بسم الله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
نيم نگاهي به علل پديد آورندۀ يک رخداد
هر رخدادي در جهان خارج رخ ميدهد يا هر چيزي که در جهان خارج وجود دارد، وابسته به تحقّق چهار علّت است که عبارتند از: علّت فاعلی، علت مادي، علّت صوري و علّت غايي. در توضيح مطلب بايد گفت: علّت فاعلی کسي است که کار را انجام ميدهد، علّت مادی چيزي است که آن کار از آن تشکيل ميشود، علّت صوری به کیفیّت آن برمیگردد و علّت غایی به هدف از انجام فعل و در واقع به محرّک آن گفته ميشود.
مثلاً در ساخت يک خانه، تا وقتی چهار علت مذکور محقّق نگردد، خانه ساخته نخواهد شد. علّت فاعلی، معمار، بنّا و افراد سازندۀ بنا هستند. علّت مادی، آجر و آهن و سایر مصالح است. علّت صوری ساخت خانه، نقشۀ خانه است. و اگر هدف از ساخت خانه، زندگی کردن در آن باشد، این هدف، همان علّت غایی ساختن خانه است که بر همۀ علل نيز مقدم ميباشد. يعني زندگی کردن در خانه محرک و داعي تحمّل سختیهای ساخت خانه است.
جايگاه و اهميّت علّت غائی نسبت به ساير علل
علّت غايي از نظر تصور و هدف، بر همۀ علّتها مقدم است؛ اما از نظر نتيجه، متأخّر از همۀ علل است. يعني اول بايد هدفي براي ساختن خانه باشد و تا اين هدف نباشد، کسي خانه نميسازد. اما اين هدف وقتي متحقق ميشود که خانه را ساخته باشند و امکان سکونت در آن فراهم باشد. لذا علت غايي از نظر تصور و تحرک، مقدم بر همۀ علل و از نظر نتيجه، مؤخر از همۀ علل است.
در مورد عبادات نیز، اعمّ از اینکه مانند نماز و روزه صرفاً مربوط به خداوند متعال باشد، يا مثل خدمت به همنوعان در رابطۀ با مردم باشد، علّت غايي وجود دارد.
پاسخ به اين سؤال که انسان براي چه نماز ميخواند؟ همان علّت غايي است. هدف از خواندن نماز، دنيوي باشد يا اخروي، محرّکي براي خواندن نماز است. نمازگزار علّت فاعلي نماز است؛ زيرا اوست که حمد و سوره ميخواند، به رکوع ميرود و ساير اعمال نماز را انجام ميدهد. علّت مادي نماز نيز مربوط به فقهاست که تعيين ميکنند اوّل آن با تکبير باشد و قصد قربت رعايت شود و آخر آن سلام بدهند و ... . کيفيّت نماز هم، به اين معناست که گاهي مؤدّبانه، گاهي عادي، گاهي شکسته يا تمام ميخواند و به آن علّت صوري گفته ميشود. البته رنگ الهي و به تعبير قرآن کريم «صِبْغَةَ اللهِ»[1] نيز بايد داشته باشد.
وقتي علّتهاي فاعلي، مادي و صوري، ايجاد و تمام شدند و نماز اقامه گرديد، علّت غايي و هدف که محرّکي براي نمار بوده، در خارج متحقّق ميشود.
لازم به ذکر است که در همۀ عبادات، نيّت قربة الي الله لازم است و بدون آن، عبادت صحيح نيست، امّا مهم آن است که انسان بداند هدف چيست و محرک براي انجام آن عبادت چه چيزهايي ميتواند باشد!
مراتب خلوص
علما و بزرگان، هدف و علّت غايي اعمال و به خصوص علّت غايي عبادات را در هفت مرتبه طبقه بندي کردهاند. به عبارت ديگر ميتوان گفت: خلوص در انجام عمل يا ميزان رعايت اخلاص در عبادت، هفت مرتبه دارد که عبارتند از:
مرتبۀ اوّل: سعادت دنيوي
مرتبۀ دوّم: ترس از عذاب
مرتبۀ سوّم: شوق بهشت
مرتبۀ چهارم: حيا از خداوند
مرتبۀ پنجم: مقام شکر و وفا
مرتبۀ ششم: عشق و محبّت
مرتبۀ هفتم: مقام عنداللّهي
اين هفت مرتبه از منظر علماي علم اخلاق و عرفا، فوق العاده مهم است و انسان بايد با تلاش و کوشش مداوم، ميزان اخلاص خود را از درجات و مراتب پايين، به درجات و مراتب بالاتر برساند.
در ادامۀ بحث، به شرح مراتب اخلاص ميپردازيم:
مرتبۀ اوّل: سعادت دنيوي
در مورد قِسم اوّل از مراتب خلوص که نازلترينِ مراتب اخلاص است، در جلسۀ گذشته مطالبي بيان شد. در اين مرتبه، وقتي کسي عبادتي را انجام ميدهد، در کنار نيّت الهي، هدفي دنيوي را دنبال ميکند؛ مثلاً براي رفع گرفتاري يا اداي قرض يا پيداکردن همسر، نماز ميخواند يا نذري ميکند.
مرتبۀ اول خلوص خوب است و اگر با صدق نيّت و خالصانه انجام شود، ميتواند انسان را به اهداف مادي خود برساند، چنانکه ادعيه، نمازها و اذکار زيادي براي رفع حوائج مادي از جانب ائمّۀ اطهار«سلاماللهعليهم» وارد شده است.
حتّي اگر کسي براي عاقبتبهخيري به خلق خدا خدمت کند، اين کار نيز عبادت محسوب ميشود و اگر جداً خلوص داشته باشد و براي رضاي الهي به خلق خدمت کند، عاقبتبهخير ميشود و ذلّت بعد از عزّت، انحراف از راه حق و حقيقت نخواهد داشت و هنگام مرگ، با سرفرازي اميرالمؤمنين و اهل بيت«سلاماللهعليهم» را ديدار خواهد کرد.
به هرحال اين مرتبه، نازلترين مرتبه از مراتب خلوص است که علما و عرفا، تأکيد فراواني براي گذشتن از آن دارند.
مرتبۀ دوّم: ترس از عذاب
بيشتر مردم در کارهاي خود مخصوصاً عبادات، خداوند متعال را در نظر دارند، زيرا از عذاب الهي ترسان و گريزانند. ترس از عذاب الهي، عاملي بازدارنده از گناهان به شمار ميرود و بسياري از مسلمانان، براي دوري از آتش جهنّم، عبادات و کارهاي نيک خود را بهجا ميآورند. مثلاً به نماز اهميّت ميدهند، زيرا بيتوجّهي به نماز، فشار قبر و سختي عذاب جهنّم را در پي دارد.[2] روزه ميگيرند، زيرا در روايات فرمودهاند: روزه سپري در برابر آتش جهنّم است.[3] کارهاي خير انجام ميدهند، به بينوايان و نيازمندان کمکرساني ميکنند و بين مردم را اصلاح مينمايند تا در روز قيامت از حرارت جهنّم و شدّت سختي حساب در امان باشند. همۀ اين نيّات براي دنيا و آخرت انسان مفيد است و خداوند رحمان، به عاملان آنها اجر و پاداش عنايت ميکند، امّا علما و عرفا، آن را مرتبۀ پاييني از درجات اخلاص ميدانند و انسان مخلص براي نيل به قرب الهي، بايد از اين اهداف نازل گذر کند.
مرتبۀ سوّم: شوق بهشت
اين مرتبه نيز مانند مرتبۀ قبل، در بسياري از افراد وجود دارد. تمايل آنان به انجام کارهاي نيک از شوق رسيدن به بهشت و کسب ثواب سرچشمه ميگيرد و براي رسيدن به نعمتهاي بهشتي، تلاش و کوشش ميکنند. مثلاً ميدانند که اگر کسي نماز اوّل وقت و با جماعت بخواند، بهشت مهيّاي او خواهد بود. يا شنيدهاند که اگر کسي به نيازمندان و بينوايان کمک کند، در آخرت براي او قصرهاي مجلّل و درختان سر به فلک کشيده، جويبارهاي روان، حورالعين و ... وجود دارد و از آنها لذّت خواهد برد. بيشتر مردم اينگونه عبادت ميکنند و براي آنان نيز مفيد است، همانطور که قرآن کريم ميفرمايد: «لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ»[4]
وقتي مردم براي رسيدن به چنين اهدافي تلاش ميکنند، با عنايت پروردگار عالم، به آن نيز دست مييابند و هنگامي که وارد بهشت ميشوند، اينگونه مورد خطاب قرار ميگيرند: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ- بخوريد و بنوشيد، گوارايتان باد، به پاداش آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد.»[5]
ملائکه به آنان خطاب ميکنند که از اين نعمتها استفاده کنيد، زيرا اينها چيزهايي است که خودتان به واسطۀ روزه گرفتن، به واسطۀ عبادات و ... در دنيا به دست آوردهايد.
اين مرتبه نيز گرچه در جايگاه خود با ارزش و بزرگ است، ولي نسبت به اهداف بالاتر، مرتبۀ نازلي به شمار ميرود.
در اينجا تذکّر اين نکته لازم است که وقتي بيان ميشود نبايد هدف، مراتب پايين اخلاص مثل رسيدن به ماديات و امور دنيوي يا ترس از عذاب يا شوق بهشت باشد، به اين معنا نيست که مخلصين از دنيا محروماند، بلکه وقتي نيّت خالصانه در همۀ کارها متجلّي شد و تنها براي رضاي الهي کارها انجام گرفت، همۀ بلاهاي دنيا و آخرت از ميان ميرود و همۀ نعمتها در اختيار مخلصين قرار ميگيرد. به عبارت ديگر، مخلصين، مراتب والاي اخلاص را در نظر ميگيرند و به نعمتهاي ناشي از مراتب اوليّۀ اخلاص توجه نميکنند، امّا آن نعمتها در ازاي اخلاصي که داشتهاند، به سوي آنها سرازير ميشود.
به هرحال، عموم مردم در انجام عبادات خود، اين اهداف را دنبال ميکنند و کمتر به اهداف بلندتر ميانديشند. از همين جهت اگر خداوند جهنّم را خلق نفرموده بود، بسياري از مردم عبادت نميکردند. اگر بهشت نبود، افراد بيشماري دست از عبادت ميکشيدند. شوق به بهشت و ترس از جهنّم، عامل محرّکي در انجام واجبات و ترک محرّمات براي عموم مردم است.
مرتبۀ چهارم: حيا از خداوند
مرتبۀ چهارم، نسبت به مراتب قبل، بسيار بهتر و با اهميّتتر است؛ زيرا اوّلين مرتبه براي خواص بهشمار ميرود. برخي از افراد، انسانهاي باحيا و مؤدّبي هستند و براي کسب نعمتهاي دنيوي يا شوق بهشت و ترس از جهنّم عبادت يا اعمال صالح انجام نميدهند، بلکه پايه و نيّت اصلي کارهاي آنان، حياي دروني آنان از خداوند متعال است. در اين مرتبه، ترک گناه و اهميّت به واجبات، از حياي دروني نسبت به خداوند سرچشمه ميگيرد. کساني که به اين درجه نائل ميشوند، در مقابل پروردگار عالم باحيا هستند و در همۀ حالات، ادب و حياء در مقابل او را رعايت ميکنند. به عبارت ديگر، محرّک اين افراد براي انجام واجبات يا ترک محرّمات، ادب حضور و حياي از خداست. علماي علم اخلاق به اين مرتبه و حالت، «استحياء» ميگويند. يعني چون حيا دارد، بينماز نيست. چون حيا دارد، گناه نميکند. انسان وقتي از خداي سبحان حيا نداشته باشد، نماز نميخواند و مرتکب گناهان ميشود.
قرآن کريم، به طور غيرمستقيم بر اين مسأله پافشاري دارد و ميفرمايد:
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[6]
اي انسان! هرچه ميخواهي انجام بده امّا توجّه داشته باش که خداوند متعال، پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» و ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» حتماً تو را ميبينند. حرف «س» در «فَسَيَرَى اللَّهُ»، تحقيقي است؛ يعني شک نکن که خداوند ميبيند. پيغمبر اکرم و ائمۀ طاهرين ميبينند. آنگاه در آخرت، آنچه به جا آوردهايد، به شما نشان داده خواهد شد.
ترجمان اين آيه، همان سخن استاد بزرگوار ما، حضرت امام خميني«قدّسسرّه» است که مکرّراً ميفرمودند: «ما در محضر خدا هستيم. عالَم محضر خداست، در محضر خدا معصيت خدا نکنيد.»
نيل به مقامات معنوي در پرتو خلوص
اگر به راستي اين حالت در کسي ايجاد شود، به مقام آدميّت نزديک شده است، زيرا اين دنيا، منزلگاهي براي نيل به درجات قرب و کسب حقيقت مقام آدميّت است. جواناني که خود را عاشق و مشتاق امام زمان«ارواحنافداه» ميدانند، بايد اين آيه را ملکۀ ذهن خود قرار دهند و هميشه خود را در محضر آن حضرت ببينند و مراقب اعمال خود باشند.
اگر زنان جامعه، به واسطۀ حيا از خداوند، حجاب خود را حفظ کنند، در پيشگاه خداوند متعال و نزد ائمّۀ اطهار«سلاماللهعليهم»، از جايگاه بالايي برخوردار خواهند بود. يکي از بزرگان گفته بود: من نذر کردم که چهل شب، در چهل مسجد، نماز امام زمان«ارواحنافداه» بخوانم تا بتوانم خدمت حضرت ولي عصر«ارواحنافداه» برسم و ايشان را ملاقات کنم. وقتي نماز چهلم در مسجد چهلم به اتمام رسيد، کسي نزد من آمد و گفت: امام زمان در فلان خانه هستند، به آنجا بياييد. وقتي به آن خانه رفتم، متوجّه شدم که خانم آن خانه از دنيا رفته است و حضرت ولي عصر«ارواحنافداه» براي خواندن نماز او تشريف آوردهاند. حضرت به من فرمودند: اين زن، در زمان پهلوي، هفت سال از خانه بيرون نيامد تا چادر و عفّتش را حفظ کند!
بنابراين کسب عصمت و عفّت يا ترک گناه به خاطر رعايت حيا و ادب در برابر خداوند متعال و ائمّۀ اطهار«سلاماللهعليهم» مرتبۀ بلندي در درجات و مراتب اخلاص است که التزام به آن، باعث رشد معنوي انسانها ميشود.
روش بازداري از گناه، از نظر امام سجاد«ع»
شخصى خدمت امام سجّاد«سلاماللهعليه» آمد و گفت: يا بن رسولالله! من به گناه عادت كردهام و نمىدانم چه كنم؟! امام فرمودند: پنج کار را انجام بده و پس از آن هرچه خواستي گناه کن. اوّل: روزى خدا را نخور و گناه كن؛ دوّم از ملك خدا بيرون برو و گناه كن؛ سوّم وقتى مىخواهى گناه كنى، جايى برو كه خدا تو را نبيند؛ چهارم وقتى كه عزرائيل مىخواهد جانت را بگيرد، او را دفع کن؛ پنجم هرگاه مالک جهنّم خواست تو را به دوزخ بيندازد، وارد جهنّم نشو. سائل گفت: هيچکدام نمىشود. حضرت فرمودند: پس اى ذليل! در محضر خدا، در ملك خدا، روزى خدا مىخورى و اين قدر هم ذليل هستى كه اگر بخواهند تو را به جهنم ببرند، نمىتوانى كارى كنى، پس چرا گناه مىكنى؟![7]
مرتبۀ پنجم: مقام شکر و وفا
پنجمين مرتبه از مراتب اخلاص، مقام شکر و وفا است که به خواص جامعه مربوط ميشود. در اين مرتبه، انسان به خاطر شکرگزاري از پروردگار متعال عبادت ميکند و اعمال صالح او، از روي وفاداري به حق تعالي صورت ميگيرد. به عبارت ديگر، افرادي که به اين مرتبه صعود ميکنند، چون انسانهاي با وفا و شکرگزاري هستند، نماز شب ميخوانند يا به سختيهاي عبادت تن در ميدهند و آن را بر خود هموار ميکنند و اموال خود را به اين جهت که عطاي خداوند است، انفاق مينمايند. قرآن کريم ميفرمايد:
«وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذي آتاكُمْ»[8]
اين افراد از علم خود به ديگران ميآموزند، چون زکات علم، نشر و گسترش آن است.[9] روزه ميگيرند، چون شکر سلامتي بدن در روزه گرفتن است. آنان، با اهتمام و توجّه به صفت شکر و وفا، خود را ملتزم به انجام نيکيها و دوري از زشتيها ميکنند و هدف ايشان در تقيّد به ظواهر شرع، تشکّر کردن از حضرت باريتعالي است.
اين مرتبه از اخلاص نيز بسيار عالي است و از درجات بالاي اخلاص به شمار ميرود.
از پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» سؤال شد که چرا اين همه عبادت ميکنيد و خود را به زحمت مياندازيد و با آنکه آمرزيده شدهايد، باز از خداوند طلب آمرزش و مغفرت مينماييد؟ حضرت فرمودند: «أَ لا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً»[10] وقتي خداوند اين همه نعمت به من ارزاني داشته است، آيا من نبايد شکر نعمتها را بهجا آورم؟ عبادتهاي من به خاطر آن است که انسان شاکري باشم.
اين مرتبه به اندازهاي اهميت دارد که پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» براي آن خود را به زحمت ميانداختند و چنان عبادت ميکردند که پاهاي مبارکشان ورم کرد و آيه نازل شد: «طه، ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»[11]
اميرالمؤمنين% ميفرمايند: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار»[12] گروهى خدا را به اميد بخشش و عطا پرستش كردند، كه اين پرستش بازرگانان و تجّار است، و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند كه اين عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى پرستيدند و اين پرستش آزادگان است.
مرتبۀ ششم: عشق و محبّت
وقتي انسان نيّت دروني خود را براي خداوند متعال خالص گرداند، محبّت الهي در وجود او ريشه ميدواند و عشق و محبّت به خداوند رحمان، در قلب و سراسر وجود او متجلّي ميشود. بنابراين بالاترين لذّت او آن است که نماز بخواند و به هرطريقي راهي براي ارتباط بيشتر با پروردگار عالم بيابد.
اهل دل، محبت را به چهارده قسم تقسيم کردهاند. مرتبۀ چهارم و پنجم آن، عشقهاي مجازي است. اما اگر کسي به اندازۀ مرتبۀ اول، يعني به اندازۀ دوست داشتن فرزند نيز خداي سبحان را دوست داشته باشد، از کارهاي حکيمانۀ الهي لذّت ميبرد.
در عشقهاي مجازي، جلب نظر معشوق و حرف زدن با او، آرزوي عاشق است و بالاترين لذّتها براي عاشق، ملاقات معشوق ميباشد. در عشق حقيقي الهي ـ که معشوق حقيقي خداست ـ نيز به همين صورت است. عاشق لحظهشماري ميکند تا وقت نماز فرابرسد و با معشوق خود به مکالمه و معاشقه بپردازد. نيمههاي شب و سکوت و خلوت آن را براي ارتباط بيشتر و بهتر با معشوق در نظر ميگيرد و لذّت عبادت، براي او از شيريني خواب، گواراتر است.
«تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»[13]
انسان وقتي معشوق حقيقي، يعني خداوند متعال را يافت، دو رکعت از نماز شب خود را با دنيا و آنچه در دنياست معاوضه نميکند. به همين علّت پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» ميفرمايند: «لَرَكْعَتَانِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»[14]
انسانِ عاشق، در هر راه و کاري که قدم ميگذارد، جلب نظر معشوق را در نظر دارد و به جز خواست معشوق چيزي نميخواهد.
اين درجه و مرتبه از اخلاص، بسيار بالاست و افراد خاصّي از اهل دل به آن نائل ميشوند. شايد بتوان گفت کسي خود به خود به آن نائل نميشود، بلکه بايد خداوند آن را به انسانها عنايت کند. البته زمينهسازي و تهيۀ مقدّمات براي نيل به اين مقصود در دست خود افراد است، ولي کشف حقيقت اين مقام و دستيابي به آن، نيازمند توفيقي الهي و از جانب خداوند تبارک و تعالي است. اراده و خواست خداي سبحان باعث ميشود تا آتش عشق و محبّت در قلبها شعلهور شود و انسان به قرب پروردگار خود نزديک ميکند.
تا که از جانب معشوقه نباشد کششي کوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد
مرتبۀ هفتم: مقام عنداللّهي
مرتبۀ هفتم اخلاص، واالاترينِ مرتبه و درجۀ اخلاص است که معمولاً نصيب افراد عادي نميشود. اين مرتبه، مختصّ اهل بيت «سلاماللهعليهم»، برخي از انبياء و خلاصه بزرگاني است که تالي تلو معصوم هستند؛ زيرا محرّک و هدف اصلي هر عمل و عبادتي، در اين مرتبه از اخلاص، هيچ چيز و هيچکس جز خود خداي سبحان نيست و رسيدن به چنين مقامي بسيار مشکل است.
حضرت علي«سلاماللهعليه» که از والاترين و برترين مرتبۀ اخلاص برخوردارند، ميفرمايند:
«مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك»[15]
پروردگارا من تو را براي ترس از جهنّم يا شوق و طمع بهشت عبادت نميکنم، بلکه تو را شايسته و لايق عبادت ديدم، پس به پرستش و عبادت تو پرداختم. تو ربّ، خالق و مولاي من هستي و من مربوب، مخلوق و عبد تو، لذا جايگاه من نسبت به تو، باعث ميشود که تو را بپرستم و تو را سزاوار پرستش بيابم. نماز خواندن و عبادت من تنها براي اين نيست که به تو عشق دارم يا ميخواهم شاکر باشم و يا از تو حيا ميکنم، بلکه تو را شايستۀ عبادت يافتهام.
کسي نبايد تصوّر کند که اين اوج مقام اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» است، بلکه اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» بالاتر از اينها هستند و اين کلمات، پيامي براي شيعيان و پيروان ايشان است. اگر اين جمله را انشائي معنا کنيم، اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» ميفرمايند که اي شيعيان، بايد چنين باشيد. البته به اين راحتي کسي نميتواند چنين ادّعايي کند، امّا از شيعيان اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» کساني هستند که اين جمله در مورد آنان صدق ميکند.
گاهي ممکن است به صورت لحظهاي، چنين حالاتي براي برخي از انسانها ايجاد شود، مانند کسي که در دريا در حال غرق شدن است و دست خود را از همۀ اسباب مادي کوتاه ميبيند و تنها به خداوند توجّه پيدا ميکند، ولي تداوم و وجود هميشگي آن در انسانهاي معمولي بسيار نادر است.
به هر حال، وقتي انسان با تلاش فراوان و صبر و استقامت به اين مقام برسد، اعمالش به طور صددرصد مرضيّ پروردگار عالم خواهد بود و تمامي اعمال خود را فقط و فقط براي کسب رضاي خداوند سبحان به انجام ميرساند. چنين افرادي با صبر و تلاش، معرفت خود را به کمال ميرسانند و همه چيز به جز رضاي پروردگار را از اهداف و نيّتهاي خود حذف ميکنند.
اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در نهج البلاغه دربارۀ اجتناب از گناه ميفرمايند: به خدا قسم اگر دنيا و آنچه در دنياست به من بدهند و بگويند مرتکب يک گناه، به اندازۀ گرفتن پوست جو از دهان مورچهاي شوم، چنين نخواهم کرد.
«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ»[16]
اين عبارت و امثال آن، تعريف از خود نيست و آن حضرت نميخواهند اخباري از احوالات خودشان بدهند، اميرالمومنين«سلاماللهعليه» بالاتر از اين تعارف و گفتارها هستند، بلکه ميخواهند بفرمايند شيعيان من بايد چنين باشند و اينگونه به مقام عبوديّت برسند. اميرالمومنين«سلاماللهعليه» از شيعيان خود ميخواهند که دنيا و آنچه در دنياست را با يک گناه کوچک عوض نکنند و در عبوديّت خود به مرتبهاي برسند که مقام تسليم داشته باشند و واقعاً بگويند: «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ».
اين مرتبه، بالاترين درجات خلوص است و دسترسي به آن براي عموم افراد، بسيار سخت و مشکل و حتّي بعيد است. آنچه از اين مرتبه ميدانيم آن است که تنها کساني مانند اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» و حضرت زهرا«سلاماللهعليها» و ائمّۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» و شيعيان واقعي همچون حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» ميتوانند چنين ادّعا کنند. ولي به هرحال براي رسيدن به اين مرتبۀ عظيم، بايد تلاش کرد تا با طي منازل سير و سلوک، مقام عنداللّهي حاصل شود. زيرا آدمي براي خدا آفريده شده است و هدف غايي خلقت انسان، رسيدن به مقام عنداللّهي است؛ همانگونه که به حضرت موسي«عليهالسّلام» خطاب شد:
«وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسي»[17] اي موسي! تو را براي خودم خلق کردم.
اهل بيت«ع»، قهرمان اخلاص حقيقي
همانطور که بيان شد، اوج اخلاص در سيرۀ اهل بيت«سلاماللهعليهم» و به خصوص حضرت علي«سلاماللهعليه» به وضوح ديده ميشود. اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در دعاي روحبخش و ملکوتي کميل ـ که روح عبادت خالصانه در آن دعا متجلّي است ـ ميفرمايند:
«فَهَبْنِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَولاي و رَبّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ... فَبِعِزّتِكَ يَا سَيّدي وَ مَولايَ أقْسِمُ صَادِقًا لَئِن تَرَكتَنِي نَاطِقاً لَأضِجَّنَّ إلَيكَ بَينَ أَهْلِهَا ضَجِيجَ الآمِلينَ وَ لَأصْرُخَنَّ إلَيكَ صُراخَ المُسْتَصرِخينَ وَ لأبكيَنَّ عَلَيكَ بُكاءَ الفَاقِدينَ وَ لَأناديَنَّكَ أيْنَ كُنتَ يَا وَليَّ المُؤمِنينَ يَا غَايَةَ آمَالِ العَارِفينَ يَا غِياثَ المُستَغيثينَ يَا حَبيبَ قُلوبِ الصّادِقينَ وَ يَا إلَهَ العَالَمينَ»[18]
خداوندا! اگر مرا با گناهکاران و دشمنان خود به جهنّم بيندازي، حق داري. گيرم که من بر آتش سوزان جهنّم ميتوانم صبر کنم، ولي بر دوري و فراق تو چگونه طاقت آورم؟ پروردگارا به تو قسم ميخورم اگر زبان من در جهنّم گويا باشد، در ميان اهل آن، تو را صدا ميزنم و از دوري و فراق تو گريه و ناله ميکنم ...
همچنين آن حضرت در مناجات ماه شعبان خود ميفرمايند: اگر مرا به جهنّم بفرستي، به اهل جهنّم ميگويم که تو را دوست دارم.
«وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ»[19]
قرآن کريم يکي از مصاديق مقام عنداللّهي را امام حسين«سلاماللهعليه» تعيين ميکند. امام حسين«سلاماللهعليه» در روز عاشورا همۀ هستي خود، اموال، خانواده و جان خويش را فقط و فقط در راه کسب رضاي الهي تقديم کردند، به همين علّت به ايشان خطاب ميشود: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ، ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً ، فَادْخُلي في عِبادي ، وَ ادْخُلي جَنَّتي»[20]
اي صاحب نفس مطمئنّه! اي حسين! بهشت عدن و رضوان براي تو کوچک است، تو نزد خودم و در بهشت خودم بيا. اين مقام عنداللّهي براي کساني است که هم خداوند از ايشان راضي است و هم آنان از خداوند راضي هستند. امام حسين«سلاماللهعليه» در روز عاشورا هرچه به لحظات شهادت نزديک ميشدند، از شوق وصول هدف و لقاي الهي برافروختهتر شده و خود را براي آن آماده ميساختند.
معناي حقيقي مقام عنداللّهي که والاترين مرتبه از اخلاص است را هيچکس جز درککنندگان حقيقي آن نميدانند و به جز مخلصين حققيقي، کسي لذّت آن را نخواهد چشيد: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[21]
رابطۀ مقام تسليم و مرتبۀ هفتم اخلاص
مقام تسليم، انسان را به مرتبۀ هفتم خلوص ميرساند. توضيح اينکه وقتي هيچ چيز و هيچ کسي جز خداوند در نظر انسان نباشد و به اطاعت و عبادت محض براي خداوند سبحان بپردازد و به عبارت ديگر بدون هيچ چشم داشت و توقّعي تسليم حق تعالي باشد، به مقام تسليم رسيده است و در پي آن از مرتبۀ هفتم اخلاص برخوردار ميگردد.
مقام تسليم و اخلاص حضرت ابراهيم«ع»
حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» تسليم محض خداوند تعالي بود. قرآن کريم، در آيات مختلفي، تأکيد دارد که حضرت ابراهيم را بهتر به مسلمانان بشناساند. مثلاً در بيان برخورداري ايشان از مقام تسليم ميفرمايد:«إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ»[22]
خداوند فرزندي به حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» عطا فرمود و حکمت و مصلحت الهي اقتضاء کرد که آن فرزند را به همراه مادرش به سرزمين خشک و بيآب و علف مکّه ببرد و در آنجا بگذارد و برگردد. هنگام بازگشت، هاجر به حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» گفت: ما در اينجا تنها و بيآب و توشه چه کنيم؟ حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» فرمود: شما را به خدا ميسپارم. چندسالي طول کشيد و با تلاشهاي حضرت اسماعيل و هاجر، مکه به آباداني گراييد. پس از آن، خداوند متعال به حضرت ابرهيم«عليهالسّلام» دستور داد به مکّه برود و با کمک حضرت اسماعيل که در آن هنگام به سن رشد رسيده و نوجوان رعنايي شده بود، کعبه را بنا کنند.
حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» با کمک حضرت اسماعيل و البته با خرق عادت و کمک از عالم غيب، کعبه را ساختند. سپس به حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» خطاب شد: اعمال حج را به جا آور. هنگام انجام اعمال حج، نوبت به قرباني رسيد و خداوند متعال دستور داد که بايد فرزندت اسماعيل را قرباني کني. حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» قبول کرد. در اين هنگام وسوسههاي شيطان براي فريب ابراهيم، اسماعيل و هاجر«عليهمالسّلام» شروع شد. امّا هيچکدام توجّهي به اين وسوسهها نداشتند. وقتي اسماعيل را به قربانگاه آوردند، چاقو گلوي او را نبريد و خداوند به پدرش خطاب کرد: «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا»[23] آفرين، خوب از اين امتحان بيرون آمدي و در آن موفّق شدي.
همۀ اين موفقيّتها، از مقام تسليم حضرت ابراهيم «عليهالسّلام» سرچشمه ميگيرد که به حق فرمود: «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ».
نکتۀ ديگري که بايد در خصوص حضرت ابراهيم«عليهالسّلام» مورد توجه قرار گيرد، اين است که قرآن کريم، ايشان را يکي از شيعيان اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» معرّفي ميکند: «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ»[24]
وقتي حضرت ابراهيم«عليهالسّلام»، حضرت علي و ائمّه«سلاماللهعليهم» را با آن مقامات نوراني ديد و متوجّه حضور شيعيان ايشان در اطرافشان گرديد، از خداوند خواست که از شيعيان ايشان قرار گيرد. خداوند متعال نيز دعاي او را مستجاب کرد و ابراهيم«عليهالسّلام» را از جمله شيعيان اميرالمؤمنين قرار داد.[25]
اخلاص آسيه، همسر فرعون
آسيه همسر فرعون، خدمات زيادي به دين و پيامبر خدا، حضرت موسي«عليهالسّلام» کرد و در اين راه تلاش فراواني نمود. در دوران طفوليّت حضرت موسي«عليهالسّلام» خدمات و محبّتهاي فراواني به ايشان کرد و پس از رسالت، به آن حضرت ايمان آورد. قبل از آن نيز به مظلومين و مستضعفين از بنياسرائيل بسيار کمکرساني و خدمت ميکرد. وقتي فرعون از جريان ايمان قوي وي مطّلع شد، دستور داد او را روي تختۀ بزرگي با ميخ بکوبند و با شکنجه ايشان را اعدام کنند.
قرآن کريم جملۀ بسيار زيبا و بلندي را از قول آسيه نقل ميکند که وقتي به جرم ايمان به خداوند متعال و طرفداري از حضرت موسي«عليهالسّلام» و کمک به مظلومان به دار مجازات و شکنجه آويخته شد، با پروردگار خود گفت:
«رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ»[26]
آسيه اينگونه نجوا ميکند که: پروردگارا در بهشت، خانهاي به من عنايت کن که در کنار خودت باشد! مرا از ظلم فرعون و فرعونيان نجات بده، امّا نه براي رفتن به بهشت و يا کسب پاداش و ثواب، بلکه براي اينکه به نزد تو و در کنار تو بيايم.
براي اين افراد، بهشت منهاي خداوند، به معناي جهنّم است و بدي جهنّم براي ايشان، به خاطر دوري از خداست نه آتش و عذاب سخت آن!
اين حکايتهاي قرآني و روايي، مبيّن آن است که با صبر و گذشت و با تلاش و با طي کردن مراتب و منازل اخلاص، ميتوان به چنين مراتبي دست يافت و با نيل به مقام عنداللهي، تالي تلو معصوم شد.
پينوشتها
====================
1. بقره / 138.
2. فلاح السائل، ص 22. همچنين ر.ک: نماز نجواي مؤمنان، صص 72-62.
3. الکافي، ج 2، ص 19: «الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ».
4. صافات / 61.
5. حاقه / 24.
6. توبه / 105.
7. بحار الانوار، ج 75، ص 126؛ جامع الأخبار، ص 131.
8. نور / 33
9. غرر الحکم و دررالکلم، ص 44: «زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُه»
10. الکافي، ج 2، ص 95
11. طه / 2-1
12. نهج البلاغه، حکمت 237
13. سجده / 16
14. علل الشّرائع، ج 2، ص 363
15. بحارالأنوار، ج 67، ص 186
16. نهج البلاغه، خطبه 224
17. طه / 41
18. مصباحالمتهجّد، ص 847
19. بحارالأنوار، ج 91، ص 98
20. فجر / 30-27
21. سجده / 17
22. بقره / 131
23. صافات / 105
24. صافات / 83
25. تأويل الآيات، ص 485.
26. تحريم / 11