أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث دربارۀ شکیّات بود و مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» شکیّات فراوانی را عنوان فرمودند و ما هم تبعاً از مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه»، متابعت از ایشان نمودیم. 56 مسئله دربارۀ مسائل متفرق در شکیّات را مباحثه کردیم.
مسئله 57:
إذا توضأ وصلى ثم علم أنه إما ترك جزءاً من وضوئه أو ركنا في صلاته فالأحوط إعادة الوضوء ثم الصلاة، ولكن لا يبعد جريان قاعدة الشك بعد الفراغ في الوضوء لأنها لا تجري في الصلاة حتى يحصل التعارض، وذلك للعلم ببطلان الصلاة على كل حال.
فرمایش ایشان فرمایش متینی است و بالاخره اینکه یا وضو باطل است یا نماز باطل است. مثلاً اگر مسح سر نکرده باشد، وضو باطل است. اگر رکوع را به جا نیاورده باشد، نماز باطل است. پس علی کل حالٍ نماز او باطل است. تا اینجا معلوم است. بعد یک احتمال میدهند اما احتمال هم نیست بلکه فتواست و میفرمایند:
لا يبعد جريان قاعدة الشك بعد الفراغ في الوضوء
قاعدۀ فراغ در وضو جاری است. اگر شک بعدی نبود و این بعد نماز شک داشت که آیا وضو گرفته یا نه و یا وضوی درست گرفته یا نه، قاعدۀ فراغ میگفت که وضو گرفتی. لذا در اینجا بگوییم که قاعدۀ فراغ راجع به وضو جاریست. اما قاعدۀ فراغ دربارۀ رکن هم جاری کنیم، معلوم است که نمیشود، برای اینکه یقین داریم نماز باطل است. یا به خاطر اینکه مثلاً رکوع به جا نیاورده یا برای اینکه وضو، وضوی باطل بوده است و علی کل حالٍ قاعدۀ فراغ میشود دربارۀ وضو جاری کرد، اما اگر بخواهیم قاعدۀ فراغ راجع به رکوع هم جاری کنیم، معارض میشود با قاعدۀ فراغ راجع به وضو. پس علی کل حالٍ نماز باطل است و باید نماز دیگری بخواند. لذا این «لایبعد» خیلی نتیجه برای ما ندارد، بلکه ما میتوانیم همین «لایبعد» را راجع به رکوع هم به جا بیاوریم. نمیدانیم آیا رکوعی در نماز به جا آورده یا نه، قاعدۀ فراغ میگوید رکوع به جا آوردی. از این فرمایش مرحوم سیّد که «لایبعد» اینکه قاعدۀ فراغ را در وضو جاری کنیم، صحیح نیست. برای اینکه تعارض دارد و این تعارض را مرحوم سیّد همینطور رد میشوند و میفرمایند که: «لا تجري في الصلاة حتى يحصل التعارض»؛ برای اینکه علم به بطلان نماز دارد. همین حرف راجع به وضو هم هست. باید بگوییم نه این قاعدۀ فراغ دارد و نه آن قاعدۀ فراغ دارد، به خاطر تعارض؛ و علی کل حالٍ نماز باطل است و چه چیز در نظر مبارک مرحوم سیّد بوده که راجع به قاعدۀ فراغ در وضو جاری میکنند، اما در رکوع جاری نمیکنند و دلیلشان اینست که علی کل حالٍ نماز باطل است. اگر نماز باطل است، قاعدۀ فراغ نه در وضو و نه در رکوع جاری نیست، به خاطر تعارض و علی کل حالٍ نماز باطل است.
مسئله 58:
لو كان مشغولا بالتشهد أو بعد الفراغ منه وشك في أنه صلى ركعتين وأن التشهد في محله أو ثلاث ركعات وأنه في غير محله يجري حكم الشك بين الاثنتين والثلاث، وليس عليه سجدتا السهو لزيادة التشهد لأنها غير معلومة، وإن كان الأحوط الإتيان بهما أيضاً بعد صلاة الاحتياط.
معلوم است کلام مرحوم سیّد متین است و آنچه مرحوم سیّد فرمودند، ما هم اقرار داریم بلکه همۀ محشین هم فرمایش مرحوم سیّد را قبول کردند.
مسئلۀ 59:
لو شك في شيء وقد دخل في غيره الذي وقع في غير محله كما لو شك في السجدة من الركعة الأولى أو الثالثة ودخل في التشهد، أو شك في السجدة من الركعة الثانية وقد قام قبل أن يتشهد فالظاهر البناء على الإتيان وإن الغير أعم من الذي وقع في محله أو كان زيادة في غير المحل، ولكن الأحوط مع ذلك إعادة الصلاة أيضاً.
این مسئله را سابقاً مذاکره کردیم. چندین مرتبه هم مذاکره کردیم و اینست که قاعدۀ تجاوز باید از جملۀ مشکوک بگذرد و به جملۀ دیگر برسد و یا در همان جملۀ مشکوک میتواند قاعدۀ تجاوز جاری کند. مشهور در میان اصحاب گذشتن است. میگویند قاعدۀ تجاوز آنجا جاریست که از جمله گذشته باشد و به جملۀ دیگر وارد شده باشد. اما ما قبلاً گفتیم و الان هم میگوییم که قاعدۀ تجاوز احتیاج ندارد از اینکه به جملۀ بعدی رسیده باشد و همین که جمله صحیح ادا شده باشد و شک کند که آیا این جمله صحیح است یا نه، ما میگوییم قاعدۀ تجاوز جاری است و مرحوم سیّد اختلاف فتوا دارد و اما در اینجا از افرادیست که میفرماید قاعدۀ تجاوز احتیاج به اینکه به جملۀ بعد وارد شده باشد، نیست.
مسئلۀ 60:
لو بقي من الوقت أربع ركعات للعصر وعليه صلاة الاحتياط من جهة الشك في الظهر فلا إشكال في مزاحمتها للعصر ما دام يبقى لها من الوقت ركعة، بل وكذا لو كان عليه قضاء السجدة أو التشهد، وأما لو كان عليه سجدتا السهو فهل يكون كذلك أو لا؟ وجهان من أنهما من متعلقات الظهر ومن أن وجوبهما استقلالي وليستا جزءا أو شرطا لصحة الظهر ومراعاة الوقت للعصر أهم فتقدم العصر ثم يؤتى بهما بعدها، ويحتمل التخيير.
مسئله برمیگردد به اینکه قاعدۀ من أدرک آیا همه وقت جاریست یا نه! مسلّم است اگر کسی توجه کند که بیش از چهار رکعت وقت ندارد، این باید نماز ظهر را نخواند و نماز عصر را شروع کند و نماز ظهر بعد از نماز عصر خوانده شود. به این قاعدۀ «من أدرک» میگویند. حال اگر در این قاعدۀ من أدرک شکی پیدا شود و یا یقینی پیدا شود به اینکه باید نماز احتیاط بخوانیم. الان قاعدۀ «من أدرک» میگوید نماز عصر را بخوان و نماز ظهر را برای بعد بخوان. اما نماز احتیاط میگوید که نماز احتیاط را بخوان و قاعدۀ من أدرک نداری و نماز ظهر و عصر هر دو قضاست.
این مسئله را چندین مرتبه مرحوم سیّد و همچنین تبعاً ما میگفتیم که لازم نیست نماز احتیاط بلافاصله خوانده شود و حتی ما میگفتیم و میگفتند اگر مثلاً شک دو و سه کند، بنا بر سه یک رکعت دیگر به جا بیاورد، باید یک رکعت نماز به جا بیاورد، اما بلافاصله دلیل ندارد. اگر مثلاً بگذارد برای یک هفتۀ دیگر، ما میگفتیم نماز درست است.
مرحوم سیّد اختلاف فتوا داشتند، اما علی کل حالٍ تمایل به این عرض ما داشتند و مسئلۀ ما مصداق همان مسئله است. مثلاً شک سه و چهار کرده است و بنا را بر چهار گذاشته است و سلام نماز را داده است. باید دو رکعت نماز یا یک رکعت نماز احتیاط بخواند، اما میبیند اگر نماز احتیاط را بخواند، قاعدۀ من أدرک از او گرفته میشود. حال چه کند؟
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرمایند و دیگران هم که این فرمایش مرحوم سیّد را دارند که لازم نیست بین نماز احتیاط و نمازی که برایش نماز احتیاط خوانده میشود فاصله باشد. در مانحن فیه نیز همین خواهد شد. خواه ناخواه میگوییم اول نماز عصرش را بخواند یا با قاعدۀ من أدرک اول نمازی که بعضی از آن در خارج وقت واقع میشود بخواند و بعد نماز احتیاطش را به جا بیاورد. بله، کسانی که میگویند نماز احتیاط جزء نماز است، در اینجا شک سه و چهار است و باید دو رکعت نماز بخواند، وقت برای نماز عصر و وقت برای نماز ظهر ندارد. پس اول نماز ظهر یا نماز عصر را بخواند و بالاخره قاعدۀ من أدرک را به جا میآورد و نماز احتیاط را بگذارد برای بعد.
مسئلۀ 61:
لو قرأ في الصلاة شيئا بتخيل أنه ذكر أو دعاء أو قرآن ثم تبين أنه كلام الأدمي فالأحوط سجدتا السهو، لكن الظاهر عدم وجوبهما لأنهما إنما تجبان عند السهو وليس المذكور من باب السهو، كما أن الظاهرعدم وجوبهما في سبق اللسان إلى شيء، وكذا إذا قرأ شيئا غلطا من جهة الاعراب أو المادة و مخارج الحروف.
مسئله، مسئلۀ واضحی است و «کذا إذا قرأ شیئا غلطا» هم اضافه شده. یعنی یک فرعی بر فرع اضافه شده است و علی کل حالٍ اینکه اگر کسی چیزی که از نماز نیست، سهواً بخواند. عمداً هم در اینجا میآید. مثل اینکه در وسط نماز قرآن بخواند یا در وسط نماز ذکر بگوید. روایت داریم «کلّ ما یکون قرآناً أو ذکراً أو دعاءً فلا بأس به». میتواند ذکر و دعا و امثال اینها را بخواند، اما در مانحن فیه آیا میشود یا نه؟
مرحوم سیّد میفرماید میشود درحالی که میداند قاعدۀ من أدرک اگر بخواهد دعا و ذکر و امثال اینها بخواند، از دست او گرفته میشود. قاعده اقتضاء میکند عدم جواز را. به عبارت دیگر «کلّ ما یکون قرآناً أو ذکراً أو دعاءً و لا بأس فی الصلاة عمداً»، حال چه رسد به سهواً. اما به شرط اینکه مضرّ برای نماز نباشد، مثل اینکه اگر قرآن بخواند اما نمازش قضا شود، نمازش در خارج وقت واقع شود، معلوم است که نه و این «کلّما یکون قرآناً أو ذکراً أو دعاءً فلابأس فی الصلاة» مربوط به آنجاست که ضرری برای نماز از اول تا آخر نداشته باشد و اما اگر ضرری پیدا شد، جایز نیست مگر اینکه سهوی باشد، مثلاً خیال کند که میتواند به وظیفه عمل کند و دعا کند و قرآن بخواند و ذکر بگوید و بعد توجه کند که بیجا بوده است. موجب شده است نماز در خارج وقت واقع شده است. باز هم مانعی ندارد، اما معلوم است که صورت عمدش جایز نیست. یعنی قاعدۀ مَن أدرک را از دست بدهد و به جای آن قرآن بخواند و به جای آن ذکر بگوید؛ لذا عمداً نمیشود و سهواً مانعی ندارد و نظیر سهو هم اینکه چیزی به جا بیاورد اما بیجا باشد، «کلّ ما یکون قرآناً أو ذکراً أو دعاءً فلا بأس به» مانعی ندارد.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد