أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
بحث دربارۀ شکیّات، سهویّات و ظنیّات و اما به قول مرحوم سیّد در مسائل متفرقه بود که گفتم هفتاد مسئله متفرقه در شکیّات و سهویّات و ظنیّات مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» متعرض شدند. یک مسابقۀ علمی است و محشین بر عروه هم تا توانستند در مقابل مرحوم سیّد ایستادگی کردند یا تایید کردند. ما بیست و شش مسئله عنوان کردیم. بحث الان در مسئلۀ بیست و هفتم است.
میفرمایند:
مسئله 27:
لو علم أنه صلى الظهرين ثماني ركعات ولكن لم يدر أنه صلى كلاً منهما أربع ركعات أو نقص من إحداهما ركعة وزاد في الأخرى بنى على أنه صلى كلاً منهما أربع ركعات عملا بقاعدة عدم اعتبار الشك بعد السلام، و كذا علم أنه صلى العشاءين سبع ركعات و شك بعد السلام في أنه صلى المغرب ثلاثة والعشاء أربعة أو نقص من إحداهما وزاد في الأخرى فيبني على صحتهما.
معلوم است مسئله بلااشکال است و همینطور که خود مرحوم سیّد متعرض شدند، دلیلش را میفرمایند. برای خاطر اینکه بعد از سلام است و بعد سلام، شک اعتبار ندارد؛ لذا درحقیقت مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در اینجا دو فرع فرمودند. فرع 27 را که فرمودند، در آخر کار هم فرمودند: «و كذا علم أنه صلى العشاءين سبع ركعات و شك بعد السلام في أنه صلى المغرب ثلاثة والعشاء أربعة أو نقص من إحداهما وزاد في الأخرى فيبني على صحتهما»
معلوم است هر دو شک فراغ است، یعنی نمازش را خوانده و نمیداند نمازش صحیح است یا نه، قاعدۀ فراغ میگوید نماز صحیح است؛ صورت اول باشد یا صورت دوم. بنابراین مسئله حرف ندارد و دو صورت کردن آن هم دو صورت و دو مسئله میشود و زیاد میشود در مسائل متفرقه.
مسئله 28:
إذا علم أنه صلى الظهرين ثمان ركعات وقبل السلام من العصر شك في أنه هل صلى الظهر أربع ركعات فالتي بيده رابعة العصر أو أنه نقص من الظهر ركعة فسلم على الثلاث وهذه التي بيده خامسة العصر فبالنسبة إلى الظهر شك بعد السلام، وبالنسبة إلى العصر شك بين الأربع والخمس فيحكم بصحة الصلاتين إذ لا مانع من إجراء القاعدتين، فبالنسبة إلى الظهر يجري قاعدة الفراغ والشك بعد السلام فيبني على أنه سلم على أربع، وبالنسبة إلى العصر يجري حكم الشك بين الأربع والخمس فيبني على الأربع إذا كان بعد إكمال السجدتين فيتشهد ويسلم ثم يسجد سجدتي السهو،
مسئله تا اینجا تمام، واضح و هویداست. حال مثل مسئلۀ 27 که دو مسئلهاش کردند، این مسئلۀ 28 هم میخواهند دو مسئله کنند.
میفرمایند:
وكذا الحال في العشائين إذا علم قبل السلام من العشاء أنه صلى سبع ركعات وشك في أنه سلم من المغرب على ثلاث فالتي بيده رابعة العشاء أو سلم على الاثنتين فالتي بيده خامسة العشاء فإنه يحكم بصحة الصلاتين وإجراء القاعدتين.
لذا درحقیقت به جای اینکه دو فرع مباحثه کنیم، چهار فرع مباحثه کردیم. 27 را درحقیقت دو صورت کردیم و 28 را هم دو صورت کردیم. از نظر قاعده هم معلوم است که این چهار صورت قاعدۀ فراغ داردو قاعدۀ فراغ میگوید نمازت درست است و اشکال ندارد.
مسئلۀ 29:
که درحقیقت مسئلۀ 27 و 28 و 29 و 30 را گفتیم و مسئلۀ 31 میشود،ولی عل کل حالٍ ایشان دو مسئله عنوان فرمودند و این هم که میگوییم ایشان هفتاد مسئله دارند، شصت و هشت مسئله است، اما مثل این دو مسئله اضافه شده به صورت «و کذا» و علی کل حالٍ مسئلۀ 27 و مسئلۀ 28، با قاعدۀ فراغ مسئله بلااشکال است و کسی دربارۀ آن صحبت نکرده و همه فرمایش مرحوم سیّد را قبول دارند.
لو انعكس الفرض السابق بأن شك توجه بعد العلم بأنه صلى الظهرين ثمان ركعات قبل السلام من العصر ـ في أنه صلى الظهر أربع فالتي بيده رابعة العصر أو صلاها خمسا فالتي بيده ثالثة العصر فبالنسبة إلى الظهر شك بعد السلام وبالنسبة إلى العصر شك بين الثلاث والأربع، ولا وجه لإعمال قاعدة الشك بين الثلاث والأربع في العصر لأنّه إن صلى الظهر أربعا فعصره أيضاً أربعة فلا محل لصلاة الاحتياط، وإن صلى الظهر خمسا فلا وجه للبناء على الأربع في العصر وصلاة الإحتياط، فمقتضى القاعدة إعادة الصلاتين،
تقریباً با مسائل قبلی یعنی مسئلۀ 27 و مسئلۀ 28 که دو مسئله هم بود، تفاوتی تا اینجا ندارد و مانعی نیست؛ بنابراین فرمایش مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» تا اینجا صحیح است.
بعد میفرمایند:
نعم لو عدل بالعصر إلى الظهر وأتى بركعة أخرى وأتمها يحصل له العلم بتحقق ظهر صحيحة مرددة بين الأولى إن كان في الواقع سلم فيها على الأربع و بين الثانية المعدول بها إليها إن كان سلم فيها على الخمس،
تقریباً مسئله را که فرمودند، علت مسئله را هم فرمودند. دودفعه مسئلۀ 29 را میخواهند دو مسئله کنند. میفرمایند:
وكذا الحال في العشاءين إذا شك ...
تقریباً برمیگردد به اینکه سه مسئله مباحثه کردیم، اما شش مسئله مباحثه شده، بنابراین مسئله از نظر فتوا اختلافی نیست و از نظر قاعده اختلافی نیست و این سه مسئله که شش مسئله هست، درست و به حق و به جاست.
بله، یک حرف هست اینکه شش مسئله گفتیم اما مسابقۀ علمی بود. یکی از این مسائل شش گانه در خارج واقع شده باشد، نداریم. لذا ما اسم این مسائل را گذاشتیم مسابقۀ علمی نه مسابقۀ عملی. فرمایشات مرحوم سیّد همه صحیح است و دلیل هم فوقالعاده محکم است، اما وقتی سر عمل بیاییم، عملی در مسئله نمیبینیم. یعنی مورد عمل واقع نمیشود. شاذ است که یکی از این مسائل مورد عمل باشد. اما دو روز قبل و دیروز تکرار کردم که برای ما طلبهها این مسابقۀ علمی اگر از مسابقۀ عملی بالاتر و بهتر نباشد، حتماً کمتر نیست. برای اینکه ما طلبهها باید در این مسابقات علمی ملکۀ فقاهت پیدا کنیم. و این مسابقات علمی و مسابقات عملی برای ما آسان شود.
مسئلۀ 30:
إذا علم أنه صلى الظهرين تسع ركعات ولا يدري أنه زاد ركعة في الظهر أو في العصر فإن كان بعد السلام من العصر وجب عليه إتيان صلاة أربع ركعات بقصد ما في الذمة، وإن كان قبل السلام فبالنسبة الى الظهر يكون من الشك بعد السلام و بالنسبة إلى العصر من الشك بين الأربع والخمس، ولا يمكن إعمال الحكمين، لكن لو كان بعد إكمال السجدتين وعدل إلى الظهر واتم الصلاة وسجد للسهو يحصل له اليقين بظهر صحيحة إما الأولى أو الثانية.
و اما اگر قبل سلام باشد، وقتی چنین باشد، میفرماید شک چهار و پنج دو سجدۀ سهو دارد. اما یک اشکال مهمی در مسئله هست که بعضی از بزرگان مثل مرحوم آقای خوانساری«رحمتاللهعلیه» و مثل مرحوم آقای خوئی«رحمتاللهعلیه» و امثال اینها مسئله را متذکر شدند و اینکه مرحوم سیّد نماز را درست کردند، گفتند نه، نماز باطل است.
اشکالی که آنها کردند، میگویند: «ولا يمكن إعمال الحكمين، لكن لو كان بعد إكمال السجدتين وعدل إلى الظهر واتم الصلاة وسجد للسهو يحصل له اليقين بظهر صحيحة إما الأولى أو الثانية»
به قاعدۀ فراغ. فرمودند جریان قاعدۀ فراغ فی الظهر بلااشکال، لکن جریان، جریان شک بین الأربع و الخمس فیه اشکالٌ. اینکه مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» فرمودند که اگر بعد سجدتین باشد، شک چهار و پنج است، گفتند نه. «بل لایجوز»، یک چهار و پنج که نیست، باید بگوییم اصلا جایز نیست. «لإنه یعلم بعدم الصحة الصلاة اصلاً» نه شک چهار و پنج نیست، نماز عصر به طور کلی باطل است. چرا؟ «إما باطلةٌ بزیادة رکعة»، نماز باطل است، «لایجب الحضور بها الی الظهر».
«فحینئذ تجری قاعدة الفراغ فی الظهر فتجب إعادة العصر خاصتاً من غیر فرقٍ بین إکمال سجدتین و قبل إکمال سجدتین»؛ بنابراین اینکه مرحوم سیّد فرمودند که این شک چهار و پنج است، اصلاً نمیشود نماز را درست کرد. برای اینکه این درحقیقت نمیداند که وضع نماز عصرش چطور است. اگر وضع نماز عصرش اینست که میداند نماز عصر را نخوانده، شک چهار و پنج نیست و نماز باطل است. اگر بداند نماز عصر را خوانده، پنج رکعت است، نماز باطل است و علی کل حالٍ فرع اول مرحوم سیّد به جاست اما فرع دوم مرحوم سیّد درست نیست.
این فرمایش مرحوم آقای خوئی در حاشیه بر عروه، فرمایش آقای خوانساری در حاشیۀ بر عروه بلکه بسیاری از بزرگان که گفتند فرمایش مرحوم سیّد درست نیست و اینکه میخواهد شک چهار و پنج درست کند، نمیشود و باید بگوییم نماز عصر باطل است.
فرمایش اینها صحیح است و فرمایش مرحوم سیّد ناصحیح است و بالاخره این مسئلۀ 30 که باید بگوییم مسئلۀ 32، برای اینکه امروز ما مسئلۀ 27 و 28 و 29 و 30 را خواندیم و اما همۀ اینها ذووجهین بود و به قول عوام همۀ اینها دوقلو بود. درحقیقت شش مسئله خواندیم، از نظر حکم هم پنج مسئله و از نظر استدلال با قاعدۀ فراغ و با قاعدۀ تجاوز مسئله صحیح است و همینطور که مورد قبول سیّد است، مورد قبول محشین بر عروه است. فقط مسئلۀ آخر که به آن مسئلۀ 31 یا 32 میگوییم و علی کل حال مسئلۀ آخر که مرحوم سیّد شک چهار و پنج درست کردند، بزرگان به آن ایراد کردند و ایراد بزرگان به مرحوم سیّد وارد است. فتلخص ممّا ذکرناه، امروز به جای سه مسئله، شش مسئله داشتیم و همۀ مسائل از نظر استدلال واضح بود و از نظر استدلال، آسان بود الاّ مسئلۀ آخر که از نظر مرحوم سیّد آسان بود اما مشکل درآمد و فرمایش مرحوم آقای خوئی«رحمتاللهعلیه»، فرمایش مرحوم آقای خوانساری«رحمتاللهعلیه» و فرمایش مرحوم آقا سید عبدالهادی شیرازی«رحمتاللهعلیه» و بعضی دیگر که اینها بزرگ هم هستند و اشکالشان در اینجا به مرحوم سیّد بزرگ است؛ لذا مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» در این شش مسئله یک جا به عقیدۀ ما اشتباه کردند و نماز باطل گفتند شک چهار و پنج است و نماز صحیح است و ما تبعاً از اعلام محشین بر عروه گفتیم نه، شک چهار و پنج نیست و اصلاً نماز باطل است.
و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد