أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث ما دربارۀ مسائل متفرقه در شکیّات بود و تا دیروز 49 تا از این فروعات را مباحثه کردیم. مباحثۀ امروزمان راجع به مسئلۀ 50 از این فروعات است.
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرماید:
مسئله 50:
إذا علم أنه إما ترك سجدة أو زاد ركوعا فالأحوط قضاء السجدة وسجدتا السهو ثم إعادة الصلاة، ولكن لا يبعد جواز الاكتفاء بالقضاء وسجدة السهو عملا بأصالة عدم الإتيان بالسجدة وعدم زيادة الركوع.
فرمایش مرحوم سیّد منافاتی دارد. میفرماید که: اصالة عدم الإتیان بالسجدة و إصالة عدم زیادة الرکوع. اینها منافات دارند برای خاطر اینکه این یا سجده را ترک کرده است، یا زیادی رکوع.
و یجب قضاءالسجدة و إعادة الصلاة.
قاعده اقتضاء میکند اینکه چیزی بری ذمۀ او نباشد و سجدۀ سهو مربوط به اینجاها نیست و ترک سجدۀ اول هم واجب است به جا بیاورد در صورتی که بداند سجدۀ سهوی یعنی سجدهای از او ترک شده است. بنابراین در مانحن فیه فرض اینست که سجده یا رکوع. اما از آن طرف هم اکتفا به همان سجده کند و سجدۀ سهو هم سابقاً گفتیم راجع به پنج چیز است.
بله، روی فرمایش مرحوم سیّد که فرمودند: «کلّ زیادة و نقیصة»، ممکن است کسی در اینجا تمسّک به آن «کلّ زیادة و نقیصة» کند و آن سجدۀ سهو را لازم بداند.
مسئله 51:
لو علم أنه أما ترك سجدة من الأولى أو زاد سجدة في الثانية وجب عليه قضاء السجدة والإتيان بسجدتي السهو مرة واحدة بقصد ما في الذمة من كونهما للنقيصة أو للزيادة.
باز مسئله برمیگردد به آنجا که ما راجع به «کلّ زیادة و نقیصه» سجدۀ سهو بگوییم. و اما اگر کسی که مشهور بین اصحاب است بگوید سجدۀ سهو وجوبش مختص به پنج جاست و در جاهای دیگر لازم نیست، معلوم است در اینجا سجدۀ سهو لازم نیست.
مسئله 52:
لو علم أنه إما ترك سجدة أو تشهداً وجب الإتيان بقضائهما و سجدة السهو مرة.
در اینجا چون علم دارد یا سجده از او ترک شده یا تشهد، هر دو را باید به جا بیاورد و سجدۀ سهو هم باید به جا بیاورد؛ لذا میفرماید که: لو علم أنه إما ترك سجدة أو تشهداً وجب الإتيان بقضائهما و سجدة السهو مرة.
الاّ اینکه باز برمیگردد به آنجا که سجدۀ سهو واجب باشد «لکلّ نقیصة أو زیاده» و اینجا اینطور علمی نیست و اگر گفتید علم هست، عالم است به اینکه یا سجده یا تشهد، دو سجدۀ سهو کفایت میکند.
مسئله 53:
إذا شك في أنه صلى المغرب والعشاء أم لا قبل أن ينتصف الليل والمفروض أنه عالم بأنه لم يصل في ذلك اليوم إلا ثلاث صلوات من دون العلم بتعيينها فيحتمل أن تكون الصلاتان الباقيتان المغرب والعشاء ويحتمل أن يكون آتيا بهما ونسي اثنتين من صلوات النهار، وجب عليه الإتيان بالمغرب والعشاء فقط، لأن الشك بالنسبة إلى صلوات النهار بعد الوقت. وبالنسبة إليهما في وقتهما، ولو علم أنه لم يصل في ذلك اليوم إلا صلاتين أضاف إلى المغرب والعشاء قضاء ثنائية ورباعية، وكذا إن علم أنه لم يصل إلا صلاة واحدة. قلت أرجع الی صفحه 368.
مسئله را پیچیدند و در آخر کار هم به طور حواله مسئله را تمام کردند و قاعدۀ کلی اینست که اگر میداند پنج نماز از او ترک شده، پنج نماز میخواند. اگر میداند سه نماز، پس سه نماز و اگر میداند همۀ نمازها را به جا آورده به جز یک نماز، برای اینکه برائت ذمّه پیدا کند، یک شبانه روز نماز بخواند، برائت ذمّه برای او پیدا میشود و بالاخره مسئله واضح است و اینکه اگر شک در نمازی کرد، اشتغال یقینی، برائت یقینی میخواهد و بالاخره اگر یقین دارد یک شبانه روز از او نماز ترک شده، یک شبانه روز میخواند. اگر هم میداند دو روز، مثلاً یک ظهر و یک شب است، پس دو نماز میخواند و اگر یقین دارد یک نماز از او ترک شده اما نمیداند چه نمازی است، اشتغال یقینی میگوید یک شبانهروز نماز بخوان، آنگاه اشتغال یقینی برائت یقینی حاصل میشود.
مسئله واضح است، اما چرا مرحوم سیّد مسئله را پیچیده گفتند، نمیدانم. اما آنچه میدانم همین است که گفتم و مراد مرحوم سیّد هم همین است که گفتم و مسئله احتیاج به قیل و قال ندارد و بالاخره روی قاعدۀ اشتغال یقینی، برائت یقینی، باید نماز بخواند تا برائت ذمّه برای او پیدا شود.
مسئله 54:
إذا صلى الظهر والعصر ثم علم إجمالا أنه شك في إحداهما بـين الاثنتين والثلاث وبنى على الثلاث ولا يدري أن الشك المذكور في أيهما كان يحتاط باتيان صلاة الاحتياط وإعادة صلاة واحدة بقصد ما في الذمة.
مسئله واضح است. تقریباً برمیگردد به مسئلۀ 53 و مسئله اینست که اگر در نماز شک کند اما نداند چه شکی است، اگر بخواهیم از مشهور متابعت کنیم که بین نماز احتیاط و اصل نماز باید فاصله نباشد، خوب نماز باطل است. و اگر مشهور را مراعات نکنیم و حرف مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» باشد و اینکه میتواند فاصله بیندازد بین نماز احتیاط و اصل نماز، ولو عمداً.
مثلاً شک دو و سه کرد و بنا را بر سه گذاشت و یک رکعت نماز کرد و بعد باید یک رکعت یا دو رکعت نماز احتیاط بخواند، اما نخواند و گذاشت مثلاً برای فردا. آن نماز احتیاط را به جا میآورد و نماز او صحیح است. مرحوم سیّد فرموده بودند و ما هم گفتیم اما مشهور در میان اصحاب چنین نیست و اینکه بین نماز احتیاط و نماز مشکوکه اگر فاصله باشد، حتی یک منافی باشد نماز باطل است. و نماز احتیاط جزء نماز است و همینطور که اگر یک رکعت از نماز نخواند و حرف بزند، نماز باطل است، دربارۀ نماز احتیاط هم چنین است؛ لذا دربارۀ همۀ شکیّات این حرف جاریست و به طریق اولی راجع به تروک غیر نماز احتیاط هم چنین است. تشهد فراموش شده، سجدۀ فراموش شده، سجدۀ سهو دارد. لاأقل در پنج جا سجدۀ سهو باید به جا بیاوریم؛ سلام بیجا، کلام بیجا، تشهد فراموش شده، سلام فراموش شده و شک چهار و پنج. این نمازش را میخواند، اما آنچه برایش واجب میشود، عمداً چه رسد سهواً به جا نمیآورد. نماز صحیح است. مثلاً سجدۀ فراموش شده به ذمّهاش است و هر وقتی که یادش بیاید، سجدۀ سهو به جا بیاورد. بنا بر قولی که میگویند تشهد فراموش شده، سجدۀ فراموش شده باید اصل سجده و اصل تشهد را هم به جا بیاورد. اگر کسی تشهد را فراموش کرد و نماز را خواند و نماز تمام شد، اول باید تشهد فراموش شده را بخواند و بعد سجدۀ سهو به جا بیاورد. اما ما گفتیم لازم نیست، دلیل ندارد، ولی قول مشهور است و مطابق اصل هم هست. برای اینکه در حقیقت، یک تشهد در نماز نخوانده است. یا یک سجده در نماز به جا نیاورده است و بالاخره اینگونه چیزها باید اول ماترک را به جا بیاورد و بعد سجدۀ سهو را. مشهور در میان اصحاب است اما ما گفتیم نه، سجدۀ فراموش شده و سلام فراموش شده و تشهد فراموش شده، نظیر شک چهار و پنج است و همین مقدار که دو سجدۀ سهو به جا بیاورد، کفایت میکند و ما گفتیم فاصله انداختن بین اینها یا مقداری بالاتر، فاصله انداختن بین نماز احتیاط و نماز واجب، اشکال ندارد. این هم مسئلۀ 54.
مسئله 55:
إذا علم إجمالا أنه إما زاد قراءة أو نقصها يكفيه سجدتا السهو مرة،...
مسئله واضح است. میداند در نمازش یا سجدۀ سهو یا سلام فراموش شده است، معلوم است که باید دو تا سجدۀ سهو به جا بیاورد، روی قاعدۀ اشتغال یقینی برائت یقینی. و اما اگر شک داشته باشد که یا تشهد یا سلام است، معلوم است یکی از آن را به جا بیاورد، کفایت میکند. قاعدۀ أقل و أکثر ارتباطی میگوید کفایت میکند. أقل و أکثر غیرارتباطی هم میگوید کفایت میکند و دو سجدۀ سهو بس است.
بعد که رسم مرحوم سیّد اینست که گفتیم علاوه بر آن شصت و مسئله فرمودند بعضی اوقات هم حواله دادند و اضافه کردند، از جمله در اینجا فرمودند:
وكذا إذا علم أنه إما زاد التسبيحات الأربع أو نقصها.
تسبیحات أربع معلوم است یک مرتبه بیشتر واجب نیست. عمداً در رکعت سوم و چهارم یک تسبیحات اربع بخواند، کفایت میکند، اما بعضی از بزرگان فتوا دادند و لاأقل احتیاط واجب کردند که در رکعت سوم و چهارم باید سه مرتبه بخواند. حال اگر کسی بگوید فتوا یا احتیاط واجب در رکعت سوم و چهارم، باید سه مرتبه بخواند، این اگر در رکوع شک کند سه مرتبه به جا آوردم یا نه؛ آنکه قاعدۀ تجاوز است بگوید سه تا و اما هنوز وقت باقیست و به رکوع نرفته و نمیداند تسبیحات اربع سوم یا دوم است، معلوم است اشتغال یقینی، برائت یقینی است، به طور واجب و یا به طور احتیاط واجب، باید سوم را به جا بیاورد. لذا میفرمایند که: وكذا إذا علم أنه إما زاد التسبيحات الأربع أو نقصها.
همینطور که مرتبۀ قبل گفتیم اینجا هم هست.
مسئله 56:
إذا شك في أنه هل ترك الجزء الفلاني عمدا أم لا فمع بقاء محل الشك لا إشكال في وجوب الإتيان به، وأما مع تجاوزه فهل تجري قاعدة الشك بعد التجاوز أم لا لانصراف أخبارها عن هذه الصورة خصوصا بملاحظة قوله: «كان حين العمل أذكر»؟ وجهان، والأحوط الإتيان ثم الاعادة .
این تقریباً تکرار همان قبل است. چیز زائدی ندارد. نمیداند که تسبیحات اربع را خواند یا نه و هنوز به رکوع نرفته، باید بخواند. کسانی هم که میگویند سه دفعه، هنوز به رکوع نرفته و نمیداند دو تا خوانده یا سه تا، بنابراین باید سومی را بخواند. اگر به رکوع رفته، قانون تجاوز، قاعدۀ تجاوز میگوید چیزی بر عهدۀ او نیست. تقریباً همان مسئلۀ قبل است اما به عنوان «و کذا إذا علم» تکرار شده است و بعد هم با مسئلۀ 56 گفته شده است.
اما حرف در اینجاست که «إذا شك في أنه هل ترك الجزء الفلاني عمدا أم لا فمع بقاء محل الشك لا إشكال في وجوب الإتيان به»
چنین چیزی تقریباً واقع نمیشود. برای اینکه میداند نخوانده است و معلوم است که باید بخواند. و اما اگر گذشته، شک بعد تجاوز آیا جاریست یا نه؟!
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرمایند که:
لانصراف أخبارها عن هذه الصورة خصوصا بملاحظة قوله: «كان حين العمل أذكر»؟ وجهان، والأحوط الإتيان ثم الاعادة .
تقریباً این فرمایش هم یک تکرار از قبل است و یک قاعدۀ کلی اینکه از اول نماز تا آخر نماز باید دانسته جلو برود و اگر قاعدۀ تجاوزی یا قاعدۀ فراغی باشد، به آن عمل میشود. چنانچه اگر محل باقی باشد، باید به شک عمل شود و اینکه نمیداند آیا به جا آورده یا نه، بگوید به جا نیاوردم.
راجع به تروک نیز همین است. تروک راجع به اجزا باشد مثل تشهد فراموش شده یا مثل سلام بیجا یا کلام بیجا، و علی کل حالٍ اگر نداند به جا آورده یا نه، باید به جا بیاورد و اگر شک دارد به جا آورده یا نه، در باب رکعت باشد، قاعدۀ فراغ است و راجع به اجزاء و شرایط باشد، قاعدۀ فراغ و قاعدۀ تجاوز است و علی کل حالٍ قاعدۀ فراغ و قاعدۀ تجاوز مقدم بر همۀ این شکوک خواهد بود.
امروز هفت هشت فرع فرمودند اما چیز زائدی که از ایشان استفاده کنیم، نداشتیم و مباحثۀ امروزمان یا تکرار بود یا واضح بود و یا احتیاج به گفتن نداشت و علی کل حالٍ امروز مسئلۀ معتنابهی نداشتیم.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد