بسم الله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
در جلسۀ گذشته بيان شد که نتیجۀ صبر اجتماعی و مردمداري، احراز شخصيّت اجتماعي و حکومت بر دلهاست. اگر کسی شخصیّت اجتماعی و حکومت بر دلها داشته باشد، در جامعه و بين مردم از تأثير و نفوذ مطلوبي برخوردار خواهد شد.
در اين راستا از علم و سعۀ صدر، به عنوان دو راهکار از راهکارهاي تحصيل مردمداري نام برده شد و در اين جلسه به شرح دو عامل ديگر از عوامل موفقيّت در مردم داري و احراز شخصيّت اجتماعي ميپردازيم.
عامل سوّم: برخورد مناسب در مواجهه با توقعات مردم
سوّمين عاملي که لازمۀ مردم داری است، آن است که انسان به هر اندازه که میتواند پاسخ توقّعات و حوائج مردم را بدهد. گرچه اين کار، کار مشکلی است، امّا لازم و ضروري است. اگر کسي خواستار شخصیت اجتماعی است، بايد جواب توقّعات مردم را بدهد. توجّه به نيازها و خواستههاي ديگران، علاوه بر ثواب اخروي، موجب عاقبت به خيري براي خود و فرزندانش نيز ميشود.
حکايتي آموزنده از مردم داري رسول خدا«ص»
در تاريخ صدر اسلام آمده است که قبيلهاي نصراني در اطراف حجاز زندگي ميکردند و رئيس آن قبيله، عدي بن حاتم طائي بود. عدي، پس از درگذشت پدرش حاتم طائي که به سخاوت مشهور بود، سرپرست قوم شده بود و او و قومش تا بعد از فتح مکّه هنوز اسلام را نپذيرفته بودند. از اين رو گروهي از جانب پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» براي نشر اسلام به سوي قبيلۀ آنها عزيمت کردند. عدي با شنيدن اين خبر فرار کرد و مسلمانان، خواهر او که دختر حاتم طايي بود را به همراه ساير افراد آن قبيله به مدينه بردند.
وقتي دختر حاتم طائی پیامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» را دید، گفت: من دختر حاتم طائی هستم، عزیز بودم و اکنون ذلیل شدهام، شما مرا به خانوادهام برگردانيد. پیغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» سکوت اختيار کردند. فرداي آن روز، در ملاقات با آن حضرت، سخنان و درخواست خود را تکرار کرد. پیامبر گرامي در پاسخ فرمودند: از دیروز که گفتی، من منتظرم شخص امین، مورد اعتماد و خیرخواهی بيابم تا تو را به خانوادهات برگرداند. بالاخره او را به خانوادهاش برگرداندند. دختر حاتم طائي تحت تأثير رأفت و مردم داري پیامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» قرار گرفت و هنگام بازگشت، برادرش عدي را يافت و به او گفت: آگاه باش که دين اسلام پیشرفت میکند، زيرا واقعیت و حقیقت خاصّي دارد. تو هرچه زودتر نزد پيامبر برو و اسلام اختيار کن.
عدی بن حاتم به مدينه آمد و در مسجد خدمت رسول خدا«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» رسيد. پيامبر به او احترام گذاشتند، زيرا وي فرزند حاتم طائی بود. پس از نماز، حضرت او را در خانۀ خود مهمان کردند. عدی میگوید: به دنبال رسول خدا راه افتادم. در وسط راه، در حالي که هوا بسيار گرم بود، پیرزنی نزد پيامبر آمد و از ايشان سؤال کرد و آن حضرت را در آن هواي گرم، معطّل نمود، امّا رسول خدا«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» با سعۀ صدر و مهربانی، جواب وي را دادند تا اینکه سؤال او تمام شد. عدی بن حاتم چون معمولاً با ثروتمندان و طبقۀ اشراف سر و کار داشت و اینگونه رفتارها را ندیده بود، تحریک عاطفه شد و با توجه به گفتههاي خواهرش، زمينۀ پذيرش اسلام در وجود او ايجاد گرديد. با خود گفت: اين مرد نميتواند انساني معمولي باشد. سپس وقتي به خانۀ پيامبر آمد و سادهزيستي ايشان را ديد، بسيار تعجّب کرد که چگونه حاکم حکومت چنين زندگي سادهاي دارد؟
پیامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» احترام خاصی به او گذاشتند و پس از صرف غذا، جملهاي گفتند که او حيران ماند. فرمودند: تو که نصرانی نیستی، چرا از نصرانیها عشریه میگیری؟
در نصرانيّت واجب بود که يک دهم از اموالشان را تحت عنوان عُشريه به رئيس و بزرگ قبيله بدهند. عدي بن حاتم نصراني نبود، امّا قوم او که نصراني بودند، از اين حقيقت خبر نداشتند و به او به عنوان بزرگ قوم نصراني، عشريه ميپرداختند. پیامبر فرمودند: گرفتن عشریه براي تو که نصراني نيستي، حقّ الناس است و گناه بزرگي دارد.
عدي بن حاتم با شنيدن اين واقعيّت از زبان پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» که هيچ کس جز خودش از آن مطلبع نبود و با زمينهاي که در اثر مردم داري آن حضرت در او ايجاد شده بود، مسلمان شد.
در واقع، مردمداري پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم»، احترام به دختر حاتم طايي، توجّه به خواستههاي مردم، به خصوص پاسخگويي ايشان در هواي گرم به سؤالات يک پيرزن، سادهزيستي آن حضرت و نيز خبر غيبي ايشان، باعث اسلام آوردن عدي بن حاتم شد.
اين حکايت آموزنده به ما میفهماند که يکي از دلايل پيشرفت اسلام، سعۀ صدر، مردم داری و صبر و استقامت پيامبر اکرم «صلّياللهعليهوآلهوسلّم» در برابر حوائج و توقعات مردم بود.
مجادله و لجاجت، ضدّ مردم داري
پاسخ گويي به تمام توقّعات مردم و رفع همۀ حوائج و نيازهاي ديگران، انصافاً کار مشکلی است، اما مفید و لازم است. اگر کسی بتواند با مردم بسازد و مردم داری به معناي ساختن با مردم و تحمّل عقیدۀ آنان را داشته باشد و با تسلّط بر اعصاب و ارائۀ استدلال، با ديگران برخورد کند، در کسب شخصيّت اجتماعي موفّق خواهد بود. معمولاً عقیدۀ مردم با هم متفاوت است و کسي نميتواند انتظار داشته باشد همه، عقيدۀ او را بپذيرند. بنابراين اگر جای دلیل است، بايد با تسلّط بر اعصاب و با دلیل و برهان، طرف مقابل را قانع کند و انتظار و توقع او را برآورده سازد و در مواردي که جاي بحث و استدلال نيست، انسان بايد صبر و سکوت کند و با سکوت خود، پاسخ توقع کسي که اهل استدلال نيست را بدهد. قرآن کريم در این باره میفرماید: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»[1]
وقتی که میبینید طرف مقابل، توجّهي به استدلال ندارد، بايد سکوت کنيد. بايد توقّع و درخواست او را با سکوت پاسخ دهيد. بدانيد که لجاجت و مجادله در اين زمينه، نه تنها راه حل نيست، بلکه حتماً نتيجۀ عکس مي دهد.
در جلسات گذشته بيان شد که جدل ميان دو جوان، به خصوص مجادلۀ بين زن و شوهر، از جمله عواملي است که محبّت را از بين میبرد. اينکه مرد يک حرفي بزند و زن جوابي بدهد و مرّتب بگو مگو و بحث و جدل داشته باشند، محبّتي بين آنها باقي نخواهد ماند و بدون محبّت هم زندگي به مرگ تدريجي مبدّل ميگردد.
اساساً مجادلۀ دو نفر به خصوص در حضور ديگران، به جاي ارتقاي شخصيّت، موجب نابودي شخصيّت آنها ميشود و نه تنها محبّت و محبوبيّت را از بين ميبرد، بلکه بذر بغض و دشمني در دل آنان ميکارد.
احراز شخصيبت اجتماعي در بين مردم، در اثر پاسخگويي شايسته به توقّعات ديگران و خدمت خالصانه به همنوعان حاصل ميگردد.
عامل چهارم: خدمت به خلق خدا
چهارمين عاملي که براي تحقّق مردم داري واجب و لازم است، خدمت به خلق خدا است. البته خدمت به خلق خدا محتاج صبر و استقامت است. صبر، ثواب فراواني دارد و اجر و پاداش آن نيز بدون حساب است. چنانکه قرآن کريم ميفرمايد: «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ»[2]. امّا بايد دانست که ارزش صبر و استقامت برای خدمت به خلق خدا، از صبر در ساير امور بيشتر است.
مراتب خدمت به خلق خدا
مرتبۀ اوّل: دفاع از ديگران
خدمت به خلق خدا، مراتبی دارد؛ مرتبۀ اوّل که فوق العاده مهم است، ولي کمتر به آن توجّه ميشود، دفاع از مردم است. دفاع از جان، ناموس، آبرو و مال دیگران، واجب است و بايد براي مسلمانان اهميّت ويژه داشته باشد. اينکه انسان تعرّض به جان يا آبرو يا مال ساير انسانها نکند کافي نيست، بلکه هرکس بايد از ديگران به اندازۀ توان دفاع کند.
دفاع، گاهي در برابر جان و جسم ديگران است، مثلاً انسان ببيند شخصي را کتک مي زنند يا قصد کشتن او را دارند، واجب است از او دفاع کند که به آن دفاع از شخص گفته مي شود. امّا قسم مهمتر دفاع، دفاع از شخصيّت و آبروي ديگران است؛ نظير اينکه انسان در غياب کسي، غيبت او را بشنود. در اين صورت، دفاع از شخص غايب واجب است. اگر در جلسهاي شخصیت کسی را میکوبند، واجب است از او دفاع شود. دفاع از مؤمن، ثواب فراواني، حتّي بالاتر از ثواب جبهه دارد و کوتاهي در دفاع، نه تنها مذمّت شده، بلکه باعث ثبت گناه همان غيبت يا اهانت يا تهمت براي شنونده ميشود.
همۀ فقها و بزرگان دين، بر اساس تعاليم قرآن و عترت تأکيد دارند که غيبت، گناه کبيره است و به تعبير روايات، «أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا»[3] است. همچنين گناه شنونده و کسي که در برابر غيبت ديگري ساکت بماند نيز مثل کسي است که غيبت کرده است. پس لازم است اگر از کسي غيبت شد، از وي دفاع کنيم، دفاع از آبروي مردم، گرچه مشکل است، ولي لازم و واجب است.
دفاع در برابر اهانت به ديگران يا دفاع از کسي که به او تهمت زده ميشود نيز واجب است. اگر انسان شاهد خوار و ذلیل شدن شخص ديگري باشد يا ببيند به کسي اهانت میکنند، بايد دفاع کند.
اهانت به ديگران، جنگ با خداست
توهين به يک شيعه، طبق حديث قدسي، جنگ با خداست: «مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ»[4]
بر اساس اين حديث قدسي، کسی که آبروی ديگران را ببرد و به آنها توهین کند، به جنگ با خدا رفته است. در روايت آمده است که منظور از اولياء در اين حديث، خواص و اخصّ الخواص و اولياء الله اصطلاحي نيست، بلکه مراد، همۀ شيعيان هستند.
سکوت در برابر اهانت نيز نظير سکوت در شنيدن غيبت و تهمت، گناه بزرگي محسوب ميشود. یعنی اگر کسی ببیند به شیعهاي اهانت ميشود، به هر اندازه که ميتواند، باید دفاع کند. مثل آنکه ببیند کسی مظلوم واقع شده يا مظلومی مورد ظلم است، باید از او دفاع کند، امّا وقتي آبروي کسي در مخاطره باشد، دفاع از او اهميّت بيشتري دارد. دفاع از آبروي مسلمان، فضيلتي است که در زمان حاضر، مطرود و فراموش شده است؛ در حالي که فقهاء و علمای علم اخلاق، تأکيد فراواني بر آن دارند.
گناه کوتاهی در دفاع از دیگران
ظلم و ستم، گناه بزرگی است که در تعالیم دینی مورد مذمّت و نکوهش فراوان واقع شده و در این راستا، ظالم، از نظر قرآن کریم و روایات، مستحقّ عذاب خوار کنندۀ دنیا و آخرت است. امّا باید دانست کسي که بتواند مانع ظلم ظالم شود، یعنی قادر باشد از مظلوم دفاع کند و در این زمینه کوتاهی نماید، در قیامت مثل همان ظالم است. قرآن کريم ميفرمايد:
«وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ»[5]
و به كسانى كه ستم كردهاند متمايل مشويد كه آتش [دوزخ] به شما مىرسد، و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود، و سرانجام يارى نخواهيد شد.
حتی امام صادق«سلاماللهعلیه» میفرمایند: یاری کنندۀ ظالم، گرچه به اندازۀ آب ریختن در دوات یا تراشیدن قلم، او را کمک کرده باشد، همراه با آن ظالم در صندوقی از آهن است و با هم به جهنّم پرتاب میشوند.
«اذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَشْبَاهُ الظَّلَمَةِ حَتَّى مَنْ بَرَى لَهُمْ قَلَماً وَ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً قَالَ فَيَجْتَمِعُونَ فِي تَابُوتٍ مِنْ حَدِيدٍ ثُمَّ يُرْمَى بِهِمْ فِي جَهَنَّمَ»[6]
طبق روایت دیگری، ياور ظالم در قیامت در خیمهای آتشین میماند تا خداوند متعال به حساب بندگان رسیدگی فرماید.[7]
نظیر این دو روایت، در بیانات ارزشمند اهل بیت«سلاماللهعلیهم» فراوان است و این تأکید و فراوانی به ما میفهماند که باید به اندازۀ توان، مانع ظلم ظالم و یاور مظلوم باشیم. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در وصیّت خود به امام حسن و امام حسین «سلاماللهعلیهما» میفرمایند: دشمن ظالم و یاری دهندۀ مظلوم باشید: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»[8]
بر این اساس، همۀ ما وظیفه داریم به فریاد مظلوم برسیم، وظیفهای که متأسفانه فعلاً در جامعه متروک است و باید زنده شود. همه باید توجه داشته باشند که غیبت، تهمت، اهانت، شایعه و این قبیل گناهان بزرگ، ظلم است و کسی که غیبت او میشود یا به او اهانت میگردد یا مورد اتّهام واقع میشود، مظلوم است و باید همه از او دفاع کنند. کوتاهی در دفاع از مظلوم نیز همانطور که بیان شد، موجب ثبت همان ظلم در پرونده میشود و عذابی مطابق با عذاب ظالم به همراه خواهد داشت.
ارزش و اهمیّت آبروی انسان
آبروی انسان از همه داراییهای او با ارزشتر و مهمتر است. اساساً انسان مال و سایر داراییها را برای حفظ آبروی خود میخواهد و بردن آبروی یک نفر، ظلمی به اندازۀ از بین بردن همه چیز اوست. بنابراین اگر آبروی یک نفر در مخاطره باشد، هرکس از آن با خبر میشود، وظیفه دارد به اندازۀ توان به دفاع از او بپردازد و آبروی وی را حفظ کند.
رواج حرمت شکنی، در اثر کوتاهی در دفاع از شخصیّت دیگران
اگر افراد در جامعه به وظیفۀ خود در خصوص دفاع از دیگران و جلوگیری از ظلم و ستم و آبروریزی عمل میکردند، اکنون اهانت و حرمت شکنی به این اندازه شایع نبود و برخی روزنامهها و سایتهای اینترنتی این چنین بیپروا با آبروی اشخاص بازی نمیکردند و جرأت اهانت و تهمت زدن نداشتند. متأسفانه بعضی از سایتها و روزنامهها به رسانۀ کفّار هم شباهت ندارند، چه رسد به اینکه مربوط به جمهوری اسلامی ایران باشند! کار به جایی رسیده که بسیاری از مجالس، پر از غیبت، تهمت، اهانت و شایعه است. بعضی سایتها و روزنامهها حرمت شکنی و آبروریزی میکنند و نوشتۀ آنان در خصوص اشخاص از اساس اتهام است. مگر یک رسانه میتواند به صرف شنیدن خبر آن را نقل کند؟ این تهمت است و گناه آن بزرگ است. در قیامت، کسی که به دیگران تهمت زده است را روی تلّ چرک و خون نگاه میدارند و از آن چرک و خون که تجسّم عمل خود اوست، به او میخورانند و بعد او را به جهنّم میفرستند. در آن موقعیّت کسی نمیتواند بگوید آن تهمت را در روزنامه دیدم و نقل کردم یا آن روزنامه نمیتواند مدعی شود که صرفاً نقل خبر کرده، بلکه همۀ ناقلان آن تهمت و نیز کسانی که تهمت را شنیدهاند و با همراهی یا سکوت خود در دفاع از آن شخص کوتاهی کردهاند، گرفتار عذاب سخت خواهند شد.
چرا این افراد غافل هستند؟ چرا به جای خدمت به خلق خدا و قانون مواسات و قانون دفاع از شخصیّت دیگران، قانون ظلم و بدبختی و تبعیض و خودگرایی و حزبگرایی در جامعه حاکم شده است؟ چرا وقتی به اشخاص اهانت میشود یا تهمت ناروا به کسی زده میشود، دیگران ساکت و بی تفاوتند؟ مگر نمیدانند آبرو برای انسانها مهمترین سرمایه است که برخی با اهانت و اتهام و برخی با انتشار آن اتهام و شایعه و بعضی دیگر با سکوت و بیتفاوتی، باعث آبروریزی و هتک حرمت اشخاص میشوند؟ظاهراً تصور میکنند کار سادهای است و آن را گناه نمیدانند، در حالی گناه تهمت و شایعهپراکني نزد خداوند متعال بزرگ است.
«إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ»[9]
آن گاه كه آن (بهتان) را زبان به زبان از يكديگر مىگرفتيد و با دهانهايتان آنچه را كه بدان علم نداشتيد، مىگفتيد و آن را آسان و ساده مىپنداشتيد، در حالى كه در نزد خداوند بزرگ بود.
حیوانات موذی قبر، ناشی از گزندگی زبان
مسلمان باید برای همه شخصیّت قائل باشد و با تلطّف و مهربانی و با احترام به شخصیّت دیگران، زینت اسلام و مسلمین باشد. مگر می شود یک مسلمان زبان گزنده داشته باشد و غیبت، اهانت و تهمت از او سر بزند؟ مگر میشود با زبان یا با عمل خود دیگران را تحقیر کند یا کوبندگی داشته باشد؟ چنین زبانی را آتش جهنّم میبلعد و تجسّم عمل آن، مار و عقربی میشود که در قبر و در شب اوّل قبر مونس انسان است و به جان او میافتد و او را میگزد.
این سخنهای چو مار و عقربت مار و عقرب میشود گیرد دمت
لزوم توجه به تفاوت غيبت و تهمت
باید توجه داشت که بیش از نود درصد شایعه پراکنیها غیبت نیست، بلکه تهمت است؛ زیرا تعریف غیبت این است که آن شخص صفت رذیله یا عیبی داشته باشد که اگر پشت سر او یا در روی او بگویند، بدش می آید و امّا تهمت آن است که آن عیب را نداشته باشد یا آن کار زشت و سخن ناروا که به او نسبت میدهند را مرتکب نشده باشد، ولی او را متّهم کنند.
گناه غیبت بزرگ است و به قول قرآن شریف، خوردن گوشت برادر مرده است[10] مرده خوری است. امّا گناه تهمت به نسبت بزرگتر است. از اين جهت معنا ندارد غيبت و تهمت در زندگي مسلمان باشد و همچنين معنا ندارد مسلمان شاهد غيبت و تهمت و اهانت به ديگران باشد و سکوت کند، بلکه باید دفاع کند.
اگر انسان ببيند به ديگري تهمت ميزنند و شايعهاي منتشر ميکنند، باید با تلطف و مهربانی از او دفاع کند و همراه با استدلال، به فریاد آبروی مردم برسد.
تهمت و شايعه يا تعارف و احوالپرسي؟
مسلمانان صدر اسلام وقتي به همديگر مي رسيدند، پس از سلام، آيات سورۀ «والعصر» را به عنوان تعارف و احوالپرسي براي هم ميخواندند. امّا امروزه شاهد هستيم که بسياري از افراد در مواججه با هم، پس از سلام مي گويند: چه خبر؟ ديگري نيز در پاسخ اين سؤال، باب غيبت و تهمت و شايعه را باز ميکند و در حقيقت زبان خود را رها ميکند که هرچه ميخواهد بگويد.
ننگ است که مسلمان در جمهوري اسلامي، با تکيه بر خواندن يک خبر در روزنامه يا سايت يا شنيدن از ديگران به نقل آن بپردازد و گناه بزرگ شايعه پراکني را در پروندۀ خود ثبت کند.
بسياري از گرفتاريهاي فردي و اجتماعي که امروزه گريبان مردم را گرفته است، در اثر بيتوجهي و غفلت نسبت به اين گناهان بزرگ است. در واقع اثر وضعي اهانت، تهمت و غيبت، گرفتاري و سرگرداني است که بسياري از مردم به آن مبتلا شدهاند.
حکومت بر دلها، در اثر دفاع از شخصيّت مردم
بسياري از شما عزيزان ممکن است خودتان غیبت نکنید، امّا شنوندۀ غیبت باشید. ممکن است به کسی تهمت نزنید، اما شنوندۀ تهمت باشید. ممکن است به کسی ظلم و اهانت نکنید، اما بينندۀ اهانت و ساکت در برابر آن باشید. از نظر اسلام، گناه ديدن و شنيدن و سکوت، با گناه انجام دادن آن معصيت تفاوتي ندارد. امّا مصيبت بالاتر آن است که برخي نه تنها ساکتند، بلکه نسبت به آن گناه ترغیب و تحریص هم دارند و با گناهکار همراهي ميکنند و اين افراد بايد بدانند که مشابه آن آبروريزي براي خود آنان هم اتفاق خواهد افتاد.
امّا اگر انسان در مواجهه با اين گناهان بزرگ به وظيفۀ ديني و انساني خود عمل کند و از مظلوم دفاع نمايد، نه تنها کار او فضيلت و ثواب فراواني دارد، بلکه به طور طبيعي بين مردم محبوبيّت پيدا ميکند و همه چنين کسي را دوست دارند و ميتواند در دل ديگران نفوذ پيدا کند و به عبارت ديگرف حکومت بر دلها را به دست آورد. زيرا مثلاً اگر در جلسهای پشت سر کسی غیبت کردند یا تهمت زدند و شما دفاع کردید، دفاع شما به گوش آن مظلوم خواهد رسيد و او هميشه خاطرۀ شیرینی از شما دارد و شما را دوست خواهد داشت. همچنين هرکس ديگري که از دفاع شما مطلع گردد، چون فطرت او موافق عمل نيکوي شماست، قلباً نسبت به شما و فعل شما احساس خوبي دارد و بدين طريق نزد همۀ مردم، محبوبيّت خاصّي پيدا ميکنيد، هرچند ممکن است افراد گناهکار که از دفاع شما عصباني هستند، اين محبوبيّت قلبي را به روي خود نياورند و خلاف آن عمل کنند.
پينوشتها
================
1. فرقان / 63
2. زمر / 10
3. علل الشرايع، ج 2، ص 557
4. کافي، ج 2، ص 352
5. هود / 113
6. وسائلالشيعة، ج 17، ص 182
7. كافي، ج 5، ص 107
8. نهجالبلاغة، ص 421
9. نور / 15
10. حجرات / 12