أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث دربارۀ مسائل متفرقه در شکیّات بود که اینها مسائل فراوانی است که مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در عروه جمع کردهاند. دیروز گفتم مرحوم سیّد به طور موجز و به طور مختصر این فروعات را فرمودند. محشین بر عروه نیز همان را دنبال کردند. یعنی به طور موجز و به طور مختصر، مسئله را عنوان کردند و فتوای خود را در مسئله گفتهاند و معلوم میشود بنا بر این بوده است که این مسائل به طور موجز و مختصر گفته شود. هم راجع به سیّد و هم راجع به محشین بر عروه. و دو سه مرتبه تکرار کردم که این مسائل غالباً علمی است نه عملی. معمولاً مورد عمل واقع نمیشود و یک مسئلۀ فرضی، یک مسئلۀ علمی و یک مسئلهای که از نظر علمی مسئله باشد، اما از نظر عمل، احتیاج به آن نباشد و تا دیروز چهل و سه مسئله از این مسائل را مباحثه کردیم. مباحثۀ امروزمان مسئلۀ 44 است.
میفرماید:
مسئله 44:
إذا تذكر بعد القيام أنه ترك سجدة من الركعة التي قام عنها فإن أتى بالجلوس بين السجدتين ثم نسي السجدة الثانية يجوز له الانحناء إلى السجود من غير جلوس، وإن لم يجلس أصلاً وجب عليه الجلوس ثم السجود، وإن جلس بقصد الاستراحة و الجلوس بعد السجدتين ففي كفايته عن الجلوس بينهما وعدمها وجهان الأوجه الأول، ولا يضر نية الخلاف، لكن الأحوط الثاني فيجلس ثم يسجد.
فرمایش مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» خلافی نیست، سببش هم اینست که جلوسی که مبطل نماز باشد، برای او جلو نیامده است، بلکه این نشستنها نظیر جلسۀ استراحت است و بالاخره جلسهای است که مضرّ به نماز نیست. از آن طرف هم اگر نیّت نکرده باشد چیزی را وبالاخره این سجدهها یکی پس از دیگری به جا آورده باشد، معلوم است که اشکال ندارد.
محشین بر عروه قبول کردند و مسئله هم واضح است و بالاخره سجده بدون نیّت، سجده نه برای نماز، چندین مرتبهاش هم نماز را باطل نمیکند. مگر اینکه کسی بگوید سرگذاشتن روی زمین ولو اینکه به قصد سجده نباشد، باز نماز باطل است که بعضی از فقها در جاهای دیگر گفتند و ما هم مسئله را تمام کردیم. اما اگر کسی بگوید سجده نه به عنوان نماز، نظیر جلسۀ استراحت است و همینطور که نشستن بدون اینکه جزء نماز باشد، نماز را باطل نمیکند، سر گذاشتن روی زمین که قصد سجده ندارد، نماز را باطل میکند و این را سابقاً گفتیم نه. مرحوم سیّد هم فتوا دادند و اینجا هم فتوا میدهند، اما این را هم باید بدانیم که محشین بر عروه بلکه شهرت، اینست که سر روی زمین گذاشتن ولو برای سجده نباشد، نماز باطل است. اما سابقاً گفتیم اشکال ندارد و الان هم مرحوم سیّد میفرمایند اشکال ندارد.
مسئله 45:
إذا علم بعد القيام أو الدخول في التشهد نسيان إحدى السجدتين وشك في الأخرى فهل يجب عليه إتيانهما لأنه إذا رجع إلى تدارك المعلوم يعود محل المشكوك أيضاً، أو يجري بالنسبة إلى المشكوك حكم الشك بعد تجاوز المحل؟ وجهان أوجههما الأول، والأحوط إعادة الصلاة أيضاً.
دو سجده به جا بیاورد یا نه. برای اینکه برمیگردد به اینکه بالنسبة الی المشکوک، حکم بعد تجاوز محل دارد.
مرحوم سیّد نتوانستند فتوا دهند و میفرمایند:
وجهان أوجههما الأول، والأحوط إعادة الصلاة أيضاً.
مشهور در میان عروه اینست که این محل سجده هنوز نگذشته و وقتی چنین باشد، تشهد و قیام «وقع فی غیر محلّه، فیجبُ علیه الإتیان بها أیضاً ولا حاجة إلی إعادة الصلاة»
گفتیم نظیر جلسۀ استراحت است. همینطور که جلسۀ استراحت نماز را باطل نمیکند، این هم چنین است. اما آنها که میگویند فرق است بین جلسۀ استراحت و سجده، همه جا میگویند نماز باطل است، اما سابقاً و الان مسئلۀ قبل و مسئلۀ الان، ما گفتیم که اگر به عنوان سجده نباشد و صرف گذاشتن سر روی زمین باشد، نماز باطل نیست. در مسئلۀ فعلی نیز چنین است.
مسئله 46:
إذا شك بين الثلاث والأربع مثلا وبعد السلام قبل الشروع في صلاة الاحتياط علم أنها كانت أربعا ثم عاد شكه فهل يجب عليه صلاة الاحتياط لعود الموجب وهو الشك، أو لا لسقوط التكليف عنه حين العلم والشك، بعده شك بعد الفراغ؟ وجهان، والأحوط الأول.
حال آیا صلاة احتیاط برایش واجب است یا نه؟!
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرماید: وجهان، والأحوط الأول.
ما گفتیم نه، الأقوی اینکه اشکال ندارد. در اینجا هم میگوییم: «بل الأقوی لما ذکر فی أن شکّبعد السلام» شک بعد فراغ است اطلاقاً و عرفاً و همینطور که در آنجا نماز اشکال ندارد، در اینجا هم نماز اشکال ندارد.
مسئله 47:
إذا دخل في السجود من الركعة الثانية فشك في ركوع هذه الركعة وفي السجدتين من الأولى ففي البناء على إتيانها من حيث أنه شك بعد تجاوز المحل، أو الحكم بالبطلان لأوله إلى الشك بين الواحدة والاثنتين وجهان والأوجه الأول، ...
مرحوم سیّد میفرماید نماز شک در اینکه آیا رکعت اول است یا دوم، در مانحن فیه نیست. برای اینکه همۀ اینها برمیگردد به قاعدۀ تجاوز و قاعدۀ تجاوز نماز را باطل نمیکند.
محشین بر عروه و حتی خود مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» تمسک به قاعدۀ سبب و مسبّبی میکنند ولی احتیاج به این حرف نداریم و همین مقدار که قاعدۀ تجاوز را میتوانیم جاری کنیم، قاعدۀ تجاوز جاری است و نماز مطلقا صحیح است.
مسئلۀ 48:
لا يجري حكم كثير الشك فى صورة العلم الإجمالي، فلو علم ترك أحد الشيئين إجمالا من غير تعيين يجب عليه مراعاته وإن كان شاكا بالنسبة الى كل منهما، كما لو علم حال القيام أنه إما ترك التشهد أو السجدة، أو علم إجمالا أنه إما ترك الركوع أو القراءة وهكذا، أو علم بعد الدخول في الركوع أنه إما ترك سجدة واحدة أو تشهدا، فيعمل في كل واحدة من هذه الفروض حكم العلم الإجمالي المتعلق به كما في غير كثير الشك.
این مسئله را سابقاً مفصل مباحثه کردیم. ما گفتیم کثیرالشک ضعفی از حالات وسواسیگری است. از این جهت هم گفتیم مطلقا همینطور که وسواسی مطلقا باید اعتنا نکند، چه صورت علم اجمالی باشد و چه صورت قعود یا قیام باشد و جاهای دیگر، در مسئلۀ ما هم این کثیرالشک حالت وسواسی دارد؛ بنابراین علم اجمالی باشد یا نه، مختصّ در یک فرع باشد. اگر کثیرالشّک شد، مطلقا باید اعتنا نکند اما مرحوم سیّد و خیلی از محشین این مسئله را قبول ندارند و کثیرالشک را در جای به خصوصی که تقریباً اعمال تعبد روی آن شده، کثیرالشک را حجت دانستند و اما ما میگوییم کثیرالشک نظیر وسواسی است، همینطور که وسواسی مطلقا باید اعتنا نکند و نماز او صحیح است، کثیرالشک هم باید اعتنا نکند و نماز او صحیح است.
محشین بر عروه هم اگر مطالعه کرده باشید، نتوانستند عرض مرا داشته باشند. عمده هم همین است که آیا کثیرالشک حکم وسواسی را دارد یا نه، اگرنه، معلوم است باید طبق شکش عمل کند و اما اگر حال وسواسی دارد که ما گفتیم دارد، باید اعتنا نکند، در هر نمازی باشد و هرکجا از نماز باشد.
مسئلۀ 49:
لو اعتقد أنه قرأ السورة مثلا وشك في قراءة الحمد فبنى على أنه قرأه لتجاوز محله ثم بعد الدخول في القنوت تذكر أنه لم يقرأ السورة فالظاهر وجوب قراءة الحمد أيضاً، لأن شكه الفعلي وإن كان بعد تجاوز المحل بالنسبة الى الحمد إلا أنه هو الشك الأول الذي كان في الواقع قبل تجاوز المحل، وحكمه الاعتناء به والعود إلى الإتيان بما شك فيه.
اعتقاد دارد سوره را خوانده اما نمیداند حمد را خوانده یا نه. معلوم است مسئله واضح است و اگر هم نفرموده بودند، مسئله واضح بود. سببش هم به قول مرحوم سیّد اینجا میفرمایند که: «لتجاوز محله ثمّ بعد الدخول في القنوت تذكر أنه لم یقرأ السورة»، این چه کند؟ مرحوم سیّد میفرماید: «فالظاهر وجوب قراءة الحمد أيضاً»؛ برای اینکه آن شک اول قبل تجاوز محل بوده است و الان هم قبل تجاوز محل است، اما وقتی که دقت در آن کنیم، میبینیم که همینطور که مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» فرمودند همۀ فروع برمیگردد به قاعدۀ تجاوز و همینطور که قاعدۀ تجاوز میگوید نماز صحیح است، همان قاعدۀ تجاوز هم اینجا میگوید نماز صحیح است.
این هم فرع 49 بود. بحث فردا انشاءالله مسئلۀ 50 است. امیدوارم که انشاءالله اینها مورد لطف امام زمان باشد و الاّ این پنج شش فرعی که الان خواندیم، هیچکدام اینها مورد عمل واقع نمیشود و همه علمی است، اما یک جا بشود به کار بیندازیم، معمولاً نیست چنانچه باید بگوییم در این صد مسئله، دیروز میگفتم شاید بیست مسئلهاش مورد عمل باشد که آن هم اقرار است. معمولاً این صد مسئله که مرحوم سیّد شصت و هشت مسئله اسم میآورند و خیلی جاها هم با کذا مثله و کذا مثل القبل، مسئله را تمام میکنند؛ همۀ اینها یک مسائل علمی است برای اینکه فقیه را در فقاهت قوی کند، خوب است و اما اینکه مورد عمل باشد، نه. اما امروز چیزی اضافه کنم و این را هم باید متوجه باشیم اینکه اگر در این گونه مسائل قوی شد، خوف این هست که شکّاک شود، خوف این هست که نتواند در مسائل، علمی را از عملی تمیز دهد و یا مسائل عملی را مثل همان مسائل علمی، حالت شکاکی برای آن پیدا شود. این را خیلی باید مواظب باشیم. یعنی مرحوم سیّد صد فرع فرمودند البته موجز و این صد فرع را تقریباً محشین فرمودند البته موجز. ما هم متابعت کردیم یا از سیّد و یا از محشین، البته موجز. مسائل گفته شده و این خوب است برای اینکه فقیه را قوی میکند، اما اگر فقیه را شکّاک کند چه؟ آنگاه نمیتواند واقع را حکم کند. آدمی پیدا میشود که در مسائل، واقع پذیر نیست. یعنی نمیتواند واقع را بپذیرد و یک حالت شکّاکیّت برای او پیدا میشود؛ لذا بحث امروز و بحث قبلمان و بحث فردا انشاءالله همه برای اینکه فقیه را قوی کند، خوب است به شرط اینکه حالت وسواسیگری، حالت شکّاکی برای او پیدا نشود که دیدیم بعضی از فقها نمیتوانند فتوا بدهند. آن حالت شکاکگری و احتیاطگری آنها را زمینگیر کرده است. اگر این عرض من پیدا نشود برای کسی، این صد مورد و این صد مسئله تقریباً برای تقویت ذهن و برای اینکه فقیه را متبحّر کند و فقیه را در فقاهت قوی کند، خوب است، اما العیاذبالله اگر حالت شکاکگری برای او پیدا شود، خیلی بد است. به جای اینکه قوی شود در مسائل، محتاط میشود و شکّاک میشود در مسائل و معمولاً در مسائل میماند.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد