه ايشان را دوست دارد و ايشان او را دوست دارند، با مؤمنان مهربان و فروتنند و بر كافران سخت ميگيرند.
اين آيه يکي از معجزات بزرگ قرآن کريم و مربوط به ایرانیها است. در واقع قرآن میفرماید: یا رسول الله! سقیفۀ بنی ساعده پيش میآید و همه چيز را تغيير ميدهد، اما ملتی به جای سقیفۀ بنیساعده میآیند که در برابر همديگر متواضع و در برابر دشمن، عزتمند هستند. پیامبر اکرم دست روی شانۀ سلمان گذاشتند و فرمودند: اینها میآیند و چنين صفتي دارند.
برخي از مظاهر دوري از قرآن و عترت در جامعه
چرا ما باید با اين آيۀ شريفه و با اين توصيف پيامبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلّم» از ايرانيها، فساد اداری داشته باشیم! چرا برخي کارمندان به مردم اهانت و پرخاش ميکنند؟ چرا به حوائج مردم رسيدگي نميکنند؟ قاعدۀ امیرالمؤمنین«سلاماللهعليه» در دکة القضاء این بود که هنگام مراجعؤ مردم و بيان مشکل، فوراً به درخواست آنها رسيدگي ميکردند.
اما در جامعۀ فعلي به جاي رسيدگي به مشکلات مردم، فساد اداري داريم. فساد اداري و تأخير در رسيدگي به مشکلات مردم، علامت آن است که بسياري از افراد با همديگر خوب نيستند و رأفت و مهرباني مورد نظر اسلام، بين آنان حاکم نيست.
اگر مردم همديگر را دوست داشتند و نسبت به هم مهربان بودند، به قانون مواسات عمل ميشد و فقير در جامعه نداشتيم. چرا مردم به فکر پسر و دختر خود در جهیزیه و خرید خانه هستند، ولی به فکر پسر برادر یا دختر خواهر يا ساير اقوام خويش نيستند؟ چرا به فکر همديگر نيستند؟
اگر مردم نسبت به يکديگر رحم داشتند، فساد اخلاقی نداشتيم و برخي زنان و دختران جامعه، در مقابل مردان و پسران، مراعات حجاب را ميکردند. جوان مجرّد که ازدواج او مانع دارد، با ديدن وضعيّت اسفناک خانمها دلش متلاطم میشود و اين، ظلم به او است. اگر اين خانمها رحم و انصاف داشتند و نسبت به افراد جامعه مهربان بودند، با وضعيّت بد خود، جوان سر تا پا شهوت را آزار نميدادند.
اگر جامعه به قوانين اسلام پايبند بود، جواني که خانه و امکانات تجمّلي ندارد، مجرّد نميماند و حتماً همه دست به دست هم ميدادند و دختران و پسران مجرد را براي ازدواج ياري ميکردند. دست کم با وضعيّت ظاهري تحريک کننده، به تحريک شهوت جوانان دامن نميزدند.
افراد بيحجاب و بدحجاب تصور نکنند مرتکب گناه کوچکي شدهاند، بلکه آنان با رفتار زشت خود مرتکب حقّ النّاس ميشوند و گناه آن بسيار بزرگ است. اگر مهرباني و عاطفه را مجسّم کنند، یک خانم میشود، امّا معلوم نيست صفات نيکوي انساني و عاطفۀ افراد بدحجاب کجا رفته است که با بي رحمي به افراد مجرّد ظلم ميکنند! آيا فکر نميکنند با ظاهر فريبندۀ خود چقدر پسران مجرّد که امکان ازدواج ندارند را اذيّت ميکنند؟ آيا به عاقبت شوم رفتار خود فکر نميکنند؟
پينوشتها
=================
1. مؤمنون / 96
2. شورى / 40
3. فرقان / 63
4. همزه / 1
5. نور / 15
6. يكى از شهرهاى سوريه فعلى.
7. مائده / 54