بسم الله الرّحمن الرّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري، وَ يَسِّرْ لي أَمْري، وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني، يَفْقَهُوا قَوْلي»
در ادامۀ بحث پيرامون موانع سقوط، از عمل به مستحبّات، به عنوان يکي ديگر از اين موانع، سخن گفته شد. در اين جلسه، به شرح برخي از مستحبّات که مانع سقوط و انحراف انسان ميشوند، خواهيم پرداخت.
اهميّت مستحبّات
در اسلام، عمل به مستحبّات، از اهميّت والايي برخوردار است و موجب ارزشبخشي به ساير اعمال انسان ميشود. انجام امور مستحب، نظير نمک غذاست؛ غذاي بدون نمک را ميتوان مصرف کرد، امّا فاقد لذّت و خوشمزگي است. اعمال واجب انسان نيز وقتي لذّتبخشتر و مثمر ثمر ميشوند که با مستحبّات همراه باشند.
نزد علماي علم اخلاق، روايت معتبر و صحيح السّندي وجود دارد که به «روايت قُرب نوافل» مشهور است. اين روايت شريف را مرحوم کليني در کتاب شريف کافي، نقل ميکند که حضرت امام باقر«سلاماللهعليه» فرمودند: وقتي پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» را به معراج بردند، گفتگوهايي بين ايشان و خداوند متعال ردّ و بدل شد که در ضمن آن، پروردگار عالم ميفرمايد:
«...وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُه»[1]
...و بهدرستى كه بندۀ من، بهوسيلۀ مستحبّات، بهمن تقرّب جويد تا آنجا كه من دوستش دارم، و چون دوستش دارم آنگاه گوش او شوم كه بدان بشنود، و چشمش شوم كه بدان ببيند، و زبانش گردم كه بدان بگويد، و دستش شوم كه بدان برگيرد، اگر بخواندم اجابتش كنم، و اگر خواهشى از من كند به او بدهم.
خداوند متعال، انجام مستحبّات را از موجبات تقرّب به سوي خود معرّفي ميکند و ميفرمايد بندگان به واسطۀ انجام امور مستحب، به او نزديک ميشوند و دل آنان، محلّ حکومت الهي ميگردد. وقتي خداوند متعال بر دل کسي حکومت کند، همۀ اعضا و جوارح او، خدايي ميشود و مسلّماً چنين انساني، مستجاب الدّعوه است.
اساتيد اخلاق، مکرّرا بر اين روايت، سفارش و تأکيد کردهاند، زيرا خداوند متعال در آن، نوافل را موجب تقرّب به سوي خود ميداند و هدف انسان از تزکيه و سير و سلوک، تقرّب به سوي پروردگار متعال است.
در اينجا بيان دو نکته ضروري است:
اوّل: اهتمام به انجام مستحبّات، به معناي ترک واجبات نيست، بلکه امور مستحب، در کنار انجام واجبات و ترک محرّمات، ارزش پيدا ميکنند.
دوّم: معناي کلمۀ نافله در اين رويات، منحصر به نمازهاي نافله نيست و هر امر مستحب نظير انس با قرآن، نماز شب، مداومت به ذکر، خدمت به خلق خداو ... را شامل ميشود.
در ادامه، به بيان پنج امر مستحبّ و مهم، که از موجبات حفظ انسان از سقوط و انحراف هستند، اشاره ميشود. همۀ اين پنج عمل، که از قرآن و روايات اهلبيت«سلاماللهعليهم» گرفته شده، در يک بيت شعر جمع شده است:
صُمتُ و جوعُ و سَهَر و عُزلت و ذکرِ به دوام ناتمامان جهان را کند اين پنج تمام
صُمت
«صُمت» يا سکوت به معناي حفظ زبان از گفتارهاي بيهوده است. انسان در همۀ مراحل زندگي و نسبت به همۀ اشخاص، بايد مواظب زبان خود باشد. به تعبير سعدي:
دو چيز طيرۀ عقلست دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشي
حفظ زبان از گفتارهاي بيهوده، گرچه مستحبّ است، ولي بيتوجّهي به آن، اثرات وضعي نامطلوبي براي انسان دارد و از موجبات فشار قبر است. روزي پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» در دفن جواني شرکت کردند و با دستان مبارک خود، آن جوان را در قبر قرار دادند. وقتي مادر او بر سر مزارش آمد، گفت: براي تو گريه نميکنم زيرا با دستان پيامبر در قبر آرميدي و حتماً از اهل بهشت هستي. پس از رفتن مادر، پيامبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» فرمودند: آري، اين جوان بهشتي است، امّا قبر چنان فشاري به او داد که استخوانهاي سينهاش در هم شکست! اصحاب گفتند: يا رسول الله او جوان خوبي بود!؟ پيامبر«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» فرمودند: آري! جوان خوبي بود، امّا مالايغني و حرفهاي بيهوده در زندگي او زياد بود.
مالايُغني به معناي کارهايي است که هيچگونه فايدۀ دنيوي يا اخروي ندارد. گرچه شاعر در اين شعر فقط از «صمت» و نگهداري زبان نام برده است، ولي مالايغني فراتر از اينهاست و با القاي خصوصيّت، به جز زبان، ساير اعضاي بدن، نظير گوش و چشم و حتّي فکر را نيز شامل ميشود. فکرهاي بيهوده، ديدن تصاوير و صحنههاي بيفايده، شنيدن سخنان بيهودهاي که نتيجه ندارد، ولو حرام نيستند و فقط به عنوان سرگرمي است، ولي مالايغني بوده و موجبات فشار قبرند. لذا بايد هرگونه شنيدن، ديدن، سخن گرفتن و حتّي فکر کردن، نتيجهاي دنيوي يا اخروي داشته باشد و الاً انسان را دچار اثرات وضعي ميکند.
نکتۀ قابل توجّه آن است که همۀ نعمتهاي خداوند متعال، بايد در مسير صحيح خود مورد استفاده قرار گيرند و اگر نعمتي بيهوده مصرف شود، اسراف و تبذير در آن نعمت و موجب ناشکري است که زشتي آن براي همگان هويداست. بسياري از مردم، اين امر مستحب، ولي بسيار مهم را رعايت نميکنند که لازم است توجّه بيشتري به آن مبذول دارند.
جوع
«جوع» از نظر لغت به معناي گرسنگي است. مراد از جوع، اين نيست که انسان بايد هميشه گرسنه باشد، بلکه انسان بايد پرخور و شکمپرست نباشد. به تعبير پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» به اندازهاي غذا بخورد که هميشه تمايل به غذا داشته باشد.
پرخوري اثرات دنيوي و اخروي ناگواري براي انسان در پي دارد. انسان پرخور، مستعدّ بيماريهاي گوناگون است. انواع امراض موجود در اجتماعات انساني، بسياري از چاقيها، کسالتها، تنبليها، پرخوابيها و... در اثر پرخوري است.
در بسياري از اوقات، پرخوري انسان را از نماز شب و يا مطالعه باز ميدارد. و مهمتر از همۀ اينها، آنکه خداوند متعال، پرخوري را مبغوض ميداند:
«أَبْغَضُكُمْ إِلَي اللَّهِ تَعَالَي كُلُّ نَئُومٍ وَ أَكُولٍ وَ شَرُوب»[2]
مبغوضترين افراد نزد خداوند كسى است كه زياد مىخوابد، زياد مىخورد و زياد مىنوشد. خلاصه آنکه عمل نکردن به اين امر مستحب، مفاسد جسمي و روحي و معنوي فراواني در پي دارد.
سهر
مراد از «سَهر»، شبزنده داري و سحرخيزي است. مسلمان واقعي، بايد اهميّت زيادي براي نماز شب قائل باشد. يکي از علماي بزرگ نقل ميکردند که وقتي خدمت حضرت ولي عصر«ارواحنافداه» رسيدم، حضرت فرمودند: ننگ است براي شيعيان ما که نماز شب نخوانند.
در روايات ائمّۀ معصومين«سلاماللهعليهم» تأکيد فراواني بر شبزندهداري و نماز شب شده است. اوّلين دستور از دستورات ابتداي سورۀ مبارکۀ مزمّل، خطاب به پيغمبر اکرم«صلّياللهعليهوآلهوسلّم» براي موفّقيّت در امر رسالت، شب بيداري و نماز شب است.[3] پس از نزول آيات ابتدايي سورۀ مبارکۀ علق و ايمان آوردن حضرت علي«سلاماللهعليه» و حضرت خديجه«سلاماللهعليها»، ابهّت وحي پيامبر را گرفت و خستگي شديدي در بدن خود احساس کردند، لذا کمي دراز کشيدند، آنگاه جبرئيل امين فرود آمد و اين آيات را نازل کرد:
«يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً»[4]
اي کسي که عباي نبوّت به دوشت آمده، برخيز و شب بيدار باش. اگر ميخواهي بار سنگين رسالت را به سرمنزل مقصود برساني، بايد اين دستورات را رعايت کني که اوّلين آنها، شب بيداري و سحرخيزي است.
«إِنَّا سَنُلْقي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً»[5]
بار رسالت و وحي الهي، بسيار ثقيل و سنگين است و بري تحمّل آن، نياز به شب بيداري و نماز شب است.
بنابر اين، اگر انسان بخواهد رشد و تعالي مادي و معنوي پيدا کند، حتماً بايد به نماز شب مقيّد شود. در برخي از روايات به صورت کنايه آمده است که وقتي انسان خواب بماند، شيطان او را مسخره ميکند که نماز شب را از دست داده و توانسته شب زندهداري و نماز اوّل وقت را از وي بگيرد.[6]
همانگونه که در مباحث پيشين نيز مطرح شد، اصل نماز در دستورات ديني، فوق العاده مهم است. انجام مستحبّات نماز مانند مقدّمات و مؤخّرات، برگزاري آن به جماعت، اوّل وقت بودن و ... نيز از اهميّت والايي برخوردار است و در کنار آنها، نمازهاي مستحب بالاخص نماز شب، از جايگاه ويژهاي برخوردار است. زندگي منهاي نماز، معنايي ندارد. لذا از همگان، مخصوصاً جوانها تقاضا دارم که اگر ميخواهيد عاقبت به خير شويد، اگر ميخواهيد يک زندگي با نشاط و منهاي غم و غصّه و نگراني و اضطراب خاطر، منهاي سردرگمي و مشکلات داشته باشيد و اگر ميخواهيد در وادي ضلالت و گمراهي سقوط نکنيد، براي نماز و نماز در دل شب، اهميّت ويژهاي قائل باشيد.
عزلت
معمولاً «عزلت» اينگونه معنا ميشود که انسان با کسي رابطه و تماس نداشته باشد. اين معنا در اخلاق اسلامي مورد نظر نيست. در واقع اسلام قطع رابطه با ديگران و گوشهنشيني را تأييد نميکند. اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» ميفرمايند:
«الْمُؤْمِنُ مَأْلُوفٌ وَ لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَأْلَفُ وَ لَا يُؤْلَف»[7]
مؤمن الفت مىگيرد. كسى كه نه الفت بگيرد و نه الفت بپذيرد، از خير بهدور است.
مؤمن کسي است که با ديگران رابطه برقرار ميکند و به آنان محبّت ميورزد و با آنان انس ميگيرد. لذا عزلت به معناي گوشه نشيني و قطع رابطه و رفت و آمد، مورد نظر تعاليم ديني نيست. آنكه مقصود تعاليم روحبخش قرآن و عترت«سلاماللهعليهم» است، دوري و کنارهگيري از مجالس بيهوده و بىنتيجه، كه از خير دنيا و آخرت بىبهرهاند، و همچنين کنارهگيري از انسانهايي که رفت و آمد با آنها، باعث شر و موجب فساد است، ميباشد.
تعاليم والاي اسلامي، همۀ رفت و آمدها، مجالس گوناگون، نشست و برخواستها و ... را به صورت هدفمند و مفيد مطالبه ميکند. شرکت در جلسات بيهوده، خيابانگرديهاي بيمورد، مؤانست با انسانهاي شيطان صفت، گردش براي وقت گذراني در بازار، خيابان و امثال آن، از مواردي است که انسان بايد از آنها به شدّت برحذر باشد و دوري گزيند.
نقل ميکنند عالمي مشغول مطالعۀ کتاب شيخ انصاري بود. فرد شيطانصفتي نزد او آمد و قصد داشت او را منحرف کند، لذا به او گفت: ظاهراً تنها نشستهايد؟ پاسخ داد: تا وقتي تو نيامده بودي، تنها نبودم و با شيخ انصاري هم سخن بودم، اما حال که تو آمدي، تنها شدم و ايشان را از دست دادم.
ذکر مداوم
پنجمين امر مستحب، «ذکر مداوم» است. قرآن کريم، به صورت جدّي، دائم الذّکر بودن را از مسلمانان خواسته است:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً ، وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً»[8]
شيعيان و مؤمنين، بايد رابطۀ خود با خداوند را به وسيلۀ ذکر مداوم، مستحکم کنند و در خلوت و جلوت به ياد پروردگار متعال باشند. چنانکه در جلسات گذشته ذکر شد، حتّي در موقع خواب و در دل شب نيز بايد ذکر بگويد. بسيار مناسب است که مؤمنين هرکدام به تناسب ذوق و حاجات و حالات خود، ذکري را انتخاب کنند و بر آن مداومت ورزند. ذکر شريف «لا إِلهَ إِلاَّ الله»، صلوات، ذکر يونسيّه و ... همگي بسيار خوب و عالي است و هرکدام انتخاب شوند، اثرات فراواني براي ذاکر دارند.
معمولاً علماي علم اخلاق، به همگان مخصوصاً جوانها، ذکر يونسيّه را توصيه ميکنند: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ»[9]
التزام به بيان اين اذکار، اوّلين مرحله از ذکر است که به آن «ذکر لفظي» ميگويند. مهمتر از ذکر لفظي، «ذکر قلبي» است. ذکر قلبي به اين معناست که وقتي زبان ذکري را ميگويد، دل نيز همراه زبان بوده و به آن ذکر، معتقد و معترف باشد. مثلاً وقتي انسان با زبان ذکر شريف «لا إِلهَ إِلاَّ الله» را ميگويد، دل او نيز به يگانگي خداوند متعال و نفي همۀ بتها اعتراف کند و واقعاً در دل «لا إِلهَ إِلاَّ الله» بگويد. مرحلۀ مهمتر از اين دو، «ذکر عملي» است. يعني انسان در زندگي خود، به آن اذکار عمل کند. عبوديّت، اجتناب از گناهان و اهميّت دادن به واجبات و اخلاص در عمل، از مصاديق ذکر عملي هستند. اگر همۀ کارهاي انسان براي خدا و به ياد خدا باشد، ذکر عملي پيدا کرده است. البته بايد توجّه داشت که ذکر لفظي، هيچگاه نبايد ترک شود و نيل به ذکر عملي و قلبي، در کنار ذکر لفظي و توأم با ذکر زباني است.
امام صادق«سلاماللهعليه» فرمودند:
«مِنْ أَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ذِكْرُ اللَّهِ كَثِيراً ثُمَّ قَالَ لَا أَعْنِي سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ إِنْ كَانَ مِنْهُ وَ لَكِنْ ذِكْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ فَإِنْ كَانَ طَاعَةً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ كَانَ مَعْصِيَةً تَرَكَهَا»[10]
سختتر چيزى كه خداوند بر خلقش واجب ساخته، ذكر بسيار خداست، مقصودم فقط گفتن «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» نيست، اگر چه اين هم از جملۀ ذكر است، بلكه مقصود ذکر عملي و ياد آوردن خداست در آنچه حلال و حرام فرموده كه اگر طاعت خداست عمل كند و اگر معصيت است، ترک نمايد.
خوشا به حال کساني که به صورت توأمان، ذکر لفظي، ذکر قلبي و ذکر عملي دارند. ذکر مداوم از موجبات کمال انسان است و مانعي براي سقوط و انحراف او محسوب ميشود. با التزام به ذکر لفظي، قلبي و عملي، انسان به مقام عبوديّت ميرسد و مورد عنايت خداوند متعال قرار ميگيرد.
لازم به ذکر است که براي درک مراحل بالاتر از ذکر لفظي يعني ذکر قلبي و ذکر عملي، بايد از ذکر لفظي شروع کرد تا به مرور بر اثر مداومت، ذکر در دل رسوخ کند و بالاخره در عمل به منصۀ ظهور درآيد.
پينوشتها
==============
1. الكافي، ج 2، صص 252-353
2. مجموعة ورّام( تنبيه الخواطر)، ج 1، ص 100
3. ر.ک: سير و سلوک؛ مقدّمه، صص 28-19
4. مزمّل / 2-1
5. مزمّل / 5
6. مجموعة ورّام( تنبيه الخواطر)، ج 2، ص 236؛ بحارالانوار، ج 60، ص 263
7. الكافى، ج 2، ص 102
8. احزاب / 42-41
9. انبياء / 87
10. الکافي، ج 2، ص 80