أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث دربارۀ مسائل متفرقه در باب شکیّات، سهویّات و ظنیّات بود. مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» هفتاد مسئله در این باره آوردند، درحالی که شصت و هشت مسئله شمردند، اما چندین مسئله هم به صورت و کذا حواله دادند و گفتم این مسائل کم است در میان آن که مورد عمل باشد. اما از نظر مسابقۀ علمی، مسائل ارزندهای است. گفتم و از این جهت که ما طلبهها اگر بخواهیم ملکۀ فقاهت پیدا کنیم، باید در اینگونه مسائل آشنایی داشته باشیم. ولو مورد عمل نیست، اما از نظر ملکه ساختن و از نظر آشنا کردن ما به فقه شیعه، بسیار ارزنده است.
در این مسائل، 30 مسئله قطع نظر از مسائلی که در میان این سی مسئله هست، مباحثه کردیم. مباحثۀ امروزمان، مسئلۀ 31 است. میفرمایند:
مسئله 31:
إذا علم أنه صلى العشائين ثمان ركعات ولا يدري أنه زاد الركعة الزائدة في المغرب أو في العشاء وجب إعادتهما سواء كان الشك بعد السلام من العشاء أو قبله.
میداند نماز مغرب و عشا را خوانده، اما اشکالی که دارد، «علم أنه صلی العشائین ثمان رکعات»؛ میداند مثل نماز ظهر و عصر هشت رکعت خوانده، حال نمیداند این یک رکعت از کجا پیدا شده است. «ولا يدري أنه زاد الركعة الزائدة في المغرب أو في العشاء وجب إعادتهما»
هر دو نماز را باید اعاده کند و جای شک هم کجاست، تفاوت ندارد.
سواء كان الشك بعد السلام من العشاء أو قبله.
مسئله واضح است و قاعدۀ فراغ مسئله را درست میکند. فقط چیزی که هست، این قاعدۀ فراغ درست نمیکند که این یک رکعت کجا واقع شده است.
سابقاً گفتیم مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» اهمیت به این نمیدهند و با قاعدۀ فراغ جلو میآیند و نمیشود درست کنند، هر دو نماز را باطل میکنند. اما دیروز از بعضی از بزرگان ایراد به مرحوم سیّد را نقل کردم که آنها فرمودند نه، هر دو نماز باطل است. برای اینکه باید بداند هفت رکعت تحویل داده تا قضیۀ عشاءین درست شود و این نمیتواند این کار را بکند و بخواهد بگوید نماز ظهر بوده، نماز مغرب را چه کند و اگر بخواهد بگوید نماز مغرب بوده، نماز مغرب که چهار رکعت نیست؛ لذا دیروز بعضی از بزرگان میگفتند که هر دو نمازها باطل است و ما هم حق را دادیم به آن بزرگانی که علیه سیّد این مسئله را فرموده بودند.
مسئله 32:
لو أتى بالمغرب ثم نسي الإتيان بها بأن اعتقد عدم الإتيان أو شك فيه فأتى بها ثانيا وتذكر قبل السلام أنه كان آتيا بها ولكن علم بزيادة ركعة أما في الأولى أو الثانية له أن يتم الثانية ويكتفي بها لحصول العلم بالإتيان بها إما أولا أو ثانيا، ولا يضرّه كونه شاكا في الثانية بين الثلاث والأربع مع أن الشك في ركعات المغرب موجب للبطلان، لما عرفت سابقا من أن ذلك إذا لم يكن هناك طرف آخر يحصل معه اليقين بالإتيان صحيحا،
مرحوم سیّد این را فرمودند و فرعی هم به صورت کذا اضافه کردند و فرمودند:
وكذا الحال إذا أتى بالصبح ثم نسي وأتى بها ثانيا وعلم بالزيادة إما في الأولى أو الثانية.
مثل اینکه اجماعی در محشین بر عروه هست راجع به هر دو فرع که هر دو فرع را درست کردند. میفرمایند نماز اول و نماز دوم «لأجل فساده غیر مضرّ». آنچه هست قاعدۀ فراغ است و قاعدۀ فراغ در هر دو صورت یعنی در دو مسئله می آید.
مسئله 33:
إذا شك في الركوع وهو قائم وجب عليه الإتيان به فلو نسي حتى دخل في السجود فهل يجري عليه حكم الشك بعد تجاوز المحل أم لا الظاهر عدم الجريان، لأن الشك السابق باق وكان قبل تجاوز المحل، وهكذا لو شك في السجود قبل أن يدخل في التشهد ثم دخل فيه نسياناً، وهكذا.
در حقیقت باید بگوییم مسئلۀ 33 مرحوم سیّد، سه مسئله است. یک مسئله عنوان کردند: «شک فی الرکوع و هو قائم وجب علیه الإتیان به». یک مسئله هم فرمودند که: «لو شک فی السجود قبل أن یدخل التشهد ثم دخل فیه نسیاناً و هکذا».
این «هکذا» یعنی همۀ این صور مثل یکدیگر است و قاعدۀ فراغ مسئله را درست میکند.
بله، چیزی که باید نه اینجا بگوییم بلکه از اینجا هم سرچشمه میگیرد، اینکه این سه مسئلۀ اینجا مخصوصاً، آن مسائل قبلش یعنی مسئلۀ 31 و 32، و حواله کردن مسئله به آن مسئله، همۀ اینها مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه» میفرماید این مسائل به درد نمیخورد که به آقای بروجردی در اول بحث امروزمان گفتیم بله، از نظر عمل اینگونه مسائل عملی نیست. نه واقع شده و نه واقع میشود. اما از نظر مسابقۀ علمی، همۀ این مسائل به دردبخور است. ذهن و حافظه و پیدا شدن ملکۀ فقاهت برای انسان درست میکند؛ لذا خود آقای بروجردی«رحمتاللهعلیه» و همچنین بعضی از محشین، درحالی که تعجب میکنند در ذکر اینگونه مسائل از مرحوم سیّد، اما خودشان به مسئله میپردازند یا امضاء میکنند و یا اشکال میکنند و یا احتیاط واجب یا احتیاط مستحب میکنند. و علی کل حالٍ گفتم و باز هم تکرار کنم از نظر مسابقۀ علمی، این فروع مرحوم سیّد، بسیار به جاست و ما طلبهها به واسطۀ اینگونه مسابقات ملکۀ فقاهت پیدا میکنیم.
مسئله 34:
لو علم نسيان شيء قبل فوات محل المنسي ووجب عليه التدارك فنسي حتى دخل في ركن بعده ثم انقلب علمه بالنسيان شكا يمكن إجراء قاعدة الشك بعد تجاوزالمحل والحكم بالصحة إن كان ذلك الشيء ركنا، والحكم بعدم وجوب القضاء وسجدتي السهو فيما يجب فيه ذلك، لكن الأحوط مع الإتمام إعادة الصلاة إذا كان ركنا والقضاء وسجدتا السهو في مثل السجدة والتشهد، وسجدتا السهو فيما يجب في تركه السجود.
برای اینکه اگر قاعدۀ تجاوز آمد، بخواهیم چیزی به جا بیاوریم یا گردن مقلّد بگذاریم، نه. اما مرحوم سیّد در اینجا میگویند: «لكن الأحوط مع الإتمام إعادة الصلاة»
ظاهراً فرمایش مرحوم سیّد اول درست است، بلکه از واضحات است و احتیاط استحبابی ایشان هم ظاهراً وجهی ندارد و اگر ما بخواهیم احتیاط در اینگونه مطالب کنیم، خیلی جاها اتفاق میافتد که احتیاطش خوب است به معنای اینکه جمع کرده است بین محتملات. اما از آن طرف هم شارع مقدس نخواسته. روایتی داریم که در این باره خیلی به ما استفاده میدهد: «اِنَّ اللّه َ يُحِبُّ اَنْ يُؤخَذَ بِرُخَصِهِ كَما يُحِبُّ اَنْ يُؤخَذَ بِعَزائِمِهِ»
چه روایتی خوبی! جلوی احتیاطگری را میگیرد، جلوی تکرار در نماز و در عبادات را میگیرد و حتی اختلافات در معاملات را این روایت شریف رفع میکند.
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در خیلی جاها احتیاط نمیکردند اما میبینیم در این هفتاد مسئله گاهی نه احتیاط میکنند، بلکه ما را میبرند در یک مسئلۀ دیگر و در مسائل دیگر و آنجاها هم احتیاط استحبابی میکنند و همۀ اینها وجه ندارد.
مسئله 35:
إذا اعتقد نقصان السجدة أو تشهد مما يجب قضاؤه أو ترك ما يوجب سجود السهو في أثناء الصلاة ثم تبدل اعتقاده بالشك في الأنثاء أو بعد الصلاة قبل الإتيان به سقط وجوبه، وكذا إذا اعتقد بعد السلام نقصان ركعة أو غيرها ثم زال اعتقاده.
نمیدانم چرا این مسئله را مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در اینجا آوردند. مسئله واضح است و مبتلابه هم هست و خیلی وقتها پیدا میشود و شک پیدا میکند و بعد آن شک از بین میرود. یا یقین به خلاف پیدا میکند و بعد آن یقین به خلاف از بین میرود. مخصوصاً در باب ظنیّات. شک سه و چهار کرده، حال بنا را بر چهار گذاشته یا نه و متوجه میشود که چهار است. معلوم است که نماز احتیاط نمیخواهد. شکیّات ما، ظنیّات ما، سهویّات ما، آنجاهایی است که مبدّل به یقین نشود. و الاّ اگر مبدّل به یقین شود، شکیّات و سهویّات و ظنیّات، همه سالبه به انتفاء موضوع است؛ لذا در این مسئله شکی نیست و حق این بود که اصلاً مسئله را متعرض نشوند. اما فرعی که اصلاً متعرض نشدند و اینجا جای آن بود که متعرض شوند، اینست که در باب نماز احتیاط، سابقاً خواندیم که بلافاصله باید نماز احتیاط را بخواند، اما مرحوم سیّد جازم نشدند خلاف مشهور که اگر منافی به جا آورد، طوری نیست. اما خلاف مشهور بود و گفتیم نماز احتیاط جزء نماز و کسی بخواهد در جزء نماز حرف بزند و در جزء نماز بخواهد مبطلات نماز به جا بیاورد، معلوم است که نمازش باطل است. اما مرحوم سیّد این را نپذیرفتند، ولی نتوانستند فتوا بدهند، اما چیزی که اینجا باید فرموده باشند و نفرمودند، اینست. راجع به نماز احتیاط آن شهرت هست، اما راجع به ترک تشهّد و راجع به ترک سجدۀ نماز که سابقاً گفتیم از جاهایی که سجدۀ سهو واجب است، سجدۀ فراموش شده و شک سجدۀ فراموش شده و تشهد فراموش شده است. آیا اینها هم باید متصل به نماز باشند یا نه. ادعای شهرت میکنند، مرحوم سیّد و مرحوم بروجردی«رحمتاللهعلیه» در رسالهشان قیاس میکنند و همۀ اینها را میگویند باید منافی به جا آورده نشود. یعنی مثلاً کسی تشهد را فراموش کرد، به مجرد اینکه نماز تمام شد یا سلام را فراموش کرد و به مجرد اینکه تمام شد، باید به جا بیاورد. اگر منافی به جا آورد، نمازش باطل است. اما اینجاها دیگر وجهی ندارد و مشهور در میان فقها فرمودند اگر بین تشهد فراموش شده و سجدۀ فراموش شده یا سلام فراموش شده، حرف بزند، مانعی ندارد و اگر تأخیر بیندازد، مانعی ندارد ولو یک ماه بعد به جا بیاورد و اگر اصلاً به جا نیاورد، نمازش صحیح است، اما آن سجدۀ سهو و آن تشهد و یا آن سجدۀ فراموش شده و سجدۀ سهوش به ذمّه است.
مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» این مسئله را باید در اینجا عنوان فرموده باشند، فتوای خودشان را هم که همین عرض من است، فرموده باشند و باید فرموده باشند که اگر راجع به نماز احتیاط میگوییم بلافاصله، اما راجع به غیر نماز احتیاط، فاصله لازم نیست و حتی اگر به جا هم نیاورد، به ذمّهاش هست اما واجب نیست و یک سال بعد به جا بیاورد، ذمّۀ او بری شده است و اینکه بلافاصله باید مثل نماز احتیاط، سجدۀ فراموش شده یا تشهد فراموش شده یا سلام فراموش شده باشد، نه. لذا من اینجا نوشتم مسئلهای که مرحوم سیّد فرمودند، فوقالعاده واضح است و گفتنش لازم نیست و اما آنچه لابدّمنه است و باید اینجا متعرض شده باشند، راجع به سجدۀ سهو و تشهد فراموش شده و کلام بیجا و اینها هم آیا مثل نماز احتیاط است یا نه؟! ما میگوییم نه و خود مرحوم سیّد میگویند نه و باید اینجا متعرض مسئله شده باشند.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد