بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي
یکی از امتیازهای امام حسین«سلاماللهعلیه» اینست که اگر او نبود، الان نه تنها تشیّع بلکه اسلام نبود. تصمیم گرفتند اسلام را نابود کنند. سقیفۀ بنیساعده جلو آمد تا تشیّع را نابود کند و بالاخره تشیّع تقریباً از بین رفته بود. وقتی سقیفۀ بنیساعده تشکیل شد و امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» را کنار زدند، عموم مردم سنّی شدند. صد و چهارده نفر از عقلاء و علما و دلسوزان به نام شیعه درست شد. زنهایشان مثل زهرا و مثل فضه و ام سلمه و مردهایشان مثل ابیذر و سلمان. و این صد و چهارده نفر از همان روز اول بنا شد نابود شوند؛ لذا شدت عملی که بعد از دو سه روز در منزل حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» شد و بالاخره حضرت زهرا را شهید کردند، برای همین بود که تشیّع از بین برود. البته پافشاری و کشته دادن و زجر کشیدن بود. اما کم کم قضیۀ بنیامیه جلو آمد و اینکه اسلام نابود شود. معاویه در این اواخر تصمیم داشت که اسلام را نابود کند. میگوید به او گفتم معاویه! تو را غمناک میبینم. تو که به هرکجا میخواستی، رسیدی! گفت: بله. ظهر مؤذن گفت الله اکبر. گفت وقتی بتوانم این اسم را نابود کنم و آن را از مأذنه پایین بکشم، راحت میشوم.
یزید هم در مجلس و آن هم در مقابل حضرت زبنب«سلاماللهعلیها» گفت: «لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلَا خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْيٌ نَزَل»؛ گفت بنیهاشم با مردم بازی کردند. نه اسلامی هست و نه قرآنی هست. همۀ اینها دروغ است. اما خون امام حسین همۀ اینها را نابود کرد. قضیۀ کربلا خیلی کار کرد. نه تنها به تشیّع پایه داد، بلکه نُضجی به تشیّع داد و آنچه بنیامیه یا استکبار جهانی میخواست، نابود شد. یعنی یک سال طول نکشید که حکومت چهل سالۀ بنیامیه نابود شد و آن هم به دست پسر یزید. خون أبی عبدالحسین و قضیۀ کربلا و شهادت بچهها و اسارت عیال اسلام را زنده کرد و امام حسین خیلی کار کرده است. امام حسین اسلام را زنده کرد. البته آقا امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهم» فرصتی پیدا کردند که به این زنده کردن اسلام جدّشان، فرهنگ دادند. فرهنگ اسلام از امام ششم است. اما درخت اسلام که پژمرده بود، اگر امام حسین نبود، نابود شده بود و بالاخره این قضیۀ کربلاست.
روایتی هست که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» بارها این روایت را میخواندند. یعنی رسم پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» بود و مقیّد بودند در میان مردم این کارها را بکنند. گاهی امام حسین«سلاماللهعلیه» وارد مسجد میشد و پیغمبر اکرم منبر بودند. از منبر پایین میآمدند و رسم پیغمبر این بود که پایین بیایند و حسین را در بغل بگیرند و بعد روی منبر بنشینند و برای مردم حرف بزنند. آن وقت گاهی روایت میخواندند. روایتی که چند روز قبل خواندم و اینکه حسینم! مهدی از توست. یعنی تویی که پرچم اسلام را روی کرۀ زمین افراشته میکنی به واسطۀ بچهات، مهدی«عجلّاللهتعالیفرجهالشّریف»؛ «وَ التَّاسِعُ مَهْدِيُّهُمْ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا»[3]. گاهی هم میگفت: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن»؛ یعنی ای مردم بدانید که حسین فقط از من نیست بلکه من هم از حسینم. یعنی اگر این نوۀ من است و من اینقدر او را دوست دارم برای اینست که اسلام من مرهون اوست. من از حسینم و حسین از من است. یعنی این اسلام عزیز مرهون این حسین است. اما آنها نمیدانستند که این «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن» یعنی چه و یک روز معلوم شد که «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن» یعنی چه. میدیدند که بنیامیه میخواهند اسلام را نابود کنند. این فقط قضیۀ معاویه هم نبود، بلکه استانداری صبح برای نماز میآمد و مست بود و میگفت حال دارم، میخواهید دو رکعت نماز دیگر برایتان بخوانم تا چهار رکعت شود! یعنی مسخره میکردند. حتی زنش را میفرستاد برای مردم و صبح نماز میخواند. اینها معنا دارد. امام حسین«سلاماللهعلیه» با تودهانی به اینها، همۀ اینها را نابود کرد. میگویند یک سال طول نکشید که حکومت چهل سالۀ اینگونه به طور کلی نابود شد. درست است که مردم احمق مروان را جلو آوردند، اما بالاخره بنیامیه نابود شد و اسلام جان گرفت.
«حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن»؛ حسین از من است و من از حسین. من جدّش هستم و اما اسلام من مرهون حسین است. این حسین با خون خودش، اسلام را زنده میکند. بله، کسی بخواهد این کار را بکند، خیلی باید مهیا باشد. به او میگفتند آقا به کربلا نرو. میگفت: میدانم، اما میخواهم بروم و شهید شوم. آقا این زن و بچه را نبر! میگفتند: میخواهم ببرم تا اسیر شوند. یعنی کار، کار مهمی است. این اسلام متوقف است بر اینکه من کربلا شهید شوم و یک موج خونی در عالم اسلام ایجاد کنم و آن موج را زن و بچۀ من جهانی و سرتاسری کنند و بعد هم این عزاداریها، مثل اسارت است و مثل شهادت امام حسین در کربلاست. اینقدر ثواب دارد، به خاطر همین است. این گریهها و زاریها و آن اسارت و شهادت، همه به خاطر زنده کردن اسلام است و این از امتیازهای امام حسین«سلاماللهعلیه» است. معلوم است که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» خیلی کار کردند. امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در آن بیستسی سال با زحمت و مظلومیت کار کردند. امام حسن«سلاماللهعلیه» با آن ده سال صلح و نشستن در خانه، اسلام را حفظ کردند؛ اما اینکه فرمودند: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن»؛ پیغمبر اکرم این اسلام را ایجاد کرد. این اسلام بعد از شصت سال نزدیک بود که نابود شود. از اول تصمیم داشتند که این اسلام را نابود کنند. اما امام حسین نگذاشت و بعد هم بچههای امام حسین، مثل امام باقر و امام صادق«سلاماللهعلیهم»، به آن فرهنگ دادند و بالاخره به دست فرزندش و به رهبری فرزندش مهدی، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته میشود. امیدوارم ببینید که آقا امام حسین برمیگردد و بیش از چندین هزار سال حکومت روی این کرۀ زمین میکند. امیدواریم که رجعت باشد و ما در خدمت امام حسین باشیم و آن حکومت سرتاسری را ببینیم. اما این را هم بدانید که در زمان امام حسین، باز هم روضه خوانده میشود. این روضه روح شهادت طلبی را زنده میکند.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد